خرید تور تابستان

مکالمه خاتمی و ماندلا‏ درباره ترور حجاریان

“‬نلسون ماندلا احترام ویژه‌ای برای آقای خاتمی قائل بود و همواره از ایشان به نیکی یاد می‌کرد. سیاست ‏اصلاحات او را می‌ستود و اعتقاد داشت که اقدامات خاتمی اعتبار و جایگاه ایران را در سطح جهانی ‏ارتقاء بخشیده و رهبران جهان به این سیاستمدار اصلاح‌طلب ایرانی احترام ویژه‌ای می‌گذارند. خاتمی نیز ‏در توصیف شخصیت ماندلا از واژگان و عباراتی استفاده می‌کند که در مورد سیاستمداران و رهبران ‏دیگر کشور‌ها این تعابیر را یا هرگز به کار نبرده و یا بندرت اینگونه عبارات را برای توصیف شخصیت ‏آنان بکار گرفته است.‏‬‬‬”
به گزارش انصاف نیوز، این مطلع مقاله جاوید قربان اوغلی مدیرکل پیشین آفریقای وزارت خارجه و سفیر پیشین ایران در آفریقای جنوبی در مقاله «خاتمی و ماندلا» از زاویه ای دیگر برخورد خاتمی و ماندلا را در مناسبات سیاسی و روحیات شخصی مورد توجه قرار داده است.
متن کامل مقاله بلند خاتمی و ماندلا به نقل از روابط عمومی سید محمد خاتمی را در ادامه بخوانید.
نلسون ماندلا احترام ویژه‌ای برای آقای خاتمی قائل بود و همواره از ایشان به نیکی یاد می‌کرد. سیاست ‏اصلاحات او را می‌ستود و اعتقاد داشت که اقدامات خاتمی اعتبار و جایگاه ایران را در سطح جهانی ‏ارتقاء بخشیده و رهبران جهان به این سیاستمدار اصلاح‌طلب ایرانی احترام ویژه‌ای می‌گذارند. خاتمی نیز ‏در توصیف شخصیت ماندلا از واژگان و عباراتی استفاده می‌کند که در مورد سیاستمداران و رهبران ‏دیگر کشور‌ها این تعابیر را یا هرگز به کار نبرده و یا بندرت اینگونه عبارات را برای توصیف شخصیت ‏آنان بکار گرفته است.‏‬‬‬
از دیدگاه خاتمی، ماندلا رهبر ضد آپارتاید آفریقای جنوبی، نماد پایداری، مبارزه با نژادپرستی، بیداد، ‏بی‌عدالتی و استعمار در دوران ماست. خاتمی، ماندلا را با مهاتما گاندی مقایسه کرده و می‌گوید: «گاندی ‏هم وجودش محبت و عشق است، عشق به انسان و آزادی او، عشق به رهایی سرزمینش از سلطه بیگانه. ‏ولی در این شخصیت انسانی از کینه حتی نسبت به سرسخت‌ترین دشمنانش نمی‌بیند.» ‏
زیبا‌ترین تعبیر خاتمی در توصیف شخصیت ماندلا را می‌توان در عبارت ذیل مشاهده کرد: «بی‌آنکه ‏درصدد مقایسه باشیم و جای مقایسه هم نیست، ولی می‌گویم آنچه ماندلا کرد آدمی را به یاد حماسه بزرگ ‏فتح مکه توسط پیامبر اکرم (ص) می‌اندازد که با همه جنایات و ددمنشی‌هایی که علیه مسلمانان و شخص ‏پیامبر صورت گرفته بود، پیامبر با رحمت و بزرگواری از آن گذشت کرد و به جای اسارت آنان و انتقام ‏گیری، آنان را آزاد شدگان نامید که هم نشان تدبیر بود و هم لازمه انسانیت و هم مصداق اقتدار واقعی… ‏انقلابی‌گری مستلزم مهربانی با مردم و حتی تحمل بزرگوارانه دشمنان (چه رسد به مخالفان) به هنگام ‏اقتدار و استقرار وضع نیز هست.» او در ادامه توصیف شخصیت ماندلا می‌گوید: «به هر حال ماندلا ‏انسانی است مومن به اهداف والای خود که برجسته‌ترین آن رفع ظلم و حاکمیت مردم بر سرنوشت ‏خودشان است. به نظر من ماندلا عاشق آزادی و مردم فارغ از هر گونه کینه و نفرت است.» ‏
خاتمی در طی ۸ سال دوران ریاست جمهوری خود دو بار با ماندلا دیدار کرد. دیدار نخست در جریان ‏سفر رییس‌جمهور ایران به آفریقای جنوبی در تابستان سال ۱۳۷۷ (سپتامبر ۱۹۹۸) در شهر دوربان ‏‏(‏Durban‏) صورت گرفت. در آن سال آفریقای جنوبی، چهار سال پس از فروپاشی رسمی رژیم آپارتاید ‏و روی کار آمدن اولین دولت دموکراتیک وغیرنژادی میزبان دوازدهمین اجلاس سران نهضت عدم تعهد ‏بود و از ایران هیاتی به ریاست آقای خاتمی در این اجلاس شرکت کرده بود. اجلاس سران نهضت عدم ‏تعهد در آن سال به خاطر میزبانی آفریقای جنوبی و رهبر نامدار آن ماندلا جلوه خاصی داشت. خاتمی در ‏حاشیه این اجلاس با ماندلا ملاقات کرد. به دلیل عدم حضور در این سفر، خود از نزدیک شاهد این ‏ملاقات نبودم و بالطبع اطلاع دقیقی از جزییات مذاکرات و حواشی آن ندارم. در آن سال (۱۳۷۷) مسولین ‏اداره کل آفریقا را در وزارت امور خارجه به عهده داشتم و بطور طبیعی در جریان سفر هیات به آفریقای ‏جنوبی قرار داشتم. در این سفر آقای دکتر سید محمد صدر معاون وزیر در امور کشورهای عربی و ‏آفریقایی، آقای خاتمی را همراهی می‌کرد. آقای دکتر خرازی نیز چند روز قبل از سفر خاتمی به منظور ‏مشارکت در نشست وزرای خارجه عدم تعهد به شهر دربان در آفریقای جنوبی رفته بود و در زمان سفر ‏خاتمی در آنجا حضور داشت. ملاقات دوم این دو یک سال پس از اولین دیدار در مهر ماه ۱۳۷۸ در ‏تهران و در جریان سفر دوم ماندلا به تهران صورت گرفت. ‏
ماندلا از زمان آزادی از زندان دوبار به ایران سفر کرد. سفر اول وی در تابستان ۱۳۷۱ (جولای ۱۹۹۲) ‏و در فاصله بین آزادی از زندان (۱۱ فوریه ۱۹۹۰) تا برگزاری اولین انتخابات آزاد غیرنژادی و ‏دموکراتیک (۲۷ آوریل ۱۹۹۴) و در زمانیکه هنوز به ریاست جمهوری نرسیده بود، انجام شد. ماندلا چند ‏ماه پس از آنکه او پس از پایان دوره پنجساله ریاست جمهوری داوطلبانه قدرت را به تابو امبکی واگذار ‏کرد در مهر ۱۳۷۸ و بنا بر دعوت رسمی خاتمی رییس‌جمهور دومین سفر خود به تهران را انجام داد. ‏
سفر اول ماندلا به تهران در چارچوب سفرهای دوره‌ای او به کشورهای مختلف جهان و به منظور ‏قدردانی از قدردانی از حمایت‌های آن‌ها در دوران مبارزات ضد آپارتاید و درخواست کمک برای کنگره ‏ملی آفریقا در دوران انتقالی بود. ایران که در دوران حاکمیت آپارتاید یکی از متحدین این رژیم بود پس از ‏پیروزی انقلاب روابط خود را با آن رژیم قطع کرد و به یکی از حامیان اصلی مبارزات ملت آفریقای ‏جنوبی تبدیل شد. ماندلا با سفر به تهران پس از رهایی از زندان نشان داد که به اصول اخلاقی وفاداربوده ‏و حامیان و دوستان دوران مبارزه را فراموش نمی‌کند. در جریان این سفر ملاقاتی بین ماندلا و خاتمی ‏صورت نگرفت. سفر دوم او به تهران نیز در چارچوب سفر به چند کشور خاورمیانه و رایزنی برای ‏طرحی بود که وی برای حل وفصل منازعه خاورمیانه پیشنهاد کرده بود. در عین حال یکی از اهداف ‏ماندلا در این سفر نیزدریافت کمک برای بنیادی بود که وی برای حمایت از کودکان تاسیس کرده بود. ‏ماندلا در این سفر با خاتمی ملاقات و در میهمانی شامی که از طرف رییس‌جمهور کشورمان به افتخار ‏وی ترتیب یافته بود شرکت کرد. وی پس از ایران از سوریه، اسرائیل، فلسطین و اردن دیدار کرد. سفر ‏دوم ماندلا به تهران با حواشی بسیاری همراه شد که در ادامه بدان خواهم پرداخت. حاشیه‌هایی از ‏چگونگی مراسم استقبال و بدرقه در تهران، تغییر مسیر از تهران به دمشق بجای تل آویو (که در برنامه ‏اولیه سفر وی تدارک دیده شده بود) و همچنین دیدار با خانواده‌های اسرای دیپلمات‌های ایرانی در بند ‏اسراییل. ‏
خاتمی اما طی ۸ سال دوران ریاست جمهوری یکبار به آفریقای جنوبی سفر کرد. تنها سفر وی، یک سال ‏پس از پیروزی در انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ بود. خاتمی در راس در تابستان ۱۳۷۷ و یک هیات بلندپایه ‏به منظور شرکت در دوازدهمین اجلاس سران نهضت عدم تعهد به آفریقای جنوبی رفت. این اجلاس در ‏شهر بندری دوربان (‏Durban‏) برگزار شد. برگزاری یکی از مهم‌ترین نشست‌های بین المللی در این ‏کشور ۳ سال پس از فروپاشی رژیم آپارتاید و تاسیس حکومتی دموکراتیک و غیر نژادی امتیازی بود که ‏جهان و ۱۲۰ کشور عضو عدم تعهد به خاطر ماندلا به حکومت نوپای آفریقای جنوبی داد، چه آنکه ‏دولت‌های بسیاری (منجمله ایران) متقاضی برگزاری چنین نشستی بودند. رویدادی که نهایتا سال گذشته ‏‏(۱۳۹۱ و پس از گذشت ۳۳ سال از انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. ‏
خاتمی در سال ۱۳۸۳ و آخرین سال دوره دوم ریاست جمهوری خود سفری به ۷ کشور آفریقایی داشت ‏ولی به دلایل تشریفاتی سفر به آفریقای جنوبی در برنامه او گنجانده نشده بود. در زمان سفر خاتمی به ‏آفریقا نیز هر چند چهار سال ونیم از پایان دوره ریاست جمهوری ماندلا سپری شده بود ولی او همچنان ‏محبوب‌ترین چهره آفریقای جنوبی، قاره آفریقا و بلکه جهان بود. ماندلا در این زمان بیشتر به فعالیت‌های ‏عام‌المنفعه مشغول بود. هر چند خاتمی و ماندلا بعد از دومین دیگر موفق به دیدار دیگری نشدند ولی سفر ‏رسمی سرکار خانم زهره صادقی همسر خاتمی در سال ۱۳۸۲ به آفریقای جنوبی که به دعوت خانمی ‏امبکی همسر رییس‌جمهور این کشور انجام شده بود و ملاقات با ماندلا فرصتی را فراهم کرد تا این ‏شخصیت نامدار جهان بار دیگر زبان به تمجید از سیاست‌های اصلاح‌طلبانه سیاستمدار ماندگار ایران سید ‏محمد خاتمی بگشاید. در ادامه تلاش خواهم کرد روندی که به سفر ماندلا به تهران و دیدار دوم وی با ‏خاتمی منتهی شد را در حد بضاعت مزجاه بیان نمایم. پرداختن به ملاقات اول به دلیل عدم حضور در سفر ‏به عهده کسانی می‌گذارم که در جریان آن سفر خاتمی به آفریقای جنوبی همراهی کرده بودند. ‏
درخواست برای ارسال پیام
هفته‌های اول حضورم در پرتوریا به عنوان سفیر بود. هنوز در آن زمان استوارنامه‌ام را به رییس‌جمهور- ‏نلسون ماندلا- تسلیم نکرده بودم… مسولین وزارت خارجه و دفتر رییس‌جمهور علت تاخیر در تعیین ‏زمانی مناسب برای تسلیم استوار نامه‌های سفرای جدید را فشردگی برنامه کاری ماندلا در آخرین ماه‌های ‏تنها دوره ریاست او بر مهم‌ترین کشور در قاره سیاه ذکر می‌کردند. غیر از من به عنوان دومین سفیر ‏ایران در این کشور از زمان فروپاشی آپارتاید تعدادی از سفرای دیگر کشور‌ها که به تازگی ماموریت ‏خود را در این کشور آغاز کرده، منتظر اعلان تاریخ تسلیم استوار نامه خود به ماندلا بودند. برای برخی ‏چون من دادن استوارنامه به ماندلا هدفی بود که به هیچ وجه حاضر به گذشت از آن نبودم. نگرانی دیگر ‏سفرا که تقریبا در همه محافل دیپلماتیک مطرح بود که در صورت عدم انجام این مهم سفرای جدید نه تنها ‏فرصتی استثنایی را از دست خواهند داد بلکه مجبور خواهند شد زمان دیگری را برای تغییر متن استوار ‏نامه خطاب به رییس‌جمهور منتخب و تعیین زمانی برای مراسم در دوره رییس‌جمهور جدید را از دست ‏بدهند. تقریبا همگی می‌دانستیم که کنگره ملی آفریقا (‏ANC‏) برنده قطعی انتخابات سراسری پیش رو و ‏تابو امبکی رییس‌جمهور آینده است، ولی هیچ یک از سفرای جدید نمی‌توانست اشتیاق زایدالوصف خود را ‏برای اعطاء اوراق اعتماد خود به شخصیتی بی‌بدیل چون ماندلا پنهان نماید. ماندلا در کنار تراکم کاری ‏خود در ماه‌های پایانی دوران ریاست خود، علیرغم کبر سن فعالیت‌های گستره‌ای را برای حمایت از ‏حزب خود – ‏ANC‏ – در انتخابات سراسری پیش رو آغاز کرده بود که بطور مرتب از استان به استانی ‏دیگر سفر می‌کرد و بالطبع سهم عمده‌ای اوقات روزانه او مصروف مبارزات انتخاباتی شده بود. این ‏مسئله بر نگرانی سفرایی که در انتظار زمان موعود برای تسلیم استوارنامه خود بودند می‌افزود. ‏
روز سوم ورودم به کشور محل ماموریت، رونوشت استوارنامه خود را به آقای بیلی مدیسه مدیر تشریفات ‏محل داده بودم لذا در انجام وظایف رسمی از جمله برخی ملاقات‌ها و شرکت در محافل دیپلماتیک مشکلی ‏نداشتم. روز بعد از آن هم با آقای آلفرد انزو وزیر خارجه وقت ملاقات کرده و لذا از نظر مقررات کشور ‏مشکلی در انجام فعالیت‌های دیپلماتیک نداشتم. هرچند آگاه بودم که ماموریت رسمی سفیر از زمان تسلیم ‏استوار نامه به بالا‌ترین مقام اجرایی کشور پذیرنده آغاز می‌شود. ‏
حدود ساعت ۳۰ : ۱۴ بعد از ظهر روز دوشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۷۸ بود که زنگ تلفن همراهم به صدا در ‏آمد. در آنطرف خط منشی دفتر رییس‌جمهور بود. گفت که ماندلا می‌خواهد با من صحبت کند. انتظار چنین ‏تلفنی را نداشتم و مرسوم هم نیست که روسای جمهور به صورت تلفنی با سفرای مقیم صحبت کنند ‏علی‌الخصوص که هنوز استوارنامه‌ام را نیز تسلیم نکرده بودم. ماندلا به گرمی احوالپرسی کرد و گفت ‏مایل است با «پرزیدنت خاتمی» تلفنی صحبت کند. از من خواست که زمان مناسبی که آقای خاتمی پیشنهاد ‏می‌کند را به ایشان اطلاع دهم تا با او تماس بگیرد. اطلاع داشتم که آقای خاتمی در تهران نیست و ممکن ‏است برقراری این ارتباط با دشواری‌هایی مواجه شود. به آقای ماندلا توضیح دادم علیرغم عدم حضور ‏آقای رییس‌جمهور در پایتخت تمام تلاش خود را برای برقرای تماس در سریع‌ترین زمان ممکن انجام ‏خواهم داد. ‏
با پیگیری از طریق وزارت امورخارجه و دفتر رییس‌جمهور قرار شد تماس تلفنی در روز ۱۲ خرداد ‏برقرار شود. تاریخ و ساعت پیشنهادی را به خانم زلدا دستیار ماندلا اطلاع دادم. در پاسخ به سوال ‏مطروحه از تهران در باره موضوعی که ماندلا می‌خواهد در باره آن با آقای خاتمی صحبت کند اظهار ‏بی‌اطلاعی کردم. بر اساس هماهنگی صورت گرفته آقای ماندلا روز چهار شنبه ۱۲ خرداد با آقای خاتمی ‏تماس گرفت. تصور می‌کنم در آن زمان آقای رییس‌جمهور در تهران حضور نداشت و به همین دلیل هم ‏تنظیم وقت این تماس تلفنی با دشواری‌هایی مواجه شد. ‏
بر اساس گزارشی که چند روز بعد از این تماس از تهران دریافت کردم، موضوع اصلی مطروحه از ‏سوی ماندلا در مکالمه تلفنی با خاتمی، درخواست از رییس‌جمهور ایران برای ارسال پیامی به مسلمانان ‏کشورش بود. ماندلا از خاتمی درخواست کرده بود تا با ارسال پیامی به مسلمانان آفریقای جنوبی آنان را ‏به مشارکت فعال در انتخاباتی که قرار بود در روزهای پایانی ماه ژوئن برگزار شود، دعوت و ترغیب ‏نماید. این دومین انتخابات سراسری پس از فروپاشی آپارتاید بود. در اولین انتخابات سراسری که در ماه ‏آوریل سال ۱۹۹۴ برگزار شده بود کنگره ملی آفریقا با کسب بیش از ۶۶ درصد آراء ماخوذه به پیروزی ‏خیره‌کننده‌ای دست یافته و ۲۵۲ کرسی از ۴۰۰ کرسی پارلمان آخرین میخ را بر تابوت رژیم آپارتاید ‏کوبیده و اولین دولت غیرنژادی و دموکراتیک را در تاریخ آفریقای جنوبی پس از ورود اروپاییان به این ‏سرزمین در سال ۱۶۵۴ تشکیل دهد. حزب ملی که سال‌های متمادی در دوران آپارتاید بر این سرزمین ‏حکومت کرده بود با کسب کمتر از دو درصد آراء و تنها ۷ کرسی شکست سنگینی را متحمل شد. ‏
به شخصه و علیرغم موقعیتم به عنوان سفیر از چگونگی ارسال پیام آقای خاتمی به مسلمانان آفریقای ‏جنوبی اطلاع پیدا نکردم. آگاهی من از ارسال این پیام زمانی حاصل شد که در هشتم شهریور‌‌ همان سال ‏ماندلا در دومین تماس تلفنی خود به «ارسال پیام به مسلمانان کشورش» از سوی خاتمی اشاره کرد. ماندلا ‏در این تماس ضمن تشکر از خاتمی بخاطر ارسال پیام گفت: «پیام شما در جامعه مسلمانان آفریقای جنوبی ‏تاثیر بسزایی داشت و به استثناء اندکی، بقیه افراد در انتخابات شرکت کردند.» ‏
فارغ از محتوی پیام (که هنوز هم از متن آن بی‌اطلاعم) آقای خاتمی و حتی شخصیتی که این پیام را به ‏مسلمانان کشوری دیگر غیر از اتباع کشور خودش ارسال می‌کند، درخواست ماندلا از رییس‌جمهور یک ‏کشور دیگر نمایانگر اهمیتی بود که ماندلا به آن کشور و شخصیت ویژه رییس‌جمهورش و احتمال ‏تاثیرگذاری پیام بر مسلمانان جهت حضور فعال در انتخابات کشور متبوعش می‌گذاشت. ماندلا از جایگاه ‏رفیع خاتمی نزد مسلمانان کشورش کاملا آگاه بود در غیر اینصورت چه لزومی بر این درخواست که حتی ‏می‌توانست مورد سوءاستفاده رقبای سیاسی او قرار گیرد، بود؟ تماس بعدی وی با خاتمی و «تشکر از ‏ارسال پیام» و تاکید بر اینکه جز گروهی اندک بقیه مسلمانان در انتخابات شرکت کردند نشان از تاثیر ‏پیامی داشت که خاتمی در اجابت درخواست ماندلا ارسال کرده بود. اشاره او به «گروه اندک»، گروه ‏کوچکی از مسلمانان افراطی آن کشور بود که با اقدامات خودسرانه در تنبیه و مجازات تبهکاران به ‏قانون‌شکنی‌های سازمان یافته دست یازیده و مشکلات عدیده‌ای را برای قاطبه مسلمانان این کشور که ‏علیرغم اقلیت دو درصدی از احترام و نفوذ چشمگیری در ساختار سیاسی، اقتصادی آفریقای جنوبی ‏برخوردار بودند، ایجاد کرده بودند. ‏
نکته مهم‌تر در این درخواست، نفس این اقدام می‌باشد که در جوامع استبدادی و نظام‌های غیردموکراتیک ‏اقدامی ناشی از «توطئه» قلمداد می‌شود و چنانچه رییس و یا یک مقام دیگر کشوری سخنی در خصوص ‏انتخابات آن کشور بیان نماید آن را به جریان‌های سیاسی داخلی پیوند زده و چه بسا عده‌ای به خاطر آن ‏زندان و شکنجه را تحمل نمایند. از سوی دیگر در جامعه‌ای که کمتر از یک دهه از عمر آن می‌گذرد و ‏وارث نفرت‌انگیز‌ترین و کریه‌ترین شیوه زمامداری یعنی آپارتاید می‌باشد ولی به صورت معیارهای ‏دموکراتیک اداره می‌شود رییس‌جمهور آن نه تنها شخصا از یک مقام خارجی خواستار «دخالت در امور ‏انتخابات» کشور خود می‌شود بلکه آن را اقدامی لازم و شایسته در چارچوب مشارکتی همگانی و وفاق ‏ملی قلمداد می‌کند. این امر برای «من»ی که با ادبیات دو دهه گذشته کشورم زندگی کرده بودم، اقدام ماندلا ‏در درخواست از رییس‌جمهور روحانی کشوری دیگر برای «دخالت» در انتخابات کشور متبوعش بسیار ‏نامانوس می‌نمود. ‏
پس از گذشت بیش از یک دهه از آن ماجرا هنوز نتوانسته‌ام آن را با معیارهایی که بخاطر زندگی در جو ‏به شدت شعاری و سیاسی شده ایران با آن‌ها خو گرفته‌ام، تطابق داده و درستی و یا غلط بودن آن را در ‏بوته نقد بگذارم. آنچه را که می‌توانم با اطمینان از آن سخن بگویم صداقت مردی است که بخاطر همین ‏رفتارهای انسانی و اعتقاد راسخ به مردم خود، امروز به اسطوره‌ای بی‌بدیل در تاریخ چند دهه ما تبدیل ‏شده است. سیاستمداری که کینه را از دل زدود، دل را از انتقام شست و حلاوت عفو را با ذره ذره وجود ‏خود احساس کرد. ماندلا برای تعالی کشورش از خاتمی خواست که به مسلمانان کشورش پیام بفرستد و ‏خود نیز در سرزمینی که او در آن بر رفیع‌ترین قله قدرت تکیه زده بود، به دیدار زندانبانش رفت و به او ‏گفت: «گذشته را فراموش کن و دستت را در دست من بگذار تا آینده‌ای روشن برای آفریقای جنوبی و ‏فرزندانش بسازیم.» این چنین است که امروز نام «نلسون ماندلا» مترادف با همه واژه‌هایی است که در ‏فرهنگ‌های لغات زبان‌های مختلف جهان می‌توان برای یک انسان متعالی پیدا کرد. ‏
دعوت از ماندلا برای سفر به ایران
اولین نامه دعوت خاتمی به ماندلا در پاییز سال ۱۳۷۶ توسط کمال خرازی وزیر خارجه ارسال شد. ‏خرازی در مهر ماه آن سال و تنها دو ماه پس از پیروزی خاتمی در انتخابات ۲ خرداد به منظور ‏برگزاری کمسیون مشترک دو کشور به آفریقای جنوبی سفر کرد. او حامل پیامی کتبی از خاتمی برای ‏همتای خود بود. علیرغم تلاش‌های سفیر بدلایلی که ذکر آن خارج از موضوع این مقاله است خرازی ‏موفق به دیدار ماندلا نشد و طبعا پیام آقای خاتمی نیز به ماندلا داده نشد. با این وجود خاتمی هیچ فرصتی ‏را برای دعوت مجدد از ماندلا از دست نداد. چنانچه قبلا ذکر شد در جریان مکالمه تلفنی ۱۲ خرداد ‏علیرغم آگاهی از پایان دوره ریاست جمهوری ماندلا در روزهای آینده بار دیگر ماندلا را برای سفر به ‏تهران دعوت کرد. خاتمی در مکالمه تلفنی بعدی (۸ شهریور‌‌ همان سال) ضمن تاکید بر دعوت قبلی خود ‏به او گفت: «من بار دیگر دعوت خود را تکرار می‌کنم و به سفیر کشورمان هم توصیه خواهم کرد که در ‏خدمت شما در سفر به ایران باشد.» ‏
یک ماه پس از مکالمه تلفنی در ۱۲ خرداد و برگزاری انتخابات سراسری که با پیروزی چشمگیر کنگره ‏ملی آفریقا منجر شد، آقای تابو امبکی در اولین جلسه پارلمان با پیشنهاد حزب برنده انتخابات و تصویب ‏پارلمان به ریاست جمهوری انتخاب شد تا جانشین رهبر پرآوازه قرن، نلسون ماندلا گردد. امبکی بر ‏خلاف سلف خود نگرشی کاملا منفعت‌گرایانه به روابط خارجی کشورش با جهان خارج داشت و در دوره ‏او پایبندی به ارزش‌های اخلاقی به حامیان سابق مبارزات آفریقای جنوبی علیه نظام آپارتاید کمرنگ شد. ‏اطلاع داشتم که در جریان سفر آقای هاشمی رفسنجانی به آفریقای جنوبی (۱۳۷۵) او یکی از مخالفان این ‏سفر بود در حالیکه ماندلا شجاعانه از سفر هاشمی حمایت کرد و شخصا جهت استقبال از وی در فردوگاه ‏حاضر شد و علیرغم تاخیر چند ساعته هواپیمای حامل رییس‌جمهور ایران به توصیه‌های مقامات کشورش ‏که از او می‌خواستند فردوگاه را ترک کرده و استقبال را به کس دیگری واگذار نماید وقعی ننهاد و در ‏پاسخ به خبرنگاری که در خصوص مخالفت آمریکا با سفر هاشمی سوال کرده بود گفت: «این خیلی ‏غیراخلاقی خواهد بود که کسانی را که در دوران سیاه آپارتاید از مبارزات ما حمایت می‌کردند فراموش ‏کنیم.» اما امبکی در سالهای اول زمامداری خود در رابطه با ایران محتاطانه عمل می‌کرد. دلیل این ‏احتیاط نیز مخالفت غرب به رهبری آمریکا با توسعه روابط ایران با ابن کشور تاثیرگذار آفریقایی بود. ‏
ملاقات با ماندلا و برنامه ریزی سفر ‏
اولین دیدار من با ماندلا در روز ۱۱ ژوئن ۱۹۹۹ بود. در این روز ۱۲ سفیر در دو نوبت صبح و بعد از ‏ظهر استوارنامه‌های خود را به ماندلا تسلیم کردند. به دلیل ضیق وقت، تعداد سفرا و فشردگی برنامه ‏هیچیک از ۱۲ سفیر ملاقات جداگانه‌ای با ماندلا نداشت. سفرا متنی که تهیه کرده و قبلا به وزارت خارجه ‏محل ارسال کرده بودند قرائت می‌کردند. ماندلا در پاسخ به این اظهارات که نوعا تاکید بر اراده رهبران ‏کشورش بر توسعه و تقویت روابط با آفریقای جنوبی بود، جملاتی را در پاسخ بیان می‌کرد. در پایان به ‏سفیر و افراد همراه او اجازه داده شد که عکس‌هایی را با رییس‌جمهور کشور بگیرند. بطور طبیعی در این ‏مراسم فرصتی برای تجدید دعوت از ایشان و گفتگو هر چند کوتاه در خصوص این موضوع فراهم نشد. ‏
روز ۱۵ تیر ماه با ماندلا ملاقات کردم. محل این ملاقات منزل ماندلا در ژوهانسبورگ بود. ماندلا به ‏گرمی از من و دو نفر از همکارانم استقبال کرد. بر خلاف تصورم به عنوان یک دیپلمات ماندلا در پای ‏پله‌های محوطه بیرون ساختمان به ما خوشامد گفته و ما را به درون و محل ملاقات راهنمایی کرد. او بار ‏دیگر به تمجید از سیاست‌های اصلاح‌طلبانه خاتمی پرداخت و آن را نقطه عطفی در روابط ایران با جهان ‏خارج برشمرد. موضوع دیگر در این ملاقات سفر آتی ایشان به تهران بود. وی تاکید کرد با توجه به ‏دعوت رییس‌جمهور خاتمی قصد دارم سفری به ایران انجام دهم، به همین دلیل تصمیم گرفتم که از شما ‏دعوت کنم در خصوص این سفر مذاکره نماییم. ماندلا افزود: در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمی ‏رفسنجانی برای سفر به تهران دعوت شده بودم اما برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران و تغییر ‏رییس‌جمهور موجب تاخیر سفر من شد. وی گفت امیدوارم تاریخ مناسبی که مد نظر آقای خاتمی را به من ‏اطلاع دهید تا برنامه‌ریزی نمایم. به ماندلا گفتم که آقای خاتمی مشتاقانه در انتظار سفر شما به کشورم ‏است با این وجود من ضمن هماهنگی با دفتر ایشان تاریخ مناسب را به اطلاع شما خواهم رساند. در پایان ‏ملاقات، ماندلا با‌‌ همان گرمی استقبال، من و همراهانم را بدرقه کرد. در محوطه بیرون ساختمان با موسی ‏راننده سیاه‌پوست سفارت برخورد گرم و توام با احترامی داشت که تاثیر بسیاری بر وی داشت. پس از ‏خروج از منزل ماندلا، موسی در حالیکه اشک بر چشمانش جاری بود گفت هرگز تصور نمی‌کردم که ‏روزی موفق شوم ماندلا را از نزدیک ببینم چه رسد به اینکه او با من دست داده و احوالپرسی نماید. ‏
این منش ماندلا بود که به همه افراد در هر پست و مقامی که بودند احترام می‌گذاشت. برای او انسان ‏ارزش داشت و نه جایگاهی که آنان در آن قرار داشتند. همین ویژگی ماندلا بود که او را به اسطوره‌ای ‏بی‌بدیل تبدیل کرد. رهبری که محبوبیت او تنها در دل‌های سیاه‌پوستان که آمال و آرزوهای سرکوب شده ‏خود را در وجود او مجسم می‌دیدند، نبود؛ سایر اقشار، اقوام و ادیان آن کشور اعم ازهندی‌تبار‌ها، ‏رنگین‌پوست‌ها و حتی سفیدپوستان آفریقای جنوبی که با روی کار آمدن سیاهان قدرت و امکانات ناشی از ‏آن را از دست داده بودند نیز ماندلا الگوی یک انسان متعالی بود. ‏
دومین تماس تلفنی خاتمی و ماندلا‏
در تاریخ هشتم شهریور ۷۸ دومین تماس تلفنی بین ماندلا و خاتمی برقرار شد. ابتکار این تماس نیز ‏همچون تماس اول با ماندلا بود. در این مکالمه تلفنی کوتاه ماندلا ضمن تشکر از پیام خاتمی به مسلمانان ‏کشورش (که ذکر آن رفت) با اشاره به سفر آتی خود به ایران گفت: «بنیادی را برای توسعه صلح و ‏عدالت در جهان تاسیس کرده‌ام و مایلم کمک ایران به این بنیاد را در جریان سفر به تهران با شما در میان ‏بگذارم.» وی از خاتمی با عبارت «رییس‌جمهور من» (‏My President‏) نام برد و گفت امیدوارم که ‏رییس‌جمهور خودم را ببینم. ماندلا همچنین با احترام ویژه‌ای از ایران یاد کرد و افزود: «ایران کشور ‏بسیار مهم است که در خاورمیانه و جهان اهمیت به سزایی دارد و از لحاظ تاریخی نیز بسیار با اهمیت ‏است.» خاتمی نیز در این مکالمه از ماندلا با عنوان «یکی از رهبران بزرگ قرن، قرنی که گرفتار ‏تروریسم و خشونت است» یاد کرد. خاتمی افزود: «شما نهضت خود را به نام آزادی و مبارزه با تبعیض ‏نژادی آغاز نمودید و همیشه برای عدالت مبارزه کردید.» خاتمی ضمن اظهار خرسندی از پیروزی کنگره ‏ملی آفریقا در انتخابات سراسری گفت: «امیدوارم رهبری معنوی شما بر آفریقای جنوبی همچنان ادامه ‏یابد.» رییس‌جمهور کشورمان تاکید کرد: «من بار دیگر دعوت خود را تکرار می‌کنم» و افزود: «به سفیر ‏کشورمان توصیه خواهم کرد که در خدمت شما در سفر به ایران باشد.» ‏
روز سه شنبه ۱۱ شهریور، ۳ روز پس از مکالمه تلفنی، ماندلا مرا به ملاقات دیگری دعوت کرد. هنوز ‏خبری از تهران درباره محتوی مکالمه تلفنی به سفارت ارسال نشده بود و من نیز از آنچه که بین خاتمی و ‏ماندلا در آن مکالمه گذشت بی‌اطلاع بودم. متن مذاکره مدت‌ها بعد به دست من رسید و از دستور ‏رییس‌جمهور برای همراهی ماندلا در سفر به ایران آگاهی یافتم. تاکید خاتمی به همراهی سفیر نمایانگر ‏اهمیتی بود که خاتمی برای سفر ماندلا قائل بود. طبق عرف دیپلماتیک سفرای مقیم فقط به هنگام سفر ‏رسمی روسای جمهور و در مواردی خاص وزرای خارجه کشور پذیرنده اجازه دارند آنان را همراهی ‏کنند. ماندلا در آن زمان «رییس‌جمهور سابق» بود و طبعا خاتمی نیز از عرف و قواعد حاکم بر تشریفات ‏سفر مقامات خارجی به ایران آگاه بود. خاتمی بر خلاف بسیاری شخصیت ممتاز میهمان خود را در ‏جایگاه و صندلی او نمی‌دید. از منظر خاتمی این ماندلا بود که به صندلی ریاست جمهوری ارزش ‏می‌بخشید و آن پست ومقام ذره‌ای بر ارزش‌های متعالی ماندلا نمی‌افزود. ‏
در این ملاقات در باره تاریخ سفر، همراهان ماندلا و ملاقات‌هایی که او مایل بود در سفر به ایران داشته ‏باشد صحبت کردیم. در خصوص ملاقات‌ها، ماندلا با تشریح سفر اول خود به تهران گفت مایل است با ‏رهبر عالی ایران دیدار نماید و افزود در سفر گذشته مجبور بودم روی زمین بنشینم که در عین جالب ‏بودن برایم سخت بود چون به آن عادت نداشتم. توضیح دادم که در این سفر دیگر مجبور نخواهد بود روی ‏زمین بنشیند چون در دفتر ایشان برای میهمانان صندلی و مبل گذاشته شده است. ماندلا همچنین با اشاره به ‏سفر آقای هاشمی رفسنجانی به کشورش گفت: «بسیار علاقمندم با دوست خودم که در زمان ریاست ‏جمهوری از آفریقای جنوبی دیدار کرد، ملاقاتی داشته باشم.» وی افزود: «بسیار مایلم با پرزیدنت خاتمی، ‏رییس‌جمهور اصلاح‌طلب تاثیر گذاری که سیاست‌هایش شهره عالم شده ملاقاتی داشته باشم.» او همچنین ‏تاکید کرد: «علاوه بر این ملاقات‌ها، آمادگی دارم با هریک از مسولین ایران که مد نظر شما باشد ملاقات ‏نمایم و مشکلی در این خصوص ندارم.» ‏
ماندلا همچنین به موضوع بازداشت تعدادی از یهودیان در ایران اشاره کرد که در آن زمان از سوژه‌هایی ‏بود که در رسانه‌های جهانی انعکاس وسیعی داشت. اتهام این افراد جاسوسی بود و به همراه تعداد دیگری ‏از اتباع ایران بازداشت شده بودند. ماندلا با اشاره به این موضوع گفت: «دوستانی مانند سوزان هلمن، ‏شیمون پرز و…. از من خواسته‌اند که در این مساله پادرمیانی کنم.» وی افزود می‌خواستم نظر شما را در ‏این باره بدانم. وی تاکید کرد: «اگر ورود من به این موضوع مداخله در امور داخلی کشور شما تلقی شود ‏من مایل به این کار نیستم.» وی همچنین درباره اتهامات افراد بازداشتی و اینکه جاسوسی آنان ثابت شده ‏است سوال کرد و افزود: «من برای اینکه بتوانم به دوستان خود پاسخی بدهم از شما می‌خواهم که به ‏عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در این زمینه اطلاعاتی را به من بدهید.» ‏
در پاسخ به ماندلا گفتم شما شخصیت‌آزادی خواهی هستید و می‌توانید هر مطلبی را که لازم می‌دانید با ‏مقامات کشورم مطرح نمایید و آن‌ها هم قطعا پاسخ لازم را به شما خواهند داد. در عین حال استحضار ‏دارید که جاسوسی موضوعی است حساس که بنا بر ملاحظات امنیتی هیچ کشوری نمی‌تواند سوابق و ‏محتوی پرونده‌های جاسوسی را بیان نماید. ضمن اینکه در کنار یهودیان مورد اشاره تعدادی از اعضاء ‏بازداشت شده این شبکه را مسلمانان تشکیل می‌دهند ولی تعجب‌آور این است که هیچکس در مورد این ‏افراد خواستار مداخله نیست. ماندلا مجددا تاکید کرد: «در صورتیکه این امر مساله داخلی کشور شما تلقی ‏شود من در آن مداخله نخواهم کرد.» ‏
در پایان این ملاقات و بهنگام خداحافظی از ماندلا درخواست کردم که با توجه به علاقمندی خانواده‌ام به ‏دیدار ایشان فرصتی را برای این ملاقات که کوتاه خواهد بود و گرفتن عکسی فراهم نماید. وی با خرسندی ‏از این مساله استقبال کرد و گفت: «زلدا ترتیب این کار را خواهد داد.» روز سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۷۸ ‏‏(۲۱ سپتامبر ۱۹۹۹) طبق قرار قبلی به اتفاق همسر و دو دخترم به دیدار ماندلا رفتیم. همانطور که قبلا به ‏ماندلا گفته بودم غرض از این دیدار کوتاه اشتیاق خانواده برای ملاقات و گرفتن عکسی با وی بود. خانم ‏زلدا روز ۲۸ شهریور با ارسال نامه‌ای این ملاقات را برای ساعت ۱۰ صبح روز ۳۰ شهریور تایید و ‏اعلام کرده بود. با توجه به زمان اندک ملاقات و موضوع آن طبعا وقتی برای طرح موضوعات دیگر از ‏جمله سفر آتی وی به تهران نبود کمااینکه حضور خانواده و موضوعاتی که ماندلا با آنان مطرح کرد ‏فرصتی را برای طرح کردن در آن ملاقات خانوادگی فراهم نمی‌کرد. ماندلا به گرمی و با رویی گشاده از ‏ما استقبال کرد. با زینب و زهرا درباره آینده و رشته تحصیلی که مایل بودند در آن ادامه تحصیل دهند ‏صحبت کرد و توصیه اکید نمود که درباره این مساله مهم حتما فکر کرده و با مشاوره نمایند. ‏
یک اتفاق غیرمترقبه
از زمان آخرین ملاقات تا زمان انجام سفر در ۲۴ مهر ماه، همکارانم در سفارت مشغول برنامه‌ریزی این ‏سفر مهم و انجام هماهنگی‌های لازم با بخش‌های مختلف وزارت امورخارجه و دفتر رییس‌جمهور در ‏تهران بودیم. وزارت خارجه آفریقای جنوبی با ارسال یادداشتی منظم به پاسپورت ماندلا و همراهان وی، ‏درخواست ویزا نمود. این بدان معنی بود که سفر ماندلا به تهران طبق برنامه‌ریزی انجام خواهد شد. ‏
در همین ایام بود که خبر سفر ماندلا به تعدادی از کشورهای خاورمیانه رسانه‌ای شد. ساپا (‏SAPA‏) ‏خبرگزاری آفریقای جنوبی، اعلام کرد آقای ماندلا در سفری به کشورهای خاورمیانه از تهران، تل آویو، ‏غزه و اردن دیدار خواهد کرد. معنای این خبر آن بود که ماندلا بعد از تهران عازم تل آویو خواهد شد. با ‏توجه به حساسیتی که ایران در اینگونه موارد داشت و من قبلا آن را در مورد سفر یکی از روسای ‏کشورهای آفریقایی مشاهده کرده بودم نگران اخلال در انجام این سفر بدلیل مقصد بعدی ماندلا پس از ‏دیدار از تهران شدم. نگرانی من با توجه به مشکلاتی که تقریبا هر روزه اداره مربوط به نمایندگی ایجاد ‏می‌کرد زیاد هم بی‌مورد نبود. ضمن اینکه واقعا خود من هم راضی نبودم ماندلا با سفر از تهران به ‏اسراییل دردسر جدیدی را برای دولت که به اندازه کافی با مشکلات انتقادهای بی‌مورد جناح مخالف ‏روبرو بود، فراهم کرده و بهانه‌ای به دست کینه‌توزان بدهم. به همین دلیل در‌‌ همان روز انتشار خبر در ‏جلسه‌ای با همکاران سفارت به بحث و بررسی این مساله پرداخته و راه کارهای برون رفت از آن را ‏بررسی کردیم. یکی از پیشنهادات این بود که خبر را به مرکز اطلاع ندهیم و یا حداقل نمایندگی ابتدا به ‏ساکن این کار را نکند و منتظر استفسار از سوی تهران باشد تا فرصت کافی برای حل این معضل داشته ‏باشیم. با این پیشنهاد به دو دلیل مخالفت کردم. اول اینکه مطلع کردن مرکز و گفتن حقایق به آن را وظیفه ‏نمایندگی می‌دانستم دیگر اینکه این خبر به فوریت منتشر شده و تهران نیز در جریان قرار می‌گرفت. قرار ‏گذاشتیم خبر را به تهران مخابره کرده و همزمان رایزنی‌هایی را برای آگاه کردن ماندلا از حساسیت ایران ‏نسبت به این برنامه آغاز نماییم. با توجه به مشکلاتی که ذکر آن خارج از موضوع این مقاله است تقریبا ‏یقین داشتم که عده‌ای پشنهاد لغو سفر را با خرازی مطرح خواهند کرد. ‏
حدود ساعت ۲۳‌‌ همان روز (۳۰:۱۲ به وقت تهران) مسول کشیک دفتر وزیر با من تماس گرفت و ‏خواست که تلکسی را که با قید «خیلی فوری» به نمایندگی ارسال شده ملاحظه نموده و پاسخ را به مرکز ‏ارسال نمایم. مامور رمز سفارت ساعتی بعد تلکس مذکور را به اقامتگاه آورد. حدس من کاملا درست بود. ‏در تلکس به نقل از وزیر خارجه به سفارت دستور داده شده بود: «با توجه به سفر ماندلا از تهران به تل ‏آویو، سفر ایشان به تهران را لغو نموده و به فوریت مراتب را به اطلاع آقای ماندلا رسانده و نتیجه را به ‏مرکز گزارش نمایید.» ‏
در پاسخ‌‌ همان شب تلکس جوابیه‌ای تهیه ارسال نمودم. در این تلکس گفته بودم: «از چگونگی پروسه ‏تصمیم گیری در مرکز در مورد لغو سفر آقای ماندلا مطلع نیستم ولی اعتقاد دارم مدیریت این مسئله به ‏گونه دیگری امکان‌پذیر بود.» مخاطب من در این تلکس آقای خرازی وزیر خارجه بود. قبول دارم که ‏لحن آن تند و خارج از رویه معمول در مکاتبات وزارت خارجه بود. شاید به همین دلیل بود که روز بعد ‏دکتر خرازی در تماسی تلفنی نسبت به آنکه به گفته وی «جزو اسناد وزارت خارجه» است گله کرد. به ‏وزیر توضیح دادم که برای سفر زحمت زیادی کشیده شده و ایشان شخصا از طرف آقای خاتمی دعوت ‏شده‌اند و نمی‌توان به همین سهولت که مرکز فکر می‌کند سفر را لغو کرد. خصوصا اینکه الان تیم حفاظت ‏ماندلا در تهران است. خرازی هم در پاسخ گفت: «ما هم نمی‌توانیم به خاطر ماندلا کشور را به هم ‏بریزیم.» وی افزود رفتن ماندلا از تهران به اسراییل برای ما قابل قبول نیست و مشکل‌ساز خواهد شد. به ‏ایشان گفتم که اولا این اولین بار نیست که یک مقام از یک کشور خارجی از ایران به اسراییل می‌رود و ‏در زمان مدیریت‌‌ همان کسی که این تلکس را تهیه و به نقل از شما به نمایندگی ارسال نموده، آقای آراپ ‏موی رییس‌جمهور کنیا از تهران به اسراییل رفت. ثانیا پاک کردن مسئله همواره سهل‌ترین راه حل است. ‏توقع این بود که با مشورت در مرکز و نمایندگی راهی برای برون رفت از این مشکل پیدا کنیم. و اساسا ‏کار ما دیپلمات‌ها هم همین است. خرازی پرسید مثلا چه راه حلی؟ پاسخ دادم الان مورد مشخصی مد نظر ‏ندارم ولی بر این باورم که هیچ مشکلی نیست که راه حلی نداشته باشد. گفتم ما در نمایندگی در تلاش ‏هستیم که در صورت امکان از ماندلا بخواهیم که از تهران به دمشق برود. شاید در صورت پذیرش این ‏پیشنهاد بتوانیم بر این مشکل فائق آییم هر چند که وقت بسیار ضیق است. خرازی پرسید فکر می‌کنید این ‏کار امکان‌پذیر است؟ پاسخ دادم ما تلاش خود را خواهیم کرد و امیدوارم بتوانیم این کار را انجام دهیم هر ‏چند زمان زیادی تا زمان انجام سفر نداریم. از خرازی خواستم که پروسه لغو سفر را متوقف کرده و ‏دستور دهد این موضوع به سفارت آفریقای جنوبی در تهران اطلاع داده نشود. ‏
بعد از صحبت با خرازی از منشی خواستم که از دفتر ماندلا وقتی را برای ملاقات درخواست نماید. پاسخ ‏دفتر ماندلا این بود که ایشان در خارج از کشور است و به محض بازگشت عازم تهران خواهد شد و به ‏هیچ وجه امکان تنظیم زمانی برای ملاقات مقدور نیست. مجددا از منشی خواستم که خانم زلدا دستیار ‏مخصوص ماندلا را برایم بگیرد. زلدا اب پاکی را روی دستان من ریخت و گفت: «آقای سفیر تحت هیچ ‏شرایطی ملاقات با ماندلا امکان‌پذیر نیست.» توضیح قبلی را تکرار کرد که وی در آفریقای جنوبی نیست ‏و به محض بازگشت عازم تهران خواهد شد. اصرار من بر اینکه موضوع بسیار مهمی را باید با ایشان در ‏میان بگذارم بی‌فایده بود. ‏
با وجود درخواست من از خرازی برای توقف پروسه لغو سفر، اطلاع یافتم که موضوع لغو احتمالی سفر ‏به تیم حفاظت ماندلا که در تهران حضور داشت اطلاع داده شده است. طبیعی بود که آن‌ها نیز بر اساس ‏مسولیت خود دفتر ماندلا را از این خبر آگاه نمایند. موضوعی که می‌توانست سفر را کاملا در هاله‌ای از ‏ابهام قرار دهد. ‏
تصمیم گرفتم از طریق دوستان شخصی ماندلا موضوع ملاقات با او را دنبال کنم. این کار بطور طبیعی ‏دفتر او و به خصوص زلدا را عصبانی می‌کرد ولی چاره‌ای جز این نبود. یکی از دوستان سفارت پیشنهاد ‏کرد این کار را از طریق خانم امینه کاچالیا دنبال کنم و خودش نیز با مشارالیها تماس گرفت. امینه از ‏دوستان نزدیک ماندلا بود و از احترام ویژه‌ای نزد وی برخوردار بود. خانم کاچالیا دعوت ما را پذیرفت و ‏علیرغم فاصله ۶۰ کیلومتری منزلش ژوهانسبورگ، ساعتی بعد به سفارت آمد. موضوع را با وی در میان ‏گذاشتم. گفت من حتما با ماندلا صحبت کرده و ترتیبی می‌دهم که شما با ایشان ملاقات کنید. ساعاتی بعد ‏زلدا با من تماس گرفت و با گلایه گفت: «آقای سفیر چرا دوستان ماندلا را درگیر این موضوع می‌کنید.» ‏‏(به جان ما می‌اندازید). با وجود اینکه کاملا عصبانی بود گفت: «فردا ساعت ۳۰:۱۵ ماندلا شما را ‏می‌بیند.» با امینه تماس گرفته و تشکر کردم. گفت ماندلا در یکی از کشورهای همسایه است و فردا به ‏ژوهانسبورگ بر می‌گردد و قرار شد قبل از سفر با شما ملاقات نماید. ‏
یک ملاقات استثنایی-عبور از بحران
ساعت ۳۰:۱۵ روز بعد به اتفاق دو تن از همکارانم در سفارت به دیدن ماندلا رفتم. مثل همیشه از ما به ‏گرمی استقبال کرد. از لحن او احساس کردم که در جریان مشکلی که برای سفرش پیش آمده قرار گرفته ‏است. احتمالا تیم حفاظت خبر را به دفتر اطلاع داده بود. ‏
ترجیح دادم مستقیما وارد موضوع نشوم. ابتدا مشکلاتی که خاتمی در داخل با آن مواجه است را مطرح ‏کرده و گفتم سیاست‌های اصلاح‌طلبانه رییس‌جمهور خاتمی در داخل با مقاومت‌ها و مخالفت‌هایی ‏روبروست و هر روز شاهد ایجاد مشکلی برای دولت هستیم. مخالفان اصلاحات از طریق مطبوعات و ‏رسانه‌ها، مجلس، نهاد‌های مذهبی و جناح‌های افراطی سیاسی هر روز غائله‌ای می‌آفرینند و خلاصه اینکه ‏بخش عمده‌ای از وقت، توان و انرژی آقای خاتمی و همکارانش در دولت مصروف دفع این جنجال‌ها و ‏پاسخگویی به اتهامات واهی است. هدف آن‌ها هم مخالفت و مقابله با سیاست اصلاحات و ناکام گذاشتن ‏خاتمی در پیشبرد آن است. پس از ذکر این مقدمه که نسبتا طولانی بود گفتم در چنین شرایطی باید به ایشان ‏و پیشبرد سیاست‌هایش کمک و از ایجاد هر مشکلی که می‌تواند بهانه‌ای به دست مخالفان بدهد اجتناب ‏کرد. سپس گفتم که خبردار شدیم شما قصد دارید از تهران به اسراییل بروید. در ‌‌نهایت صداقت و با ‏عرض پوزش می‌خواهم به شما اطلاع دهم این مسئله‌ای است که قوی‌ترین بهانه را به دست مخالفان ‏خواهد داد تا سیاست خارجی خاتمی را به چالش بکشند. ‏
ماندلا که با دقت به سخنان من گوش می‌داد سوال کرد پیشنهاد شما چیست؟ پاسخ دادم من جرات نمی‌کنم ‏نزد انسانی بزرگ و سیاستمداری نامدار که آوازه او جهان را پر کرده است به خود جرات داده و ‏پیشنهادی را مطرح نمایم ولی با توجه به طرح این سوال از جانب شما و با توجه به اینکه یکی از اهداف ‏سفر شما به منطقه خاورمیانه رایزنی درباره طرح پیشنهادیتان است نمی‌دانم چرا سوریه در برنامه سفر ‏شما قرار ندارد. تا جایی که من اطلاع دارم سوریه یکی از طرف‌های اصلی معضل خاورمیانه است و به ‏قول هنری کیسینجر سیاستمدار و استراتژیست نامدار آمریکا هیچ جنگی در خاورمیانه بدون مصر و هیچ ‏صلحی بدون سوریه امکان‌پذیر نیست. پیشنهاد مشخص من این است که شما از تهران به دمشق بروید. این ‏امر هم برای موفقیت سفر و پیشبرد طرح مفید است و هم کمکی به آقای خاتمی خواهد بود. ‏
ماندلا پس از اندکی تامل از دفترش خواست تا پروفسور خرول را برای او بگیرند. خرول مدیر کل دفتر ‏ماندلا و از افراد کاملا مورد وثوق اوست که در جریان حل مشکل لاکربی جایزه ویژه‌ای را دریافت کرده ‏بود. ماندلا به خرول گفت: «خرول، سفیر ایران اینجاست. می‌گوید اگر من از تهران به اسراییل بروم در ‏ایران برای پرزیدنت خاتمی مشکل ایجاد خواهد شد. برنامه سفر من از تهران به دمشق را تنظیم کنید.» ‏وی پس از این تماس به من گفت: «آقای سفیر من به خاطر احترامی که به پرزیدنت خاتمی و سیاست‌های ‏اصلاح‌طلبانه او قائل هستم با پیشنهاد شما موافقت کرده و از تهران به دمشق خواهم رفت.»‏
نمی‌توانستم خوشحالی خود را از موافقت ماندلا با پیشنهاد پنهان کنم. با تشکر از ایشان به اتفاق همکارانم ‏دفتر ماندلا را به قصد سفارت ترک کردم تا این خبر را به خرازی اطلاع داده و تاکید نمایم که پاک کردن ‏صورت مسئله همواره بهترین راه حل نیست و گفتگو می‌تواند حلال بسیاری از موضوعات به ظاهر ‏غامض و غیرقابل حل باشد.‌‌ همان روش و شیوه‌ای که خاتمی به آن اعتقادی راسخ دارد و به دلیل همین ‏اعتقاد به الگویی بی‌بدیل در سپهر سیاسی کشور تبدیل شده است. ‏
در مسیر نسبتا طولانی و پر ترافیک ژوهانسبورگ تا سفارت در پرتوریا با آقای شیخ الاسلام سفیر ‏کشورمان در دمشق تماس گرفتم. ضمن مطلع کردن وی از این سفر گفتم که احتمالا هنوز نماینده سیاسی ‏سوریه در آفریقای جنوبی نیز در جریان قرار نگرفته و از وی خواستم که با توجه به روابط بسیار ‏نزدیکش با دفتر حافظ اسد و وزارت خارجه مساعدت نماید تا سوریه با تاریخ سفر موافقت نماید. توضیح ‏دادم که هرگونه تغییری در این برنامه ما را با مشکل مواجه خواهد کرد. شیخ الاسلام قول داد تمام تلاش ‏خود را برای انجام سفر در‌‌ همان زمان به کار گیرد. قرار شد بطور مرتب یکدیگر را در جریان تحولات ‏قرار دهیم. ‏
ساعتی بعد آقای «زعبی» کاردار سفارت سوریه در پرتوریا با من تماس گرفت. گفت که الان از دفتر ‏ماندلا به او اطلاع داده‌اند که قرار است ماندلا از تهران به دمشق برود. او از تاریخ سفر به تهران سوال ‏کرد و گفت با این اطلاع دیرهنگام نمی‌دانم پاسخ دمشق چه خواهد بود. به آقای زعبی گفتم که با توجه به ‏شخصیت ماندلا به صلاح کشور شماست که با این سفر موافقت نماید به خصوص اینکه در او سفر به ‏اسراییل و اردن نیز گنجانده شده است. توضیح دادم که سفارت ما در دمشق وزارت خارجه را در جریان ‏تاریخ دقیق سفر ماندلا به تهران قرار خواهد داد. ‏
گزارش ملاقات را طی تلکسی به خرازی اطلاع دادم. مطابق معمول نه تنها هیچ پاسخی که حاکی از ‏رضایت از اقدامات انجام گرفته باشد واصل نشد بلکه تلکس مایوس کننده‌ای از مرکز دریافت کردم. ‏مضمون تلکس این بود که «تا زمان نهایی نشدن سفر ماندلا به دمشق موضوع سفر به تهران بر اساس ‏دستورالعمل تلکس قبلی است و نمایندگی پس از تایید نهایی و موافقت سوریه با این سفر، ایشان را از ‏موافقت ته

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا