چرا موج پز؟
عباسعلی محمدی، دانشجوی رشتهی فلسفه از شیراز در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
اگر تهذيب دركار نباشد علم توحيد هم به درد نمي خورد (امام خميني)
سرعت گرفتن علم و فناوري درحيطه هـاي مختلف و تحت تاثيرقـرارگرفتن تمام افراد بشري در جـوامع مختلف سبب شده است تا آنها را به سوي هويت زدايي از فرهنگ خود سوق دهد. پیدايي و ابداع وسايل گوناگون گرچه در دنياي ارتباطات سرعت انتقال اطلاعات را ميسركرده و وجود برخي از اين دستگاها موجب آسايش در زندگي روزمره شده است اما به موازات اين آسايش، آرامش را از بشر سلب نموده است. چـرا كه او را دغـدغـه مند شـرايطِ تطبيق نموده است. او پیوسته از فرهنگ خود فاصله گرفته و خود را ناخواسته يا خواسته با فرهنگ بيگانه بايد وفق دهد.
خواستهاي كـه در اين برهه در تفكر یک مكتب پوزیتيویسيم يا همـان اثبات گرايي شكل گرفتـه و راه به معرفت نـدارد.
درگذشته نه چندان دور، افراد خانواده دركنار اجاقِ هيزمي آتش مي افروخت و ضمن بهره مندي از گرمايش آن، محتواي خوراكش را هم زمان با اين نوع از انرژی می پخت. برآیند انـرژی دورهمی خـانـواده و آمیختن عطـر و طعم غذای حاصل از دسترنج خودشان همه و همه نیـرو محرکه زندگی بود.
با به خاموشی گرائیـدن اجـاقهـــا، چراغهای نفتیِ خـوراک پزی و سپس شعله های گـاز و درحـال حاضر اجاقهای فرنگی تحت نام مـایـکروویـــو، آن پیوست را به گُسست مبدل ساخته است.
افراد بشری بنا به محل زیست خود در این کره خاکی به ضرورت دارای ذائقه های متعددند. نوع تغذیه، تنوع طبع را می سازد. بـه تَبعِ طبع، اخـلاق، رفتار را پشتیبانی می کند. رفتار، کنش و واکنش جامعه را بـه هـدایت دارد. امـا امروزه اثبات گرایـان یک جانبه گـرا بـا توسعه صنعتی و رسـوخ فرهنـــگی درکشورهـا و ایجـاد فـروشگاههـای زنجیره ای برای تمام دریچه های ادراکی بشر از جمله در رنگ و نگاه، در طعم و مـزه، شـکل و انـدازه، صـوت و صدا (پخش موسیقی) جاذبه و وسوسه خرید در مصرف گراییِ متنوع را ایجاد کرده اند.
دراین فروشگاهها هریک از افراد خانواده بسته منجمدی کـه نوشته های فرنـگی آن درشت تـر از نوشته هـای زبان بومی خودشان روی آن درج شده است را بـه سبد چهار چـرخه می اندازد تا سر از یخچال خـانه در آورد. و به دلیل کمبود وقت که صـرف نگاه بـه صفحات مجـازی شده است، بسته منجمد را بـه درون مـایکـروویو گـرم کرده و قبل از تناول، بـا گرفتن عکسی از آن درصفحه مجـازی و ارسـال آن بـه دیگران که مـن امـروز چـه خـورده ام به جهـان مخابره کند تا همان مکتب اثبات گرایان در سیطره و چمبره فرهنگی خود در ارقام و آمارش که کنترل این صفحات را در نزد خود دارد جا نماند.
آری ایـن همـان رخنـه و زخم فرهنگی است که مرزهای حـلال و حـرام را هـم نمی شناسد و امـروز گریبـان نسل جوان ما را نیز گرفته است و موریانه وار او را استحاله می کند.
آنچه را کـه نگارش شد بـی ربـط بر سر تعیین جـایگزینی واژه فرنـگی مایکروویـو درفـرهنگستان ادب فـارسی نیست. امید و انتظار است فرهنگستان به مـوازات دگـرگـونـی واژه هـای بیـگانـگان، در ثبـات از دگـرگـونی فـرهنگ خـودی، بیش از ایـن پاسداری کند. فرهنـگستان جـایگزیـن واژه مـایـکروویـو را اینگونـه بـه اطلاع
رسانده است:
« بـراساس اجزای سازنده این واژه کـه مایـکروویو هست کـه مـایـکرو را ریــــز می گویـند و
ویـو کـه همان موج است. ما از ریـــز استفاده نكرديم (چون مـايكروويو را درعـلوم فيـزيك
قبـلاً ريـز مـوج گفته ايم) از هـمان مـوج استفاده كرديم و لفظِ پختن كه موج پـز را بـرايش
تصويب كرديم».
براي ارزيابي وآشنایی با واژه جـدیـد موج پز، مـوج ذهنی ام سونـامی وار سرزمینهای اطلاعاتی ام را حتی تا دورترین نقطه ای که بشر تاکنون توانسته است با امواج با آن ارتباط داشته باشد یعنی بـه فاصله حـدود ۲۴ میلیارد کیلومتری از فاصله زمین که مـاهـواره های ویجر ۱و ۲ از منظومـه مـا خـارج شـده و فضـای بیـن ستاره ای را طی می کنند، درنوردید. آنچه را پیش رو آمـد واژگانی بودند که بـر کـرسی های ذهن نشسته و یکدیگر را می شناختند و به نوعی با هم برای دلیل حضورشان ارتباط برقرار کرده بودند. از جمله آش پز، پلوپز، چلوپز، چای پز، حلوا پز، حلیم پز، فرنی پز، کباب پـز، شیره پز، آجـرپـز، کـوره پـز، سفـال پـز، ذغال پز، آب پز، بخارپز و پخت و پز و تنها واژه ای که کرسی نداشت و با سایـــرین غریبـه می نمــود و تحویل گـرفته نمی شد، موج پز بود.
برای شناساندن او به سایرین گذرنامه او مطالبه شد. او دو تابعیتی بـود. یکـی تابعیتِ محسوساتی در پایین دست که حرفه پزیدن را داشت و دیگری تابعیت مـوجی بودن در بـالا دست را داشت. دردنیای محسوساتی او ابهامی نبود اما در بالا دست، او هویتی چند گانه داشت. آیا او از نوع امـواج مکانیکی است و به محیط مادی احتیاج دارد تا کنشگری خود را نشان دهـد؟ مانند امـواج صـوت و زلـزلـه. یـا امـواج سرما وگرما یا امواج دریا که موج سواران از آن سواری می گیرند؟ یا از نوع امواج الکترو مغناطیس است کـه درمیدان داری و کنشگری به صورت های مختلف تولید انرژی می کند و الزام به ماده هم ندارد؟
امـواج الکترو مغنـاطیس نسبت به طـول، دامنـه، بسامد، و سرعت مـوج قابلیت های فـراوانی را در نـوع انـرژی از خـود ظهور و بروز می دهند. بخشی از آنها همچو امواج مرئی که مُنیر را مُنور می کنند و بـرخی غیرقابـل رویت هستند که از اثر به مؤثر شناخته می شونـد، همانند امواج رادیویی، مایکروویو، فـرو سـرخ و اشعـه مـاوراء بنفش و اشعه ایکس و اشعه گاما که همه اینها در زندگی روزمره ما بـه نـوعی ایفـاگر نقش هستند کـه درایـن مقال فقط بحث بـر سر امـواج مایکروویو یـا همان ریـز موجها می باشد. کـه در بسامدی خـاص بـا مهار آنها در دستگاهی بنام مـایکروویـو در گـرمـادهی و پخت پـز بـه کـارگیری می شونـد و غذا را می پزنـد و خـود پخته نمی شونـد و مـوافقان و مخالفانی هم دارد. ابهام همین جـا است.
سازنـدگان ایـن دستگاه آن را دارای رمــز و راز و جـادوی پخت و پــز نـام نهاده انـد. واژه جـادو خـود گـویـای ایـن صفت دستگاه است. یعنی چیـزی کـــه در عین و در ذهـن دو جای متفاوت دارد و یگانه نیست و کـرسی نشینانِ ذهن، انگشت روی همیـن نکتــــــه گذاشتــند و استدلال کردند کـه او بـا مـا سنخیت ندارد.
مثلا آشپز ( پزنده آش) کباب پز (پزنده کبــــاب) حلیم پز (پزنده حلیم ) موج پز (پزنده موج)
مگر موج قابل پختن است و یا کسی می تواند موج را بپزد؟
مـوج از ارتباط کنشِ میدان مغناطیسی در حـال تغییر و یک میدان الکتریکی درحـال تغییر حاصل می شود کـه عملکـرد مشترکشان به صورت نهان تولید انرژی می نماید. پس برای قانع شدن سایر وابستگان به این واژه در فرهنگ و ادبیات پارسی چه باید کرد؟
گفته اند: ابن سینا بزرگ مرد و دانشمند ایرانی که درود فراوان بر او باد، هـر زمـان در تفکراتش به مشکل بـر می خورد و از درک آن باز می ماند، وضو ساخته بـه مسجد می شد و نمـاز می خوانـد و از خـداونـد در حـل مشکل یـاری می خـواست. حـال کـه مـا متاسفانه بـه تـأسی از مـکتب ابـن سینا پـرورش نیافته ایـم و ایـن دستـگاه مایکروویو هم ابداع کسانی است که ماوراء را غیر قابل قبول می دانند، تکلیف چیست؟ بحث و جدل و قانع نشدن هم صفتانِ مـوج پز، و خستگی و آشفتگی ذهنی، خُفتن را به جُستن مـرجح شد تـا شاید در آینده گشایشی حاصل شود. بگذریم!
با استعانت از خداوند و شعار مـا می توانیم و گذر و نظر بـه داشته های فرهنگی خـود، چنانچه صدق را بـه حمایت از این فرهنگ باشد، به حکمت، برکت در حرکت نمایان خواهد شد.
فرض بر این شد که اگر خود سازنده این دستگاه بودیم، می بایست چه نامی را بر آن بنهیم؟ عملکرد دستگاه این گونه است که امواج الکترو مغناطیس در طیف ریزموج با بسامدی خاص، مولکول های آب و چربی موجود در غذا را بـه ارتعاش در آورده و از اصطکاک آنها گرمای ایجاد شده باعث پخت غذا می گردد. بنابرایـن انـرژی ناشی از موج به گرما بدل می شود. پس می توان از دو ممیزه یکی گرمای آشکار و دیگری موج پنهان بـه واژه دست یافت.
آري مردمان كهن ديار پارس به خاکستر روی ذغال آتشینی که در اثر حرارت به خُل آتش مبـدل شده است و سپس رو بـه سردی می گرایـد و حـرارت درون را به پنهان دارد(آتش زیر خاکستر) مـج می گویند. یعنی شباهت بـه انرژی پنهانی که امـواج مایکروویو ایجاد می کنند دارد. بنابر این گرم + مجی =گرمجی. بـا آراستـه کردن ترکیب می توان واژه جدید «گرماجیک » «یا گرماژیک » را ساخت.
بـار ديگر بـه فرهنگ خويش بازگشته، ايـن بـار از كـدبانـوهـاي ايـران زمين كـه دست پختشان تـا قبل از تهاجم فرهنگی غذاهای فست فودی بیگانه و حضور دستگاههای مایکروویو در گذر از کوچـه و خیابـان عطر و بوی غذای آنان هر ذائقه ای را محرک بود تا افراد خانواده خود را زودتر به خانه برسانند، مدد می گیریم. (بارها بر آنان درود) آنان با ادویه های مناسب، غذا را بـه حرارت تفت داده و بـا صرف وقت در پخت غــذا سلامت را به سفره خانواده می آوردند.
حال از دو واژه تَفت و وقت بهره برده واژه جدید«تفتانیک» را به جای مایکووویو می نشانیم کـه مفهوم آن خوب زود پختن را تداعی است. (تفت=گرما و آن=فوری و نیک=خوب) بـه افتخار زبـان و ادبیات پارسی کـه اینقدر قدرت دارد دستگاهی کـه بیگانگان ساخته اند. (مایکروویو = مـوج کـوتـاه) و نامش کمتر نشان از ربطش بـه کارش دارد را بهتر نامگذاری کند.
پس بـایسته است جـوانـان ایـران زمین در پاسـداری از فـرهنگ کهن خـود استوار و بـا حـرارت همچـون کــوه آتشفشان تفتان در مقابله با تهاجم فرهنگی بیگانه بـه دنبال تفتانیکِ فرهنگی خـود باشند و نپندارند کـه مـرغ همسایـه غـاز است. اشتباه نکنید هـرگـز منظور واپسگرایـی نیست. ژرف اندیشی بـه فرهنــگ خـــــودی امتیازی است که خداوند بـه سبب درک مـردمانش از هستی، به نعمت بـه ایـن سرزمیـن عطا کـرده اســـت و بیگانگان را بـی جهت نیست که حـاضـر بـه دل کندن از آن نیستند و سعی در دام ماجرا جویی بـا مـا دارند.
واژه تفتانیک شباهت به واژه کشتی تایتانیک را بـه ذهن متبادر مـی کند. حـادثه تـلخ کشتی تایتانیک ندیدن کوه یخی و برخورد با آن بود. ترسیم نقشه های بیگانگان شباهت به کوه یخی دارد، به ظاهر زیبا و فریبنده و در بـاطن گزنده و کشنده است. نمونه اش اتفاقات ایـن روزهـای سرزمینهای غرب آسیا و کشتن مردمان بی دفاع فلسطین توسط همین کراواتی های جبـارِ اطوکشیدۀ شرور است. بـه ظاهر نـاجی انـد و در باطـن باجی و یاغی اند. بنابراین بهتر است خـود را دریابیم و آنچـه را کـه در سطـر اول از معمـار انقـلاب و عـارف دوران اشاره رفت، جستجوگر باشیم و خسران نگاه بـه بیرون را بـا نـگاه بـه درون جبران کنیم. آنها داده ای نو را به مـا نخواهند داد. خـود آن را پژوهش کنیم تا بـاز نمانیم. آری، تفـاوت از زمیـن تا آسمان است.
انتهای پیام