دربارهی فتوای آیت الله سیستانی
میثم سلیمانیپور، وکیل پایه یک دادگستری، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
چندی است فتوای آیتالله سیستانی درباره نماز خواندن پشت سر ائمه جماعتی که از دولت حقوق دریافت میکنند، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده و پرسشهای تازهای را درباره نقش، جایگاه و کارکرد امامان جماعت در جامعه امروز برانگیخته است. انتشار مقالهای از آقای محمد عارف معزی نیز ابعاد دیگری به این مباحث افزوده و ضرورت بازخوانی دقیقتر موضوع را مورد تاکید قرار داده است.
در نگاه نخست، بحث از «حقوق امام جماعت» شاید امری جزئی بهنظر برسد؛ اما هر چه دقیقتر شویم، روشن میشود که این مسئله ریشه در ساختار آموزشی حوزه، نحوه ورود طلاب به عرصه عمومی، ماهیت خدمات دینی و نسبت آن با عبادات دارد. از همین رو لازم است موضوع را نه از پایان یعنی امامت جماعت بلکه از نقطه آغاز بررسی کنیم.
۱. آغاز مسیر: تفاوت ساختاری میان تحصیل حوزه و دانشگاه
طلبه از همان ابتدا و در دوران تحصیل، برخلاف دانشجو، شهریهای پرداخت نمیکند؛ بلکه خود دریافتکننده شهریه است. در حالی که دانشجو، با پرداخت هزینه تحصیل، سالها تلاش میکند تا بعدها شاید بتواند در رشته خود شغلی مناسب بیابد—امری که در عمل برای بسیاری رخ نمیدهد—اما طلبه از نخستین سالهای ورود به حوزه، تحت پوشش مالی قرار میگیرد. این تفاوت بنیادی، نخستین پرسش را شکل میدهد:
چه نسبتی میان حمایت مالی اولیه حوزه و جایگاه بعدی امام جماعت وجود دارد؟
۲. عبادت یا خدمات؟ پرسشی درباره مرزهای شرعی
از سوی دیگر، در جامعه مشاهده میشود که برخی روحانیون برای خواندن نماز و روزه قضای متوفیان، از خانوادهها وجه دریافت میکنند. این واقعیت اجتماعی، در کنار سخن نویسنده مقاله مبنی بر اینکه «نماز خریدنی نیست و امام جماعت نمیتواند بابت نماز پول دریافت کند»، پرسشی مهم را پیش میکشد:
اگر عبادت قابل خرید و فروش نیست، این ممنوعیت شامل همه روحانیون است یا فقط امامان جماعت؟
پاسخ روشن به این پرسش، نقش تعیینکنندهای در شفافیت فضای دینی جامعه دارد.
۳. ادعای فعالیتهای فرهنگی؛ واقعیت میدانی چگونه است؟
نویسنده مقاله تأکید کرده است که حقوق امام جماعت نه بابت نماز، بلکه برای حضور مستمر، پاسخگویی دینی، فعالیت فرهنگی و رفتوآمد است. اما این ادعا نیازمند بازبینی و سنجش دقیق است:
آیا میزان و حدود فعالیتهای فرهنگی امام جماعت در روز، هفته، ماه یا سال بهطور رسمی تعریف شده و قابل ارزیابی است؟
آیا همه مساجد، افزون بر اقامه نماز، برنامههای فرهنگی منسجم و ثابت اجرا میکنند؟
آیا مسئولیت امور فرهنگی مسجد بهطور رسمی بر عهده امام جماعت است یا نهادهای دیگر عهدهدار این مسئولیتاند؟
و اگر فعالیت فرهنگی همچون پایه حقوق امام جماعت معرفی میشود، آثار عینی، قابلسنجش و ملموس آن در جامعه امروز کجاست؟
این پرسشها از آن جهت مهماند که حقوق، در هر نظام حرفهای، بر پایه وظیفه، کارکرد و خروجی قابلارزیابی تعریف میشود، نه مفروضات کلی.
۴. موضوع حقوق؛ مبلغ ناچیز یا سازوکار نامشخص؟
نویسنده مقاله، حقوق امام جماعت را «ناچیز» دانسته و آن را محدود به هزینه حضور، خدمات دینی و رفتوآمد معرفی کرده است. اما پرسش اینجاست:
این مبلغ بر چه مبنایی تعیین میشود؟ حضور در وقت صبح، ظهر یا مغرب؟ یا معیاری دیگر؟
تا زمانی که سازوکار پرداخت، معیار فعالیت و ارزیابی عملکرد شفاف نباشد، بحث درباره مشروعیت یا عدم مشروعیت آن نیز در فضای ابهام خواهد ماند.
جمعبندی
موضوع حقوق ائمه جماعت، فراتر از یک پرسش فقهی، به ساختار نظام آموزشی حوزه، جایگاه اجتماعی روحانیت، فعالیتهای فرهنگی مساجد، و شفافیت سازوکارهای مالی مرتبط با خدمات دینی گره خورده است.
فتوای اخیر آیتالله سیستانی فرصتی فراهم کرده تا این مسائل از نو و با دقت بیشتری بررسی شود. آنچه امروز بیش از همیشه اهمیت دارد، شفافیت، تعریف دقیق مسئولیتها، و ارائه پاسخ روشن به پرسشهایی است که بیپاسخ ماندن آنها تنها به گسترش سوءبرداشتها کمک میکند.
انتهای پیام




