خرید تور تابستان

گفت‌وگو با یک تلگرام‌گرد حرفه‌ای

امسال سال شیوع تلگرام بود، این هیولای رسانه‌ای جدید ما را به کجا می‌برد؟ از «ادب تلگرام» تا «جامعه‌شناسی تلگرام» در گفت‌وگو با یک تلگرام‌گرد حرفه‌ای: حمیدرضا جلایی‌پور

این آزادی است، شاید هم هرج‌ومرج

«مریم شبانی» در مقدمه­ی گفتگویی با حمیدرضا جلایی پور، استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران درباره­ی فعالیت او در تلگرام، در مجله­ی «اندیشه پویا» نوشت:

با هیجان خاصی از روی مبل بلند شد، آیپدش را از روی میز عسلی روبه‌رو برداشت، پشت‌ورویش را نشان ‌داد و گفت: «من با آیپد کار می‌کنم. جلدش را ببین. پاره و پوره شده اما من کیف می‌کنم این را می‌بینم. مال بچه‌ها همه نو است اما مال من مثل مفاتیح‌الجنان‌های قدیمی شده از بس کار کرده.» نگاهم از آیپدِ کهنه به قاب بالای سرش افتاد؛ لوگوی قاب‌شدۀ روزنامۀ جامعه روی دیوار بود. رودرروی حمیدرضا جلایی‌پور نشسته بودم؛ یک منتقد تلگرام رودرروی یک مدافع تلگرام. به تصویر بالای سرش اشاره کرد و گفت: «همان‌قدر که آن زمان‌ها از انتشار روزنامۀ جامعه خوشحال بودم و انرژی می‌گرفتم حالا از کشف تلگرام خوشحالم.» خوشحالی از ظهور پدیدۀ تلگرام را از بعد از آخرین انتخابات مجلس، یعنی اسفندماه سال گذشته، در صحبت‌های رودرو با حمیدرضا جلایی‌پور دیده بودم. بعد هم که کانال تلگرام خودش را راه‌ انداخت برای انتشار نوشته‌هایش. مدیرمسئول روزنامۀ جامعه، همان اولین روزنامۀ جامعۀ مدنی ایران، حالا مدتی است که پیشتاز تبلیغ تلگرام و اثرگذاری‌اش در عرصۀ عمومی شده. کانال داشتنش و قوی بودن نگاه جامعه‌شناسی در تحلیل‌ها و تشویق‌هایش بهانه‌ای شد تا برای صحبت دربارۀ تلگرام به دیدنش بروم. به خانه‌اش رفتم، به جایی که آیپدش را، که ابزار کارش در تلگرام است، آن‌جا استفاده می‌کند. پرسیدم: «چه لزومی و چه حسی بود که فکر کردید شما باید یک کانال تلگرامی هم داشته باشید؟» برای بودنش در تلگرام به قول خودش «دلایل بنیادی» آورد. گفت: «در جریان اصلی جامعه‌شناسی دو نحله حضور دارند. یکی جامعه‌شناسی دورکیمی که تحلیلی ـ تبیینی است یا دست‌کم جامعه‌شناسی اثبات‌گرا. یکی هم جامعه‌شناسی پسااثباتی است. خودم در کلاس‌ها جامعه‌شناسی دورکیمی را تشویق می‌کنم. این‌که ابتدا طرح بحث کنید و با نظریه تحلیل کنید و خیلی روشمند از آن دفاع کنید. ولی از سال 1375 به بعد کمی از این زاویۀ دید فاصله گرفتم و طرفدار دیدگاه آلفرد شوتس شدم. شولسکی می‌گوید حرف دورکیم این است که راجع به پدیده‌های اجتماعی عوامانه حرف نزنید و متخصصانه حرف بزنید اما حرف متخصصانۀ شما باید به درد مردم بخورد و روشنگری کند. شولسکی می‌گوید عینیت بحث‌های علوم اجتماعی، بر خلاف عینیت فیزیکی، اثباتی است؛ یعنی وقتی یک سنخ می‌سازی، باید آن را در معرض داوری عمومی قرار دهی تا اگر واکنش نشان ندادند مشخص ‌شود که در بحث تو کفایت تجربی وجود دارد. لذا وقتی تحلیلی راجع به مردم می‌دهید، مردم نباید واکنش نشان دهند و باید همراهی کنند. به عبارت دیگر، برای گفتن حرف عالمانه به مردم محتاج هستیم. بعدها این نظر شولسکی را مایکل بوروی به عنوان جامعه‌شناسی مردم‌مدار تئوریزه کرد. راستش من هم وقتی از انگلستان به ایران برگشتم اصلاً دلم نمی‌خواست از آن کارهای پاستوریزۀ دانشگاهی بکنم. روزنامۀ جامعه را هم با همین هدف بود که راه انداختیم. حرف‌ها را می‌زدیم تا ببینیم چه کسی فحش‌مان می‌دهد و چه کسی نمی‌دهد. ولی خُب ادامه پیدا نکرد و روزنامه را از ما گرفتند.» صحبتش که به این‌جا رسید، از او پرسیدم:

ــ الآن تلگرام برای شما جایگزین روزنامه شده؟ آن هم روزنامۀ جامعه؟

مدتی است متوجه شده‌ام با عجب چیزی طرفیم. تلگرام جایی است که تو ساعت دوازده شب می‌توانی فکر و ایده‌ات را با دیگران در میان بگذاری. ما قبلاً یا باید مقاله می‌نوشتیم و منتشر می‌کردیم، یا برای ایجاد یک طوفان فکری، جلسه می‌گذاشتیم و یا فوقش بعضی از کلاس‌های فوق‌لیسانس و دکتری را به محلی برای طوفان فکری تبدیل کنیم. همین! ولی حالا در تلگرام شما بیست‌وچهارساعته، فارغ از جغرافیا، می‌توانی یک مسئله را به بحث بگذاری و طوفان فکری درست کنی. یکی در ژاپن نشسته، یکی در اردبیل، یکی در اصفهان و… تجربۀ بحث در تلگرام برای من خیلی جالب است. شما بحث را وسط می‌گذاری و بازخوردش را هم همان‌جا می‌گیری. تلگرام جایی است که هم می‌توانی در آن‌جا یاد بگیری و هم یاد بدهی. ولی کارکرد یاد گرفتن در داخل تلگرام برای من خیلی مهم‌تر است. من بحث‌هایی را که در ذهن دارم اول در گروه‌ها می‌گذارم تا ببینم درباره‌اش چه بحث‌هایی می‌شود.

کانال تلگرام حمیدرضا جلایی‌پور روزی که من با او گفت‌وگو می‌کردم 3400 عضو داشت. یک‌جورهایی از این تعداد دنبال‌کننده راضی هم بود وقتی که گفت: «تعداد اعضای کانال من زیاد نیست ولی به قول علما کِیفی است نه کیفی. من از بازخورد‌ها می‌فهمم که مطالب کانال من کِیفی دنبال می‌شود. از فلان استاد دانشگاه در کانادا بازخورد دارم تا فلان آدم ساده‌ای که از دورۀ اصلاحات که دانشجو بوده خاطره دارد.» بعد هم در اثبات کِیفی بودن کانالش یک مثالِ روز آورد و گفت: «همین دیروز یک اتفاق جالب افتاد. یکی از تازه‌استاد‌شده‌های جامعه‌شناسی که انگار تواضع معرفتی را کنار گذاشته، یک چارچوب تحلیلی برای خودش درست کرده که می‌شود اسمش را گذاشت چارچوب تحلیلی چهارم. راستش در جامعه‌شناسی تاریخی ایران سه چارچوب تحلیلی داریم. من روی جامعه‌شناسی تاریخی ایران کار نمی‌کنم اما به هر حال علاقه دارم و دنبال می‌کنم که همایون کاتوزیان چه می‌گوید و احمد اشرف چه حرفی دارد و آبراهامیان دیدگاهش چیست. دو ـ سه گروه مختلف تلگرامی از جامعه‌شناسان هم وجود دارد که او در آن‌ گروه‌ها گرد و خاک کرده و با چارچوب خودش که می‌گوید بلومبری است و از دکتر تنهایی گرفته، بقیه را شسته و کنار گذاشته. خیلی به من فشار آمد که او همین‌طور بدون تحلیل اشرف و کاتوزیان را با یک چرخش قلم کنار می‌گذاشت. زمینۀ بحث فراهم شد که من هم حرفم را بزنم. من می‌خواستم به او بگویم تو آبروی دکتر تنهایی را هم برده‌ای و اصلاً بحث‌هایش را نفهمیده‌ای. مارکس و وبر و… هم در نظریۀ کلان‌شان گزینشی و تقلیل‌گرا هستند. معرفت ما در جامعه‌شناسی که قرار نیست همه چیز را بقاپد. حتا نظریۀ کلانش هم روی یک روند تکیه می‌کند. لذا حرف گنده نزن.» همین‌جا بهانۀ خوبی بود تا انتقادم از تلگرام را آغاز کنم. گفتم:

ــ از همین‌جا می‌شود وارد نقد فضای تلگرام شد که اصلی‌ترین نقد هم همین است که فرصت‌های برابر برای آدم‌های غیربرابر ایجاد می‌کند.

آها! آره همین است که شما می‌گویی.

ــ روزنامه‌ها و مجلات دروازه‌بانی دارند اما در فضای تلگرام دیگر آن دروازه‌بانی وجود ندارد و خوب و بد اصلاً مشخص نیست. فرصت‌ها به شیوۀ کاذبی برابر شده‌اند. اصلاً چرا دکتر جلایی‌پور باید برای جواب دادن به برخی متن‌های نه چندان بااهمیت وقت بگذارد؟ وقتی شما وارد این بازی می‌شوید، داستان تازه شروع می‌شود. این ایراد نیست؟

آره! من هم قبول دارم. اما اول اجازه دهید خوبی‌های تلگرام را بگویم و بعد وارد عیب‌هایش شوم. از خوبی‌هایش یکی این است که یک رسانۀ دوطرفه است. زمان و مکان را هم درمی‌نوردد. لذا از این نظر خیلی پویاست. از همین‌جا اتفاقاً ایرادش هم معلوم می‌شود که خیلی انرژی‌بر است. لذا باید از یک جایی به بعد برنامه‌ریزی کنید که در کدام گروه‌های تلگرامی می‌خواهید باشید و در کدام گروه‌ها نباید باشید. من یواش‌یواش دارم به یک برنامه‌ریزی می‌رسم. مدتی است که دیگر خیلی از گروه‌های تلگرامی را نمی‌روم. دوستان ناراحت هم می‌شوند اما چاره‌ای نیست. مثلاً یکی از دوستان می‌گفت بیا عضو گروه تلگرامی بچه‌های وزارت خارجه بشو که گفتم اصلاً وقت ندارم. لذا این‌جا جایی است که رودربایستی نباید بکنی، چون اگر بروی توی گروه، کارِ وقتت ساخته است.

حمیدرضا جلایی‌پور خوبی‌ها و بدی‌های تلگرام را با هم می‌گفت. کنار هر امتیاز مثبت یک امتیاز منفی هم می‌گذاشت اما در لحن و بیانش امتیاز منفی را عقب می‌راند و امتیاز مثبت را برجسته می‌کرد. بعد هم مواجهۀ امروز ما با تلگرام را تحلیل جامعه‌شناسی کرد تا بگوید که برخی ایرادها و آسیب‌ها طبیعی است. گفت: «معتقدم که ما الآن در استفاده از تلگرام در مرحلۀ گذار هستیم. تلگرام هنوز جای خودش را در زندگی روزمرۀ ما پیدا نکرده. الآن نحوۀ برخورد ما با تلفن معلوم است که چیست و چه می‌خواهیم. من یادم هست زمانی که تلفن تازه به خانه‌ها آمده بود، یک‌جور تفریح بود. حتا اول‌ها که استفاده از موبایل داشت همه‌گیر می‌شد، خالۀ من زنگ می‌زد به من که حمید! یک زنگ به من بزن معلوم شود که موبایل دارم. این تجربه را همه‌مان به شکلی داریم. ولی الآن کسی نمی‌گوید یک زنگ به من بزن تا معلوم شود موبایل دارم. تلگرام هم همین‌طور است. هنوز ما ادب تلگرام را بلد نیستیم. ولی همین‌قدر فهمیده‌ایم که چیز خیلی پویایی است.»

ــ منظورتان از این پویاییِ تلگرام که روی آن تأکید می‌کنید چیست؟

راستش یک ویژگی مثبت و پویای تلگرام برای ما که کار سیاسی می‌کنیم این است که محدودیت ارتباط را از بین می‌برد و می‌توانیم با هم بحث کنیم و ارتباط داشته باشیم. کارهای تشکیلاتی یعنی کارهای ارتباطی و حالا تلگرام این را انجام می‌دهد. من مسئول کمیسیون اجتماعی حزب اتحاد هستم. ما فقط دو هفته یک‌بار دور هم جمع می‌شویم و بقیه‌اش را در طول دو هفته، توی گروه تلگرامی‌مان بحث می‌کنیم. موضوعات را در گروه طرح می‌کنیم و نظر اعضا را می‌خواهیم. بعد از دو هفته که دور هم می‌نشینیم برای این است که فقط همدیگر را ببینیم، چون کارها و مصوبات و بحث‌ها را در تلگرام انجام داده‌ایم. ویژگی مثبت دیگر تلگرام این است که شما اگر بخواهید در بحث متمرکز شرکت کنید باید خیلی وقت بگذارید. ولی در تلگرام امتحان می‌کنید و اتود می‌زنید. مثلاً ابتدا در یک گروه چهل‌نفره طرح بحث می‌کنید. همین که مثلاً پنج نفر هم مشارکت کنند کافی است برای رفت‌وآمد یک بحث. من بحث‌ را وقتی که در این گروه‌های کوچک‌تر دم کشید برای اندیشۀ پویا می‌نویسم. قبلاً انرژی زیادی برای دم کشیدن بحث می‌گذاشتم، باید جلسه می‌گذاشتم و با تعداد زیادی حرف می‌زدم که وقت زیادی هم می‌گرفت. اما با تلگرام شما می‌توانید در وقت و هزینه‌ها صرفه‌جویی کنید. چای و قند هم دیگر لازم ندارد. کسی که سر ذوق هست حرف می‌زند. چربی و استخوان اضافه هم ندارد، چون همه حرف می‌زنند چه مخالف و چه موافق. حیای رودررو بودن این‌جا وجود ندارد.

ــ احساس نمی‌کنید که یک بخشی از مخاطب‌های تلگرام آدم‌های بیکار و بدون برنامه هستند؟

آره! من هم متوجه شدم یک‌سری افراد هستند که اصلاً کار ندارند. بعضی بازنشست هستند یا بیکار هستند. آن‌جاها دیگر باید خودت را مدیریت کنی. مثلاً من اصلاً وارد مواجهه با چنین آدم‌هایی نمی‌شوم. آن‌ها وقت دارند و می‌آیند با تو شاخ می‌شوند و تو هم اگر بخواهی شاخ بشوی وقت می‌خواهد. لذا معذرت‌خواهی می‌کنم و وارد بحث نمی‌شوم. کسانی هم هستند که عادت کرده‌اند دو کلمۀ سطحی بخوانند و رد شوند.

از بدی‌های تلگرام که می‌گفتم، جلایی‌پور تند و سریع به آن پاسخ می‌داد تا رد شود و فرصت دستش بیاید برای گفتن از خوبی‌های تلگرام. مثل این‌که گفت: «تلگرام وسیلۀ ارتباط و اطلاع‌رسانی است. من قبلاً مجلات مختلف را نگاه می‌کردم تا بفهمم چه کتاب‌های تازه‌ای منتشر شده. خیلی هم راحت نبود و باید کلی مجله می‌دیدم اما همیشه هم از کتاب‌های تازه مطلع بودم. اتفاقاً با محمدرضا پسرم شرط‌بندی داشتم که اگر بتوانی یک کتاب تازه به من بگویی که من قبل از تو مطلع نشده باشم معلوم است که خیلی کار می‌کنی. هیچ‌وقت هم نتوانست یک کتاب بگوید. ولی الآن به واسطۀ تلگرام در همین حوزۀ جامعه‌شناسی می‌فهمم چه خبر است و از تحولات و تازه‌منتشرشده‌ها باخبر می‌شوم. از شیراز و مشهد و اصفهان خبردار می‌شوم. این را دست‌کم نگیرید.» یک کانالِ خوب برای اطلاع از کتاب‌های تازه‌منتشرشده در تلگرام به حمیدرضا جلایی‌پور معرفی کردم. کانال را نمی‌شناخت و خواست که حتماً لینکش را برایش بفرستم و گفت: «به خاطر همین ویژگی‌هاست که ارزش دارد آدم برای تلگرام وقت بگذارد وگرنه که باور کنید گردن درد گرفته‌ام. تلگرام آرتروز را زودتر می‌آورد. مثلاً مصطفی تاج‌زاده آیپدش را روبه‌روی صورتش جاسازی کرده که مجبور نباشد آن را دستش بگیرد و گردنش درد بگیرد.» مطمئن نبودم اما حدس می‌زدم که تلگرام پایش به کلاس‌های درسِ حمیدرضا جلایی‌پور هم باز شده باشد. از خودش که پرسیدم گفت: «دو ترم هست که کلاس‌داری من هم به واسطۀ تلگرام ارتقا پیدا کرده. از طریق تلگرام با همۀ دانشجویان می‌توانید ارتباط برقرار کنید. در فوق لیسانس و دکتری برای هر کلاسی یک گروه تلگرامی درست می‌کنیم. دانشجویان هم حضور پیدا می‌کنند و مشارکت دارند و کلی بحث می‌شود، بخصوص در معرفی منابع و صحبت بیش‌تر روی مقالات. نتیجه‌اش خوب بوده تا حالا.» وقتش بود که بپرسم چقدر زمان در تلگرام می‌گذراند و چه گروه‌ها و کانال‌هایی را می‌بیند. پرسیدم و گفت که بیش‌ترین زمان را کانال خودش از او می‌گیرد: «مثلاً برای همین مقاله‌ای که دیشب روی کانالم گذاشتم تا الآن بیست تا کامنت جدی آمده است. این‌جاست که می‌فهمم بحث طرح‌شده را باید جدی‌ گرفت. آدم‌های مختلف که نظر می‌دهند آدم تشویق می‌شود. کامنت‌ها را هم آخر شب قبل از خواب می‌بینم. چون خواندن بازتاب‌ها‌ آدم را زیاد خسته نمی‌کند. متنوع هم هست.»

ــ به‌جز کانال خودتان در چه گروه‌هایی مشارکت دارید و بحث می‌کنید؟

اولین آن‌ها یک گروه هست به نام «روایت اتحاد» که بچه‌های حزب اتحاد در سراسر کشور در آن عضو هستند. این گروه عالی است. من قبلاً وقتی که شهرستان می‌رفتم با بچه‌ها آشنا می‌شدم. الآن از طریق این گروه همه را می‌شناسم و می‌دانم که در شهرها چه خبر است. به نظر من این دور هم بودن خیلی همبستگی را بالا می‌برد. باعث شده اختلاف‌ها کم‌تر شود. همه از هم خبر دارند و از موضوعات مطلع‌اند. من الآن سه ماه هست ــ حالا شما به کسی نگو ــ که تقریباً روزنامه‌ها را نمی‌بینم. حساب کردم که اگر همین گروهِ «روایت اتحاد» را ببینم دیگر لازم نیست روزنامه بخوانم. همۀ خبرهای مهمی را که من به آن‌ها علاقه دارم در این گروه می‌گذارند. خواندن روزنامه برای من همیشه مهم بود. اما الآن محاسبه کردم و دیدم که بخوانم و نخوانم هیچ فرقی ندارد. یکی از خوبی‌های همین گروه اتحاد این است که خبرها سریع آن‌جا گذاشته می‌شود. تعداد اعضا هم زیاد هست و هیچ خبری جا نمی‌افتد. تحلیل هم که زیاد است و اصلاً باید مدیریت کنی و یاد بگیری که چی را بخوانی و چی را نخوانی. گروه «انجمن جامعه‌شناسی» هم خوب است و من در آن فعال هستم. من عضو هیئت‌مدیرۀ انجمن جامعه‌شناسی هستم و در این گروه در برابر حرف‌های پست‌مدرن‌ها و مطالعات فرهنگی‌ها که مرگ جامعه‌شناسی را طرح می‌کنند از جامعه‌شناسی دفاع می‌کنم. اتفاقاً این گروه در تلگرام وسیلۀ خوبی برای دفاع از جامعه‌شناسی است.

ــ در این گروه‌هایی که نام می‌برید مشارکتِ جدی دارید یا فقط خواننده و دنبال‌کنندۀ بحث‌ها هستید؟

نه! مشارکت می‌کنم. در یک گروه نواندیشی دینی هم حضور دارم به نام «تالار الغدیر». آن‌جا بیش‌تر دوستان ملی ـ مذهبی هستند که رادیکال‌تر هم هستند. برای من بحث‌هایی که آن‌جا درمی‌گیرد جالب است. گاهی هم دعوا می‌شود. آن‌چه در کانالم نوشتم دربارۀ دفاع از ایران نتیجۀ بحثی بود که آن‌جا درگرفته بود. خودم خوشم آمد. بعد از نامه‌ای که سی نفر به ترامپ نوشته بودند و توصیه به تحریم ایران کرده بودند، من آن‌جا نوشتم که این تقاضا خائنانه است. دعوا شد و من را چسباندند به حکومت. من هم گفتم چرا این را می‌گویی، اصلاً اگر در این حکومت جنگ راه بیفتد من دفاع می‌کنم. چند بار آمد و رفت، و نزدیک دو ماه طول کشید تا آن جملۀ دو ـ سه خطی که در کانال نوشتم درآمد. کانال من آن زمان 2700-2800 عضو داشت. اما این جمله که نوشتم “اگر کشور ایران و جان و امنیت ایرانیان به خطر بیفتد، به عنوان تنها مردی که از یک خانوادۀ شهید باقی مانده زیر فرماندهی آیت‌الله خامنه‌ای به جبهه می‌روم”، پانصد هزارتا چرخید. سیصد کامنت از بسیجی‌ها گرفتم که برای خودم خیلی جالب بود. سه‌چهارم خوش‌شان آمده بود و یک چهارم هم ناراحت بودند که چرا ماها این حرف‌ها را زده‌ایم.

 

بی بروبرگرد از تجربۀ تلگرامی‌اش راضی بود. بعد هم گفت که به‌جز همین چند تا گروه جای دیگری نیست الا: «گروه‌های خانوادگی و فامیلی. هفت ـ هشت تا گروه فامیلی هست که انرژی کم‌تری می‌گیرد. جالب این‌که فامیل‌ها هم در این گروه‌ها سیاسی شده‌اند. من سیاسی هستم و آن‌ها هم آلوده می‌شوند. مخصوصاً اگر چیز خوب هم پیدا کنی داخل این‌ها بیندازی آن‌ها را دو روز مشغول می‌کند.»

ــ متوسط زمانی که روزانه برای تلگرام وقت می‌گذارید چقدر است؟

به طور متوسط روزی یک ساعت وقت می‌گذارم. اما اگر در چارچوب کارها و طرح‌هایم پیش بیاید هفت ـ هشت ساعت وقت می‌گذارم تا بنویسم. قبلاً هم روزی نیم ساعت روزنامه می‌خواندم که حالا دیگر نمی‌خوانم.

ــ حضور و فعالیت در تلگرام جایگزین زمان کتابخوانی شما نشده است؟

یک ماه می‌شود که برنامه‌ریزی کردم از مطالعاتم عقب نیفتم. مجلۀ خودتان را همین‌ کنار میز ببین. من لابه‌لای صفحاتی که باید بخوانم کاغذ گذاشته‌ام که بعداً بخوانم ولی یکباره دو شمارۀ مجلۀ شما منتشر می‌شود و من هنوز عقبم. یا کتاب‌هایی هست که گذاشتم آن بالا که بخوانم و هنوز نخوانده‌ام. لذا نیاز دارم که زمان را مدیریت کنم. یکی از آفت‌های تلگرام همین قاتل وقت بودن است. جالب است که تا در تلگرام هستی اصلاً گذشت زمان را نمی‌فهمی.

ــ این‌که شما دائم با آدم‌هایی در اطراف‌تان مواجه باشید که وقت و بی‌وقت سرشان توی گوشی موبایل باشد آزاردهنده نیست؟

چرا این را می‌گویی! همه توی ایران سرشان توی گوشی است. داخل تاکسی که می‌نشینی همه سرشان توی گوشی است. دربارۀ خوب و یا بد بودن این مسئله باید مطالعه کرد. قبول دارم که تلگرام شاید به هرج‌ومرج بکشد اما جامعه را دارد قوی می‌کند. مهم هم نیست که مردم چه می‌خوانند. مهم دیده شدن آن‌هاست. فامیل‌های من در همین گروه‌های تلگرامی پیشنهاد می‌فرستند که مثلاً این را به آقای روحانی بگو. حس می‌کنند دیده نشده‌اند و حالا یک نظری دارند و می‌خواهند طرح کنند، شاید به گوش کسی برسد.

ــ به هر حال تلگرام وقت مفید خیلی‌ها را برای کار جدی گرفته است؟

قبول دارم. بعضی از رفقای ما اصلاً نمی‌آیند تلگرام و می‌گویند وقت‌مان هدر می‌رود.

ــ همین که شما می‌گویید روزنامه را دیگر باز نمی‌کنید، معنی‌اش این است که دارید کمک می‌کنید تا مرجعیت رسانۀ مکتوب از بین برود؟

من اگر الآن روزنامه داشتم حتماً مطالعه می‌کردم تا بفهمم روزنامه‌های معتبر دنیا در عصر زندگی آنلاین چه کار می‌کنند و چطور خودشان را با فضای آنلاین مَچ کرده‌اند. در ایران این کار انجام نشده. من فکر می‌کنم شماها باید برای چیزی که تولید می‌کنید مصرف آنلاین هم تعریف کنید.

ــ آن‌جا سایت‌های روزنامه‌ها و رسانه‌ها رایگان نیستند اما ما این‌جا ابزار رایگانی به نام تلگرام داریم که پر است از اخبار راست و دروغ که در دسترس است و مرجعیت رسانه را بی‌معنی کرده است؟

به هر حال باید ببینیم آن‌ها چه کار کرده‌اند. الآن حتا آگهی‌ها و نیازمندی‌های روزنامۀ همشهری که نقطه‌قوت آن روزنامه بود با وجود برخی سایت‌ها و اپلیکیشن‌هایی مثل «دیوار» تضعیف شده است. همشهری را پانصد هزار نفر می‌خریدند فقط برای آگهی‌هایش. اما الآن زمانۀ زندگی آنلاین است. حالا خرید از دیجی کالا و سوار اسنپ شدن جا افتاده است. استفاده از فضای آنلاین یک حرکت اقتصادی کاملاً غیررانتی است. این‌جا یک‌سری عرضه دارند و پول درمی‌آورند. ریحان را دیده‌ای؟ یک اپلیکیشن است که رستوران‌ و غذای مورد نظر را به تو معرفی می‌کند. شما رسانه‌های حرفه‌ای هم باید خودتان را یک‌جوری با این سیستم جدید تعریف کنید. مشکل شماها این است که برنامۀ مهندسی دیجیتالش را ندارید.

ــ مقاله‌ای از فوکویاما در همین شمارۀ اندیشۀ پویا داریم که نشان می‌دهد این رسانه‌های جدید چگونه می‌توانند ما را به سمت یک پرتگاه ببرند. این‌که دولت‌های اقتدارگرایی مثل روسیه، متخصص ربات شبکه‌ها در دنیا شده‌اند و جریان آزاد اطلاعات، دیگر یک توهم است. این‌که اگر زمانی رسانه‌های جدید به فروریختن دیوار برلین و سقوط بلوک شرق کمک کردند، امروز نبض این رسانه‌های جدید دست کسانی مثل پوتین است که با تکثیر اخبار دروغ به انتخاب دونالد ترامپ در امریکا کمک می‌کنند.

هیچ چیز بعید نیست. هنوز دنیای دیجیتال جامعه‌شناسی نشده است. من نمی‌دانم جامعۀ ایران به کدام سمت دارد می‌رود. کسی هم روی این موضوعات کار نکرده.

ــ روزنامه منتشر کردن و نشریه درآوردن، یعنی گسترش فضای آزاد به صورت رسمی. اما شما این پیش‌روی در فضای واقعی را رها کرده‌اید و کوچ کرده‌اید به فضای مجازی. سیاست مجازی، راه‌حل است؟

ما الآن یک روزنامه بزنیم اما اگر نتوانیم مثل تلگرام جلو بیاییم چه کسی می‌خرد؟ ما در حزب اتحاد برای داشتن روزنامه مشکل پول داریم. تلگرام هم که مفت و سیال است. همه کله‌شان در تلگرام است. هر پیامی را به فاصلۀ پنج دقیقه همه می‌بینند.

این را که می‌گوید، اضافه می‌کند که «فقط انگار شما هستید که باید اس. ام. اس. بزنم که تلگرام‌تان را هم نگاه کنید» و می‌خندد. با همین جملۀ جلایی‌پور تفاوت نگاه‌مان هم به تلگرام مشخص می‌شد؛ تفاوت منی که برای عقب نماندن از قافله، عضو تلگرام هستم و او به عنوان جامعه‌شناس و استاد دانشگاهی که تلگرام را یک وسیله و ابزار مهم در زندگیِ اجتماعی مردم می‌بیند. به او گفتم که تلگرام‌نویسی حتا روی شیوۀ نوشتن مقالاتش برای مجلات هم تأثیر گذاشته. گفتم که مختصر و بند‌بند مطلب می‌نویسد در حالی که خیلی وقت‌ها آن‌چه می‌نویسد نیاز به توضیح و تفسیر بیش‌تر دارد. قبول کرد اما نه به عنوان یکی از ایراد‌های تلگرام. گفت: «آره، آره! سریع‌نویس شدم. خیلی هم بچه‌ها انتقاد می‌کنند و می‌گویند در سبک قدیمت کار کن ولی خُب فعلاً این‌طور است دیگر.» به آیپدش که توی دستش بود اشاره کردم و پرسیدم که مطالب طولانی‌تر را هم با آیپد تایپ می‌کنید یا روی لپ‌تاپ تایپ می‌کنید و بعد می‌گذارید روی تلگرام؟ گفت که «انگشت به انگشت روی آیپد تایپ می‌کنم. قبلاً علاقه‌ام نوشتن و ویرایش کردن روی کاغذ بود و دست‌نویسم را می‌دادم بچه‌ها برایم تایپ کنند. حالا خودم با همین آیپد می‌زنم. ولی مدام انگشتم درد می‌کند.» و انگشت سبابۀ دست راستش را بالا گرفت.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا