نقش میانهروها در ممانعت از ایجاد حاکمیت دوگانه توسط تندروها
آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: رشید داودی، از طلاب و اساتید حوزهی علمیهی قم و دانشآموختهی دکترای علوم سیاسی، در گفتوگو با انصاف نیوز از تحلیل خود دربارهی انتخابات 1403 -از آغاز تا پایانش- گفته است.
به باور این تحلیلگر سیاسی، برخی نهادهای سیاسی قصدی برای برگزاری انتخابات عادلانه نداشته و روندها برخلاف پیشبینیشان پیش رفته است. او در جای دیگری از این مصاحبه دربارهی نقش اثرگذار سران میانهرو در ممانعت از ایجاد حاکمیت دوگانه به وسیلهی تندروها به بهانهی حمایت از نهاد رهبری برابر نهاد دولت گفت.
تنها تفاوت نزاعهای درون گفتمانی جلیلی و قالیباف بود
رشید داودی پیش از توضیح دربارهی دلیل تایید صلاحیت مسعود پزشکیان از شرایط رقم خوردن این انتخابات گفت: نخست باید توجه داشت که در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ما هم شاهد کممشارکتترین انتخابات ریاست جمهوری و رای حداقلی رئیسجمهور بودیم و هم شاهد بیشترین ردصلاحیتها برای کسانی بودیم که اتفاقا میتوانستند بهعنوان رقیب مرحوم آقای رئیسی باشند. انتخابات آن سال در غیاب رقبا، به گونهای رقم خورد که گویی ریاست جمهوری آقای رئیسی تعیّن پیدا کرده بود!
اگرچه در آن انتخابات فردی همچون آقای همتی هم بود ولی مشخص بود به دلیل نداشتن عملکرد ملموس و سابقهی سیاسی مشهود، روزنهی امیدی برای پیروزیاش در انتخابات وجود نداشت چنانکه اغلب تحلیلگران هم اذعان داشتند که حضور ایشان جنبۀ صوری و تشریفاتی دارد. به تعبیری میتوان گفت آن سال انتخابات طوری شده بود که آقای رئیسی خروجی نهایی انتخابات باشد.
او در ادامه اضافه کرد: دومین نکته این است که تقریبا تحلیل کارشناسان داخلی و خارجی، نظرسنجیها و شاخصها دربارهی عملکرد دولت سیزدهم نشان میدهند که این دولت کارنامهی قابل دفاع و موفقی در حوزههای مختلف نداشته است. مخصوصا در حوزهی فرهنگ اتفاقاتی رقم خورد که درطول ۴۵ سال گذشته بیسابقه بوده است!
نکتهی دیگر اینکه اعتراضات سال ۱۴۰۱ نتایجی را رقم زد که نشان داد گسست نسلی در جامعه ایران دچار شکاف عمیقی شده است و همه را متحیر کرد بهویژه آنکه این اتفاقات در دولتی رقم خورد مدعی نگاه فرهنگی اصیل و انقلابی و صد البته بستهتری نسبت به دولت پیشین بود و نشان داد که تصمیمگیران در میان سران حکومتی که بیشتر از ما مطلع میشوند، باید برای این مسائل راهکارهایی را در نظر بگیرند.
چهارمین نکته، ناظر به عملکرد شورای نگهبان در انتخابات مجلس و خبرگان ۱۴۰۲ است که علیرغم انتظار بسیاری از کنشگران و دغدغهمندان ایران نسبت به تغییر رویهی نامتعارف و نامطلوب، دیدیم چندان تفاوتی با انتخابات ۹۸ مجلس و ۱۴۰۰ ریاست جمهوری نداشت. باز هم شاهد رد صلاحیت حداکثری رقیبان بودیم. در این انتخابات نیز این نگاه در جامعهی نخبگانی و نیز در نگاه عرفی وجود داشت که خروجی انتخابات کاملاً قابل حدس و پیشبینی است.
شاید تنها پیچیدگی این انتخابات صرفاً مربوط به جریان اصولگرایی که خود را موسوم به جریان انقلاب میکنند بود که منجر به نزاعهای درون گفتمانی حامیان آقایان قالیباف و جلیلی شد.
مجلس دوازدهم و کفن و دفن پایداریها
داودی گفت: پیش از این در توئیتی نوشته بودم این مجلس (مجلس دوازدهم)، مدفن جریان تندروی پایداری خواهد شد. چرا که این جریان، صرفاً جریانی نظری و به دور از واقعبینی و عملگرایی است و کارنامهشان روی کاغذ است و اگر در مسند کار قرار بگیرند، بروز و ظهوری پیدا خواهند کرد که خود باعث حذفشان از جریان حاکمیتی خواهد شد.
این شرایط را باید به اتفاق تلخ سانحه برای مرحوم رئیسی و همراهانشان ضمیمه کنیم که همهی جریانهای سیاسی و مردم را شوکه کرد اما چارهای نبود و همه باید تسلیم تقدیر میشدیم. انتخابات ریاست جمهوری باید در موعد قانونی برگزار میشد. در این بین، هیچ جریانی به صورت برنامهریزی شده وارد انتخابات نمیشود؛ مگر جریان منتسب به آقای جلیلی که سالهای سال برای تصدی مناصب عالی دولت (و نه شیوۀ حکمرانی و اجرای آن) برنامهریزی کرده باشد.
با توجه به این شرایط، در این انتخابات نیز باز هم عملکرد بسته و متصلب و صد البته غیر پاسخگوی شورای نگهبان نسبت انتخاباتهای گذشته بهویژه انتخابات سال ۱۴۰۰ تغییری نکرد، با این تفاوت که اینبار به جای آقای همتی، صلاحیت آقای پزشکیان را بهعنوان تنها گزینهی متفاوت نسبت به کاندیداهای اصولگرا تایید میکند.
تصمیمات حاکمیتی و رهبری در انتخابات یکی نیست
داودی دربارهی تفاوت تصمیمات حاکمیتی و رهبری در مورد انتخابات گفت: البته در این میان باید توجه داشت که گاهی به اشتباه تصمیمات نهادهای حاکمیتی در عرصهی انتخابات را با تصمیمهای رهبری یکی میدانند؛ درحالیکه باید این دو را جدای از هم دانست و تحلیل کرد. نظر رهبری و نحوهی مدیریتشان دربارهی جریانهای سیاسی، مخصوصا از سال ۸۴ به بعد، به این صورت است که دخالت مستقیمی در روند انتخابات، رد یا تایید صلاحیتها ندارند مگر اینکه اتفاق خاص یا ویژهای افتاده باشد.
بنابر آنچه گفته شد، باید توجه داشت که خروجی عملکرد نهادهای حاکمیتی در عرصهی انتخابات خواسته یا ناخواسته متأثر از جریان خالصسازی و یکدستسازی بودهاست و لذا عدم تغییر در روند عملکردی ایشان چندان دور از ذهن هم نبود!
«کار، کار اصلاحطلباست!»
در سالهای اخیر شاهد جریان خالصسازی هستیم که میگویند تمام مشکلات جمهوری اسلامی به افراد و جناح اصلاحطلب یا به تعبیر عامتر، ناشی از غیر جریان انقلاب هستند. پس باید همه را کنار زد تا جریان انقلابیِ خالص صاحب مناصب شود و کشور را از مشکلات رهایی بخشد. در توجیه مشکلات این تصدیگریِ حداکثری و یکدستِ تجربه شده در زمان آقای احمدینژاد هم میگویند در آن زمان، شکل یکدستی حکومت مطلوب بود و این شخص آقای احمدینژاد و خصوصیات ایشان بود که این جریان را به انحراف کشید و لذا به سراغ کسی مثل آقای رئیسی میرویم که ویژگیهای منفی احمدینژاد و تقابلی او را ندارد و میتواند کشور را به قله نزدیک کند!
او ادامه داد: رهبری برخلاف جریان مدعی یکدستسازی که علاقهای به علم و عقلانیت عملی در عرصهی حکمرانی ندارد، نگاه واقعبینانهای نسبت به مسائل دارند و از طرفی نمیخواهند جریانی که تشکیلاتی عمل میکند و حامیانی برای خود پیدا کرده را آمرانه از تصدی مناصب نهی کنند؛ بلکه همهچیز را موکول به کارنامهی عملی نه کاغذی این جریان و در نتیجه ارزیابی و نظر مردم دربارهی عملکرد آنها کنند.
گلایهی رهبری از رد صلاحیتها
از منظر دیگر، ما از سال ۸۴ نمیبینیم که رهبری به روند جاری در انتخاباتها ـ علیرغم اتفاقات بزرگ و اعجابآوری چون رد صلاحیت مرحوم آیتالله هاشمی یا عدم احراز صلاحیت محرز آیتالله سید حسن خمینی و … ـ ورود داشته باشند، تا اینکه در انتخابات ۱۴۰۲ خبری منتشر میشود که ایشان نسبت به ردصلاحیت عدهای ابراز نارضایتی کردند و از آقایان مطهری و پزشکیان و… نام میبرند. این موضوع باعث میشود که شورای نگهبان و نهادهای ذیربط انتخابات، صلاحیت پزشکیان و چند نفر دیگر را تایید کنند. (البته در جریان انتخابات سال 1400 نیز نسبت به جفا و ظلمی که به آقای علی لاریجانی شده بود معترض شدند که علیرغم دستور به ضرورت جبران، معالأسف بی اثر ماند!)
داودی با بیان این نکته که اگر «جریان مدعی توانمندی» در عمل شکست بخورد، مردم به روزنهای نیاز دارند تا بتوانند براساس آن ریل حرکت را تغییر داده و اصلاحاتی پدید آید، گفت: علت ورود رهبری به انتخابات ۱۴۰۲ این بود که جریان یکدستساز میخواست هیچ روزنهای باقی نماند اما رهبری این سبک را غلط دانسته و حکیمانه، روزنهی اصلاح و امید به تغییر را در آن سال و به تبع آن در سال ۱۴۰۳ ایجاد میکند.
البته اینکار به معنای منتخب شدن یا تعیین کردن کسی پیش از انتخابات نیست بلکه این روزنهی تغییر برای این است که اگر مردم، عملکرد جریان خالصساز را نپسندند و منتقدِ جریان یکدستساز باشند، خودشان بتوانند از روزنهی موجود استفاده کرده و تغییر را رقم بزنند.
بنابراین، با توجه به هزینهی گزاف ردّ صلاحیتها در انتخاباتهای 1398 و 1400 و حاکمیت یافتنِ حداکثریِ جریان خالصسازی پس از انتخابات 1400، طبیعی بود تایید صلاحیت آقای پزشکیان و امثال او در انتخابات ۱۴۰۲ باورپذیر نباشد چرا که جریان یکدستساز بهجز حلقهای به شدت محدود و مضیّق، دیگران را نه تنها قبول ندارد که حتی بر این باورند که نباید امکانی برای حضور پیدا کنند. به همین دلیل پزشکیان هم باید رد صلاحیت میشد اما با ورود حکیمانهی رهبری به انتخابات برگشت.
شورای نگهبان هم در ۱۴۰۳ تحتتاثیر گزارشهای جریان خالصساز روند تنگنظرانهی خود را با ردّ صلاحیت حداکثری رقیبان کاندیداهای جبههی موسوم به انقلاب، همچون انتخابات 1400 تکرار کرد. از آن جایی که این جریان، تحلیل درستی نسبت به جامعه و تغییر شرایط 1403 نسبت به 1400 نداشت، گمان میکرد با بازآفرینی صحنهی انتخابات 1400 و جایگزینی دکتر پزشکیان بهجای دکتر همتی، و این تحلیل که آقای پزشکیان مقداری بیش از آقای همتی رای خواهد آورد، پیروزی راحتی را پیشروی خود متصور بود!
گمان میکردند ادعای تداوم دولت سیزدهم برایشان رأیآور خواهد بود!
حال آنکه در بسیاری از نظرسنجیها، علیرغم شرایط حزنآلود و دردآور شیوهی درگذشت مرحوم رئیسی و همدلی با آن، بخش زیادی از مردم که گاه تا بیش از 90درصد را شامل میشد، معتقد بودند دولتی باید جایگزین دولت سیزدهم شود که بیشترین فاصله را با این دولت داشته باشد. اما جریان یکدستساز این مسائل علمی و جامعهشناختی را همواره نادیده میگیرد، مهندسیِ متوهمانهی خود را حتی تا پایان دور دوم انتخابات ادامه داد و تصور میکرد که ادعای تداوم دولت سیزدهم برایش رأیآور خواهد بود!
لذا نتیجهی انتخابات مطابق نظر جریان یکدستساز و حتّی شورای نگهبان پیش و بسیاری دیگر پیش نرفت، نه آنکه خواسته باشند تن به رقابت عادلانه بدهند!
نتیجهی این انتخابات حاصل تدبیر رهبری بود
بنابراین، نتیجهی این انتخابات را باید حاصل تدبیر رهبری در سال ۱۴۰۲ دانست که مسئولانه روزنهی تغییر را ایجاد کرد و همان روزنه هم در سال ۱۴۰۳ همچنان برقرار ماند تا اینکه مردمِ ناراضی از عملکرد جریان خالصساز و دولت سیزدهم، با انتخاب دکتر پزشکیان حداکثر استفاده را از این فرصت حداقلی ایجاد شده کردند.
رشید داودی، تحلیلگر سیاسی، در توضیح این موضوع که چطور جبههی پایداری و امثالهم صرف بروز و ظهورشان باعث حذفشان از عرصهی قدرت میشود نیز به این مهم اشاره کرد که این جریان از طرفی هیچ کارنامهی عملیای ندارد و صرفاً حول بنیانهای اعتقادی متصلب و سختی که دارند به صورت نظری و روی کاغذ حکمرانی میکنند و لذا بسیار پر توقع و ایدهآلگرا هستند.
کارنامهی کاغذیشان که به کارنامهی عملی تبدیل شد دیگر قابل کتمان نیست
او این جریان را متحجر خواند و اضافه کرد: «متحجر» توهین نیست. متحجر یعنی کسی یا جریانی که مانند سنگ(حجر) شده و بر روی یک موضع میماند و حتّی قدرت اصلاح خود را هم ندارد. چنین جریانی اگر آمرانه از عرصهی حاکمیت حذف شود توام با مظلومیت و اتفاقا تقویت اعتقادات غلط و باورهای خشک و سخت آنها میشود. بنابراین بهترین روش مواجهه با آنها این است که میدان عمل پیدا کنند و خود و حامیانشان به عینه ناتوانیشان را ببینند. کارنامهی کاغذی وقتی به کارنامهی عملی تبدیل شد دیگر قابل کتمان نیست چرا که شاخصهای محاسباتی جایگزین ادعاهای بیضابطه و توقعات ایدهآلیستی میشوند.
بیظرفیتیهای جریان پایداری در انتخابات 1403 برای حذفشان کافیست
او با اشارهی دوباره به مطلبی که در آن مجلس دوازدهم را مدفن این جریان خوانده بود، ادامه داد: مشیت الهی به گونهای رقم خورد که پیش از سر و شکل گرفتنِ عملی مجلس جدید و در همین انتخابات زودهنگام ریاستجمهوری این جریان رفتارهایی از خود نشان داد و بیظرفیتیهایی از آنها بروز یافت که برای حذف شدنشان از قدرت و حاکمیت نیازی به انتظار برای کارنامهشان در مجلس جدید نباشد.
در این میان، خوشبختانه رهبری، حکیمانه روزنهی تغییر و اصلاح را در عملکرد نهادهای زیرمجموعهی خود ایجاد کرد تا در صورت چنین ظهور و بروزهای محتملی، امکان تغییر وجود داشته باشد. روزنهای که به درستی و در عین زمانشناسی ایجاد شد و موجب گردید نظام و مردم از خطری بزرگ افراطیگرایی رهایی یابند.
رشید داودی دربارهی تفاوت مرحلهی اول و دوم انتخابات و اینکه دکتر پزشکیان بیان کرده که اگر رهبری نبودند نام ایشان از صندوق آراء بیرون نمیآمد، نیز صحبت کرد و فاصلهشان را بسیار زیاد و مهم میدانست: هم از نظر نگاه حاکمیتی و هم از نظر جامعهشناسیِ انتخابات تفاوت بسیار بود.
بلایی سر قالیباف آوردند که هیچ مخالفی با او نکرد
این تحلیلگر سیاسی در ادامهی توضیح تفاوت این دو مرحله دربارهی جریان تندرو گفت: نقطهی اوج این جریان در دور اول بود. اینها در نقطهی اکسترمم رقابتها، حتی به آقای قالیباف اصولگرا هم رحم نکرده و بلایی سرش آوردند که هیچ مخالفی با او چنین نکرده بود!
تخلفات صریح و آشکار دور اول انتخابات 1403
از سوی دیگر شما ببینید یکی، دو روز مانده به انتخابات چه خبرهایی از افراد حتی منسوب به جاهایی که باید بیطرف باشند منتشر شد! ورودهای صریح! اخبار جلساتشان بیرون میآمد که فلان فرمانده نشسته بین قالیباف و جلیلی که ائتلافی صورت گیرد. چرا چنین شد؟! چرا نهادهای بالادستی در مرحلهی اول انتخابات به این موضوعات ورود نکردند؟! اخبار اما حاکی از آن است که در مرحلهی دوم ورود کردند.
چرایی این عدم ورود در مرحلهی اول و ورود در مرحلهی دوم را باید در همان نکتهای که عرض شد جستوجو کرد و آن اینکه بهترین راه مواجهه و مقابله با این جریانهای متصلب و متوهم، میدان دادن به آنها برای بروز منویات، و ظهور ظرفیتها و میزان توانمندهای آنهاست. در مرحلهی اول این موضوع نشان داده شد و بسیاری از ناآگاهان را آگاه کرد. پس از این آگاهیبخشی، در مرحلهی دوم بسیاری یا ورود نکردند یا با منع از ورود مواجه شدند!
به عبارت دیگر، حامیان و سران این جریان تندرو بهگونهای عمل کردند و کار را به جایی رساندند که بعضیها دیدند ممکن است این جریان متصلب و غیر قابل مذاکره، نهاد دولت را نیز تصدی کند که بسیار زیانبار خواهد بود. لذا از سر حس وظیفه و تکلیف در مرحلهی اول ورود کردند هرچند که تخلف کردند.
جریان تندرو حرف همهی آنهایی که پادرمیانی کردند را زمین زد
نتیجه چه شد؟! همین جریان تندرو حرف همهشان را زمین زد! گفتند ما پیروز انتخابات هستیم و تمام! همهی جریانات منسوب به انقلابی و اصولگرایی گفتند این جریان تندرو به هیچ چیزی جز تصور و باور خودشان اعتقاد ندارند. لذا سیر سقوط این جریان با همین اتفاقات شروع شد. چرا که بسته، متحجر و متوهم بودنشان در عرصهی عمل آشکار شد. در حالی که سابقا تمام اینها روی کاغذ بود.
فرماندهان به جد از ورود در انتخابات منع شدند
شنیدهها حاکی از آن بود که پس از برخی دخالتها در مرحلهی اول انتخابات، در مرحلهی دوم حتی به سران و فرماندهان عالیرتبهی نیز تاکید موکد شده که هیچ کس حق دخالت در این انتخابات را ندارد. و لذا هیچ خبری از دخالت این افراد در مرحلهی دوم نبود!
در مرحلهی اول انتخابات تخلفاتی عجیبی از سوی برخی دولتیها و غیر دولتیها صورت گرفت که برخی معتقدند در طول عمر انقلاب این میزان تخلفات صریح در انتخابات سابقه نداشته است. اینکه آقای پزشکیان گفت اگر رهبری نبودند اسم ایشان از صندوق بیرون نمیآمد بخاطر همان تخلفات دور اول بود.
میانهروها از این فرصت حداکثر استفاده را کردند
روایاتی از حضرات معصومین (علیهم السلام) وجود دارد که میگویند در هر مصیبتی که وارد میشود نظر لطفی از جانب خداوند به بندگان نیز نهفته است. چنانکه مرحوم امام خمینی نیز در واقعهی تلخ شهادت مرحوم آقا مصطفی، این واقعه را از الطاف خفیهی الهی توصیف کردند. لذا درگذشت تلخ آقای رئیسی را نیز میتوان از الطاف خفیهی الهی در حق مردم ایران دانست برای اینکه دولت ناکارآمد 13ام پایان یافت و امکان اصلاح و تغییر برای مردم به وجود آمد و رهبران جریان میانهرو هم از این فرصت و روزنه استفاده کردند تا نقطه پایانی بر این دولت ناکارآمد باشند.
ناگفتههای صالحیامیری
من فکر میکنم آقای صالحیامیری، نمایندهی مسعود پزشکیان در وزارت کشور در روز انتخابات، ناگفتههای بسیاری دربارهی تفاوتهای مرحلهی دوم با مرحلهی اول داشته است.
این تحلیلگر سیاسی دربارهی نقش میانهروها در این انتخابات نیز گفت: همانطور که رهبری موظف است روزنهی تغییر را از نگاه حاکمیتی ایجاد کند سران جریان میانهرو هم موظفند روزنهی اصلاح و تغییر را مثل یک نخ تسبیح در جامعه نگه دارند.
وقتی یک فرد یا جریان سیاسی معتقد است وضع موجود حکمرانی نامطلوب است و نسبت به روندهای تصمیمگیری و حکمرانی اعتراض دارد خب چه باید کرد؟! آیا باید به براندازی دست زد؟! سران جریان میانهرو مثل آقای خاتمی گفتند که براندازی نه ممکن است و نه مطلوب، چون ویرانی به بار خواهد آورد! لذا جز اصلاح راهی باقی نمیماند. لذا چارهای جز زنده نگه داشتن روزنهی اصلاح در جامعه در مورد تمام مسائل سیاسی و اجتماعی کشور وجود ندارد و صاحبان نفوذ و سرمایههای اجتماعی جامعه باید از این روزنه حفاظت و حراست کنند تا اگر روزی حاکمیت هم روزنهای ایجاد کرد بتوان از آن نهایت استفاده را برد.
دولت چهاردهم موظف به نگهبانی از بارقهی امید مردم است
لذا در انتخابات 1403 با تشخیص به موقع سران جریان میانهرو و استفادهی بهینه از فرصت پیشآمده، نتیجهی انتخابات بهگونهای رقم خورد که امکان اصلاح از مرحلهی نظر به مرحلهی عمل تبدیل شود و حال وظیفهی دولت چهارهم نیز علاوه بر حفظ این امکان و فرصت پیش آمده، حراست از بارقههای امیدی است که برای مردم نسبت به تغییر شرایط ایجاد شدهاست. همچنین باید افزود که همچنانکه عملکرد سران جریان میانهرو در این انتخابات خوب و سنجیده و حداکثری بوده است در ادامهی کار هم تداوم داشته باشد چرا که عملکرد آنها بسیار مهم و تعیینکننده است.
نقش میانهروها در ممانعت از ایجاد حاکمیت دوگانه توسط تندروها
داودی در تبیین این موضوع، به مسئله حاکمیت دوگانه اشاره میکند و دربارهی آن میگوید: در سیاست داخلی این مسئله فاجعه به بار میآورد چون به تندروها پر و بال می دهد که به اسم دفاع از مثلاً نهاد رهبری در مقابل نهاد دولت یا مشابه آن یا سایر نهادها قرار گیرند. این امر باعث از بین رفتن انسجام ضروری و لازمی که شعار اصلی پزشکیان بوده است میشود.
سران جریان میانه رو اینجا میتوانند بسیار اثرگذار باشند. اینها هستند که تعاملشان با رهبری و دولت باید به گونهای باشد که باعث تقویت نهاد رهبری، توفیق نهاد دولت و کاهش نزاعهای غیرضروری شود و حس اعتماد و تعامل ایجاد شود تا انشاالله شاهد موفقیت این دولت میانهروی فعلی باشیم.
انتهای پیام
دولت را سریع معرفی کنید همین الان ..