تریدینگ فایندر

آیا گفت‌وگو در ایران مرده است؟

تاملی بر فضای دو قطبی در ایران و چند پیشنهاد

محمدرضا واعظ شهرستانی، دکتری فلسفه علم و مدرس، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

۱. مقدمه:

«خائن، وطن‌فروش، چپول، سلطنت‌طلب‌چی، جمهوری‌خواه لس‌آنجلسی، اصلاح‌طلب حکومتی، مزدور، جیره‌خوار، برانداز، سلبریتی بی‌سواد، نئولیبرال، سرمایه‌دار خون‌خوار و…

اینها برخی از واژه‌های آشنا و‌ پرتکرار بحث‌های سیاسی و اجتماعی رسانه‌های اجتماعی ایران امروزند‌. واژه‌هایی که هویت طرف مقابل را نشانه می‌روند و گفتگو همانجا می‌میرد.

در سال‌های اخیر، شبکه‌های اجتماعی در ایران به صحنه‌ای ملتهب و به‌ شدت دوقطبی تبدیل شده‌اند؛ صحنه‌ای که در آن کاربران به‌جای گفت‌وگوی سازنده، اغلب در دو اردوگاه مخالف صف‌آرایی می‌ کنند. این وضعیت نه‌تنها مانع از تبادل اندیشه و فهم متقابل می‌شود، بلکه اعتماد عمومی و امکان رسیدن به یک افق مشترک درباره مسائل اجتماعی را نیز ضغیف می‌کند.

در چنین فضایی، بازخوانی نظریهٔ «کنش ارتباطی» یورگن هابرماس می‌تواند به ما کمک کند تا بفهمیم دقیقاً چه چیزی در گفت‌وگوهای ما گم شده و چه معیارهایی برای تشخیص یک گفت‌وگوی بهتر در اختیار داریم (Habermas, 1984, 1996).

به همین خاطر در این یادداشت سعی می‌کنم نخست ویژگی‌های گفت‌وگو از دیدگاه هابرماس را مرور نمایم، سپس با دو نمونه عینی از رخدادهای اجتماعی اخیر ایران، به‌ویژه جنبش «زن، زندگی، آزادی» و انتخابات ۱۴۰۳، آسیب‌های فضای کنونی را بررسی کنم و در پایان چند پیشنهاد حتی الامکان کاربردی برای مواجهه با اخبار چالشی ارائه دهم.

۲. گفت‌وگوی «معطوف به تفاهم» در نظریهٔ هابرماس:

هابرماس برای تحلیل کنش‌های اجتماعی، میان دو نوع کنش تمایز قائل می‌ شود:

  1. کنش استراتژیک: وقتی زبان و ارتباط را به ابزاری برای موفقیت و بردن تبدیل می‌کنیم؛ یعنی هدف اصلی تأثیرگذاشتن بر دیگران است، نه فهمیدن و فهمیده‌شدن!
  2. کنش ارتباطی: وقتی هدف اصلی، رسیدن به تفاهم و هماهنگی بر پایهٔ استدلال است، نه صرفاً بردن بحث و پیشبرد منفعت شخصی. در این‌جا زبان نه سلاح، بلکه پل است (Habermas, 1984).

به عبارت دیگر، در کنش استراتژیک، هدف هدایت رفتار دیگران برای تحقق اهداف خود است اما در کنش ارتباطی، هدف رسیدن به تفاهم متقابل از طریق استدلال است. (Habermas, 1984, pp. 285–287)

در حقیقت، از دید هابرماس، کنش ارتباطی وقتی شکل می‌گیرد که مشارکت‌کنندگان گفتگو را معطوف به فهم متقابل کنند و بپذیرند که در پایان بحث، ممکن است نظرشان بر اساس شنیدن «استدلال بهتر» طرف دیگر، تغییر کند (Habermas, 1984; Habermas, 1990). در چنین وضعیتی، گفتگو به معنای واقعی کلمه، فرآیندی برای آزمودن «اعتبار ادعاها» است؛

ادعاهایی که می‌توانند از سه جنبه مورد پرسش قرار گیرند:
• آیا آن‌چه می‌گویی واقعاً درست است؟ (نسبت با جهان عینی)
• آیا از نظر هنجاری و اخلاقی موجه است؟ (نسبت با جهان اجتماعی)
• آیا صادقانه و از سر صداقت درونی بیان شده است؟ (نسبت با جهان درونی گوینده) (Habermas, 1984; Heath, 1998).

هابرماس این بحث را در سطح هنجاری هم گسترش می‌دهد. در کتاب «میان فکت‌ها و هنجارها» استدلال می‌کند که هنجارهای اجتماعی و سیاسی زمانی می‌توانند مدعی اعتبار شوند که در یک گفت‌وگوی آزاد، همهٔ ذی‌نفعان بتوانند بدون اجبار، دلیل موافقت و مخالفت خود را مطرح کنند و بر اساس استدلال، به نوعی توافق برسند (Habermas, 1996). در واقع، ایدهٔ او به ما معیاری می‌دهد تا کیفیت بحث‌ها و گفتگوهای آنلاین را بسنجیم: هرچه فضا از برچسب‌ زدن، تهدید و تحقیر خالی ‌تر و به استدلال، توضیح و گوش کردن نزدیک ‌تر باشد، به وضعیت مطلوب‌ هابرماسی نزدیک شده‌ایم.

۳. دو قطبی‌شدن رسانه‌های اجتماعی در ایران: دو مثال عینی

برای اینکه بهتر بفهمیم گفت‌وگو دقیقاً کجا شکست می‌ خورد، ضروری است به چند مطالعهٔ تجربی معتبر دربارهٔ رفتار کاربران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی رجوع کنیم. دو رخداد اخیر جامعهٔ ایران، جنبش «زن، زندگی، آزادی» و انتخابات ۱۴۰۳، نمونه‌های روشنی از وضعیت دوقطبی و شکاف ارتباطی میان ما هستند؛ شکافی که عملاً امکان گفت‌وگو را از میان برده است!

۳-۱. جنبش «زن، زندگی، آزادی»:
بر اساس پژوهش شبکه‌ای رحبری، بلانشار وSafari (۲۰۲۵)، توییتر فارسی پیش از آغاز اعتراضات ۱۴۰۱ ساختاری کاملاً دوقطبی داشته است: یک قطب شامل کاربران نزدیک به حاکمیت و یک قطب دیگر شامل مخالفان حکومت بوده است. این دو قطب همانند دو جزیرهٔ جداگانه عمل می‌کردند؛ کاربران عمدتاً تنها با هم‌ فکران خود تعامل داشتند و محتوای تولیدی نیز در اتاق‌های پژواک هر قطب بازتولید می‌شده است. در این بین، ارتباط میان‌خوشه‌ای تقریباً ناچیز بود.

اما به‌محض آغاز اعتراضات، بخش مهمی از ساختار شبکه تغییر کرده: خوشه‌های پراکندهٔ مخالف حکومت، تدریجاً به هم نزدیک شدند و در بسیاری از هشتگ‌ها و روایت‌های مربوط به اعتراضات، نوعی هم‌صدایی گسترده شکل گرفت.

پژوهش یادشده نشان می‌دهد که در برخی مقاطع، شبکهٔ توییتر فارسی از وضعیت «دو قطب بزرگ» به وضعیت «یک قطب مسلط» حرکت کرده. به‌بیان دقیق‌تر، بار محتوای اعتراضی چنان سنگین شده که عملاً بخش بزرگی از فضا، تحت تأثیر همان روایت‌ها قرار گرفته است.

اما نکتهٔ مهم و نگران‌کننده این است که بخشی از این تغییر صرفاً حاصل حرکت خودجوش مردمی نبوده، بلکه به‌واسطهٔ «کمپین‌های هماهنگ هشتگی» و آنچه پژوهش آن را «پروپاگاندای محاسباتی» می‌نامد، یعنی تلاش سازمان‌یافته برای جهت‌دهی به روند گفتارهای شبکه‌ای، تقویت شده است.

از منظر هابرماس، این همان وضعیتی است که در آن قدرت وارد قلمرو ارتباطات می‌شود و فرآیند مفاهمه را خدشه‌دار می‌کند. به‌ ظاهر مردم در حال فعالیت هستند، اما در عمق و در بخش‌هایی، سازوکارهای بیرونی در حال هدایت جهت بحث‌اند. این یعنی خروج تدریجی از کنش ارتباطی و ورود به کنش استراتژیک.

۲ـ۳. انتخابات ۱۴۰۳: بازتولید جدل‌های قطبی

در پژوهش دیگری، شهیدی و همکاران (۲۰۲۵) با تحلیل شبکهٔ توییتر فارسی در دورهٔ انتخابات ۱۴۰۳ نشان می‌ دهند که فضای سیاسی ایران در این رخداد نه‌تنها به‌سوی گفت‌وگو حرکت نکرد، بلکه بیش از پیش قطبی شد. در این تحلیل، توییتر فارسی به دست‌کم شش خوشهٔ مجزا تقسیم شده که هر خوشه نمایندهٔ یک هویت سیاسی است:
هواداران پزشکیان، حامیان جلیلی، بخش‌هایی از اپوزیسیون خارج، جریان‌های چپ و دیگر گروه‌ها.

در این میان، تعامل میان این خوشه‌ها حداقلی بوده و هر خوشه به شکل یک اتاق پژواک مستقل عمل کرده است. همچنین این پژوهش نشان می‌دهد محتوایی که درون هر خوشه منتشر می‌شده است، عموماً جنبهٔ احساسی، هویتی و واکنشی داشته و کمتر می‌توانسته به عنوان بخشی از گفت‌وگوی سازنده تلقی شود.

بعلاوه، در همهٔ این خوشه‌ها، هدف بحث‌ها بیشتر «برنده‌ کردن روایت خود» بوده است تا «فهمیدن شرایط طرف مقابل».

در چنین فضایی، مطالبات اعتبار هابرماس (همان سه نوع که در بخش ۲ ذکر شد)، حقیقت، هنجارمندی، صداقت، عملاً کنار گذاشته می‌شوند و جای خود را به برچسب‌زنی، دشمن‌سازی، و رقابت‌های هویتی می‌دهند!
به عبارت دیگر، در شبکه‌های اجتماعی، ما کمتر با گفت‌وگو روبه‌رو هستیم و بیشتر با جدل قطبی!

۴. گفت‌وگو در برابر جدل قطبی: تفاوت‌ها و نشانه‌ها

در این بخش، برای فهم بهتر این شکاف، نیاز است تفاوت میان «گفت‌وگو» و «جدل قطبی» را به طور دقیق‌تری بیان کنم؛ تفاوتی که نه‌فقط نظری، بلکه در زندگی روزمرهٔ ما و در بحث‌های آنلاین کاملاً قابل مشاهده است.

۴-۱. گفت‌وگو چیست؟

بر اساس آموزه‌های هابرماس، بوهم و پژوهش‌های جدید در حوزهٔ گفت‌وگو:
• گفت‌وگو تلاشی مشترک برای فهمیدن است.
• هر طرف می‌پذیرد که ممکن است بخشی از حقیقت نزد دیگری باشد.
• زبان در گفت‌وگو ابزار کنترل نیست، پل ارتباطی است.
• گفت‌وگو به استدلال، پرسش، توضیح و شنیدن واقعی وابسته است.
• پیش‌فرض گفت‌وگو این نکته بسیار مهم است که «ممکن است من اشتباه کنم.»

۴-۲. جدل قطبی چیست؟

در مقابل، جدل قطبی ویژگی‌های کاملاً متفاوتی دارد:
• هدف: بردن، تحقیر، خاموش‌ کردن دیگری است‌.
• روش: توهین، تمسخر، حملهٔ هویتی
• تمرکز: برچسب‌زنی، تخریب، قطبی‌سازی

و نتیجه: افزایش نفرت، فرسایش اعتماد، تشدید شکاف اجتماعی

به طور تمثیلی می‌توانم بگویم که در حالی که جدل قطبی لباس گفت‌وگو را بر تن دارد، اما فاقد روش گفتگو کردن است.
در این زمینه و ناظر بر تفاوت میان گفت‌وگو و جدل، به جدول زیر توجه کنید:

آیا گفت‌وگو در ایران مرده است؟
آیا گفت‌وگو در ایران مرده است؟

۵. پیشنهادی هفت‌مرحله‌ای برای مواجهه با اخبار چالشی:

در فضای دوقطبی، ما با سیلی از اخبار مواجهیم؛ اخباری که بسیاری از آنها با هدف تحریک هیجانی، ایجاد خشم و دامن‌زدن به جدل‌های قطبی منتشر می‌شوند.

برای اینکه از واکنش‌های هیجانی خارج شویم و گفت‌وگو را زنده نگه داریم، ما به تعلیق پیش‌فرض‌ها، کند کردن واکنش‌ها، شنیدن بدون دفاع و توجه به احساسات زیرین نیاز داریم‌.

در این زمینه، شاید پیشنهادات زیر برای شما نیز بتواند مفید باشد:

۱. مکث:
پیش از هر واکنش، کمی سکوت. این مکث کوچک، تا حدود زیادی از شما در برابر خشم محافظت می‌کند.

۲. سه پرسش:
• منبع این خبر چیست؟
• احساس اولیهٔ من چیست؟
• آیا خبر با هدف تحریک منتشر شده؟

۳. بررسی سه‌جانبهٔ خبر:
خبر را از یک منبع موافق، یک منبع مخالف و یک منبع بی‌طرف بررسی کنید.

۴. بازگویی منصفانهٔ حرف طرف مقابل:
«اگر درست فهمیدم، منظورت این بود که…؟»
این جمله شاید حتی نیمی از تنش را کم کند!

۵. نقد ادعا، نه فرد:
حملهٔ شخصی، گفت‌وگو را درجا می‌کُشد. لازم است به جای نقد هویت و ویژگی‌های شخصیتی طرف مقابل، ادعای او را نقد کنیم‌.

۶. بیان فقط یک نکتهٔ مشخص در هر پاسخ و‌ تمرکز بر روی آن:
بیان چند نکته صرفا بحث را پیچیده می‌کند و از جاده اصلی خارج می‌کند‌.

۷. در نهایت در صورت عدم امکان مفاهمه، خروج محترمانه:

«فکر می‌کنم بحث داغ شد؛ ادامه‌اش را بگذاریم برای بعد.»
در نهایت مایلم این متن را در پاسخ به سوالی که در عنوان این یادداشت مطرح شده است به این نحو به پایان رسانم (امیدوارم شعاری برداشت نشود!):
در میان جدل‌های دوقطبی، در میان توهین‌ها و برچسب‌ها و موج‌های هیجانی، هنوز هم لحظه‌هایی وجود دارد که مردم می‌نشینند، گوش می‌دهند، می‌پرسند و توضیح می‌دهند.

اگر بتوانیم حتی چند تمرین کوچک را در زندگی روزمره‌مان وارد کنیم، از مکث و شنیدن گرفته تا پرسش و تبیین، نه ‌فقط کیفیت ارتباطاتمان بهتر می‌شود، بلکه بافت اجتماعی ایران نیز آرام‌ آرام ترمیم خواهد شد.

ایرانِ امروز بیش از هر زمان دیگری تشنهٔ گفت‌وگوست؛ گفت‌وگویی انسانی، در جستجوی فهم متقابل، شنیدن فعال‌، و صادقانه. گفت‌وگو زنده است، اما زخمی، زیر فشار، و پنهان.

منابع:

Bohm, D. (1996). On Dialogue. Routledge.

Habermas, J. (1984). The Theory of Communicative Action. Volume 1: Reason and the Rationalization of Society (T. McCarthy, Trans.). Beacon Press.

Habermas, J. (1990). Moral Consciousness and Communicative Action (C. Lenhardt & S. W. Nicholsen, Trans.). MIT Press.

Habermas, J. (1996). Between Facts and Norms: Contributions to a Discourse Theory of Law and Democracy (W. Rehg, Trans.). MIT Press.

Heath, J. (1998). Communication, Action, and Rationality: Habermas’s Approach to Critical Theory. In E. Craig (Ed.), Routledge Encyclopedia of Philosophy. Routledge.

Sunstein, C. R. (2017). #Republic: Divided Democracy in the Age of Social Media. Princeton University Press.

Bail, C. (2021). Breaking the Social Media Prism: How to Make Our Platforms Less Polarizing. Princeton University Press.

Rahbari, M., Blanchard, P., & Safari, H. (2025). Twitter polarity and computational propaganda: The case of the Woman, Life, Freedom movement in Iran. Journal of Information Technology & Politics, 20(3), 1–20. https://doi.org/10.1080/19331681.2025.2537270

Shahidi, M., Hassani, H., & Haddady, M. (2025). Political polarization mechanics on Persian Twitter (X): A social network analysis of the 2024 Iranian presidential election. Journal of Cyberspace Studies, 9(1), 175–201.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا