جعبه سیاه وزارت راه؛ چه کسی مسیر سقوط صادق را طراحی کرد؟!

کانالی به نام «تحلیل راه» در یادداشتی به قلم «حسین رضاییفر» با تیتر «جعبه سیاه وزارت راه؛ چه کسی مسیر سقوط صادق را طراحی کرد؟!» نوشت:
ورود فرزانه صادق مالواجرد به کابینه چهاردهم بهعنوان وزیر راه و شهرسازی، از همان ابتدا با تردیدهایی جدی همراه بود. این تردیدها نه صرفاً از منظر سیاسی، بلکه بیشتر بهدلیل فقدان تجربه متمرکز و مؤثر در دو حوزه حمل و نقل و شهرسازی شکل گرفت. انتخاب وی بیش از آنکه حاصل سوابق تخصصی باشد، محصول ملاحظات سیاسی، هویتی و شاخصهایی ظاهراً نمادین بود که پشتوانه کارشناسی نداشت.
با این حال، رأی اعتماد مجلس به او، بیش از هر چیز وامدار اعتبار و حمایت تیمی از مدیران باسابقه و تاثیر گذار وزارتخانه بود؛ چهرههایی چون امانی، خادمی، صفایی، مالکی و یزدانی که با نقشآفرینی مؤثر خود، نمایندگان مجلس را به شنیدن و پذیرش برنامههای چندباره وزیر پیشنهادی متقاعد کردند.
اما در ادامه، نحوه عملکرد وزیر جدید نه تنها از این سرمایه انسانی استفاده نکرد، بلکه در فرآیندی پرشتاب و نامتوازن، همان مدیرانی را که به تثبیت جایگاه وی کمک کرده بودند، کنار گذاشت. حذف بیمقدمه و آنی مدیرکل دفتر وزیر پیشین، عدم همکاری با کمیته انتخاب وزیر، و عزل و نصب های پیدرپی بدون پشتوانه کارشناسی، نشان از رویکردی با پیشنه ذهنی، فردمحور و کماعتماد به ظرفیتهای درونی وزارتخانه داشت.
در نقطه مقابل، بررسی عملکرد وزیر پیشین، مهرداد بذرپاش، تصویری متفاوت ارائه میدهد. بذرپاش با وجود آنکه از بدنه اصولگرایی برخاسته بود، کمترین تغییر ممکن را در سطح معاونان ایجاد کرد و با وفاق واقعی حتی از ظرفیت نیروهای اصلاحطلب خوشنام، متعهد و مسوولیت پذیر نیز در پیشبرد مأموریتهای دولت بهره گرفت. این ثبات مدیریتی، ضمن حفظ آرامش سازمانی، امکان پیگیری بیوقفه طرحها و پروژههای اولویتدار را فراهم ساخت.
در مقابل، فرزانه صادق بدون درک عمیق از ظرفیتهای گسترده و تخصصی وزارت راه و شهرسازی، با تکیه بر مشاوره و نفوذ جریانهایی بیرون از ساختار رسمی وزارتخانه از جمله چهرههایی مانند پیروز حناچی و مهدی عبوری، دست به موجی شتابزده و بیهدف از تغییرات مدیریتی زد. این تغییرات فاقد منطق وفاق و انسجام سازمانی بود و نهتنها به بهبود عملکرد منجر نشد، بلکه موجب گسست در ارتباطات اداری، فرسایش اعتماد درونسازمانی و اختلال در روند تصمیمگیری شد. حذف مدیرانی که نقش مؤثری در کسب رأی اعتماد برای وزیر داشتند، عملاً بیثباتی را بر ساختار ستادی وزارتخانه تحمیل کرد و فضای همکاری را با بحران مشروعیت مدیریتی مواجه ساخت.
امروز وزارت راه و شهرسازی با دو بحران همزمان مواجه است: کاهش اعتماد مجلس و شکاف عمیق در درون بدنه مدیریتی. بخشی از معاونان فعلی، که حاصل تغییرات پی در پی هستند خود را توانمندتر و شایستهتر از وزیر میدانند، بهجای ایفای نقش پشتیبان، در حال سندسازی، لابیگری و آمادهسازی برای جانشینیاند؛ مسیری که آنها را از همکار به رقیب وزیر بدل کرده و فضای وزارتخانه را از همکاری به رقابتهای درونسازمانی و بیثباتی مدیریتی کشانده است.
گزارشها حاکی از آن است که تصمیمگیریهای هیجانی، عدم تحمل نقد و تمایل به کنترل انحصاری، منجر به کاهش بهرهوری سازمانی و افزایش شکاف میان لایههای مدیریتی شده است. برخی مدیران حتی عنوان میکنند برای همراهسازی وزیر، ناچارند پیشنهادات را در جهتی خلاف نظر واقعی خود مطرح کنند؛ پدیدهای که نشانهای از اختلال در تعاملات حرفهای است.
در نهایت، مقایسه دو دوره اخیر وزارت راه و شهرسازی یک واقعیت انکارناپذیر را آشکار میکند: ثبات مدیریتی، شرط نخست موفقیت در نهادهای فنی و اجرایی است. وزیری که با درخواست و اتکای به حمایت یک تیم متخصص و همراه به قدرت میرسد، اگر این پشتوانه را نادیده بگیرد یا از میان بردارد، نهتنها آن حمایت را از دست خواهد داد، بلکه با ارسال پیام بیاعتمادی، کل بدنه وزارتخانه را وارد چرخهای از بیثباتی و فرسایش تدریجی خواهد کرد.
در مقابل، وزیری که بدون تیم اولیه وارد میدان میشود، اما با درک دقیق ظرفیتها، نگاه فراگیر، مدیریت تعاملیو اعتماد به جذب و فعالسازی بدنه حرفهای وزارتخانه میپردازد، میتواند در مدت کوتاهی کارنامهای موفق و قابل دفاع ارائه دهد.
وزیری که بیش از استیضاحکنندگان، از معاونانش نگران است، پیش از آنکه در مجلس بازخواست شود، در درون وزارتخانه شکست خورده است. مدیریت، نمایش فردمحوری نیست؛ میدان تعامل، ثبات، و بهرهگیری از سرمایه انسانی وفادار و توانمند است. وزیری که به تیم خود پشت میکند، دیر یا زود، در تنهایی سیاسی و اجرایی گرفتار خواهد شد.
انتهای پیام





همهی حکایت این بود که یک خانم وزیر جلوه خوبی برای دولت دارد.
این شامل انصاف نیوز له عنوان همراه اقای پزشکیان هم.نیست باید در دولت میبود