خرید تور تابستان

فواید شاهنامه خواندن با کودکان

ندا خویینی در سایت تیتر قزوین نوشت: «شاهنامه حماسه‌ی ملی ما ایرانیان و متن هویت ملی ماست؛ همچنین انسان موجودی فرهنگی است و تقریبا تمام ابعاد زندگی او با فرهنگ معنا می‌یابد، اگر فرهنگ را از دست بدهیم دیگر هیچ چیز نداریم و از این رو آموزش شاهنامه به کودکان اهمیت دارد.

تو این را دروغ و فسانه مدان/ به یکسان روش در زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد/دگر بر ره رمز و معنی برد (شاهنامه فردوسی )

شاهنامه، بزرگترین حماسه‌ی منظوم جهان، بر حسب منابع موجود دربرگیرنده نزدیک به 50 تا 61 هزار بیت و یکی از بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین سروده‌های حماسی جهان، اثر فردوسی است که سرایش آن دستاورد دست‌کم، سی سال کار پیوسته‌ی این سخن‌سرای ایرانی است. موضوع این اثر، افسانه‌ها و تاریخ ایران از آغاز تا حمله‌ی اعراب به ایران در سده‌ی هفتم میلادی است که در چهار دودمان پادشاهیِ پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان گنجانده می‌شود. شاهنامه از سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی تشکیل و بر وزن «فَعولُن فعولن فعولن فَعَلْ»، در بحرِ مُتَقارِبِ مثمَّنِ محذوف، نگاشته شده‌است.

هنگامی که زبان علم و ادبیات در ایران، عربی بود، فردوسی با سرودن شاهنامه با ویژگی‌های هدفمندی که داشت، زبان پارسی و فرهنگ و تمدن ایران را زنده کرد. یکی از بُن‌مایه‌های مهمی که فردوسی برای سرودن شاهنامه از آن استفاده کرد، خداینامه بود و از دانش دانشمندان معاصر بهره برد.

فردوسی هنگامی شاهنامه را سرود که زبان پارسی دچار آشفتگی بود، و او از ماندگار شدن این آشفتگی و افزونی آن جلوگیری کرد. فردوسی در سرودن شاهنامه بیشتر از پارسی سره بهره برده و شمار واژه‌های عربی در شاهنامه تنها 865 واژه است. شاهنامه نفوذ بسیاری در جهت‌گیری فرهنگ فارسی و نیز بازتاب‌های شکوه‌مندی در ادبیات جهان داشته‌است و شاعرانی مانند گوته و ویکتور هوگو از آن به نیکی یاد کرده‌اند.

شاهنامه بزرگ‌ترین کتاب به زبان پارسی است که در همه جای جهان مورد توجه قرار گرفته و به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان ترجمه شده‌است. نخستین بار در سال 601 خورشیدی، بُنداری اصفهانی شاهنامه را به زبان عربی برگرداند و پس از آن برگردان‌های دیگری از این اثر، ازجمله برگردانِ ژول مُل به زبان فرانسوی، انجام گرفت.

کودکان و دنیای شگفت‌انگیز شاهنامه

در فرهنگ ما، کودکان معمولا کم اهمیت تلقی می‌شوند و هرچند وضعیت امروز کودکان بهتر از گذشته است، اما هنوز برخی افراد تصور می‌کنند کودکان را به آسانی می‌توان فریفت و یا درباره‌ی غذا یا لباس و دیگر خواسته‌های آنان دروغ گفت؛ چون بچه‌ها را نباید جدی گرفت.

این کژفهمی در آموزش شاهنامه هم نفوذ کرده و متاسفانه نتیجه‌ی بررسی صدها کتاب کودک با عنوان شاهنامه به‌طور خلاصه این است: این کتاب‌ها نه ربطی به شاهنامه دارند و نه آثار تربیتی و فرهنگی مفیدی می‌توانند داشته باشند.

آموزش شاهنامه به کودکان جزو سخت‌ترین و پیچیده‌ترین موضوعات شاهنامه‌پژوهی است. درست‌تر آن‌که آموزش شاهنامه به کودکان امری بین رشته‌ای است. برای آموزش شاهنامه به کودکان نخست باید شاهنامه را کامل خواند و فهمید، سپس به کودکان آموخت، بر طبق همین روش بسیاری از مشکلات جامعه مرتفع می‌گردد. شاهنامه نماد هویت ملی ماست و می‌تواند بسیاری از معضلات فرهنگی را از طریق تاثیر در فکر و فرهنگ و تربیت نسل آینده حل کند.

در آغاز آموزش شاهنامه، باید مادران و پدران و فرزندان به‌طور همزمان با داستان‌های شاهنامه آشنا شوند و در خانه به‌صورت مداوم درباره آموزه‌های شاهنامه گفت‌وگو شکل بگیرد تا داستان‌ها ملکه ذهن کودکان شود و زبان گفتاریشان تقویت شود.

در حال حاضر وضعیت آموزش برای کودکان بسیار نابهنجار و دور از استانداردهای جهانی است و این وضعیت نابهنجار کاملا طبیعی است، چون تقریبا هیچ تلاشی جدی برای آموزش فرهنگ ملی به کودکان وجود ندارد. نه در خانواده‌ها و نه در مدرسه‌ها. برعکس، هزاران فیلم و نماد و عروسک از فرهنگ غربی وجود دارد که به آسانی یافته و خریده می‌شود. اما هیچ عروسک و فیلم و نمادی از فرهنگ ملی در دسترس نیست. با ورود مفاهیم شاهنامه به دنیای کودکان تقریبا این خلا پر می‌شود و کودک با دنیای شگفت‌انگیزی مواجه می‌گردد که تا کنون فقط در تولیدات غرب می‌توانست با آن مواجه شود.

شاهنامه‌خوانی با و برای کودکان آغاز راهی دشوار و دراز است، اما به هر حال کار باید آغاز شود و نمی‌توان تا ابد منتظر به‌دست آمدن بهترین‌ها ماند. بهترین‌ها، در فرایندی تدریجی و با همفکری و همکاری و انباشت تجربه‌ها به دست می‌آید.

چرا باید به کودکان شاهنامه بیاموزیم؟

پرسش مهم و بنیادین این است: چرا باید به کودکان شاهنامه بیاموزیم؟ تا پاسخ این پرسش به‌درستی داده نشود راه گفت‌وگو برای فهم بهتر فرهنگی باز نخواهد شد. چگونه آموزش دادن بحثی دیگر است که بر مبنای چرایی پیش می‌رود. پرسش‌های فرعی بسیاری در ذیل پرسش اصلی می‌توان مطرح کرد: چرا متون دیگر ادب پارسی را به کودکان آموزش ندهیم؟ چرا به جای متنی ادبی متون علمی را به کودکان یاد ندهیم؟

پاسخ ساده و اولیه این است که شاهنامه حماسه‌ی ملی ما ایرانیان و متن هویت ملی ماست. می‌توان متون دیگر ادب پارسی از جمله گلستان و بوستان سعدی را هم به کودکان آموزش داد. گلستان و بوستان هر چند مضامین بسیار متعالی دارند و می‌توانند به رشد فکری و فرهنگی کودکان کمکی شایان بکنند، اما در مقایسه با شاهنامه کم‌تر به تحکیم انگاره‌های هویتی کمک می‌کنند. کتاب‌هایی مانند مثنوی مولوی و یا خمسه‌ی نظامی هم تناسبی با دنیای کودکی ندارند.

پرسش دیگر این‌که چرا متنی جدید را برای آموزش شاهنامه به کودکان انتخاب نکنیم؟ پاسخ روشن است. هیچ متنی در صد سال گذشته نوشته نشده است که جامع، ملی، اخلاق‌گرا، داستان‌گو و خردگرا باشد. هر متنی در حوزه‌ای خاص دارای اعتبار و اهمیت است. اما فقط شاهنامه کتابی است که هم ملی است و هم از نظر ادبی و زبانی در اوج است. آموزش شاهنامه هم به هویت و ارتقای فرهنگ ملی می‌انجامد و هم زبان و دستگاه استدلالی کودکان را به بهترین شکل می‌سازد.

وقتی پاسخ پرسش بنیادین را می‌دهیم پرسش دیگری مطرح می‌شود و آن پرسش از چرایی آموزش متونی خاص به کودکان است. بهتر نیست کودکان را به حال خود بگذاریم؟ این پرسش را بارها از افراد مختلف شنیده‌ایم. فرهنگ، اهمیت فرهنگ و اهمیت انتقال فرهنگی در این پرسش مفقود است.

انسان موجودی فرهنگی است و تقریبا تمام ابعاد زندگی او با فرهنگ معنا می‌یابد. سیاست، اقتصاد، سلاح و حتی طبیعت و دنیای وحش همراه با فرهنگ ابعاد انسانی می‌یابد. فرهنگ نگاه انسان به جهان را تبیین و تحکیم می‌کند. فرهنگ انباشتنی هم هست و با سیر طبیعی عمر انسان و گذر زمان متحول و عموما کامل می‌شود. در تمام جوامع انسانی فرهنگ مولفه‌ای مهم و تعیین کننده است. حتی در پیچیده‌ترین فناوری‌ها، زیبایی‌شناسی طراحی و نام‌گذاری و تبلیغات، عناصر فرهنگی هستند و بدون آن فناوری بی‌معناست.

در ایران اهمیت فرهنگ مضاعف است. دلیل اصلی این ویژگی ابتنای ایران بر عنصر پایدار فرهنگی است. ایرانیان هزاران سال است که فرهنگ ایرانشهری را ساخته و پرداخته و توانسته‌اند آن را به‌صورت تقریبا خطی تا کنون حفظ کنند. بنابراین فرهنگ تنها دارایی ارزشمند ما در جهان است. دیگر دارایی‌هایمان به اندازه فرهنگ اهمیت ندارد. از دست دادن فرهنگ در واقع از دست دادن همه‌ی موجودیت ما است.

اگر فرهنگ را از دست بدهیم دیگر هیچ چیز نداریم. فرهنگ ایرانشهری جزو میراث بشری نیز هست. قدمت، پیچیدگی و ارزش‌های موزون آن که در هزاران کتاب پارسی در گونه‌های مختلف ادبی صورت‌بندی شده است بخشی مهم از تمدن بشری است. دست‌کم از نظر قدمت و انبوهی آثار فرهنگ ایرانشهری جزو فرهنگ‌های بی‌رقیب جهان است.

فرهنگ ملی در ایران در طول تاریخ استمرار داشته و آسیب‌های بزرگ مانع از تداوم تاریخی آن نبوده است، اما پس از جنبش مشروطه و نوگرایی اندیشه و تقابل سنت و مدرنیسم تداوم فرهنگی ایران با موانع جدی روبه‌رو شد. غرب چنان جذاب نمود که همه‌ی ارزش‌های فرهنگی ایرانی را می‌توانست تضعیف کند. همچنین عده‌ای از روشنفکران مشروطه در کارآمدی و تاثیرات فرهنگ ایرانی دچار تردید شدند.

فرهنگ ملی که در برابر حمله یونانی و عرب و مغول ایستاده بود در برابر غرب خود را باخت و پایداری فرهنگی سست شد. بر این اساس مساله‌ی اصلی فرهنگی ما چگونه تعامل کردن فرهنگی با غرب است. حریف قدر ما غرب و تاثیر درست یا نادرست آن در گروه‌های مختلف سیاسی است، دیگر فرهنگ‌ها، امتحان خود را در برابر فرهنگ ایرانی داده‌اند.

