خرید تور تابستان

حلالیت‌طلبی از نوع حسن کبابی!

کنش برخی از وزرای دولت سیزدهم در پایان عمر مدیریت‌شان، رضا مختاری اصفهانی، تاریخ‌دان و سندپژوه را به یاد حکایتی تاریخی از حسن کبابی انداخته است که شباهت‌های معنایی عجیبی با رخ‌دادهای امروز دارد. جان کلام این‌که مانورهایی مانند طلب حلالیت از مردم بیشتر از آن‌که به حال ملت فایده‌ای داشته باشد، خیال آقایان را راحت می‌کند:

عیسی زارع‌پور، وزیر سابق ارتباطات و فناوری اطلاعات، سیداحسان خاندوزی، وزیر سابق امور اقتصادی و دارایی، محمدعلی زلفی‌گل، وزیر سابق علوم، تحقیقات و فناوری، در پایان مسئولیت‌شان بابت کاستی‌ها و تصمیمات متخذه که به زندگی و روان مردم آسیب رسانده، حلالیت طلبیدند. این حلالیت‌خواهی در روز پایانی مسئولیت علاوه بر بی‌فایده‌بودن، نشان از لوث‌شدن توبه و حلالیت در نزد گویندگان است. چه‌آن‌که حلالیت و توبه بایستی نشان از جبران صدمات توسط فرد داشته باشد. این نوع از حلالیت‌خواهی یادآور توبۀ فردی به نام حسن کبابی در قمِ قدیم است.

معمّرین قم تعریف می‌کنند فردی به نام حسن کبابی بود که سال‌های متمادی گوشت الاغ به حلق خلق‌الله می‌ریخت. روزگار گذشت و حسن کبابی در پیرانه‌سر هوای زیارت خانۀ خدا کرد. مقدمۀ زیارت خانۀ خدا اما حلالیت‌طلبیدن از خلق خدا بود. این کار با وجود کثرت زیا‎ن‌دیدگان مشکل می‌نمود. مشکل خودش را بدون اشاره به کارش، با یکی از فقیهان شهر در میان گذاشت. تنها از مالی گفت که از راهی ناصواب گرد آمده و امکان برگرداندن آن به افراد نیست. آن فقیه هم گفت مال حاصله را بر سر چهارراه بگذارد و آن‌چه را باقی ماند، حلال و طیّب بداند. حسن کبابی مقدار زیادی تیرآهن تهیه کرد و در یکی از معابر قم قرار داد. در آن روزگار اهالی قم بیشتر خانه‌هایشان را با تیرچۀ چوبی و به صورت طاق مدوّر می‌ساختند. از همین رو تیرآهن‌های حسن کبابی باقی ماند و کسی از آن‌ها برنداشت. بدین ترتیب حسن کبابی دل‌خوش بود که هم توبه‌اش پذیرفته شده و هم از مالش چیزی کم نشده‌است.

حال حکایت حلالیت‌خواهی وزیرانی است که اگر وزارت‌شان ادامه می‌یافت، هم‌چنان به رویه‌ها و سیاست‌های‌شان ادامه می‌دادند و حاضر به حلالیت‌طلبی نبودند. روی سخن با وزیران جدید نیز هست که در همین ابتدای راه، کاری نکنند و تصمیمی نگیرند که آسیبی به زندگی، روان و حیثیت مردمان بخورد تا برای دل‌خوشی خودشان مجبور به حلالیت‌طلبی بشوند. البته قصور طبیعی است و مردمان قصور را از تقصیر بازشناسند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. فقط خدا داند که طی این سه سال چه کردند و چه بر سر مردم اوردند فقط خدا داند ،
    شرم که این 3سال بر ما 30سال گذشت سفره ای که کوچک بود و کوچک تر شد چه زنان و دختران سرزمینمان که تحقیر شدند و دخترکانی که که به زیر خاک رفتن چه جگر های مادرانی که خون شد ایا هنوز فریادرسی هست ؟ چه جوان ها که اواره غربت شدند به کدامین داغ باید گریست که شما زخم نزدید تکه تکه مان کردید باشد که خدا قاضی شما باشد اینجا عدالتی که شمارا یک به یکتان را به عدالت بسپریم نیست
    قطعا حرف دل ما منتشر نخواهد شد مثل باقی موارد
    پس حرف کسانی را چاپ کنید که به چاپلوسی این جمع نشستند به تعریف و تمجیدشان و یک یکشان را حماقت خویش واگذاشتند باشد شما هم به انصاف سانسور کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا