عکاس ایسنا: تیم خبری ایرانی در ژنو بی خبر می ماند
به گزارش انصاف نیوز، مینو عطا بخشی در شفقنا رسانه نوشت: نشست ژنو و حواشی آن در چند ماه اخیر یکی از مهمترین رویدادهای ایران و جهان بوده است که رسانه های مختلف ایرانی و خارجی آن را به صورت کامل پوشش خبری دادند. اما عملکرد عکاسان و خبرنگاران ایرانی در برابر رسانه های خارجی چگونه بود؟ نقاط ضعف و قوت عملکرد تیم خبری ایرانی چگونه ارزیابی می شود؟ آیا پیشرو بودن تیم خبری یک رسانه تنها به تجربه و قدرت خبرنگار و عکاس رسانه وابسته است؟ منبع اطلاعاتی عکاسان اعزامی چه کسانی هستند؟ روابط عمومی ها چگونه می توانند به تیم خبری ایرانی کمک کنند تا اطلاعات دست اول را آنها منتشر کنند؟ آنچه در ادامه می خوانید پاسخهای منا هوبه فکر عکاس اعزامی ایسنا به این پرسشها در روایتش برای شفقنا رسانه از تجربه های سفر ژنو و سفرهای سیاسی خبری اش به دیگر کشورهاست.
شما از جمله عکاسانی بودید که در سفر ژنو همراه هیئت ایرانی برای پوشش تصویری مذاکرات به آنجا رفته بودید. فضا و نحوۀ کار روزنامه نگاران و عکاسان خبری ایرانی را در زمان مذاکرات چه طور ارزیابی می کنید؟
من بین کل عکاسان نشست ژنو، چه داخلی و چه خارجی، تنها عکاس زن بودم. البته خبرنگار زن ایرانی و خارجی زیاد داشتیم. نحوۀ کار عکاسان و خبرنگاران تفاوت زیادی با یکدیگر داشت. خبرنگاران یک سالن مخصوص برای استقرار در ژنو داشتند، که سی آی سی جی (CICJ) نام داشت و جایگاه خبرنگاران ایرانی مشخص بود اما آنهایی که پویاتر و به دنبال خبرهای دسته اول بودند باید به یک نحوی وارد هتل آقای ظریف می شدند. اما نکتۀ اصلی تفاوت نحوۀ کار در سه نشست ژنو بود. در اولین نشست ژنو هیچ معذوریتی برای ورود به هتل نبود و من و خبرنگارمان جزو اولین افراد رسانه ای بودیم که وارد هتل شدیم. اما در دومین نشست ژنو به دلیل افزایش حساسیت تعداد اهالی رسانه در هتل بسیار افزایش پیدا کرد به نوعی که جای سوزن انداختن در لابی هتل نبود و این کار را سخت می کرد. من در اولین نشست سعی کردم خاص بودن عکسهایم را حفظ کنم اما در دومین نشست سرعت اهمیت پیدا کرده بود و به علت ورود ناگهانی وزرای خارجه 1+5 شوکی به مسئولان هتل وارد شده و توانایی کنترل شرایط از دستشان خارج شده بود؛ برای حفظ امنیت تقریباً بعد از ورود جان کری ورود به هتل ممنوع شد. در سومین نشست ژنو کلاً اجازۀ ورود خبرنگاران حتی به داخل لابی هم ممنوع شد چه برسد به طبقات و محل برگزاری جلسات. باز هم خبرنگاران به علت این که مشخصۀ ظاهری و وسایل خاصی نداشتند می توانستند به نوعی وارد هتل شوند اما منِ عکاس مجبور بودم بیرون و در سرما بایستم تا شاید بعد از دو سه ساعت فرد مهمی رد شود و من بتوانم عکسی بگیرم. از طرفی ارتباط ما با عکاسان خارجی خیلی ارتباط سختی بود، زیرا نه علاقه ای از سوی آنها بود و نه نیازی از سوی ما. حتی فرصتی هم برای برقراری رابطه نبود و در واقع اصلاً جو خوبی بینمان حاکم نبود و همیشه بحث و جدلی سر جا گرفتن داشتیم به خصوص این که اغلب هیئت ایرانی دیر می رسید و ما دیرتر از همه به محل می رسیدیم. من به یاد ندارم که حتی یک بار بدون چانه زنی و جدل عکسی گرفته باشم.
نگفتید نهایتاً درسومین نشست ژنو چگونه وارد هتل شدید؟
به دلیل سردی شدید هوا اجازه می دادند مدتی در لابی بمانیم، البته بدون دوربین! و هیچ کس اجازۀ عکاسی نداشت. هرچه به اواخر شب نزدیک می شدیم اجازۀ استقرارهای طولانی تری به ما می دادند و در همان موقع بود که توانستم پنهانی عکسی از اشتون در حال رفت و آمد در لابی بگیرم، ولی فضا واقعاً امنیتی بود و به هیچ وجه اجازۀ عکاسی نمی دادند، حتی قبل از این که فرد مهمی رد شود، کسی می آمد و به خبرنگارها هشدار می داد که هیچ کس حق هیچ پرسش و سخنی ندارد. در همین حین بعضی از خبرنگارها بودند که هیچ سختی ای به خود نمی داند، در سی آی سی جی می نشستند و خبرها را از بقیۀ سایتها و افراد می گرفتند.
به نظر شما فعالیت رسانه ای ایرانیها و رسانه های غیر ایرانی چه تفاوتهایی با هم دارد؟
رقابت شدیدی بین عکاسان در سرعت مخابرۀ عکس وجود داشت، البته برای رسانه های بزرگ بین خودشان و برای ما بین رسانه های ایرانی. هرچند که رقابت ما ناسالم بود و بعضی خبرگزاریها عکسهای یکدیگر را به اسم خودشان روی سایت می گذاشتند و با دستکاری ساعت ارسال، خبر خود را پیشرو نشان می دادند.
فکر می کنید سایر تفاوتها در ابزار و امکانات است یا در نحوۀ فعالیت و حتی نگرش خبرنگاران و عکاسان؟
در نشستی که در خبرگزاری داشتیم با بررسی و مقایسۀ عکسهای ایرانی و خارجی، به این نتیجه رسیدیم که کیفیت عکسها واقعاً تفاوتی با هم ندارند و حتی در جاهایی عکسهای ایرانیها بهتر هم است. در صورتی که آنها تجهیزات حرفه ای تر و شناخت بهتری از محیط داشتند. حتی در برقراری رابطه نیز بهتر عمل می کردند. از لحاظ خبری هم اولین خبر توافق توسط ما مخابره شد که این سرعت و چابکی خبرنگار را نشان می دهد.
چگونه این رابطۀ بهتری که خبرنگاران خارجی داشتند به وجود آمده بود؟
یکی این که سابقۀ فعالیت خیلی زیادی داشتند؛ نکتۀ دیگر این که منِ عکاس از اتفاقات در نشست خبر ندارم، خبرنگار است که از طریق برقراری رابطه مثلاً با هیئت ایرانی زودتر به خبرها می رسد، اگر من هم از این وقایع آگاه شوم مسلماً عکسهای بهتری می توانم بگیرم. مثلاً اگر بدانم ورود جان کری بین چه ساعاتی است خود را برای گرفتن عکس بهتر آماده می کنم اما وقتی نمی دانم باید همیشه آماده باشم در حالی که خبرنگاران و عکاسان خارجی رابطی داشتند که مدام به آنها اطلاعات را می رساند و از برنامۀ پیش رو آگاهشان می کرد. این رابط از سوی روابط عمومی هر کشوری این مسئولیت را بر عهده داشت اما روابط عمومی ایران، مدام ما را از همه جا بی خبر می گذاشت و این ترمز ما بود. مثلاً در شب آخری که ما حدود 45 ساعت بیدار بودیم، در لحظات آخری که خبر توافق رسید در عرض چند دقیقه تمام عکاسان و خبرنگاران رفتند و ناگهان لابی خالی شد. اما ما در به در دنبال روابط عمومی بودیم که بفهمیم بقیه کجا رفته اند؟ اما نتوانستیم با آنها تماس بگیریم نهایتاً از روابط عمومی خارجیها پرسیدیم که چه اتفاقی افتاده و بعد از بیست دقیقه تأخیر به ساختمان یو اِن (UN) رسیدیم. وقتی که همۀ عکاسان خارجی ردیف اول و به راحتی نشسته بودند، آن هم عکاسانی که برای محافظان کاملاً شناخته شدهاند و از لحاظ زبان قوی تر بودند؛ من نهایتاً زبان انگلیسی بلدم اما پلیسی که آنجا بود فرانسوی بود، و این شرایطی کاملاً سخت و نابرابر را برای ما ایجاد می کرد.
همان طور که اشاره کردید در کشورهای دیگر کسانی که مسئول ارتباط با رسانه ها هستند حتی گاهی قبل از برنامه به عکاسان و خبرنگاران دربارۀ شرایط کار آنجا توضیح می دهند. مثلاً نوع و میزان نور سالن، فضایی که عکاسان می توانند عکاسی کنند و… . در این سفر شما چنین تجربه ای را داشتید؟
بله، همچنین کسی وجود دارد که دارای روابط خوبی با روابط عمومی های وزارت خارجۀ دیگر کشورهاست. البته بیشتر از اتفاقات می گوید و مسائل حرفه ای را شرح نمی دهد، ما نیز چنین افرادی را داشتیم اما در ارائۀ اطلاعات خیلی وسواس به خرج می دادند. مثلاً ما در آسانسور بودیم و قرار بود به نشست آقای ظریف با یک فرد برویم، وقتی از آنها می پرسیدیم این فرد کیست؟ می گفتند حالا می روید می بینید! حالا نمی دانم شاید شرایط آنجا آن قدر حساس و دست و پاگیر بود، و از آنجایی که در واقع آقای ظریف میزبان بقیۀ افراد بودند روابط عمومی ایران حساسیت بیشتری نسبت به روابط عمومی های دیگر کشورها داشت.
آیا شما پیش از این تجربۀ سفرهای خبری سیاسی را داشته اید؟
بله، من قبلاً همراه آقای احمدی نژاد به چین، ترکیه، تاجیکستان و مصر سفر کرده بودم.
ژنو چطور؟
ژنو خیر ولی یک بار همراه آقای لاریجانی به برن رفته بودم.
این سفر را نسبت به سفرهای دیگر چه طور ارزیابی می کنید؟
سفرهای قبلی تقریباً به هم پیوسته بودند و نیاز به یک هماهنگی سریع با شرایط کشورها وجود داشت زیرا شرایط از یک کشور به کشور دیگر کاملاً تغییر می کرد. مثلاً این که رفتار روابط عمومی چگونه است؛ محافظها چه رفتاری دارند؛ چه قوانینی وجود دارد؛ تا کجا میتوانم جلو برم و … . اما از لحاظ عکاسی سومین نشست ژنو کاملاً متفاوت بود، هر آن منتظر یک اتفاق جدید و ناگهانی بودیم. مدام گمانه زنی می کردم که اگر فلان اتفاق افتاد من چه عکسی باید بگیرم. و اینجا بود که تجارب سفرهای قبلی بسیار به کار من می آمد. در سومین نشست احتمال توافقی هر چند جزئی را می دادم، در مسیر که می رفتیم ناگهان توجهم به بالای یکی از ساختمانهای یو اِن جلب شد. در کنار پرچمی که آرم سازمان ملل را داشت از دودکشی دودی سفید بیرون می آمد، این دود احتمالاً مربوط به وسیلۀ گرمایشی ای بود که به علت سرما وضوح بیشتری پیدا کرده بود. من پیش خودم فکر کردم که اگر توافقی رخ دهد این دود سفید که در قدیم نشانۀ توافق و صلح بوده است، در کنار این پرچم می تواند جالب باشد، من این عکس را گرفتم و بعد که توافق حاصل شد این عکس خیلی با خبر هماهنگ بود. یا در نشست دوم به علت نقشی که فرانسه ایفا کرد سعی می کردم عکسهای معنی داری از فابیس بگیرم، یا در پایان نشست و موقع عکسهای یادگاری دانسته هایم را لحاظ می کردم، و این دور اندیشی ها از تجاربی بود که من از سفرهای قبلی به دست آورده بودم که در سفرهای قبلی فاقد این آگاهیها بودم.
قبل از اینکه به این سفرها بروید چه قدر دربارۀ محیط کار تحقیق می کنید؟ چه سؤالهایی می پرسید؟ آیا این دانستنیها کارتان را راحت تر می کند یا باعث شکل گیری یک ذهنیت نادرست می شود؟
سفر چین و تاجیکستان و ترکیه به هم پیوسته بودند، به همین علت من خیلی دربارۀ شرایط از همکاران سرویس خارجی پرس و جو می کردم. آنها سعی می کردند فضا را ترسیم کنند و معمولاً کسی را معرفی می کردند که می تواند در روابط عمومی ها بیشتر کمک کند. گاهی حتی این که چه مقامی با چه زاویه ای از عکس ارتباط بهتری برقرار می کند، مختصات محیط و آن کشور خاص را شرح می دادند. اما همیشه قرار گرفتن در محیط و رو به رو شدن با اتفاق خیلی تفاوت دارد. چون هر کسی تجربیات خود را در شرایط خاص خود و با نگاه خود می گوید. مثلاً در سفرهای ژنو هر بار نسبت به سری قبل برقراری ارتباط راحت تر بود. هرچند که باز هم نکاتی بود که تغییر می کرد.
قبل و بعد از مذاکرات در طول سفر آیا به راحتی می توانستید عکاسی و عکسها را منتشر کنید؟ چه مشکلات و محدودیتهایی داشتید؟
مشکل خاصی وجود نداشت، تنها مورد برای عکس آقای ظریف در حالتی بود که در هواپیما دراز کشیده بودند. دربارۀ آن عکس هم گفتند فعلاً عکس را منتشر نکنید زیرا ممکن است تأثیری در نتیجۀ مذاکرات داشته باشد، و اجازۀ انتشار در پایان سفر را دادند، ولی در این میان یکی از خبرگزاریها کارشکنی کرد و این عکس را منتشر کرد. البته بعد آن را حذف کرد ولی وقتی شما عکسی را هرچند برای مدتی کوتاه روی اینترنت بگذارید در هر صورت منتشر شده است. بعد از آن هیچ عکسی نبود که برای گرفتن آن ممانعت کنند.
آیا در این سفر موقعیتهایی پیش آمد که عکسی از زاویه ای بگیرید اما آن قابل نشر نباشد. معمولاً با چه دلایلی از عدم انتشار یک عکس از سفرهای خاص این چنینی جلوگیری می شود؟
خیر، تقریباً چنین موقعیتی پیش نمی آید. خصوصاً در عکسهای گروهی و رسمی روابط عمومی ایران اعمال قدرت نمی کرد، مگر در عکسهای غیر رسمی. مثلاً یک بار وقتی آقای ظریف برای گفتن خسته نباشید به خبرنگاران در هواپیما به کنار ما آمد، کت به تن نداشت و دکمۀ یقۀ پیراهن خود را نبسته بود، خودش سریع متوجه شد و دکمه را بست. بعد روابط عمومی به ما گفت عکسهای با یقه باز را منتشر نکنید ما نیز با توجه به اصول و چارچوب خبرگزاری اشکالی برای نشر عکسی ندیدیم که موقع بستن دکمه همراه با لبخند آقای ظریف گرفته بودیم، هرچند روابط عمومی بعداً به ما معترض شد ولی ما آن عکس را حذف نکردیم.
نگران این نبودید که جای دیگری برایتان محدودیت ایجاد کنند؟
راستش یک سری مسائل بر عهدۀ من نیست، دبیر سرویس و در بعضی مواقع حساس خود مدیر است که تصمیم می گیرد.
در این سفرها ارتباط عکاسان خبری با روزنامه نگاران چه طور است؟ آیا این ارتباط همپوشاننده است؟ مواردی پیش آمده است که روزنامه نگاران از دادن اطلاعات به عکاسان به هر دلیلی خودداری کنند و این عدم اطلاعات مانع فعالیت مؤثر عکاس شود؟
تقریبا خبرنگار هر رسانه ای با عکاس آن رسانه کامل هماهنگ است. خبرنگار ما نیز هر خبری را قبل از همه به من می گفت، غیر از آن من در این سه سفر با چند خبرنگار از کشورهای خارجی آشنا شدم که برای پوشش این برنامه آمده بودند، و روز به روز روابطمان صمیمی تر می شد و اطلاع رسانی دو جانبه ای داشتیم. در کل ممانعت خاصی از سوی خبرنگاران برای رسیدن خبرها به منِ عکاس نبود، زیرا من رقیبشان نبودم. اما فکر می کنم بین خود خبرنگاران این مسئله وجود دارد و البته برای اخبار مهمی مثل توافق کاملاً طبیعی است زیرا هر کسی می خواهد رسانۀ خودش قبل از همه خبر را منتشر کند. در واقع این روابط بین خود عکاسان نیز وجود دارد، اما به صورت مثبت تری. من فکر می کنم بین عکاسان تفاهم زودتر حاصل می شود.
بعد از تمام این تجارب و سفرها فکر می کنید چه تجربۀ خاصی دارید که بار بعد و در سفر بعد چندین قدم شما را به جلو ببرد؟
تجربه خیلی مهم است، مثلاً اولین چیزی که من به ذهنم می آید، این است که من اگر تجربۀ سفرهای قبلی را نداشتم، مثلاً برای ورود جان کری که اتفاق مهمی به شمار می آمد و حتی بین خود خبرنگاران خارجی نیز همهمه ای ایجاد می شد، کاملاً هول می شدم و دست و پای خود را گم می کردم، چه برسد به این که در آن موقع من از همه جدا ماندم، طوری که تمام عکاسان و فیلمبرداران جلوی او بودند و من پشت سر او، اما آرامش خودم را حفظ کردم و سعی کردم عکسی متفاوت از همه بگیرم و بعد باز خودم را به جلوی او برسانم که عکس از رو به رو هم داشته باشم. می دانید تمام این اتفاقات در یک لحظه رخ می دهند، تو باید در لحظه تصمیم بگیری و فرصتی برای هدر دادن و سبک سنگین کردن نداری و هرچه تجربه ات بیشتر شود این لحظه ها آنی تر و سریع تر سپری می شوند. و این که همیشه نیاز به یک پیش بینی وجود دارد، مثلاً الآن از ماشین پیاده شد به کدام سمت می رود؟ بعد از آن چه می شود و چه و چه؛ که این قدرت پیش بینی نیز هر بار افزایش پیدا می کند.
نکتۀ دیگر این که من متوجه شده ام نباید منتظر هیچکس باشم، چه روابط عمومی چه خبرنگار. من خودم باید همه جا پیشرو باشم، خودم باید عکاس خبرنگار باشم.
انتهای پیام