تفاوت استدلال علِّی و استدلال از راه علامت
محمدرضا سلیمی، روانشناس و نویسنده، مطلبی با عنوان reasoning from cause vs. reasoning by sign در کانال تلگرام خود نوشت که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
«مثال ۱: تب علامت عفونت است، نه علت عفونت؛ علت عفونت ارگانیسمی مانند ویروس، باکتری، قارچ یا انگل است که از طریق هوا، آب آلوده، نیش حشرات، سرنگ آلوده یا تنفس وارد بدن میشود و عفونت ایجاد میکند. البته، تب میتواند علت نرفتن دانشآموز به مدرسه باشد.
مثال ۲: دود علامت آتش است، نه علت آتشسوزی؛ علت آتشسوزی ممکن است نور شدید خورشید، یک بطری آب معدنی در یک علفزار خشک (که مانند ذرهبین عمل میکند) در یک تابستان بسیار گرم باشد. البته، دود علت آلودگی هواست.
با این دو مثال بهراحتی متوجه میشویم که تفاوت استدلال علِّی و استدلال از راه علامت چیست. استدلال از راه علامت نوعی استدلال استقرایی است که ارتباط بین دو رویداد یا دو پدیدهی مرتبط به هم را نمایان میکند. این استدلال اثبات میکند که حضور یا غیبت یک چیز دال بر حضور یا غیبت چیز دیگری است. بهعبارتدیگر، حضور یک ویژگی دال بر حضور ویژگی دیگری است. بهقول سعدی: «رنگ رخساره نشان میدهد از سر ضمیر.»
استدلال از راه علامت نشان میدهد که یک رویداد علت رویداد دیگر نیست، بلکه علامت آن است. برای مثال، پرچمی که تکان میخورد نشان میدهد که باد میوزد، اما علت وزیدن باد اختلاف فشار هوا بین دو منطقه است.
در استدلال علِّی «مقدمه»ها بیانگر «علت» و «نتیجه» بیانگر «معلولی» است که از آن «علت» منتج میشود. مثال: «دیر از خواب بیدار شدم، چون ساعت زنگ نزد.»
در استدلال علِّی برخی از رویدادهای علِّی لازم و برخی دیگر کافیاند. برای مثال، اگر من ادعا کنم که اکسیژن برای روشن کردن آتش لازم است، منظورم این نیست که اکسیژن باعث روشن شدن آتش میشود. بنابراین، اکسیژن شرط لازم است؛ شرط کافی این است که کبریت روشنی را روی کاغذ بیندازیم تا روشن شود. اما کبریت شرط لازم نیست، زیرا با نور خورشید و یک ذرهبین هم میشود آتش روشن کرد.
چرا تشخیص تمایز استدلال علِّی از استدلال از راه علامت مهم است؟
گاهی اوقات ما علت مشکلات را با علامتشان اشتباه میگیریم و تلاش میکنیم برای حل مشکلات نشانههایشان را برطرف کنیم. دراینصورت مشکلات به قوت خود باقی میمانند و ما موقتاً علامتهایشان را حذف کردهایم. بهعبارتدیگر، بهجای اینکه مسئله را حل کنیم، صورت مسئله را پاک میکنیم. درواقع، بهجای اینکه «علتدرمانی» کنیم، «علامتدرمانی» میکنیم.
برای مثال، بسیاری از مشکلات اعصاب و روان ما از تفکر نادرست ما نشئت میگیرند. حال اگر بهجای اینکه افکارمان را تغییر دهیم یا اصلاح کنیم، داروهای اعصاب و روان مصرف کنیم؛ مشکلمان را به طور ریشهای و اساسی حل نکردهایم و حکایت همچنان باقیست…»
انتهای پیام