خرید تور تابستان ایران بوم گردی

نظر زیدآبادی درباره‌ی نقض حکم اعدام توماج صالحی

احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «نقض حکم اعدام توماج و چند نکتۀ دردآور!» نوشت:

احمد زیدآبادی

توماج صالحی از سوی شعبۀ پنج دادگاه انقلاب اصفهان، از اتهام “افساد فی‌الارض!” تبرئه شده و مجموعۀ اتهام‌های او به دو مورد کم‌اهمیت تقلیل یافته است به طوری که انتظار می‌رود او به زودی از زندان آزاد شود.

حالا شعبه‌ای که پیش از این، توماج صالحی را به اتهام “افساد فی‌الاض!” به اعدام محکوم کرده بود، قرار است همینطور مثل قبل، با صدور این نوع احکام که نتیجه‌ای جز تشویش و اضطراب عمومی و محکومیت گستردۀ بین‌المللی به دنبال ندارد، به کار خود ادامه دهد؟

من می‌دانم که درخواست عزل قاضی می‌تواند نتایج مخربی در پی داشته باشد، اما این نوع مشکلات واقعاً راه‌حلی ندارد؟ واضح است که برخی افراد بدون برخورداری از شأنیت حقوقی و قضایی لازم در کسوت قضاوت مشغول به کار شده‌اند، از طرفی عزل یا درخواست عزل آنان نیز می‌تواند رویه‌ای را ترویج کند که هر کس هر حکمی را خلاف منافع خود دید، خواستار عزل قاضی از مقامش شود. این تناقض را چگونه می‌توان حل کرد؟ همانطور که قبلاً گفته‌ام، این معضل از راه‌های حقوقی بعید است به نتیجه برسد و اراد‌ه‌ای فراحقوقی و حاکمیتی مورد نیاز است.با این حال، حتی غیرحقوقی‌ترین قضات هم برای صدور احکام شاذ و ناعادلانه و بحران‌آفرین به ماده و تبصره ای در همین قوانین موجود استناد می کنند. بارها تأکید شده است که قوانین قضایی کنونی بیش از حد تصور نامتعین و گل و گشاد است و با استناد غرض‌ورزانه به آنها می‌توان هر بیگناهی را راهی زندان یا حتی دیار عدم کرد! از این رو، تنقیح و اصلاح قوانین جاری نیز یکی از لوزام پیشگیری از صدور احکام نامتناسب و ناعادلانه است.

واقعیت این است که خبر صدور حکم اعدام برای توماج، تمام دنیا را پر کرد و برای چند هفته موضوع خبررسانی بی‌وقفۀ شبکه‌های فارسی زبان خارج از کشور شد. اما همین شبکه‌ها از کنار شکستن حکم اعدام او چنان به آرامی گذر کردند که گویی سود خود را در اعدام او جستجو می‌کرده‌اند! در مورد سایر محکومان هم این رویه جاری است. برای نمونه شبکه‌هایی که احضار برخی افراد به دادگاه را به قدری برجسته می‌کنند که گویی فی‌نفسه جنایتی‌بزرگ رخ داده است، اما از کنار توقف حکم مجید توکلی چنان به نرمی عبور کردند که پنداری نه خانی آمده و نه خانی رفته است!

چرا برخی از این شبکه‌ها و محافل خارج از کشور نان خود را در رنج شهروندان می‌دانند؟ استفاده از رنج و خون مردم به عنوان ابزار سیاسی و مبارزه؟

یک بار نوشته بودم، برخی محافل، ما شهروندان را فقط تحت فشار و رنج می‌پسندند و جسدمان را بر زندگی‌مان ترجیح می‌دهند! انگار در نهایتِ کار، جنازه‌مان را می‌خواهند و گاه به چیزی کمتر از آن هم راضی نمی‌شوند! برخی محافل حکومتی هم به طور دائم مشغول پهن کردن سفره‌ای رنگارنگ برای ارتزاق آنهایند. گویی دست به دست هم داده‌اند تا کاسبی متقابل خود را به قیمت رنج و خون مردم کساد نکنند!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا