اهل هیچکجا
فردین علیخواه، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «برخی از ایرانیانی که مهاجرت کردهاند هر سال به ایران میآیند و کسانی را که دوست دارند میبینند و گرم در آغوش میگیرند. برخی دیگر از آنها حتی ممکن است هر سال بیش از یکبار به ایران بیایند. آنان احساس میکنند که نیاز دارند به چنین دیدارهایی.
ایرانیانی هم هستند که در کشورهای همسایه نظیر ترکیه، ارمنستان یا امارات قرار میگذارند تا روزهایی هر چند کوتاه در کنار خانواده یا دوستانشان باشند. آنان احساس نیاز میکنند تا از نزدیک صدای آنانی را که دوست دارند بشنوند، حتی بویشان را حس کنند. با هم بلندبلند بخندند یا اشک بریزند. تا نیمهشب بیدار بمانند و درباره همه چیز، حتی درباره بوی کلوچه با هم حرف بزنند. گروهی دیگر نیز دعوتنامه میفرستند، یا حتی تمام هزینه سفر عزیزانشان را پرداخت میکنند تا بتوانند روزهایی در کنار هم باشند. تا بتوانند بیواسطۀ تکنولوژیهای ارتباطی با همدیگر حرف بزنند.
مولوتچ و بودِن، در کتاب «اهلِ هیچکجا: فضا، زمان و مدرنیته» که مجموعه مقالاتی از نویسندگان مختلف است اصطلاح «اجبار به مجاورت» را بکار بردند.
این اجبار را میتوان «میل شدید» هم معنا کرد. منظور از این اصطلاح، نیاز انسانها به مجاورت فیزیکی، دیدار چهرهبهچهره، و ارتباط نزدیک و واقعی است. در برخی از مطالعات مربوط به اثرات اینترنت بر ارتباطات اجتماعی و انسانی؛ از این اصطلاح برای نقدِ نشستنِ ارتباطات مجازی بهجای ارتباطات واقعی استفاده شده است، برای این منظور که گفته شود هیچچیز جای «ارتباط واقعی» را نمیگیرد. لذت و درک ناشی از ارتباط واقعی چیز دیگری است و ما انسان ها چقدر نیازمند چنین ارتباطاتی هستیم.
آنچه در ابتدای این نوشته کوتاه گفتم خود، به معنای عدم جایگزینی ارتباط مجازی بهجای ارتباط واقعی است. همه آن ایرانیان مهاجری را که مثال زدم شاید هر روز از طریق اینترنت با دوستان و اعضای خانوادهشان ارتباط تصویری دارند، آنان جوک میگویند، میخندند، خبر ناگوار میدهند و میگریند؛ ولی چرا این شکل از ارتباطات جای دیدار نزدیک و به قول مولوتچ و بودِن، جای مجاورت و نزدیکی فیزیکی و چهرهبهچهره را نمیگیرد؟ چرا آنان با وجود مشکلات بسیار، باز در ایران یا کشورهای همسایه به دیدار دوستان و نزدیکانشان میشتابند؟
البته در اهمیت ارتباط واقعی نمونههایی هم هست که هر محققی را دچار تردید میکند. بارها از دوستان و اطرافیانم شنیدهام که برای مثال یکی از خویشاوندان یا نزدیکانشان ده، بیست، سی یا چهل سال است که از ایران رفته است و پس از مهاجرت حتی یکبار هم به ایران نیامده یا اعضای خانواده یا دوستان را در هیچ جای دیگری از نزدیک و به شکل واقعی ملاقات نکرده است. او بافاصله زمانی زیاد، گاهی تماسی گرفته و حالی از کسی پرسیده و تمام. همین.
بهعنوان یک پژوهشگر اجتماعی، بسیار علاقه دارم تا درباره این گروه از ایرانیان مهاجر پژوهشی انجام دهم. کسی را سرزنش نمیکنم فقط کنجکاوم بیشتر بدانم. این افراد دقیقا چه مشخصههای اجتماعی دارند؟»
انتهای پیام