روانشناسی انتخابات | چند پژوهش جدید
هادی صمدی، مدرس فلسفه، در کانال تلگرامی خود (تکامل و فلسفه)، نوشت: «انتخابات اخیر اتحادیهی اروپا به زلزلهای سیاسی در اروپا انجامیده و این پرسش را مطرح کرده که چرا احزاب راست افراطی، در قلب اروپایی که دو جنگ جهانی را در نتیجهی غلبه یافتن اندیشههای افراطی تجربه کرده، مجدد با اقبال عمومی مواجه شدهاند.
در آمریکا این سخن مطرح است که چرا طرفداران ترامپ، که عموماً، و البته نه تماماً، از بخش محافظهکار جامعه هستند با شنیدن خبر محکومیت او در یک پرونده مرتبط با جرایم جنسی، که قاعدتاً باید برای محافظهکاران بسیار مهم باشد، تغییری در نظر خود ندادهاند؟
در ایران نیز بحث داغی در شبکههای اجتماعی بر سر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مطرح است.
در این میان سیل استدلالهاییست که طرفین مجادلات عرضه میکنند. عموم افراد گمان دارند که استدلال، راهنمای ایشان است و با آن استدلالها میتوانند بر رأی افراد مردد نیز اثر گذارند. اما یافتههای روانشناسی چیز دیگری میگویند: پیشزمینههایی زیستی و روانشناختی از یکسو، و وضعیت اقتصادی و سیاسی جامعه از سوی دیگر رفتارهای سیاسی ما را جهت میدهند و استدلالها عموماً در خدمت تصمیمی از پیش گرفته شدهاند، و نه هدایتگر باورها و رفتارها سیاسی.
طی انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا، در پژوهشی از طرفداران ترامپ پرسیده میشد که نظر شما در مورد فلان سخن ترامپ چیست؟ اما جملهای از کلینتون بیان میشد. مخاطب نیز بدون توجه به محتوای سخن، فقط به صرف اینکه شنیده بود این سخن از ترامپ است، موافقت خود را با آن بیان میکرد؛ و در توجیه موافقتِ خود نیز دلایلی عرضه میکرد!
همین آزمایش به نحوی معکوس در مورد طرفداران کلينتون انجام شد و همان نتایج بدست آمد. به عبارتی طرفداران دوآتشهی انتخابات به محتوای سخنان نامزدهای مورد حمایت خود کمتر توجه داشتند.
نگاهی به چند پژوهش
۱. پژوهشِ کلاسیکی در این زمینه، که در ۲۰۰۴ انجام شد، نشان داد که در مناظرات سیاسی مرتبط با انتخابات، با عقلانیتی که در پس هیجانهایی مانند گریز از ترس است عمل میکنیم و نه استدلالهای مرتبهی بالاتر.
(توجه: هیجانات برای تصمیمهای سریع که مرتبط با جهان نیاکان ما بوده است بسیار خوب عمل میکردهاند و سازگاری تکاملی محسوب میشوند. اما با تغییرات گسترده در جهان کنونی لزوماً عمل کردن بر اساس هیجان بهترین انتخاب نیست. ما نیازمند تفکرات سطوح بالاتر هستیم هر چند که شواهد تجربی نشان میدهند که این تفکرات نیز مستقل از هیجانات نیستند.)
۲. در پژوهشی که اخیراً در مورد حقوق حیوانات در سویس انجام شد برخی از شرکتکنندگان ایمیلی دریافت کردند با این عنوان که «افراد خوشقلب با حیوانات خوب رفتار میکنند». درصد افرادی که به نفع حقوق حیوانات رأی دادند در این دسته بالاتر بود. فرد با این رأیِ مثبت، به خود سیگنالی ارسال میکند که فرد خوشقلبی است. این پژوهش به خوبی نشان میدهد که چگونه میتوان با تحریک هیجانات افراد بر رأی آنها اثر گذاشت.
۳. مطابق پژوهشی در عصبشناسی، در پردازش انتخابهای سیاسی در مغز، بخشهای مربوط به پردازش هیجانات فعال میشود.
۴. نتایج پژوهش دیگری نشان میدهد که بیش از نوع سخنان نامزدهای انتخاباتی، نوع رفتارهای بدنی، و به ویژه نوع خندهی آنهاست، که بسته به اینکه برای مخاطب جذاب یا انزجارآور باشد، بر میزان رأی آن نامزد اثر دارد.
اما جدا از سطح روانشناختی، پیشزمینههای محیطی، اقتصادی و اجتماعی نیز در انتخاب افراد مؤثراند.
۵. دموکراتها در آمریکا بیش از جمهوریخواهان تمایل به رأیگیری پُستی دارند. اما در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا به دلیل شرایط همهگیری کووید بود که مردم بیشتر از انتخابات پُستی بهره گرفتند و نه به دلیل گرایش به حزبی خاص. (منبع)
۶. پژوهش بزرگی که در ۳۰ کشور انجام شده نشان میدهد که بحثهای سیاسی، از جمله بحثهای انتخاباتی، در شبکههای اجتماعی در چه شرایطی به خشونت میانجامند. پژوهش نشان میدهد که یک. هرچه سطح دموکراسی در جامعه پایینتر، و دو. هرچه سطح نابرابریهای اقتصادی بالاتر باشد، خشونت در گفتار در شبکههای اجتماعی بالاتر است.
به وضوح اگر در جامعهای هم سطح دموکراسی پایین، و هم سطح نابرابری اقتصادی بالا باشد نباید انتظار ملایمت در گفتار را در دوران انتخابات داشته باشیم. رفتارهای ما مستقل از زمینهای که در آن زیست میکنیم نیستند.
۷. در شکافهای سیاسی ایجادشده، افراد به راحتی به یکدیگر برچسبهای غیراخلاقی میزنند. در پژوهشی نشان داده شد که در آمریکا حتی وقتی فردی از حزب مخالف رفتار خوبی با ما دارد باز هم میتوانیم به راحتی به او برچسبهای غیراخلاقی بزنیم.
دادههایی از این دست به معنای آن نیستند که استدلالها یکسره بیفایدهاند. اما برای عموم مردم هیجانات و بسترهای اجتماعی افراد است که حرف نخست را میزنند.»
انتهای پیام