آیا دین موافق فقر و فلاکت است؟
بهروز مرادی، جامعهشناس دین، در کانال تلگرامی خود نوشت: «یکی از طایفهی صاحبان منبر اخیراً در دفاع از فقر و فلاکت مردم چنین گفت که مردم برای رفاه و امور اقتصادی انقلاب نکردند.
این سخنان که معطوف به توجیه وضعیت فلاکتبار اقتصادی و معیشتی مردم جامعه و در مخالفت با مذاکره با غرب برای رفع تحریمها و در دفاع از بدبختی و بیجارگی حداکثری ایرانیان بر زبان رانده شده، دستکم دو مسئلهی اساسی را از نظر دور داشته است:
نخست آنکه بیش از نیمی از مردم ایران پیش از انقلاب (۵۴%) ساکن روستاها بودند و اینان عمومأ در نداری و بیامکاناتی و فقر بهسر میبردند. بسیاری از روستاهای پیش از انقلاب فاقد آب لولهکشی، برق، گاز، حمام، مدرسه، جاده آسفالته و سایر امکانات اولیهی زندگی بودند.
مضاف بر این؛ از حدود یک دهه پیش از انقلاب، ميليونها نفر از روستاها به شهرهای بزرگ مهاجرت نموده و در حاشيهی شهرهای بزرگ بویژه تهران، تبریز و مشهد اسکان یافتند. حاشیههای شهرها فاقد ظرفیت لازم جهت تأمین مایحتاجات اولیهی زندگی برای چنین جمعیت میلیونی بود و درنتیجه حاشیهنشینان در فقر و فلاکت دستوپا میزدند.
پژوهشهای اجتماعی تأیید میکنند که یکی از گروههای فعال شرکتکننده در تظاهرات منتهی به انقلاب همین جماعت حاشیهنشین محروم بعلاوهی سایر گروههای نابرخوردار اجتماعیِ گرفتار در تلهی فقر بودند که انگیزهی اصلی آنها از شرکت در تظاهرات؛ بهبودبخشی و بهسامانرسانی معیشت و زندگیشان بود.
بنابراین سخن آن فرد صاحب منبر رسمی که بهبود مسائل رفاهی و اقتصادی و افزایش توان مالی و رفع فقر و بیچارگی را از انگیزههای انقلاب ندانسته، از اساس باطل و بلکه تحریفکنندهی علل مؤثر بر وقوع انقلاب در سال ۵٧ میباشد.
اما سخن او وجه دیگری از تحریف در خود دارد و آنهم تحریف گفتمان دین است. فحوای کلام او این است که دینی که ایشان از آن دفاع میکند، موافق با فقر و بدبختی و فلاکت و بیچارگی است.
جهت روشن شدن ذهن ایشان و آشنایی با گفتمان قرآنی و مبانی حقیقی دین اسلام، لازم است بیان گردد که چنین موضعی در کتاب و دین خدا یافت نمیشود و اتفاقاً برعکس؛ قرآن مخاطبان خویش را به بیرون آمدن از استضعاف فرا میخواند و حتی مستضعف بودن را عامل رهایی از بازخواست اخروی نمیداند.
قرآن صالحان را به مسئولیتشناسی نسبت به سرنوشتِ به ضعف کشیدهشدگان نهیب میزند و خداوندش، پیامبران را برای هدایت مردم به ساختن یک نظام اجتماعی سالم اقتصادی، مالی، کسبوکاری، قضایی مبتنی بر برابری و عدالت (قسط) به سوی بشریت مبعوث و اعزام نموده است.
پیامبرش حضرت محمد ص که درود خدا و مردم پاک بر او باد، فقر را؛ «روسیاهی هر دو جهان» نامیده است:
(الفقر سوادالوجه فی الدارین)
(فقر؛ [مایه ی] روسیاهی در هر دو سراست.)
و این بدین معنی ست که فقر به فرد و جامعه مجالی برای معنویزیستن و اخلاقیعملکردن و رشد باطنی نمیدهد و بههمین خاطر مانعی بر سر راه تحقق اهداف پیامبران است.
براستی آن جامعه و آن نظام اجتماعی تولیدکنندهی فقر که مردمش در چنین فقری برای زندهماندن دستوپا میزنند، هم در این جهان و هم در جهان پس از مرگ روسیاه است، بویژه آنان که حق مردم را برای بهرهمندشدن از یک زندگی شرافتمندانه و سالم پایمال کردهاند، روسیاه دوعالماند.
آموزههای قرآنی و پیامبر والامقامش تأیید میکنند که هر گاه شکم آدمی سیر نباشد، بعید است دلش از نور ایمان پر شود. (هرگاه فقر در خانهای داخل شود، ایمان از در دیگر خارج شود).
مأموریت پیامبر اسلام ص ازجمله فقرزدایی بود و نه فقرزایی.
همچنین امام علیع نیز فرمود:
الفقر الموت الاکبر
(فقر؛ مرگِ بزرگتر است).
مرگِ بزرگتر یعنی مرگ بزرگتر از مرگ جسمانی، یعنی مرگ روح و شخصیت و روان و قلب و وجود، چراکه فقر نمیگذارد آدمی زندگی کند و بهترینِ خودش بشود.
فقر ابعاد متنوعِ وجودِ آدمی را تعطیل میکند و همهی زندگی آدم را در وضعیت استیصال در پی لقمه نانی دوان و روان میسازد و شخصیت فرد را در پی این دویدنها به حقارتِ سرفرودآوردن در مقابل هر ظالمی میآلاید و درنتیجه روح و روان و شخصیت و باطن و معنویت و ارزشها و خوبی و نیکی را در فرد میکشد، پیش و بیش از مرگ جسمانی او.
کلمهی ٣٢٠ از نهجالبلاغه نیز در تقبیح فقر چنین گفته است:
اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ فَرَضَ فی اَموالِ الأَغنیاءِ أَقواتَ الفُقراءِ فما جاعَ فقیرٌ اِلاّبِما مَنعَ غنیٌّ.
“خداوند سبحان، آذوقهی فقرا را در اموال اغنیا قرار داده است. هیچ فقیری گرسنه نمانده مگر به سبب آنچه که ثروتمندی از او دریغ داشته است.”
برای چندصباحی بیشتر بهرهمندی از فقر و بیسروسامانی خلق پریشانِ پیچیده در گردابِ انبوه فلاکت، جعل علل وقوع انقلاب و تحریف گفتمان دین و وارونهسازی تعالیم پیامبران و امامان بزرگوار هرگز به کار نیاید.»
انتهای پیام