تلاشی برای حفظ فرهنگ ایرانشهری

شاهنامه خواندن برای کودکان، تلاشی فرهنگی برای حفظ تداوم فرهنگ ایرانشهری است. کودکان امروز از تربیت فرهنگی قرن‌های پیشین سخت محروم‌اند و خلأ فرهنگ ملی، آن‌ها را به‌طور طبیعی به فرهنگ غرب سوق می‌دهد. تربیت فرهنگی در قرن‌های گذشته بخشی از زندگی روزمره‌ی انسان‌ها بود. هر انسان سنتی در دل آیین‌ها و فرهنگ ملی زاده می‌شد، کار و ازدواج و تولید مثل می‌کرد و در نهایت طبق آیین‌هایی مشخص به خاک سپرده می‌شد. در زندگی سنتی گریزی از فرهنگ نبود. به‌عبارت بهتر زندگی در خارج از فرهنگ معنایی نداشت. انسان مدرن دو گریزگاه از فرهنگ دارد: نخست فهم درست یا نادرست از آزادی و فردیت و دوم فناوری و صنعت.

انسان مدرن حتی در فرودست‌ترین موضع فکری و اقتصادی فهمی از آزادی دارد و گاه به شکلی اغراق‌آمیز آن را برای اعتراض یا اثبات حقانیت خود پیش می‌کشد. در این غوغای آزادی‌خواهی فرهنگ هم همانند هر چهارچوب دیگر ممکن است نابود شود. انسان مدرن به صنعت و فناوری ایمانی راسخ دارد. صنعت (تولید انبوه) برخلاف تولید دستی سنتی با فرهنگ میانه‌ای ندارد؛ به‌ویژه در مراحل آغازین توسعه صنعتی.

فناوری برای برخی افراد جای فرهنگ را می‌گیرد و خودآگاهی فرهنگی در برابر دانش فنی تولید و مهارت بازاریابی رنگ می‌بازد. با این فرض برنامه‌های فرهنگی برای انسان مدرن کاملا ضروری است و شاید اگر رشته فرهنگی بشر در این زمان گسسته شود به سختی بتوان آن را در آینده ترمیم کرد.

این ضرورت جهانی در ایران واجب عینی است. ژئوپلتیک ایران، قدرت و گستره‌ی جغرافیایی ایران در طول تاریخ و توازن قوای بین‌المللی به ضرر ایران سه مولفه‌ی بنیادین در تفوق فرهنگ در هویت و امنیت ملی در ایران است.

هدف اصلی از آموزش شاهنامه به کودکان ارتقای فهم فرهنگی کودکان است. فرهنگ، ویژگی برجسته انسان است و دشنام بی‌فرهنگی واقعیتی است برآمده از جدایی انسان و فرهنگ. فرهنگ مراتبی مختلف دارد. آموزش، فرهنگ را غنی‌تر و پیچیده‌تر می‌کند. فرهنگ پیچیده همانند ارکستری بزرگ صدایی گوش‌نواز دارد. فرهنگ بدوی همانند صدای سازهای کوبه‌ای، شنیدنی اما یکنواخت است.

تربیت فرهنگیِ گام به گام، از ساده‌ترین مفاهیم آغاز می‌شود و تا مراحل پیچیده‌ای همانند قطعات شوپن در موسیقی یا شعر نظامی گنجه‌ای پیش می‌رود. قطعا کسی که نمایشنامه هملت را می‌فهمد زبان و فرهنگ پیچیده‌تری دارد نسبت به کسی که فقط در تلویزیون سریال می‌بیند. بنابراین سطح فرهنگی و تلاش برای ارتقای آن بسیار مهم است.

اشکال بعدی این است که برخی افراد مبنا قرار دادن فرهنگ ملی را تنش‌زا تلقی می‌کنند. در این سخن فرهنگ ملی اساسا ناسیونالیستی، به معنای اروپایی، فهمیده شده که نتیجه‌ی قطعی آن جنگ است. ناسیونالیسم اروپایی که گاه به غلط در ایران ملی‌گرایی ترجمه شده است مبتنی بر نژادپرستی است. در این مکتب خانمان‌سوز تمام مظاهر زندگی اجتماعی بر اساس نژاد تبیین می‌شود. نتیجه حتمی این ایدئولوژی جنگ است، اما فرهنگ در ذات خود ستیزه‌گر نیست و میل به صلح دارد.

شاهنامه و تربیت کودکان خلاق

اگر این استدلال را بپذیریم به آسانی می‌توانیم پاسخ این سوال را بدهیم: آیا ممکن است پس از آموزش شاهنامه کودکان دیگر ستیز شوند؟ پاسخ منفی است. نه تنها آشنایی با فرهنگ ملی ستیزه‌جویی نمی‌آموزد، بلکه شاهنامه به‌عنوان یک متن صلح‌جو و صلح فهم مخاطبان خود را ستیزه‌گر نمی‌سازد.

اهداف عملی آموزش شاهنامه به کودکان را می‌توان چنین فهرست‌بندی کرد:

1- تربیت فرهنگی ملی، آشنا کردن کودکان با نمادها، داستان‌ها و شخصیت‌های شاهنامه به‌عنوان رمزگان هویت و وحدت ملی.

2- آشنایی بهتر و بیشتر با زبان پارسی، به‌عنوان زبان ملی.

3- رشد شخصیت کودکان، شجاع و مسئولیت‌پذیر و وطن‌دوست پروردن آ‌ن‌ها، غالب کردن آن‌ها بر ترس‌ها و تردیدها و زدودن گرایش‌های بی‌اهمیت.

فرایند آموزش شاهنامه که به شرایط زندگی کودکان و شخصیت و علایق آنها بستگی دارد دو اصل اساسی بهتر است همواره در نظر گرفته شده باشد: نخست این‌که هدف مهم آموزش شاهنامه به کودکان نزدیکی فکری و فرهنگی بین دو نسل است و طبعا نقض غرض نباید اتفاق افتد. اگر به‌هردلیل آموزش شاهنامه برای کودکان مطلوب نیفتد و یا به تنش بین اعضای خانواده بینجامد، بهتر است متوقف شود.

اصل دوم، اهمیت ویژه چگونه گفتن است. شاهنامه خواندن برای کودکان، انباشتن اطلاعات انبوه در ذهن کودکان نیست. لذت بردن کودک از فرایند آموزش مهم‌تر از انتقال انبوه اطلاعات است. در آموزش سنتی ما، حجم اطلاعات میزان سواد را مشخص می‌کند. شاید در علوم و فلسفه چنین روش و حسابگری درست باشد، اما در آموزش شاهنامه به کودکان قطعا درست نیست. در این‌جا درست یاد دادن نام‌ها، نکات مهم داستان‌ها و مفاهیم اصلی منظور است. هر نام و هر مفهوم می‌تواند رمزی باشد که در صورت‌بندی زبانی استفاده شود.

شاهنامه به ما کمک می‌کند کودکانمان را خلاق تربیت کنیم، به‌همین دلیل پس از تعریف کردن داستان از کودک می‌خواهیم که درباره شخصیت یا نمادها یا مفاهیم کاری هنری متناسب با استعداد و علاقه خود انجام دهد. مثلا نقاشی بکشد یا داستان و شخصیت‌ها را بازی کند، مجسمه شخصیت‌ها را با خمیر درست کند و یا کودکان باسواد درباره‌ی داستان یا شخصیت‌ها بنویسند. طبیعی است که کارهای هنری کودکان ارزیابی هنری نمی‌شود؛ بلکه مهم فهم کودکان از شاهنامه و کشیدن نقاشی یا بازی است که خود کاری فرهنگی است.

سورئال بودن بخشی از داستان‌های شاهنامه، کودک را با خود به وادی خیال می‌برد. مثلا: داستان سیمرغ و زال می‌تواند کودک را به رویاپردازی و ساختن تصاویر بدیع و بکر و قصه‌گویی سوق دهد و تربیت خلاق را سبب شود.
در وادی فرهنگ هر تلاشی هر چند کوچک ارزشمند و تاثیرگذار است. اگر همین حالا پیمودن این راه را شروع کنیم در آینده نتایجی شگرفی خواهیم گرفت و اتفاقات مبارکی انتظار جامعه را می‌کشد.»

منبع: نشریه تقاطع شماره 36

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا