سخنی با برادران خودجوش
به گزارش انصاف نیوز، آینده نوشت: یک تماس کوتاه چند دقیقه ای میان روسای جمهور ایران و آمریکا در حالی به خاطر تازگی آن مورد انتقاد قرار گرفته که ملاقات های مقامات کشورمان با سران دیگر کشورها که گاه مواضعی نرمتر از دولت فعلی آمریکا دارند، بسیار عادی تر تلقی می شود.
به عنوان نمونه در همین سفر نیویورک، دکتر روحانی دیداری رسمی با فرانسوا اولاند، رئیس جمهور فرانسه داشت که کشورش صراحتا حامی حمله به سوریه بود، اما دولت اوباما با لطایف الحیل عملا مانع حمله شد و با رای کنگره و پیشنهاد روسیه، جلوی اقدامات فرانسه هم گرفته شد.
البته روشن است که تمام دولت های آمریکا این گونه نیستند و به عنوان نمونه، مواضع جنگ طلبانه جورج بوش به صورت جدی با اوباما تفاوت دارد. اما چرا نباید از فرصت دولت عاقل تر وی برای منافع کشور بهره گرفت؟
“آرش رازانی” در یادداشتی نوشت:
پس از مذاکرات موفق و حساب شده تیم دولت تدبیر و امید در نیویورک که بر مبنای استراتژی جدید “نرمش قهرمانانه ” و با هماهنگی مقامات عالی نظام انجام شد، همان گونه که انتظار می رفت، جمعی از برادران خودجوش در اعتراض به این روند تحرکات خود را آغاز کردند.
در رسانه های نزدیک به جریان پایداری و کیهان این حرکات در حین مذاکرات آغاز شد و پس از بازگشت هیئت از نیویورک در فرودگاه، شاهد جلوه های فیزیکی این واکنش ها نیز بودیم.
سخن ، این بار با همین برادران است.برادر، از این باب که “انما المومنون اخوة” و البته “فاصلحوا بین اخویکم”. مبنای فرض ما بر این است – که ان شاء الله صحیح باشد- که نگرانی برادران ما از جنس دغدغه ی عقیدتی است و نه به خطر افتادن منافع مادی و دوری از قدرت و چرب و شیرین دنیا. چه ، رندانی که از هر جریانی پی “کاسبی” هستند، به مقتضای رندی شان جهت باد را خوب تشخیص داده و تبدیل به “مجاهدان شنبه ” می شوند.
آنچه دغدغه ی کلیدی برادران ماست، مذاکره مودبانه و دور از شعار با “دشمن “ی است که بیش از سی سال دشمن اصلی ما نامیده شده است. دشمنی که دست در خون برادران شهید و جانباز ما داشته و از سال های دور، همواره برای حفظ منافع خود، در این کشور فتنه افروزی کرده است و مستقیم یا غیر مستقیم در جلو گیری از عزت روزافزون ملت ایران نقش داشته است.اما کلید حل این دغدغه در خود این “تعریف ” نهفته است.
اگر با دید ایدئولوژیک صرف هم به دنیا و مناسبات آن نگاه کنیم ، این نکته روشن است که خوب ها و بد ها، همواره تجسم بیرونی ثابتی ندارند. در واقع ملاک و میزان خوبی یا بدی اشخاص ، کشورها یا جریان های سیاسی نیستند. این مشی و عملکرد آنها در راستای خیر و شر است که میزان خوبی یا بدی آنها را مشخص می کند. در ادوار مختلف تاریخ، این کشور و این مکتب، دوستان و دشمنانی داشته است که بر همین اساس تعریف و البته باز تعریف شده اند. مثلا در سال های دور و آغاز سلطنت صفویه، پرتغالی ها بودند که “دشمن” بودند. چون خاک ما را غصب کرده و هم وطنان ما را می کشتند. یا در ادوار دیگر افغان ها، ترکان عثمانی، ارامنه ، روس ها و عراق.
آیا اکنون ما با همه ی این کشور ها دشمنی داریم؟آیا اینان را خود ِبرادران ما ” دشمن ” می دانند؟آشکار است که پاسخ منفی است. زیرا عملکرد گذشته ی آنها بنا به اقتضای تاریخ و جبر زمان پایان یافته و حتی بسیار زودتر از آنچه تصور می شد، وضعیت ما با این کشورها از دشمنی به دوستی تغییر یافته است. آغوش باز مردم ما برای آوارگان جنگی که از عراق و افغانستان در جستجوی پناهی از در به دری به کشور ما پناهنده شدند، هنوز در یاد ما و پیش روی ماست.عراقی هایی که شاید دستشان مستقیما به خون برادران ما آغشته بود.اما چه شد که آن دشمنی ها پایان یافت؟
آیا ایدئولوژی ما تغییر کرد؟ آیا سازشکار و بی دین شدیم ؟ خیر. موضوع این بود که آنها دیگر با ما، کشور و مکتب ما دیگر دشمنی نمی ورزیدند. به تمامیت ارضی ما ، حقوق ما و مکتب و دین ما احترام می گذاشتند و در یک کلام از دشمنی با ما دست بر داشتند.البته که این امر، جز با پایداری و جانفشانی و گذشت و ایثار ملت شریف ایران میسر نشد. برای تداوم دشمنی دیگر دلیلی نمانده بود.