خرید تور تابستان

اسناد ایستگاه خیابان روزولت

محسن صالحی‌خواه، روزنامه‌نگار، در روزنامه هم‌میهن نوشت: «امروز ماجرای سفارت آمریکا ۴۵ ساله می‌شود. ۴۵ سال قبل گروهی از دانشجویان تصمیم گرفتند در یک حرکت اعتراضی، وارد سفارت آمریکا شوند. علت اعتراض آن‌ها، افشای خبر ورود شاه به آمریکا در جریان درمان سرطان بود.

امروز ماجرای سفارت آمریکا ۴۵ ساله می‌شود. ۴۵ سال قبل گروهی از دانشجویان تصمیم گرفتند در یک حرکت اعتراضی، وارد سفارت آمریکا شوند. علت اعتراض آن‌ها، افشای خبر ورود شاه به آمریکا در جریان درمان سرطان بود.

این نخستین بار نبود که سفارت آمریکا مورد حمله قرار می‌گرفت. پیش از آن گروه‌های چپ این اقدام را انجام داده بودند که با برخورد مواجه شدند. اما این بار ماجرا فرق می‌کرد؛ ورود دانشجویان به سفارت آمریکا و گروگان گرفتن دیپلمات‌ها، بحرانی ۴۴۴ روزه را کلید زد که در روابط میان دو کشور طی چهار و نیم دهه گذشته، تاثیر زیادی گذاشت و به روایتی، آغاز شکاف میان دو کشور بود.

در ایام نمایشگاه کتاب امسال کتابی با نام «ایستگاه خیابان روزولت؛ روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» به بازار عرضه شد. کتابی به قلم محمد محبوبی که موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی آن‌ را عرضه کرده و شامل روایتی روان و محققانه از این رویداد مهم است. روایت کتاب یکپارچه و جذاب است و مخاطب را با خود همراه می‌کند.

ایستگاه خیابان روزولت نامی است که به دقت انتخاب شده. ایستگاه (در ادبیات اطلاعاتی آمریکا به عنوان ایستگاه و در ادبیات روسی رزیدانس) آن بخش از سفارت است که توسط دستگاه اطلاعاتی کشور مبدأ در سفارت آن در کشور هدف برپا می‌شود. کارکنان ایستگاه، دیپلمات هستند و نیستند. نویسنده با هوشمندی، سفارت را ایستگاه می‌نامد و روایت آرمانگرایانه خود را از روی جلد آغاز می‌کند: «آنجا لانه جاسوسی بود و من در این روایت مستند به تو ثابت می‌کنم.»

در تبلیغات و ادبیات سیاسی ایران پس از انقلاب، سفارت آمریکا لانه جاسوسی نامیده می‌شود. علت آن نیز از یک طرف به اسنادی که در جریان این هجوم کشف شد برمی‌گردد، و از سوی دیگر (شاید) به ناآشنا بودن سیاستمداران آن روز به برخی عرف‌ها و قوانین نانوشته نظام بین‌الملل. به طور عمده می‌توانیم اسناد سفارت آمریکا را به دو بخش مربوط به سازمان سیا و وزارت خارجه تقسیم‌بندی کنیم. مجموع آنچه از سفارت خارج شد، چیزی نبود که بتوانیم بر اساس آموزه‌های اطلاعاتی و سیاسی آن‌ها را عجیب بخوانیم. همین امروز، «تمام» سفارتخانه‌ها و کنسول‌گری‌های جهان چیزی کم از سفارت آمریکا در تهران، در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ ندارند.

خالی از درک «جنگ خاموش»

کتاب بر اساس یک فرضیه شکل نگرفته و با مفروض جلو می‌رود. زمانی فرضیه داشته باشیم، دنبال راستی‌آزمایی آن هستیم و اینکه ببینیم درست است یا نه. در نهایتِ کار و با استفاده از روش‌ها، مشخص می‌شود که فرضیه چه وضعیتی دارد. اما داشتن مفروض یعنی ما معتقدیم آنچه قرار است تحقیق درباره‌اش اتفاق بیفتد، درست است و به دنبال راستی‌آزمایی آن نیستیم.

در چنین شرایطی یک دکمه داریم که باید برای آن کت بدوزیم. به همین دلیل، کتاب از ابتدا به دنبال این است که به مخاطب بگوید اینجا لانه جاسوسی بوده و من برایش مستنداتی دارم. نکته جالب توجه این است که این کتاب با همین روایت یکپارچه و جذاب اگر نگاه جامع‌تری به سوژه می‌کرد و پژوهشی کار را پیش می‌برد، می‌توانست محصولی بهتر باشد.

به‌رغم این که پروژه در موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی انجام شده و محل انجام نیز انتظار مخاطب را بالا می‌برد، اما نشانی از درک طبیعت دنیای اطلاعات در کتاب وجود ندارد. جنگ میان سرویس‌های اطلاعاتی احتمالاً تنها جنگ به هم پیوسته‌ای باشد که طی سال‌ها هیچ وقت پایان نیافته است. آبرام شولسکی پژوهشگر و مقام اطلاعاتی پیشین آمریکا این جنگ را «جنگ خاموش» می‌نامد و در کتابی با همین نام به تشریح دنیای اطلاعات می‌پردازد.

شولسکی اطلاعات را این‌طور تعریف می‌کند: «اطلاعات مربوط به تدوین و اجرای سیاست دولت برای پیشبرد منافع امنیت ملی و مقابله با تهدیداتی که از سوی دشمنان واقعی یا بالقوه متوجه این منافع می‌شود.*‍» می‌توانیم بگوییم تمام این جنگ، حول محور اصل نیاز به دانستن و آمادگی برای مقابله با تهدیدات خلاصه می‌شود.

قاعده جنگ اطلاعاتی

بخش دیگری از این عدم درک، در توجه نکردن به بدیهی‌ترین اصول کار پدیدار می‌شود. این اصل میان دولت‌ها پذیرفته شده است که همه ما از یکدیگر جاسوسی می‌کنیم چون هیچ‌کدام به یکدیگر اعتماد نداریم. اما قواعد بازی را رعایت می‌کنیم. افسر اطلاعات خارجی به عنوان دیپلمات و جاسوس مقیم به کشور هدف می‌آید و فعالیت خود را آغاز می‌کند.

در کشور هدف، افسر ضدجاسوسی وظیفه دارد افسران اطلاعاتی تحت پوشش دیپلماتیک را از دیپلمات‌های حقیقی تشخیص دهد و تحت کنترل و اشراف بگیرد. همانطور که جاسوس شیوه و شگردهای خود را برای کار دارد، دستگاه ضدجاسوسی نیز ضد این شیوه و شگردها را در کنار روش‌های دیگر مثل جلب منبع درون سفارت هدف به کار می‌گیرد تا این اقدامات را خنثی کند.

در نهایت، سیاست‌ها و اصولی که وجود دارد به ما تکلیف می‌کند که چه باید بکنیم؛ افسر سرویس حریف به کار خود ادامه دهد و تحت نظر و کنترل باشد یا به عنوان عنصر نامطلوب در زمان لازم از کشور اخراج شود. قوانین زیادی در این جنگ به صورت چراغ‌خاموش جابه‌جا یا شکسته می‌شود و پیچیدگی‌های آن از پیچیدگی‌های معمول سیاست و حکمرانی بیشتر است. همه دولت‌ها می‌دانند در سفارت‌های خارجی چه می‌گذرد. مهم‌ترین بخش در کار آنان این است که نباید گیر بیفتند.

یک مثال ملموس می‌توان برای این مسئله زد: سال ۱۳۶۱ ولادیمیر کوزیچکین، افسر کاگ‌ب در تهران، به انگلیس پناهنده شد. او زمانی که تهران را به مقصد لندن ترک کرد، ۳۵ ساله بود و این روزها 77ساله و همچنان زنده است. نقل و روایت معروف این است که او در جریان پناهنده شدن به انگلیس، اسامی جاسوس‌های شوروی را افشا کرد که منجر به دستگیری توده‌ای‌ها شد.

او اگر چه حدود هشت سال بعد در نامه‌ای به نیویورک‌تایمز، دخالت خود در این ماجرا را تکذیب کرد اما یک سال بعد در اردیبهشت ۱۳۶۲، ۱۸دیپلمات روس از ایران اخراج شدند. لئونید شبارشین رئیس ایستگاه کاگ‌ب در تهران نیز در میان آنان بود که به عنوان «رایزن» در سفارت حضور داشت. شبارشین سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۱ (چند ماه قبل از فروپاشی) رئیس بخش اطلاعات خارجی کاگ‌ب بود و در سال ۲۰۱۲ خودکشی کرد.

رقابت اطلاعاتی میان سرویس‌های حریف با پیشرفت فناوری، دستخوش تغییرات زیادی شده اما اصول آن تغییر نکرده است. سفارتخانه‌ها پایگاه مهمی برای کشورها هستند که بر اساس همان اصولی که پیش از این گفته شد، به کار خود ادامه می‌دهند. تمام این‌ها به اهمیت کشور هدف برای کشور مبدأ و اولویت‌های آنان بستگی دارد.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا