واعظان امروز و ابهام در موضع مخاطبان

سعید معدنی، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «این روزها ویدئوها و سخنانی که از سوی وعاظ و سخنرانان که جدی هستند، اما با تلقی تعجب و طنز در گروههای مجازی منتشر میشوند، فراوانند.
مثلا واعظی میگوید امام علی دست قطع شدهای را با خواندن سورهی حمد پیوند میدهد و یا دیگری میگوید: جبرئیل در جستجوی سرچشمه آبهای جهان است و همه سرچشمه ها به جایی ختم می شود. آنجا که امام علی دراز کشیده و از سرانگشت دستاناش آب جاریست و همه جهان را سیراب می کند.

یا آن یکی واعظ می گوید پرندگان به زبان آمده و می گویند “وای حسین کشته شد”. موقع ادای این جمله جوری به زبان قصه صدایش را نازک می کند که شبیه پرنده باشد. این نوع گفتارها به وفور در گروههای مجازی در حال پخش است و اکثرا هم برای طنز و شوخی به اشتراک می گذارند و برای بیشتر افراد مفّرح است.
سالها قبل چند ترمی درس روانشناسی اجتماعی تدریس می کردم برای کلاس کتابی معرفی کرده بودم که فصلی از آن به استدلال یک جانبه و استدلال دوجانبه اشاره داشت. وقتی هفته بعد میخواستم این بخش را تدریس کنم. به دانشجویان می گفتم: سوالی مثالی را می پرسم فکر کنید تا هفته بعد در باره آن صحبت کنیم.
سوال این بود که “چرا کتاب های آیت الله مطهری در دانشگاه معرفی می شود اما کتابهای آیتالله دستغیب معرفی نمی شود؟” در آن سالها این آثار کم و بیش برای جوانان آشنا بودند.
مبحث “استدلال یکجانبه و استدلال دوجانبه”به ما میگوید “موضع اولیه مخاطبان” مهم است. اگر مخاطبان شما با شما هم عقیده و همراه هستند نیاز نیست شما استدلال دوجانبه به کار ببرید ولی اگر مخاطبان شما افراد متفاوت یا مخالف با عقاید شما هستند باید حتما استدلال دوجانبه باشد.
یعنی شما می بایست ابتدا به بررسی و نقد عقاید مخالف بپردازید و سپس عقاید خود را مطرح کنید. برای آقای دستغیب که برای عموم مردم و پامنبریهایش حدیث و آیه میگفت، استدلال یک جانبه نیاز بود. ولی آیت الله مطهری چون اغلب در دانشگاه و محافل آکادمیک صحبت میکرد، افراد بیشماری بودند که با او عقایدی متفاوت داشته و مخالف بودند، وی حتما میبایست از استدلال دوجانبه استفاده می کرد و خود را آشنا به مباحث روز جهان نشان میداد.
مطهری کتاب های موجود آن زمان که به فارسی ترجمه شده بود را میخواند. با نشست و برخاست با افراد فرهیخته دانشگاهی که در غرب تحصیل کرده بودند، سعی می کرد بیش از پیش با مکاتب و مباحث نو مثل سوسیالیسم، مارکسیسم، رئالیسم و مانند آن آشنا شود. ولی افرادی مثل دستغیب بی نیاز از دانستن چنین مباحثی بودند. چون اگر مخاطبانش چنین مباحثی میشنیدند سردرگم میشدند.
همچنین در مورد مخاطبان ضمن شناخت موضع اولیه، هوش و دانش مخاطب هم مهم است. افراد با هوش و اهل مطالعه به راحتی هر نقل قول و سخنی را از شما قبول نمی کنند و حتی موضع مخالف میگیرند.
امروزه بسیاری از سخنرانان مذهبی و وعاظ مخاطبان خود را در هیاهوی جامعه مدرن گم کردهاند و نمیدانند چگونه سخن بگویند. چند سال قبل در آمفی تئاتر دانشگاه به مناسبتی نشستی داشتیم و یک روحانی جوان در باره حضرت علی صحبت میکرد. در کنار من یک استاد ارمنی نشسته بود. آن روحانی جوان چنان با حرارت نقل قولها و احادیثی در باره علی می گفت که پذیرش پارهای از آنها برای من که بخشی از کودکی، نوجوانی و جوانیام را پای منبر نشسته ام، دشوار بود.
اگر بخواهم با هملباس هایش مقایسه کنم، میتوانم بگویم سخنران جای مطهری نشسته بود ولی همچون دستغیب سخن میگفت! رو به همکار ارمنی کردم گفتم چه حسی داری؟ لبخندی زد و گفت گوش میکنیم!
سردرگمی در شناخت موضع مخاطبان:
اختلال و نشناختن موضع مخاطب یکی از مشکلات واعظان و به طور کلی سخنرانان در دنیای امروز است. با توجه به رشد سواد، گسترش دانشگاهها و وسایل ارتباط جمعی و …، کار برای واعظان دشوار شده است و ممکن است تلاششان نتیجهی برعکس داشته باشد و موجب وهن دین شده و دینگریزی و سکولاریسم را شدت بخشد.
اگر نیم قرن قبل مردم در حصار دو کانال تلویزیونی، چند روزنامه کنترل شده و چند موج رادیویی بودند، امروزه کانالهای ارتباط با جهان و کسب آگاهی و اطلاعات بسیار افزایش پیدا کرده است.
پنجاه سال بعد از مطهری و دستغیب نمی توان به همان شیوه نیم قرن قبل سبک سخنرانی را ادامه داد. سخن گفتن برای انسان در دنیای مدرن با تنوع فکری متعدد، مشی و شیوه و ابزار متفاوت میطلبد که بسیاری متوجه آن نیستند.
به همین خاطر حتی صحبتها در جمع کوچک در یک گوشه ای از شهر به وسیله موبایلها ضبط و فیلمبرداری شده و در گسترهی جهانی پخش می شود و اینگونه دستمایه تعجب و طنز میشود. واعظان و سخنرانان امروز بیش از پیش به دقت کافی در مخاطب شناسی نیازمندند.»
انتهای پیام



