دو واکنش به دستور تحقیق دربارهی تغییر پایتخت
دستور رئیس جمهور پزشکیان برای تحقیق دربارهی تغییر پایتخت از تهران به مکانی دیگر، با واکنشهایی مواجه شده است که متن آن را در ادامه میخوانید.
انتقال پایتخت؟ شوخی میکنید؟
غلامرضا صادقیان در سایت جوان آنلاین نوشت: «انتقال پایتخت پنجاه سال است که حرفش در میان است. اینبار به دستور پزشکیان «آقای عارف مأموریت بررسی طرح انتقال پایتخت را برعهده دارد». خب که چی؟ مگر چند دهه بررسی کافی نبود؟ نکند میخواهید بگویید بررسی داریم تا بررسی! آن بررسی قبلیها بود و این بررسی ما! وانگهی با این تغییرات سریع فناوری و هوشمصنوعی و آینده پیچیده بشر اصلاً بحث پایتختی دیگر به «مکان» مربوط نیست، بیشتر به «زمان» مربوط است و فضای غیرحقیقی.
شما چهچیز را میخواهید انتقال دهید وقتی دنیا از این حرفها عبور کرده است.
انتقال پایتخت پنجاه سال است که حرفش در میان است. اینبار به دستور پزشکیان «آقای عارف مأموریت بررسی طرح انتقال پایتخت را برعهده دارد». خب که چی؟ مگر چند دهه بررسی کافی نبود؟ نکند میخواهید بگویید بررسی داریم تا بررسی!
آن بررسی قبلیها بود و این بررسی ما! وانگهی با این تغییرات سریع فناوری و هوشمصنوعی و آینده پیچیده بشر اصلاً بحث پایتختی دیگر به «مکان» مربوط نیست، بیشتر به «زمان» مربوط است و فضای غیرحقیقی. شما چهچیز را میخواهید انتقال دهید وقتی دنیا از این حرفها عبور کرده است.
سالها پیش در یکی از بررسیهای قبلی این نتیجه گرفته شد که هر یک از وزارتخانهها را به یکی از استانهای مرتبط انتقال دهند (گردشگری و فرهنگ به فارس یا اصفهان، نفت به خوزستان، کشاورزی به آذربایجانها یا خوزستان، و مانند آن)، اما بعد دیدند مگر میتوان مدیران یک وزارتخانه مثل وزارت نفت را از جا تکان داد و به یک شهر کمتربرخوردار برد! یعنی منافع شخصی تصمیمگیران مانع تصمیم شد. اگر به همان طرح پایبند میبودند و هر دولتی دو یا سه وزارتخانه را جابهجا میکرد الان همان طرح که بیاشکال هم نبود به پایان رسیده بود.
مسئله دیگر اینکه آیا انتقال پایتخت برای نجات دولتیها از ترافیک و آلودگی و معضلات تهراننشینی است یا برای نجات تهران یا برای نجات کشور؟! این را هم باید دانست تا فهمید قرار است چه اتفاقی در این بررسی جدید بیفتد.
دولتها در آینده نزدیک از بسیاری مشاغل دولتی و وزارتخانهها با روند رشد فناوریهای جدید، بینیاز میشوند. برخی مشاغل صددرصد حذف میشوند و نیاز به مشاغل تازه احساس خواهد شد. برخی معتقدند هوشمصنوعی بسیاری از شغلها را از اساس حذف خواهد کرد، اما صحیحتر آن است که بگوییم همانگونه که دو دهه پیش هرکس توانایی کار با رایانه را داشت از همکار خود که این توانایی را نداشت، جلو زد و شغل برتر را به دست آورد، کمتر از دو دهه دیگر نیز هرکس به هوشمصنوعی مسلط باشد از کسی که چنین نیست، پیش خواهد افتاد. اما این به معنای آن نیست که تمامی شغلها باقی میمانند و فقط متخصصان هوشمصنوعی در صدر مینشینند. این پیشبینی هست که کار کل یک وزارتخانه در یک سیستم انجام شود.
همین الان بسیاری از وزارتخانههای دولتی فقط نانخور یا کارمندان غیرضروری در خود انباشته کردهاند. این اعتراف هر کسی است که برای مدتی با ساختار داخلی وزارتخانهها یا نهادهای ما آشنا میشود. در آینده نزدیک دیگر تحمل این شرایط برای هر سیستمی دشوار خواهد بود.
با این توصیفات «انتقال پایتخت» که قرار است دوباره بررسی شود، بیشتر به یک شوخی شبیه است. از هاشمی در دولت سازندگی تا تمامی رئیسانجمهور پس از او هیچکدام نیستند که در اینباره حرفی نزده باشند یا هزینهای نکرده باشند. اما دولتها همیشه با مشکل مدیران پروازی هم دستبهگریبان بودند و نتوانستند آن را حل کنند، چه رسد به مدیریت انتقال کل دولت با تمامی وزارتخانهها و نهادهای حکومتی.
هزینه چنین کاری هم که گفتن ندارد. همینحالا میتوان حدس زد که حتی اگر فرض کنیم انتقال پایتخت مشکل پایتختنشینان جدید را حل کند، مشکلی از مشکلات تهران به معنای واقعی کم نمیکند. شهرستانها نیز در همین وضعیت باقی خواهند ماند. مگر الان وابستگی مدیران دولتی در شهرستانها به حضور در تهران کم شده است؟! مسافران پروازها گاهی تا ۹۰ درصد مدیران دولتیاند.
برخی نیز هزار کیلومتر و بیشتر با راننده و خودرو دولتی به تهران میآیند تا در یک دیدار یک کلام بشنوند و بازگردند. قبل از احداث مترو میگفتند – از جمله در خطبههای مرحوم هاشمی- مترو ترافیک تهران را نجات میدهد، اما بدتر شد. گفتند تلفن همراه چنین میکند، اما نکرد. سپس گفتند دولت الکترونیک نجات میدهد، اما حالا ارتباط با سازمانهای دولتی باید هم الکترونیک باشد هم حضوری! «ظرف» پایتخت را هربار بزرگتر کردند و «مظروفش» هم پیدا شد. بزرگراههایی که هرگز نبودند احداث شد و حالا قفل است! چندصدهزار پلاک شهرستان هم در خیابانهای تهران مسافرکشی اینترنتی میکنند و رقم وحشتناکی هم اتباع حضور دارند.
آقای رئیسجمهور بهتر است مأموریت دومی هم به معاوناول خود بدهد، اینکه بگوید خداوکیلی همین مأموریت را در اینکه در پایان چهارسال یا هشتسال به چه نتیجهای رسیده است، بهعنوان معیار کار اصولی و هدفمند و نتیجهگرای دولت به مردم معرفی کند.»
قدمهای بیحاصل تاریخ برای انتقال پایتخت | «دارالخلافه» تکان نمیخورد!
نورا حسینی در سایت خبرآنلاین نوشت: «در یکی از روزهای فروردین ۱۱۶۵ شمسی، شاه همانطور که زیر بار سنگینی تاج کیانی روی تخت نشسته بود، با لحنی دستوری گفت «بیگلربیگی به همه مملکت سوار بفرستید تا جار بزنند که از این لحظه از سواحل ارس تا جیحون و از شام تا ماوراءالنهر زیر نگین شاهی سلسله جلیله قاجاریه هستند و به یمن ساعت سعدِ بر تخت نشستن ما در این باغ گلستان شاهی، طهران به لقب دارالخلافه ممالک محروسه ملقب میشود. حکم ملوکانه ما بر این است به نام پایتخت و سلسله تازه سکه ضرب شود».
سایت «تاریخ ایرانی» لحظه انتخاب تهران را از زبان آقامحمدخان قاجار و بنیانگذاری رسمی سلسله قاجاریه در کاخ گلستان این گونه روایت کرده است. آقامحمدخان از تجربه تاریخی سلسلههای قبلی به این نتیجه رسید که تهران، دقیقترین جا برای پایتختی این سرزمین است. شهری که در مرکز کشور و رو به شمال قرار داشت. از این نظر از تبریز و مشهد که در مرزهای غربی و شرقی قرار داشتند و همین امر آن دو شهر را آسیبپذیر کرده بود، برتری داشت.
پس از شوش، هگمتانه، پاسارگاد، تیسفون، استخر، بلخ، بخارا، دیلمیان، ری، شیراز، بغداد، غزنین، نیشابور، مرو، مراغه، تبریز، سلطانیه، هرات، سمرقند، قزوین، اصفهان، مشهد، شیراز و… زمانی که آقامحمدخان، «تهران» را برای پایتختی ایران انتخاب کرد، در تاریخچه این شهر حدود ۳۰۰ سال سابقه شهری ثبت شده بود؛ فرضیهای که تا چند سال پیش هم بیشتر مورخان به آن استناد میکردند.
مورخانی که قدیمیترین استناد تاریخی به نام تهران را به ابوحماد تهرانی عالم دینی نسبت دادند که در قرن دوم هجری زندگی میکرد و نامش در کتابهای تذکرهنویسان آمده بود و زاده روستای تهران بود؛ اما تاریخ واقعی تهران فراتر از این بود. تا سال ۱۳۹۳ به استناد کاوشهای باستانشناسی دکتر ملک شهمیرزادی در تپههای قیطریه، این منطقه ۵ هزار سال سابقه سکونت داشت. البته این کاوشهای باستانشناسی هیچوقت منتشر نشد تا سال ۹۳ که در حین حفاری در منطقه مولوی به اسکلت زنی برخوردند که بعد از مطالعات مشخص شد متعلق به ۷ هزار سال پیش است.
پس از انتقال پایتخت به تهران، این شهر شروع به توسعه و گسترش کرد. در دوران قاجاریه، به ویژه در دوران ناصرالدین شاه، بسیاری از پروژههای عمرانی و ساختمانی در تهران آغاز شد، از جمله ساخت کاخها، بناهای دولتی، و خیابانهای جدید. همچنین در این دوره، برخی از نخستین نهادهای دولتی و وزارتخانهها در تهران تأسیس شدند.
به فکر کسی نمیرسید که روزگاری، این قریه خوش آبوهوا در پای دامنه کوه به نقطهای برسد که برای رهایی از چالشهایش، بخواهند پایتختی را از او بگیرند و به شهری دیگر منتقل کنند.
بر اساس روایتهای تاریخی، زمزمههایی در این زمینه، در قرن گذشته وجود داشت که عملی نشد. پس از انقلاب هم این موضوع در دولتهای مختلف مطرح شد، اما هیچگاه به مرحله اجرایی نرسید.
در دولت میرحسین موسوی این موضوع به شکل جدی مورد بررسی قرار گرفت. در آن دوران، بحرانهای ناشی از جنگ ایران و عراق و همچنین مشکل تمرکز بیش از حد جمعیتی و اداری در تهران باعث شد که ایده انتقال پایتخت به عنوان راهکاری برای کاهش فشار بر تهران مطرح شود. وزیر مسکن و شهرسازی وقت، سراجالدین کازرونی، از جمله مسئولانی بود که به طور ضمنی در برنامهریزیهای مرتبط به این موضوع نقش داشت. این طرح هرچند در حد مطالعات باقی ماند، اما زمینهای برای ادامه مباحث در دورههای بعدی بود.
طرح انتقال پایتخت در دولت هاشمی رفسنجانی نیز مورد بحث قرار گرفت.
غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، از جمله افرادی بود که معتقد بود انتقال کامل پایتخت به دلیل پیچیدگیهای اجرایی و هزینههای سنگین عملی نیست و میتوان با تمرکززدایی از نهادهای دولتی، بخشی از مشکلات تهران را کاهش داد.
در سالهای اولیه پس از جنگ ایران و عراق، دولت با مشکلات متعددی در مدیریت شهر تهران مواجه بود. در سال ۱۳۶۸، این موضوع در چارچوب ساماندهی و کاهش تراکم جمعیت تهران بهصورت محدود بررسی شد، اما در نهایت تصمیم به ساماندهی شهر و کاهش تمرکز اداری از طریق انتقال برخی سازمانها گرفته شد، بدون اینکه جابهجایی کامل پایتخت اجرایی شود.
غلامحسین کرباسچی، شهردار وقت تهران، از جمله افرادی بود که معتقد بود انتقال کامل پایتخت به دلیل پیچیدگیهای اجرایی و هزینههای سنگین عملی نیست و میتوان با تمرکززدایی از نهادهای دولتی، بخشی از مشکلات تهران را کاهش داد.
در دولت سیدمحمد خاتمی هم موضوع انتقال پایتخت مورد مطالعه قرار گرفت . در دولت اصلاحات، تمرکز بیشتر روی بهبود شرایط زیرساختی و مدیریت شهری در تهران بود و نه جابجایی پایتخت.
در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، موضوع انتقال پایتخت بهطور جدی در دستور کار قرار گرفت. در سال ۱۳۹۰، پیشنهاد انتقال پایتخت از تهران به یکی از استانهای دیگر مانند استانهای مرکزی ایران، در قالب طرحی به نام «انتقال مرکز سیاسی-اداری کشور» مطرح شد. این طرح به دلایل مختلفی مانند کاهش تراکم جمعیت در تهران، مشکلات زیستمحیطی، آلودگی هوا، ترافیک سنگین و نگرانیهای امنیتی در برابر زلزله ارائه شد.
در این دوران، برخی از مقامات و کارشناسان، مخالف اجرای این طرح بودند و بر این باور بودند که انتقال پایتخت نهتنها مشکلات تهران را حل نمیکند، بلکه میتواند مشکلات جدیدی در مکان جدید ایجاد کند.
انتقال کارمندان وزارت میراث فرهنگی به شیراز، که در دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد در سال ۱۳۹۰ مطرح شد، یکی از گامها در راستای طرح کلیتر انتقال بخشی از نهادهای دولتی از تهران به سایر استانها بود. این اقدام به نوعی میتوانست در راستای کاهش تمرکز اداری در تهران و تحقق طرح انتقال پایتخت یا تمرکززدایی از پایتخت تلقی شود. با این حال، این انتقال به طور مستقیم معنای انتقال پایتخت نبود بلکه بیشتر در جهت کاهش فشار بر تهران و ایجاد توسعه در دیگر مناطق کشور بود.
در بحث انتقال پایتخت ایران، چندین شهر به عنوان گزینههای جایگزین تهران مطرح شدهاند. از جمله این شهرها، اصفهان است که در مرکز ایران قرار دارد، به دلیل موقعیت جغرافیایی، تاریخ فرهنگی غنی و زیرساختهای موجود، به عنوان یک گزینه جدی مطرح شد.
همچنین شیراز به دلیل آب و هوای معتدل و نزدیکی به خلیج فارس و اهمیت فرهنگی و تاریخی، یکی دیگر از گزینههای مطرح برای انتقال پایتخت بوده و یزد هم با موقعیت جغرافیایی خاص و شرایط زیستمحیطی متفاوت از تهران، به عنوان یک گزینه بررسی شده بود.
در دولت حسن روحانی، موضوع انتقال پایتخت همچنان مطرح بود، اما هیچ اقدامی جدی در راستای اجرایی شدن آن انجام نشد. در این دوران، تمرکز بیشتری بر روی مدیریت بحرانهای تهران، مانند آلودگی هوا، ترافیک و مشکلات زیرساختی قرار داشت. در سالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴، برخی مقامات و کارشناسان بار دیگر به ضرورت تمرکززدایی از تهران اشاره کردند و حتی کمیتهای برای بررسی این طرح تشکیل شد.
این کمیته، که از سال ۱۳۹۳ فعالیت خود را آغاز کرد، به بررسی جوانب مختلف این طرح پرداخت. تحقیقات این کمیته بیشتر بر روی مسائل اقتصادی، اجتماعی و زیرساختی متمرکز بود و به این نتیجه رسید که انتقال پایتخت از تهران به یک شهر دیگر با چالشهای فراوانی همراه است.
در بحث انتقال پایتخت ایران، چندین شهر به عنوان گزینههای جایگزین تهران مطرح شدهاند. از جمله این شهرها، اصفهان است که در مرکز ایران قرار دارد، به دلیل موقعیت جغرافیایی، تاریخ فرهنگی غنی و زیرساختهای موجود، به عنوان یک گزینه جدی مطرح شد.
از جمله نتایج تحقیقات کمیته میتوان به مشکلات مالی و هزینههای بالای اجرای چنین طرحی اشاره کرد. همچنین، برخی از کارشناسان معتقد بودند که این انتقال بهتنهایی قادر به حل مشکلات تهران مانند آلودگی هوا و ترافیک نخواهد بود. بنابراین، کمیته به این نتیجه رسید که ابتدا باید راهکارهایی برای کاهش فشارهای موجود بر تهران پیدا شود. از جمله این راهکرها، تقویت سیستم حمل و نقل عمومی، ایجاد شهرهای جدید و برنامهریزی برای کاهش جمعیت تهران بود که هیچیک از این پیشنهادات به مرحله اجرا نرسید و انتقال پایتخت همچنان به عنوان یک طرح پیشنهادی باقی ماند.
در دولت ابراهیم رئیسی، تقسیم تهران در دستور کار قرار گرفت. به اعتقاد دولتمردان سیزدهم انتقال پایتخت به یکصد میلیارد دلار اعتبار نیاز داشت که هزینه بالایی بود برای. همین برای موضوع تقسیم استان تهران توسط دولت در دست بررسی قرار گرفت.
مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، غبار از این طرح که در یک قرن گذشته بارها از بایگانی دولتمردان بیرون آمده بود، زدود و محمدرضا عارف را برای بررسی این موضوع مامور کرد. پزشکیان همچنین اشاره کرد که بیتوجهی به این موضوع میتواند کشور را در آینده با بحرانهای زیستمحیطی و مشکلات متعدد دیگری مواجه کند.
یکی از پیشنهادات مطرح شده، انتقال مرکزیت سیاسی و اقتصادی کشور به مناطقی نزدیک به دریا است که چابهار و سواحل مکران از گزینههای اصلی اظئین مناطق به عنوان پایتخت جدید محصوب میشوند.
در میان دولتها، دولت محمود احمدینژاد بیشترین تلاشها را برای انتقال پایتخت به شهری دیگر پیگیری به خرج داد.
دولت احمدینژاد بر این باور بود که تهران به دلیل جمعیت زیاد، آلودگی هوا، ترافیک سنگین، و فشار بر زیرساختها به یک کلانشهر غیرقابل مدیریت تبدیل شده است.
در سالهای ابتدایی دولت احمدینژاد، این طرح در قالب مطالعاتی و جلسات رسمی بررسی شد و حتی بودجهای نیز برای انجام مطالعات و برنامهریزیهای مرتبط با انتقال پایتخت در نظر گرفته شد.
در مجموع، دولت احمدینژاد یکی از دولتهایی بود که بیشترین تلاشها را برای عملی کردن طرح انتقال پایتخت انجام داد، ولی این طرح در نهایت به مرحله اجرا نرسید.
طرح انتقال پایتخت ایران یک داستان پیچیده و طولانی است که به دورانهای مختلف تاریخی و دولتی بازمیگردد و عجیب آن که غالبا طراحان و مجریانش تاکنون به جایی نرسیدهاند تا تهران، همچنان پایتخت بماند…»
انتهای پیام