خرید تور تابستان

با «حمید راستگو» آشنا شوید!

جنجالی ترین چهره رای گیری از اعضای شورای شهر تهران، قطعا کسی نبود جز خانم الهه «راست گو»، اما پشت صحنه حضور اجتماعی سیاسی این خانم که از سالها پیش نامش در تابلوهای تبلیغاتی به چشم می خورد، کیست؟

به گزارش خبرنگار آینده، ع. طباطبایی، در یادداشتی در این زمینه، اطلاعات جالبی را به دست داده است:

هزینه گزاف جابجایی های نابجا!

با سرکار خانم ” الهه راستگو”  آشنایی از نزدیک نداشته ام ولی نمی توانم بگویم هیچ آشنایی از ایشان ندارم. چون حداقل یک برادر ایشان ،جناب آقای  حمید راستگو را کم و بیش می شناسم. و بر این پندارم که همین مقدار آشنایی با “برادر” برای شناخت کم و بیش شخصیت سیاسی ، اجتماعی “خواهر” کافی است. چرا که از انتخابات پنجم مجلس که در آن خانم راستگو به عنوان معلمی نمونه از شهرستان ملایر به مجلس راه یافت، تا پس از آن، کارگردان اصلی حضور سیاسی ، اجتماعی “خواهر” همین برادر بوده است. برادری باتجربه در امور اقتصادی و خصوصا مدیریت شرکت های تبلیغاتی و طرف قرارداد شهرداری تهران!

وقتی در لابلای شلوغی های انتخابات ریاست جمهوری نام “الهه راستگو” را در لیست اصلاح طلبان شورای شهر دیدم، با آنکه می دانستم  “گارگردان اصلی” فرسنگها با اصلاح طلبی  فاصله دارد، اصلا تعجب نکردم. چون آگاه بودم به همان مقدار از “اصولگرایان ” هم فاصله دارد و وقتی تنها اصل مهم ” راهیابی به قدرت و برخورداری از فوائد آن ” باشد ( به نیت آن کاری ندارم ، شاید هم به نیت خیر و خدمت). دیگر هیچ فاصله ای با هیچ کس باقی نمی ماند و اصولگرایان و اصلاح طلبان هیچ تفاوتی باهم ندارند ، مهم وجود یک ” مرکب راهوار ” است.

می دانستم  آقای راستگو در تمام این دوران 15 ساله پس از مجلس پنجم، با انواع لابی های گسترده تلاش بی وقفه می کرد تا “خواهر” را در لیست های مربوط به تشکل های اصولگرا که آن زمان به جناح راست موسوم بودند، قرار دهد و البته همزمان و به همان میزان هم برای لیست اصلاح طلبان تلاش می کرد و نتیجه این تلاش دوسویه بود که بالاخره در بعضی از لیست های دست سوم جناح راست نام ایشان دیده شد ، آن هم درجایگاه دوم، پس از آیت الله هاشمی رفسنجانی که سرلیست بود! و این برای من در آن زمان بیشتر از آنکه نشانه لابی موفق “برادر” باشد احتمالاً حاکی از نقش ” ذغال خوب” بود (منظورم از “ذغال خوب” خوب هزینه کردن و سرمایه گذاری در کار تبلیغات است که هیزم تنور انتخابات می باشد! )

ولی مثل اینکه در مورد اصلاح طلبان که آن زمان در اوج قدرت و برخورداری از همه رقم امکانات بودند،این تلاش و هزینه کردن کارگر نیفتاد و فقط نتیجه آن ، ائتلاف انفرادی با بعضی از چهره های درجه دو – سه اصلاح طلبان در آن روزگار بود. و البته این تمام تلاش آقای راستگو برای کامیابی مجدد “خواهر” نبود. ایشان با شمّ تبلیغاتی بالای خود، همزمان در جبهۀ سومی نیز تلاش نفس گیری راآغاز کرد تا بر ضریب اطمینان کامیابی و موفقیت بیفزاید!

شاید هنوز خیلی ها انبوه تابلوها و بیلبوردهای بسیار بزرگ و خیره کننده در سطح خیابانهای تهران را به یاد داشته باشند که به عنوان نامزدی مستقل به نام سرکار خانم راستگو و طرح “فــَروهر” (نماد ایران باستان) مزین بود! که با تاکید بر راستگویی و گفتار نیک، رای به خانم ” راستگو ” را توصیه می کرد. البته آن همه تلاش و هزینه آقای راستگو در جبهه های سه گانه کمترین سودی نبخشید و خانم راستگو از ماندن در مجلس و راهیابی به مجلس ششم باز ماند !

البته پشتکار آقای راستگو آنچنان بود که این تلاش را در سالهای بعد و انواع انتخابات های شورای شهر و مجلس شورا با قدرت و شدت تمام ادامه داد و سعی کرد تا شانس خود را در پس “خواهر” بیازماید  و گویا این بار در انتخابات شورا ها با قرار  گرفتن در لیست اصلاح طلبان ، بالاخره این کامیابی حاصل گردید !

این همه تلاش و هزینه بی وقفه 20 ساله برای ورود به عرصۀ قدرت ( از انتخابات مجلس پنجم در سال 1375تا کنون. به علاوه اینکه فکر می کنم آقای راستگو ، خودش نیز پیش از خواهر یکبار بخت خود را برای ورود به مجلس آزموده بود ولی موفق نشد و به مشکلاتی برخورد …) همیشه برایم توأم با تعجب و سوال بود .
از انگیزه سرکار خانم راستگو هرگز اطلاعی نداشته و ندارم ولی انگیزه برادر را که هیچ گاه تصویری بیشتر از یک ” مرد تجارت ” (بیزنس من) از وی نداشتم ، می توانستم حدس بزنم!

خانم راستگو چند روز قبل از رای گیری در مورد شهردار، خیلی صریح اعلام موضع کرد و برنامه محسن هاشمی را کاملتر و بهتر دانست. ولی دو روز بعد گویا علیرغم قسمی که خورده و مصاحبه ای که کرده بود ، رای خود را به رقیب آقای هاشمی داد.

گفتم خانم راستگو را نمی شناسم ولی با شناختی که از ” کارگردان اصلی” دارم و به آن اشاره کردم ، این تغییر رای اصلاً برایم تعجب برانگیز نبود و می توانستم حسابگری تاجرانه را در پسِ آن مشاهده کنم ؛ تعجب نکردم ولی بسیار بسیار افسوس خوردم . افسوس از اینکه جای “معصومه ابتکار” را خالی می دیدم! ولی خودم را اینطور تسکین می دهم : وقتی ” ابتکارها ” را به دلیل صراحت و عدم دوگانگی  مواضع و  وفاداری به مصالح عمومی از دست می دهیم ، باید به آنچه که پیش آمده راضی باشیم!

جامعه ای که هشت سال به پرداخت هزینۀ گزاف ” جانشینی های نابجا “از جیب اخلاق، فرهنگ، سیاست و اقتصاد خود عادت کرده، شاید هزینه جانشینی معصومه ابتکار را هم تحمل کند. ولی امیدوارم که اینها آخرین هزینه هایی باشد که بر ملت تحمیل می گردد، چرا که خزانۀ ” اخلاق و راستگویی ” جامعه بیش از این محلی برای پرداخت این هزینه های گزاف را  ندارد.
چنین مباد!                          

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا