آنکس که کار خود نکند، نیک بد کند | اشکان زارع
اشکان زارع، مترجم و پژوهشگر تاریخ و اندیشه، در یادداشتی به بهانهی سخنان محمدرضا عارف، معاون اول ریاست جمهور دربارهی اختیارات استانداران و ایدهی فدرالیسم، در گاهنامهی مانتره زیر نظر کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران نوشت:
«بوزینهای، درودگری را دید که بر چوبی نشسته آن را میبرید و دو میخ درشت یکی بر شکاف چوب فرو کوفتی تا بریدن آسان گشتی و راه برای آمد و شد ارّه آسان شدی و، چون شکاف از حدّ معینی گذشتی دیگری را بکوفتی و میخ پیشین را برآوردی. بوزینه تفرّج میکرد، ناگاه نجّار در انتهای کار برای حاجتی برخاست و برفت.
بوزینه به جای نجار بر چوب نشست و از آن جانب که چوب بریده شده بود خصیتین او بر شکاف چوب اندر شد. بوزینه آن میخ را که در پیش کار بود از شکاف چوب برکشید. پس شکاف چوب دو شق چوب را به هم پیوست. خصیتین بوزینه در میان چوب محکم بماند. مسکینبوزینه ناله آغاز کرد و همی گفت:
آن به که در جهان، همه کس کار خود کند
آن کس که کار خود نکند، نیک بد کند
*کلیله و دمنه
گفته شده، مجالس استانی تصمیم بگیرند و استاندار هم رئیسجمهور استان شود؛ دلیل هم ناکارآمدی دولت بزرگ دانستهاند. گمانشان این است که با تأسیس دُوَل استانی، دولت مرکزی کوچک میشد.
سی و یک استان را میخواهند دست دولتهای محلی بسپارند، تا ناکارآمدی دولت را البته به مثابه State، از میان بردارند. در حالی که همچنان نه از آزادی اقتصادی صحبت میشود و نه از حقوق شهروندی شهروندانِ بیحقوق ایران سخنی در میان است.
ما که میدانیم الان یک دولت نا کارآمد فرمان میدهد، حالا میخواهند هر استان را یک دولت ناکارآمد هدایت کنند و همگیشان هم گوش به فرمان دولت ناکارآمدتر مرکز شوند. این برایم شوخی است؛ چند خط بالا هم بهسیاق سخنان مضحک ایرادشده به شوخی برگزار کردم. اما ایران در خطر است.
ایران مدتی است که در دستهای مهندسی گرفتار است؛ مهندسانی که میخواهند همهچیز را مهندسی کنند. دولت فخیمهی ایران در طول تاریخ، دولتی بوده که مبنای سرزمینی داشته است. دولتی یکپارچه بوده که در تاریخ ایران بر سرزمین ایران حکم میرانده است. آلمان اگر فدرال است، آمریکا اگر فدرال است، دلیل دارد.
آنها به دنبال تأسیس دولت مقتدر یک فدراسیون درست کردند. و اینگونه ذیل یک دولت بزرگ و قدرتمند درآمدهاند. هیچ عقل عاقلی، نمیگوید من یک قدرت سرزمینی واحد دارم که قرنها در دولت فخیمهی ایران نمود داشته است؛ حال میخواهم آن را کوچک کنم، میخواهم از وحدتی نامبخش به کثرتی بیسروته بروم. بهنظرشان شیک هم هست؛ پایتخت هم میبرند مکران به دریا و آب نزدیک است. لابد فکر میکنند که آبشیرینکن میگذارند آنجا و همین بحران آب را حل میکند. چقدر راحت!
مدنیت میگوید در دوران جدید به روایت نیاز دارید. اما آنان که سخنان مورد بحث ما را گفتهاند، نمیدانند که پایتخت نیازمند تاریخ است؛ نیازمند روایت است. پایتخت باید یک جایی باشد. پایتخت باید قصه داشته باشد. باید اهالی داشته باشد.
همهی آنچه که در جهت سادهسازی به زبان قصه گفتم، خبر میدهد که در ایران بزرگترین بحران پیشرو ناترازی منابع انسانی است. هیچ عقلی، اگر مختصر آشنایی با مناسبات سیاسی و مدنی جدید داشته باشد از این حرفها نمیزند. اگر هم بزند وقتی بفهمد اشتباه است دیگر تکرارش نمیکند. در اینجا اما پافشاری هم میکنند. لابد ژنشان خوب است ما که نمیدانیم.
زبان ما مو در آورد از بس توضیح دادیم که فدرالیسم چیست؛ اینجا دیگر نمیگویم. اما دست از سر ایران با این ترّهات ذهن مخدوشتان بردارید، تمدن و تاریخی هفتهزارساله در خطر است. استاد فقیدم درست میگفت در ایران همهچیز متولی دارد جز ایران.»
شمارهی هشتم گاهنامهی علمی-فرهنگی مانتره به صاحبامتیازی کانون ایرانشناسی دانشگاه تهران با محوریت واکنش به سخنان معاون اول رئیسجمهور منتشر شد، با این عنوان: «به نام تمرکززدایی، به کام نابودی ایران»؛ یادداشت ۱۵ استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته در واکنش به سخنان آقای محمدرضا عارف، معاون اول ریاست جمهوری دربارهی اختیارات استانداران و ایدهی فدرالیسم.
انتهای پیام