چرا تعداد خطاهای شناختی و مغالطهها نامحدود است؟

محمدرضا سلیمی، روانشناس و نویسنده، در کانال تلگرامی خود نوشت: «ادوارد دِیمر در کتاب Attacking Faulty Reasoning میگوید: «بیشتر مغالطههایی که در استدلال روزمره با آنها مواجه میشویم نام خاصی ندارند.»
سپس، او اضافه میکند دانستن نام مغالطهها برای ارزیابی استدلال ضروری نیست. از این سخن میتوان نتیجه گرفت بسیاری از مغالطههایی که به طور ناخودآگاه در استدلال به کار میبریم هنوز نامگذاری نشدهاند. شاید بتوان گفت بسیاری از مغالطهها هنوز متولد نشدهاند.
۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح (۲۴۰۰ سال پیش) ارسطو در کتاب On Sophistical Refutations سیزده مغالطه را معرفی کرد که تعدادی از آنها مغالطههای زبانی هستند، مانند مغالطهی اشتراک لفظ، مغالطهی ابهام دستوری، مغالطهی لحن بیان، مغالطهی تقسیم و مغالطهی ترکیب.
امروزه صدها مغالطه شناسایی و معرفی شدهاند. البته، عمر خطاهای شناختی و مغالطهها برابر است با عمر انسان و زبان. داستان نمادین آدم و حوا و ماجرای رانده شدنشان از بهشت این واقعیت را تایید میکند. این داستان مصداق خطای شناختی واکنش یا مقاومت است. خطای شناختی مقاومت پدیدهای روانشناختیست که در آن افراد نسبت به چیزی که آزادی انتخاب و اقتدارشان را محدود میکند مقاومت نشان میدهند و برخلاف آنچه توصیه میشود عمل میکنند.
مغالطهها و خطاهای شناختی همهجا و در هر زمان حضور دارند و فراگیرند، و هر روز بیشتر و پیچیدهتر میشوند؛ هرچه جهان و تفکر انسان پیچیدهتر میشود، مغالطهها و خطاهای شناختی بیشتر و جدیدتری شکل میگیرند.
برای مثال، بعد از ابداع گوگل «اثر گوگل» و سندرومهای مجازی شکل گرفتند. اثر گوگل که به آن فراموشی دیجیتال میگویند یعنی تمایل انسان به فراموش کردن اطلاعاتی که بهراحتی از طریق استفاده از موتورهای جستجوگر اینترنتی مانند گوگل در دسترس است.
در اینجا میخواهم با ذکر ۱۰ دلیل به این سوال پاسخ دهم که چرا تعداد خطاهای شناختی و مغالطهها به لحاظ تئوری نامحدود است.
۱. قابلیتهای ذهن انسان محدود اما ترکیبپذیرند؛ الگوسازی، باورسازی، سادهسازی، معناسازی، علیتسازی، مفروضسازی و توهمسازی از جمله قابلیتهای ذهن انسان هستند که در بینهایت موقعیت میتوانند با هم ترکیب شوند و و به طور نامحدود خطای شناختی شکل دهند.
۲. ذهن انسان میتواند خطاهای شناختی را با هم ترکیب کند و هزاران خطا را در موقعیتهای گوناگون شکل دهد. برای مثال، از ترکیب خطاهای توجه، تمرکز، تایید، استقراء و توهم الگوسازی خطاهای شناختی توهم همبستگی و برجستگی شکل میگیرند.
۳. خطاهای شناختی در مواجههی ذهن انسان با جهان پدید میآیند. ازآنجاکه ذهن انسان محدود است و جهان نامحدود، در تعامل بین دو پدیدهی محدود و نامحدود به طور بالقوه بینهایت خطا شکل میگیرد. بنابراین، منشا خطاهای شناختی فقط ذهن انسان نیست؛ خطاهای شناختی از تعامل بین ذهن انسان و جهان پدید میآیند. چون جهان بینهایت است با بینهایت احتمال و معلول که مدام در حال تغییرند، این وضعیت میتواند امکان بینهایت خطا را فراهم کند.
۴. ذهن انسان قادر است بینهایت میانبر ذهنی بسازد. این میانبرها زمینهی خطای شناختی را فراهم میکنند.
۵. ذهن انسان برای بقا تکامل یافته است، نه یافتن حقیقت. مغز انسان به دستگاه حقیقتیاب مجهز نیست، بلکه حقیقت را میسازد. برای دستیابی به این هدف به هر خطایی متوسل میشود.
۶. مغالطههای «توسل به ــــــــ» نامحدودند؛ شما میتوانید در استدلال به هر چیزی متوسل شوید.
۷. زبان قابلیت تولید بینهایت جمله را دارد. هر بازی زبانی میتواند یک مغالطهی جدید بسازد.
۸. خطاهای شناختی و مغالطهها محصول ذهن فریبکار، آشفتگیهای زبان و پیچیدگیهای جهان هستند. از ترکیب ذهن فریبکار، زبان آشفته و جهان پیچیده بینهایت خطا شکل میگیرد.
۹. تاکنون ۱۳۲ نوع احساس در انسان شناسایی شده است. هر یک از این احساسات میتواند منشا یک مغالطه باشد. از ترکیب این احساسات هم هزاران احساس جدید شکل میگیرد که هر کدام میتواند منشأ یک مغالطه باشد. برای مثال، از ترکیب ترحم و ترس احساس جدیدی شکل میگیرد و از این احساس مغالطهی جدیدی متولد میشود.
۱۰. در معنای خنثای آن، سوگیری یعنی «تمایل و گرایش انسان به یک چیز». ازآنجاکه گرایشها و تمایلات انسانها نامحدودند و هر فردی به سمتوسویی میل دارد، این گرایشها و تمایلات امکان شکلگیری بینهایت سوگیری را فراهم میکنند.
خلاصه، هرچند مغالطهها و خطاهای شناختیای که تاکنون شناسایی و نامگذاری شدهاند محدودند، به لحاظ تئوری تعدادشان نامحدود است. اما مسئلهی اساسی و مهم این است که ذهن انسان در مواجهه با این خطاها و مغالطهها باید به ابزاری مجهز شود تا بتواند پیامدها و تبعاتشان را کاهش دهد. این ابزار «تفکر نقادانه» است.»
انتهای پیام




