خاطرات هاشمی ۲۴ بهمن سال ۸۰ | استعفای شهردار تهران
انصاف نیوز: خاطرات روزنوشت آیتالله اکبر هاشمی در بهمن سال ۱۳۸۰ را در ادامه میخوانید:
چهارشنبه 24 بهمن 1380 | 30 ذیقعده 1422 13 فوریه 2002
«زلمای خلیلزاد، افغانی و مشاور رئیسجمهور آمریکا، در مصاحبهای ایران را متهم کرد که در افغانستان اخلال میکند و گستاخانه گفت که در ایران، دو حکومت وجود دارد که این کارها، مربوطبه مخالفان رییسجمهور و وزیر امور خارجه است و سپاه قدس و گروهی به نام لشکر محمد (ص) را دست اندرکار این اتهام دانست.
در آمریکا، هزاران یهودی به دعوت خاخامهای یهود، در مقابل سفارت اسراییل تظاهرات کردند و صهیونیسم را خارج از دین یهود خواندند و گفتند، در دین یهود قبل از ظهور منجی عالم، تشکیل دولت یهود جایز نیست و لذا دولت اسراییل نامشروع است. نظراتی شبیه آنها در شیعه وجود دارد و میگویند، قبل از ظهور حضرت مهدی (ع)، هیچ دولت شرعی اسلامی، حق ندارد تشکیل شود.
به خاطر بدی هوا و صعبالعبور بودن ارتفاعات محل سقوط هواپیمای توپولف، هنوز جسدی به دست نیامده و باران و برف که امشب میبارد، کار را مشکلتر کرده و تعداد سرنشینان 119 نفر اعلام شد. جمعی از مسئولان جهاد سازندگی و وزارت کشور و پزشکان و دانشگاه آزاد [اسلامی] و چهار تبعه اسپانیا، جزو مسافران بودهاند.
جمعی از اساتید دانشگاه آزاد اسلامی که در برنامه قرآن و عترت عضو شدهاند، آمدند. آقایان [عبدالله] جاسبی و [محمدعلی] خواجه پیری گزارش دادند که دو هزار و 600 نفر عضو شدهاند. یکی از اساتید [= آقای یعقوب پورجمال، استاد دانشگاهآزاد واحد تبریز] که حافظ کل قرآن بود، امتحان خوبی داد. گفتند، دو نفر از مدیران دانشگاه آزاد اسلامی هم جزو مسافران [هواپیمای توپولف] بودهاند. من هم با صحبت، تشویقشان کردم[1] و به هرکدام، یک جلد فرهنگ قرآن، هدیه دادم.
آقای [سیدمحمد] گرامی و فرزندش [سیدمحمدرضا] آمدند. با آقای شمسایی، شریک سابقشان، نزاع دارند و میگویند، شمسایی از چکهای سفید امضایی که در اختیار داشته، با نوشتن 12 میلیون دلار، فرزند آقای گرامی را بدهکار کرده و به زندان انداخته است؛ برای نجاتش استمداد کرد.
آقایان [مهدی] تکیهای و [محمدرضا] وفایی، از مدیران قمی [جمعیت قمیهای مقیم تهران] آمدند. طرحی ارائه دادند که در استان قم، یک جامعه نمونه اسلامی واقعی برای الگوسازی ساخته شود. طرحشان را ایدهالی و کمی خیالپردازانه دیدم. تذکراتی برای توضیح پیشنهادها دادم. مهندس تکیهای، در زمان جنگ هم [در صنایع سپاه]، طرحهای ویژه از این تبار میداد.
عصر هیأت امنای دانشگاه آزاد جلسه داشت. آییننامه انتقال دانشجویان بین واحدها، افزایش حقوق کارکنان، درخواست وام ارزی از بانک ملی دُبی، تأسیس چند واحد جدید، تأسیس واحد دانشگاهی با مشارکت دانشگاههای معتبر جهان و نیز پذیرش دانشجویان ایرانی مشغول تحصیل در خارج و تأسیس تعاونی سراسری اعتباری برای اعضای دانشگاه را تصویب کردیم.
محسن، [رییس هیأتمدیره و مدیرعامل شرکت مترو] گفت، در جلسه شورای شهر تهران، خبرنگار رسالت گفته که پاکت حاوی پودر سیاه زخم به دفتر آقای علی لاریجانی، [رییس سازمان صداوسیما] فرستادهاند و چند نفر آلوده شدهاند. از آقای لاریجانی پرسیدم؛ تأیید کرد. امروز آقای [مرتضی] الویری، شهردار تهران استعفا داد. از چند بانک و جواهرفروشی، سرقت مسلحانه شده است.»
[1] – در بخشی از این سخنرانی آمده است: «توجه به قرآن در محیطهای آموزشی آن هم با محور قرآن و عترت کار خیلی خوبی است. همراه کردن قرآن و عترت در طرح و برنامه در این زمان، جهتگیری درستی است؛ چون چیزی است که خداوند خواسته است. قرآن با محتواست. حقیقتاً معجزه است. خداوند کلماتی را فرموده است که در هر (Äشرایطی قابل استفاده است. انسان در اوج قدرت و نعمت هم میتواند تحت تأثیر قرآن قرار گیرد و همین انسان در اوج گرفتاری و مشکلات هم با قرآن راهنمایی میشود.
تجربه زندگی خودم را میگویم. تعریف از خود نیست؛ دو قله از زندگی خودم را میگویم. لحظهای که گرفتار شکنجههای زندان قزلقلعه بودم، بدترین شرایط زندگی من بود. یک شب تا صبح مرا شکنجهکرده بودند و طاقتم تمام شده بود و مرا به سلول برده بودند. نمیتوانستم بخوابم، بنشینم یا بایستم، چون همه بدنم معیوب بود. قرآن را از حفظ بودم. یکی از آیات سوره توبه را برای خودم خواندم: «إِنَّ اللَّهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ أَنفُسَهُم وَأَموالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ»، تمام دردها و رنجها را فراموشکردم.
وقتی با قرآن سر وکار داشتم، هیچ چیز در یادم نبود. در اوج مسئولیتهایی که داشتم و از لحاظ مقام در میان امواج خروشان مردم بودم و از لحاظ پُست در رتبههای بالا بودم، باز وقتی به قرآن پناه میبردم، میدیدم همه اینها در مقابل قرآن چیزی نیست.
انسان فقط باید با خدا باشد، هیچوقت گم نمیشود و از دست نمیرود. سه سال آخری که در زندان بودم، تقریباً همه عمر مفیدم را صرف قرآن کردم. اکنون حدود 70 سال از عمرم میگذرد، فقط از آن سه سال راضی هستم. در همه دوران مبارزه، تحصیل و مسئولیت، آن سه سال که در اوین بودم، شیرینترین و پُربارترین سالهای عمر من بود. از سحرکه پا میشدیم تا نزدیک ظهر وقتم را صرف قرآن میکردم؛ چون میخواستم کلیدی بنویسم تا هرکس هر موضوعی را که در قرآن است و بخواهد، با مراجعه به آن کلید پیدا کند.» رجوع کنید← کتاب «هاشمی رفسنجانی، سخنرانیهای 1380»، دفتر نشر معارف انقلاب، 1402.
منبع: کتاب خاطرات هاشمی در سال ۱۳۸۰؛ «افراط در اختلاف»
انتهای پیام