انگزدایی از ازدواج مجدد سالمندان
«آرزو ضیایی» در روزنامه «آرمان» نوشت:
تنهایی و افسردگی در دوران سالخوردگی در دنیا و ایران بسیار شایع است. زنان و شوهران سالمند اغلب دور از خویشاوندان زندگی میکنند و فرزندان آنها زمان کمی برای وقتگذرانی با والدین دارند و آنها اغلب تنها مونس و همدم یکدیگر هستند. اکثر زوجهای سالمند با توجه به تغییر سبک زندگی خانوادهها، شتاب توسعه، زندگی شهری و از همگسستگی خانوادهها تنها زندگی میکنند و این واقعیتی تلخ و اجتنابناپذیر است. وقتی یکی از زوجها به علت کهولت سن یا بیماری فوت میکند در واقع زندگی همسر سالخورده او دگرگون میشود و تنها و غصهدار به روزهای سخت آینده فکر میکند. وقتی امکان نگهداری سالمند تنها در خانه و نزد فرزندان فراهم نباشد، برخی فرزندان پدر یا مادر را به خانه سالمندان میفرستند.
بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران، 99درصد سالمندان، حداقل یک بار سابقه ازدواج در گذشته را دارند، 9درصد مردان سالمند و 49درصد زنان سالمند بدون همسر و تنها زندگی میکنند. این درحالی است که بیش از 70درصد مردان و 30درصد زنان تنهای سالمند، احساس نیاز به ازدواج مجدد را به فرزندان خود ابراز میکنند. فرزندان معمولا نسبت به ازدواج مجدد والدین سالمند خود واکنش مناسبی نشان نمیدهند و به ویژه زنان سالمند در هنگام طرح موضوع ازدواج مجدد در مظان اتهامهای فراوان قرار میگیرند و تصمیم آنها به سخره گرفته شده یا واکنش بدی از طرف اطرافیان خود دریافت میکنند. اگر به دور از هیجانات کاذب و هنجارهای فکری کنونی جامعه به ازدواج مجدد سالمندان تنها فکر کنیم، در واقع سالمند به هدف رسیدن به آرامش و رابطه دوستانه با همسر ازدواج مجدد میکند و مساله و نیاز جنسی در روابط زناشویی سالمند مرکزیت کمتری داشته و روابط عاطفی بخش اصلی ویژگی ارتباط اوست. طلاق در سالمندان کمتر اتفاق میافتد و ازدواج آنها کمتر تحتتاثیر عوامل خارجی قرار میگیرد. فرد سالمند با ازدواج مجدد خود به ثبات روحی میرسد و از ترسهایی مانند عدم تامین نیازهای عاطفی، مرگ در تنهایی و عدم امکان رسیدگی و مراقبت به دلیل گرفتاری فرزندان رهایی مییابد. این عوامل مهمترین علل گرایش سالمندان به ازدواج مجدد است.
آمار بالای افسردگی در سالمندان
تقریبا یک چهارم افراد بالای ۶۵ سال از افسردگی رنج میبرند و افسردگی یکی از مهمترین دلایل کاهش کیفیت زندگی سالمندان است. میزان افسردگی خانمها قبل از رسيدن به سن يائسگي بيشتر از آقايان است، اما بعد از بازنشستگی يا از کار افتادهشدن با توجه به فشارهاي ناشي از موارد گوناگون مانند هزینه مسائل درماني يا زندگي، تامين مسکن و… بروز افسردگي در آقايان بيشتر ميشود و در سنين سالمندي تقريبا آمار افسردگي خانمها و آقایان سالمند برابر است. متاسفانه آمار افسردگي در خانههاي سالمندي بيش از 70درصد است، در حالي که افسردگي در ميان سالمنداني که در کنار همسرانشان يا اعضاي ديگر خانواده زندگي ميکنند، حدود 30درصد گزارش شده است. عواملي چون تنهايي، بيوه بودن، کاهش حمايتهای اجتماعي، عدم توانايي کار کردن افراد، نبود سلامت جسمي و سابقه افسردگي در خانواده از مهمترین عوامل خطرساز در ابتلا به افسردگی سالمندان است. پيامدهاي افسردگي در سالمندان اختلال در عملکرد فردي، شغلي، خانوادگي و اجتماعی آنهاست.
خانههای سالمندان سبب افسردگی میشوند
اکثر سالمندان آسایشگاهها را نمادی از انزوا و طرد اجتماعی میدانند. آنها نمیتوانند به فضای حاکم بر آسایشگاهها عادت کنند و همیشه منتظر اتفاق خاصی هستند تا به خانواده برگردند. محققان حوزه سالمندی بر این باورند که اگرچه در موارد بسیار محدودی به دلیل شرایط خاص بعضی از سالمندان و نبود مراقبخانوادگی، فرد سالمند ناگزیر به رفتن به خانه سالمندان میشود، اما در اکثر موارد ترجیح فرد سالمند و خانواده، نگهداری فرد سالمند در خانواده است و سپردن سالمند به سرای سالمندان باید آخرین انتخاب مطرح شده در خانوادهها باشد. حس طردشدگی و انزوا در بین سالمندان حاضر در بیشتر آسایشگاهها وجود دارد و سالمندانی که بدون رضایت شخصی مجبور به حضور در آسایشگاه شدهاند، به دلیل دوری از خانواده و نبود امکان ملاقات منظم بیشتر منزوی میشوند. سالمندان از احساس بیمهری فرزندان خانواده، شرایط نامناسب سرایسالمندان و رفتارهای ترحمآمیز مسئولان آسایشگاهها و ملاقاتکنندهها احساس خواری و شکست میکنند.
نیاز به ازدواج مجدد در سالمندان
اگر فرد سالمند از هوشیاری و توانایی قابل قبولی برخوردار باشد آیا منطقی است که تنها به دلیل تنها بودن و فوت همسر به خانه سالمندان منتقل شود؟ برخی فرزندان برای حل مشکل تنهایی آنها وعده دیدار آخر هفته یا طول هفته را با افراد خانواده به پدر یا مادر سالخورده میدهند و به گمان آنها این کار در حل مشکل تنهایی والدینشان موثر است. فرزندان نباید این نکته را فراموش کنند که تنهایی سالمندان پس از فوت همسران آثار بدی بر روان آنها به جا میگذارد. فرزندان باید نگران والدین خود باشند و حتی برای آشنایی والد تنهای خود با یک همسر مناسب برنامهریزی کنند. آنها باید در نشستهای خانوادگی و رفت و آمدهای دوستانه با همکاران و همسایگان خود موجبات آشنایی پدر یا مادر را با یک فرد مناسب به منظور ازدواج فراهم کنند. متاسفانه در ایران افراد سالمند برای ازدواج دوباره تحت فشار از سوی خانواده هستند. فرد مجبور است به دلیل باورهای غلط اجتماعی و اثبات وفاداری خود به همسرش تا پایان عمر تنها زندگی کند، در صورتی که وفاداری تنها زمانی معنا میدهد که فرد زنده است، ولی وقتی شریک زندگی میمیرد معنای خود را از دست میدهد و در ضمن در دین اسلام هم اجازه ازدواج مجدد داده شده است. زنان سالمند تنها در هنگام ازدواج مجدد در تنگناها و فشارهای بیشتری هستند، در اکثر موارد به نفسپرستی یا خودخواهی متهم میشوند و به همین دلیل گاهی با وجود فشارهای عاطفی و مالی سنگین وارده به دلیل فوت همسر آنها ترجیح میدهند تنها زندگی کنند.
لزوم ایجاد سمنهایی با مدیریت سالمندان
یک عضو فراکسیون زنان مجلس در گفتوگو با «آرمان» با اشاره به لزوم حضور سالمندان با نشاط در جامعه میگوید: حفظ کرامت و ارزش سالمندان در دین اسلام بسیار مهم است، بنابراین ساز و کار مناسب برای عدم انزوای زنان یا مردان سالمند بعد از فوت همسران آنها باید فراهم شود. زهرا ساعی میافزاید: به علت فرهنگ غالب در جامعه، حفظ حیا و حرمتهای خانواده، بستر لازم برای ازدواج مجدد زنان میانسال و سالمند فراهم نمیشود، در حالی که این امکان برای مردان به سبب فرهنگ و عرف جامعه وجود دارد. مردان به راحتی از اطرافیان خود میخواهند که همسری دیگر برای آنها اختیار کنند یا خود دست به انتخاب میزنند و به سبب ارتباطات بیشتر اجتماعی و شرایط اقتصادی امکان ازدواج مجدد برای آنها فراهمتر است. بخشی از زنان سالخورده که همسران خود را از دست میدهند برای تامین مخارج زندگی متحمل مشکلات متعددی میشوند و تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار میگیرند؛ ازدواج مجدد آنها بر اساس معیارهای اصولی و اخلاقی از بار مالی سازمانهای حمایتی و فرزندان آنها میکاهد و احساس عزتنفس این زنان را افزایش میدهد. ساعی میگوید: نکته مهم، ایجاد مراکزی برای گذران اوقات فراغت سالمندان جامعه است. سالمندان با حضور و فعالیت در این مراکز احساس پوچی نمیکنند و بیشتر مورد توجه جامعه قرار میگیرند. آنها تجربیات ارزشمندی دارند و برخی از آنها مناصب شغلی مهمی در دوران جوانی و میانسالی داشتهاند که میتوانند تجربیات خود را به جوانان منتقل کنند. او خاطرنشان میکند: با اینگونه راهکارها سالمندان علاوه بر آنکه حضور موثر و مفیدی در جامعه دارند میتوانند در بستری مناسب و مطابق با هنجارهای اجتماعی، دینی و اخلاقی با افراد سالمند دیگر آشنا شوند و با افراد سالمندی که از لحاظ سنی، اجتماعی و فرهنگی، شرایط یکسانی با آنها دارند تصمیم به ازدواج بگیرند. ساعی تاکید میکند: ازدواج مجدد افراد سالمند برای فرزندان آنها نیز بهتر است، زیرا فرزندان همواره نگران وضعیت پدران یا مادران تنهای خود هستند و دغدغههای آنها نیز با ازدواج اصولی و موفق پدر یا مادر رفع میشود. این عضو فراکسیون زنان میگوید: تغییر در مسائل و عرفی جامعه در مورد هر مسالهای زمانبر است و طی آموزشهایی که به خانوادههای ایرانی داده میشود میتوان نگرش آنها را نسبت به ازدواج مجدد زنان سالمند خانواده تغییر داد و قبح این مساله را در جامعه از بین برد. تلویزیون با تولید آثاری میتواند فرهنگ ازدواج مجدد پدر یا مادر سالمند را در خانوادهها ایجاد کند و نقش فضای مجازی نیز در ایجاد این فرهنگ پررنگ است. او میگوید: دولت و سازمان بازنشستگی کشور نیز باید بستههای حمایتی خود را برای زنان سالمند و تنها فراهم کند که آنها وقتی اقدام به ازدواج مجدد میکنند از تامین هزینههای مالی خود در آینده اطمینان خاطر داشته باشند. ساعی میافزاید: با توجه به رشد جمعیت کنونی و سوق هرم سنی جامعه به سمت میانسالی و پیری باید تمهیداتی را برای ارائه خدمات مادی و معنوی به این اقشار در نظر گرفت. باید تجربیات کشورهای دنیا را در زمینه خدمات به سالمندان با توجه به فرهنگ ایرانی و اسلامی کشورمان بومیسازی و مکانهایی را برای فعالیت و استفاده از ظرفیت سالمندان ایجاد کرد. او میگوید: در حال حاضر سالمندانتنها سربار خانواده میشوند یا تنها زندگی میکنند، بنابراین منطقی و اخلاقی به نظر میرسد که سازمانهای مردمنهاد در حوزه ارتقای سطح زندگی سالمندان فعالیت داشته باشند و ساماندهی، مدیریت و اجرای برنامههای این سازمانها را نیز میتوان به سالمندان واگذار کرد و سالمندانی که تحصیلات دانشگاهی و مسئولیتهای اجرایی داشتهاند عهدهدار مدیریت این سمنها شوند. ساعی میافزاید: موفقیت این سمن در گرو فرهنگسازی در زمینه لزوم ایجاد آنهاست.
انتهای پیام