نيمه خالی ليوان / علیرضا شاکر
اوباما هنوز نتوانسته نتانياهو را رام كند. نتانياهو و حاميان دست راستي و افراطي اش در آمريكا همچنان عليه تعامل و گفتوگو سخن ميگويند. آنها ميخواهند بگويند كه نتانياهو رام شدني نيست. اين ادبيات غربيترين راستگرايان دنيا شباهتي عجيب به سخنان افراطيون شرقي دارد . تندروهاي ايراني كه طيفي قابل توجه هستند، چوب لاي چرخ ديپلماسي ميگذارند ظاهرا براي ايشان حمايت رهبري از سياست روحاني چندان اهميت ندارد. از كيهان و 9 دي گرفته تا رامين و سردار نقدي. سردار كه همين ديروز از نابودي رژيم صهيونيستي گفت. او در بدترين زمان ممكن از آرمانهايش گفت. همان آرمانهايي كه مقام معظم رهبري توصيه كردند با واقع بيني همراه باشد. اما وقتي آرمانها ابزار سياسي ميشود، در تاريخيترين موقعيت دستگاه ديپلماسي شريعتمداري و نقدي زبان تند ميكنند تا به دنيا بگويند ايران چندان هم متحد نيست! اينگونه سخن گفتن بهترين خوراك تبليغاتي عليه ايران را در اختيار افراطيون آمريكايي ميگذارد. آنها براي مظلوم نمايي از صحبتهاي چهرههايي مانند سردار نقدي كه بر زبان راند، استفاده ميكنند، همانطور كه 8 سال پيش از سخنان احمدي نژاد چنين بهره برداري كردند. انكار هولوكاست از سوي احمدي نژاد، يهوديها و جامعه غرب را عليه ايران متحد كرد و در مدتي كوتاه تحريمهايي فلج كننده و انزواي بين المللي براي ايران به ارمغان آورد. بهطوريكه استمرار وضعيت اقتصادي كشور خطرناك شده و ناچار بايد راه تعامل و گفتوگو با غرب در پيش گرفته ميشد. آن طور كه گفته ميشود اين راه از 10 ماه پيش آغاز شده بود ولي با انتخاب روحاني از سوي مردم شتاب گرفت و رهبري براي كمك به سياست خارجي روحاني از «نرمش قهرمانانه» سخن گفتند. اما انگار امثال نقديها با زير سوال بردن صلح و تعامل ميخواهند سطح تنش آنقدر بالا رود كه در نهايت كار به نوشيدن جام زهر برسد. البته واقعيت اين است كه چالش ايران و آمريكا محدود به سخنان اينروزهاي افراطيون نميشود.
شاید همه چیز از 28 مرداد 1332 آغاز شده باشد . زمانی که ملیترین دولت ایران با توطئه آمریکایی _ انگلیسی سقوط کرد. محمد مصدق حقوقدان و اشراف زاده و البته لجباز با ملی کردن صنعت نفت فصلی درخشان در تاريخ معاصر ايران رقمزد، فصلي كه با دخالت آمريكاييها پاياني نوستالژیک پيدا كرد. پیرمرد خوشنام سیاست ایران به روستاي احمد آباد در حاشیه تهران رانده شد و با بازگشت پهلوي دوم به كشور، آمریکا به پای ثابت قدرت در ایران تبدیل شد. در دهههای 40 و 50 و با افزايش درآمدهاي نفتي پروژههای عمرانی نيز گسترش پيدا كرد و آمريكا در كنار نفت از توسعه ايران نيز بهره برد . براي مثال در سال 1330 شركت عمران نيويورك به كوههاي خوزستان آمده و سد دز را ميسازد. به رغم توسعه و آباداني كه شاه با كمك آمريكاييها در برخي مناطق ايران رقم زد، حافظه تاريخي مردم نميتوانست كودتا عليه رهبر ملي ايشان را ببخشد. با نزديك شدن به دهه 60 شور انقلابي ايران را فراگرفت و سرانجام شاه سقوط كرد. مجسمههايش پايين كشيده شد و نظام اسلاميبه حكومت رسيد. به اقتضاي فضاي انقلابي تغييرات انقلابي هم در جريان بود اما روي كار بودن دولتي ليبرال استمرار حضور آمريكا در ايران را ممكن ساخته بود.
دولت موقت و مهندس بازرگان گرچه افكار معتدلي داشتند و اكنون هم مورد احترام مردم ايران هستند ولي در زمان بي ربطي قدرت را عهده دار شدند. به همين دليل هم نتوانستند در مقابل تندروي ها مقاومت كنند و سرانجام انقلابيون به سفارت آمريكا ريخته و تنشي 34 ساله را پايهگذاري كردند. روابط ايران و آمريكا متعاقب اين اقدام قطع شد و به مدت كوتاهي با حمله رژيم بعث عراق به ايران جنگي 8 ساله رقم خورد . آمريكا در طول اين جنگ بطور همه جانبه از صدام حمايت كرد و حتي در آشكارترين دخالت خود با حمله ناو جنگي آمريكايي به هواپيماي مسافربري ايراني 290 سرنشين آن كشته شدند . از اين تعداد 66 نفر كودك بودند.
بعد از جنگ، ايران و آمريكا در چندين مورد به تعامل با يكديگر پرداختند. در زمان حمله آمريكا به افغانستان ايران با ارتش ايالات متحده عليه طالبان متحد شد. مدتي بعد و در جريان حمله آمريكا به عراق مهمترين همكاري ايران بعد از حمله و در فرايند دولت سازي بود.
شايد یکی از معدود موارد موفق مذاکرات ایرن و آمریکا گفتوگو ها در بغداد بود. مشابه اين همكاري البته در جريان نشست بن و به منظور تشكيل دولت در افغانستان پس از سرنگوني طالبان نيز صورت گرفت. پيش از آن و در جريان مذاكرات مربوط به قطعنامه 598، با ميانجيگري ايراني ها گروگانهاي آمريكايي زنداني شده در لبنان آزاد شدند.
اما در هيچكدام از اين همكاري ها به كاهش تنشهاي دوجانبه منجر نشد. همانطور كه مذاكرات قبلي نيز تاثير چنداني بر روابط دو كشور نگذاشته بود. شاید نخستین مورد این گفتوگو ها مذاکراتی باشد که در الجزایر و به منظور آزادی گروگان هاي سفارت آمريكا صورت گرفت. یکی دیگر از موارد گفتوگو ی ایران وآمریکا به ماجرای جنجالی بر میگردد که در سال 1365 رخ داد.این ماجرا که به “ایران _ کنترا” یا ایران گیت” یا ماجرای “مک فارلین” معروف شد، افتضاح سیاسی رادر ایران و آمریکا به بار آورد.
این مذاکرات به منظور باز کردن باب گفتوگو برای فروش سلاح به ایران انجام گرفته بود كه با دخالت يك جريان تندروي ايراني موضوع افشا و ناكام ماند پيروزي اصلاحات در ايران و آغاز فصلي جديد در روابط دو كشور مي توانست به تلطیف مناسبات دو كشور منجر شود. در همان زمان مادلين آلبرايت وزير خارجه وقت آمريكا بابت كودتاي 28 مرداد از ايرانيان عذرخواهي كرد و بيل كلينتون رئيس جمهوري وقت اين كشور نيز در حاشيه مجمع عمومي سازمان ملل متحد تلاش كرد با سيد محمد خاتمي رئيس جمهوري وقت كشورمان ديدار كند كه همه اين تلاش ها به دليل نقش آفريني افراطيون در دو كشور ناكام ماند. افراطيون كه بعد از دولت خاتمي قدرت را در ايران به دست گرفته بودند با بهكارگيري ادبياتي تند در عرصه جهاني و همچنين سوء مديريت در پرونده هسته اي ايران را به ورطه نزاعي سنگين در عرصه جهاني كشاندند. و در نتيجه آن دولت باراک اوباما از طریق شورای امنیت سازمان ملل و همچنین بهطور یکجانبه، سنگین ترین تحریم های ممکن طی سه دهه اخیر را علیه ایران اعمال كرد. در شرايطي كه در ايران رئيس جمهوري جنجالي رفته است . در آمريكا اوباما و تحريم هايش همچنان بازيگردان است. روحاني و اوباما با حجم عظيمي از تبليغات به استقبال اجلاس نيويورك رفتند، دلبري ها كردند و نامه ها به هم نوشتند. همه از بهبود مناسبات دو كشور مي گويند و اينكه تحولي جديد در راه است. اما من به اين حجم خوشي مشكوكم . چرا كسي از نيمه خالي ليوان نمي گويد؟
نيمه خالي اي كه از هر ليواني پرتر است. واقعيتي كه تلخي اش فراموش شدني نيست ولي شايد بخشيدني باشد. بخششي كه شايد در سايه تدبير، صبوري و گفت وگو به گشايش منتهي شود. بايد منتظر ماند و ديد هيجان اينروزها چگونه سپري مي شود؟ آيا سطح تنش ايران و آمريكا كاهش مي يابد ؟ يا اينكه ليوان خالي تر از گذشته خواهد شد.
انتهای پیام