خرید تور نوروزی

نیچه: هرروزی که نرقصید، هدر رفته است

مت کوورتراپ مطلبی درباره‌ی فلسفه و رقص نوشته است که متن آن با ترجمه‌ی پارسا مشایخی فرد در سایت پراکسیس منتشر شده است. متن کامل را در ادامه بخوانید.

«آهنگ‌های بیشتر درباره ساختمان‌ها و غذا» عنوان آلبومی از گروه راک تاکینگ هدز1در سال ۱۹۷۸ بود. این آلبوم دربارۀ چیزهایی بود که ستاره‌هایِ راک معمولاً در مورد آن‌ها نمی‌خوانند. آهنگ‌هایِ پاپ بیشتر در مورد دگرگونی حالات عشق هستند؛ البته آهنگ‌هایی مانند قطعۀ معروف گروه رز رویس، «Car Wash»، جزو موارد استثنا به‌ حساب می‌آیند.

از این سو نیز، فیلسوفان بر موضوعاتی همچون معرفت‌شناسی2، متافیزیک3و مسائلی همچون معنای زندگی تمرکز ریزبینانه‌ای دارند. اما گاهی اوقات ذهن‌هایِ بزرگ از بستر خود دور می‌شوند و دربارۀ مسائل دیگری نیز مانند ساختمان‌ها4که هایدگر آن را توضیح می‌‌دهد، غذا (هابز)، آب گوجه‌فرنگی5(رابرت نوزیک)، و آب‎‌وهوا (لوکرتیوس و ارسطو) می‌نویسند. این مجموعه از نوشتارهایِ کوتاه نیز دربارۀ این مضامین ناآشناست؛ در باب مسائلی که فلاسفه کمتر درباب آن نوشته‌اند، اما گویا مورد توجهشان بوده است6.

نیچه می‌گوید:

«هر روزی که حداقل یک‌بار در آن نرقصید، به‌ هدر رفته است.»7

نیچه شاید با آن جملۀ معروف (یا بدنام؟) خود، یعنی «خدا مرده است»، شناخته شود، اما فلسفۀ او به آن اندازه که فکر می‌کنید جزمی نیست. حداقل، تفکر او شامل رقص می‌شد. این فیلسوف حتی حاضر بود بی‌خداییِ افراطی‌اش را با یک شرط کنار بگذارد: «من به خدایی که بلد باشد برقصد، ایمان می‌آورم.» لازم به ذکر است که او به چنین چیزی صراحتاً اعتراف کرده بود.

چرا نیچه این‌قدر به رقص علاقه‌مند بود؟ شاید به‌این‌دلیل که: «تنها در رقص است که می‌توانم حکایت‌هایی تمثیلی از مسائلی والا را بازگو کنم.»8

سورن کی‌یرکگارد از پنجرۀ نیچه به زندگی و فلسفه نمی‌نگریست، بااین‌حال در عمل، این دو فیلسوف چندان از یکدیگر متفاوت نبودند. کی‌یرکگارد که در دهۀ ۱۸۴۰ میلادی در کُپِنهاگ به نامِ «Dansemesteren» – یعنی «استاد رقص»، شناخته می‌شد، درحالِ انجامِ حرکاتِ موزون در اطراف دریاچۀ مصنوعیِ «سوتردام دوس‌اِرینگ»9، که آن زمان در حاشیۀ شهر قرار داشت، دیده شده بود.

کی‌یرکگارد، به‌مانند نیچه، باور داشت که رقص می‌تواند «چیزی را بیان کند که دیگر هنرها قادر به آن نیستند»؛ همان‌طور که در رسالۀ «تکرار»10شروع به پرورش این ایده می‌کند. در این متنِ عجیب، او مردی را توصیف می‌کند که به نظر می‌رسد شبیه به خودِ او باشد:

«هیچ ثروتی از زبان، هیچ شور و شوقی از فریاد، کافی نبود برای او، زمانی که هیچ بیانی، هیچ حرکتی او را راضی نمی‌کرد، زمانی که هیچ چیزی او را خشنود نمی‌کرد، مگر اینکه با عجیب‌ترین جهش‌ها و پشتک‌ها طغیان کند. شاید همان شخص رقصیدن را آموخته باشد، شاید او اغلب به تماشای باله‌ها و تحسین این هنر بنشیدند».

درهرصورت، کی‌یرکگارد آرزو داشت که «همیشه بتواند با یک سبکِ به‌خصوص، در خدمتِ اندیشه، برقصد.»11برای این فیلسوفِ دانمارکی، رقص یک استعارۀ تکرارشونده برای اشاره به ماهیت زندگی بود. او باور داشت که: «بیشتر مردم کاملاً در شادی‌ها و غم‌های زندگی غرق هستند؛ آن‌ها چون تماشاگرانی محبوس در صندلی، در رقص شرکت نمی‌کنند.»12

اینکه آیا افلاطون به رقص علاقه داشته یا نه، مشخص نیست. به نظر می‌رسد که احتمال آن کم باشد؛ او چون فیلسوفی خشک و خسته‌کننده همواره در صحنۀ تاریخ خودنمایی می‌کند. این آتنی اذعان کرده بود که «حرکاتی از بدن وجود دارند که به‌عنوان «رقصیدن از روی لذت» توصیف می‌شوند»، اما علاقۀ چندانی به شادیِ حاصل از این فعالیت نداشت. او معتقد بود که رقص نباید ممنوع شود و باید بنا بر دلایلی صرفاً فیزیکی، تحمل گردد، زیرا «منجر به وضعیتی عالی از تناسب اندام می‌شود.»13

هانا آرنت، ازسوی‌دیگر، شباهت بیشتری به نیچه و کی‌یرکگدار دارد، حداقل درمورد رقص. برای او، رقص با آزادی در ارتباط است و به باور این اندیشمند، دلیلی موجه برای غلبه بر محدودیت‌های درونی را در بر دارد. همان‌طور آرنت بیان می‌کند:

«توقف در میانۀ یک عملِ کامل به معنای انجام ندادنِ تمامیت آن است… هرکسی که بخواهد فاندانگو14 برقصد و به‌خاطر دست‌پاچگی یا کمبود نیرو در میانۀ آن متوقف شود، آزادیِ خود را به کمال نرسانده است.»15

پس به رقصیدن ادامه دهید؛ زیرا، همان‌طور که جان لاک گفته است: «رقص حرکات زیبایی به زندگی می‌بخشد» – به‌ویژه، همان‌طور که او تأکید می‌کند: «بخش‌های پرجنب‌وجوش‌ِ آن.»16

عنوانِ اصلی متن:

Philosophers on Dance

دربارۀ نویسنده:

مت کوورتراپ 19 استادِ علوم‌سیاسی در دانشگاه کاونتری 20 واقع در انگلستان است.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. خب می آمد صوفی شود و با اشعار پارسیان رقص سماع صوفیانه می‌کرد…
    رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست…

  2. کفر چو منی گزاف و آسان و نبود
    محکم تر از ایمان من ایمان نبود
    در دهر یکی چو من و آن هم کافر؟!!
    پس در همه دهر یک مسلمان نبود

    برجَه طرب را ساز کن رقص و سماع آغاز کن
    حیف است آن دف سرنگون ، نِی بینوا آویخته

  3. ورزش خوب است ، اما اما اما تمام این مطالبی را که بعنوان فلسفه و سلامتی روح و روان بیان میکنید جز با یاد خدا و بویژه نماز میسر نیست ، چون جان و روح انسان را آرامش میده ،، رقص فقط نفْس اماره را آرامش کاذب میده

    3
    9
  4. آخه رقصیدنم دل خوش می‌خواد. با این اوضاع اقتصادی و سیاسی مملکت مردم موندن چه گلی بگیرن سرشون رقصیدن که جای خود دارد. البته رقص مرگ برای چنین روزهایی است.

    6
    1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا