تجسم بهشت در بهشتی
حجت الاسلام «هادی سروش» مدرس حوزه در یادداشتی در سالگرد شهادت آیت الله سیدمحمد بهشتی نوشته است که در پی میآید:
چندی پیش کتابی منتشر شد که حاوی روایت های و خاطرات محافظان آیت الله بهشتی بود. گردآورنده معززش از حقیر مطالبه مقدمه ای فرمودند که گزارشی از آن مقدمه، چنین است (با کمی تغییر) :
📃 تجسم بهشت در بهشتی
۱ – موفقیت او در صحنه های تربیتی، علمی، مدیریتی، سیاسی قاعدتا باید راز و رمزی داشته باشد؛ و آن دو وصف کم یاب اگر نگوییم نایابِ «حکمت و اخلاق» اوست.
۲ – خدای حکیم فرمود: «من یوت الحکمه فقد اوتی خیرا کثیرا؛ هرکه از حکمت توشه برده به خیرکثیردست یافته است .»بقره/۲۶۹
استاد مطهری در معنای حکمت : «انسان حکیم، انسانی است که از روی دانایی برای بهترین هدفها بهترین شرایط ممکن را انتخاب کند.»(مجموعه آثار۴۶/۱) .
۳- در «حکیم بودن » آیت الله بهشتی ؛ غیر از برخورد حکیمانه اش با«جریان بنی صدر » شاهد دیگری میطلبد که به نظر می رسد آن شاهد تاسیس و تبیین مجموعه «قانون اساسی » است .
البته سخن گفتن و نیز تبیین حق آزادی و حق انتقاد، از برجسته ترین ارکان نظام های سیاسی و اجتماعی ، خود شاهد دیگری بر دانایی و حکمت او بود.
۴ – حکمت و دانایی اش فقط در بخش اجتماعیات و سیاسیات نبود ، بلکه به گزارش فرزندان فرهیخته اش ؛ در خانواده اش نیز ، تلالو داشت. مانند تشویق به آموزش رانندگی همسر، و ارایه حق انتخاب حجاب به دختر ، و اجازه استفاده از حق انتخاب رشته تحصیلی به پسر و….
۵ – “اخلاق ” بخش دوم جوهره شخصیت آیت الله بهشتی بود.
خلوص، تواضع، صداقت، و خلاصه «شرح صدر » ، از خصوصیات مهمش بود. نتیجتا ؛ این اوصاف از اویک شخصیت الهی و ملکوتی و نیز محبوب ساخت.
۶ – “شرح صدر” او ، یعنی ظرفیت بسیار بالایش در برابرِ تهمت ها و شایعه ها ، در نظام ما مثال زدنی شد. چرا که یک مدیریت نمونه ، در ظرفیت وسیع ، در برابر همه ی مشکلات اجتماعی و سیاسی و نیز فشارها خود را ثابت میکند . امیرالمومنین فرمود:”سعه الصدر آله الریاسه” .
۷ – در مورد “صداقتش” مهم این بود که ؛ «صدق و صداقتش» از زبان عبور کرد و همه اعضاء وجوارحش را در بر گرفت .
ذرهای از بیصداقتیهایی مانند نیرنگ، خیانت، دو رویی و سیاست بازی، کسی چه دوست و چه دشمن از او گزارش نکرده.
امام حسین(ع) فرمود:
“ان شیعتنا من سلمت قلوبهم من کل غش و غل و دغل ” ؛ قلب شیعیان ما از هرگونه ناخالصی و نیرنگ و بازی، مبرا ست ” .
ایشان از نظر شرایط ظاهریِ زندگی، همان که بود را از خود نشان میداد نه چیز دیگری، لذا حاضر نشد به خاطر تغییر دید مردم ، خانه خود را به پایین شهر منتقل کند ، در همان نقطه مسکونی قبل از انقلابش ماند ، گرچه آماج تیرهای زهرآگین را جهت دارتر میکرد .
صداقتش ظهور دیگری نیز داشت ؛ در بخش ارتباطش با امام ؛ با اینکه میگفت : امام مراد من است و همه زندگی را با تشیخصِ مصلحت از سوی ایشان تنظیم میکنم ، اما از “حق انتقاد” خود استفاده نمود که نامه معروفش درباره بنی صدر حاکی این حقیقت است . این هم میشود “صداقت” .
۸ – طبق آیه ۲۶۹بقره ؛ از این حکمت و اخلاق ، به “خیر کثیر” رسید. و ما و نظام ما همواره بهرمند از قطرات آن “خیر کثیر” بوده و هستیم .
طوبی له و حسن مآب.
انتهای پیام