تراژدي سینمای کمدی!
«آرش پارساپور» روزنامه نگار، در روزنامه قانون نوشت:
پا تو کفش من نکن! دلش میخواهد یک کمدی پرفروش باشد ولی نمیتواند
سکانس های بیهوده زیادی در طول فیلم وجود دارد که گویا سفارشی است و برای نشان دادن نابازیگران در این سکانس ها ساخته شده اند
تیم فیلمسازی اثری چون پا تو کفش من نکن! راه را کاملا غلط رفته اند و حالا بعد از اکران با شوآف و نمایش هایی در سینماهای سرتاسر کشور و حضور بازیگران مجموعه و… سعی در فروش هر چه بیشتر دارند
بعد از دیدن «پا تو کفش من نکن» واکنش های گوناگونی خواهید داشت. بیشترین واکنشی که احتمالا از خود نشان خواهید داد افسوس خوردن به حال خودتان برای هدر رفتن دو ساعت از زندگی عالیقدرتان خواهد بود. محمدحسین فرحبخش فردی است که کار سینمایی خود را با نوشتن فیلمنامه فیلمی چون شارلاتان شروع کرده و اینکه در کارنامه حرفه ای او فیلم خوبی مثل زندگی خصوصی نيز به چشم میخورد یا کاملا شانسی و اتفاقی بوده و یا شاید برای یک بار هم که شده در روند تولید فیلم از کسی مشاوره گرفته است. پا تو کفش من نکن! دلش میخواهد یک کمدی پرفروش باشد ولی نمیتواند. در بین اسم هایی که در پوستر فیلم میبینید نام رضا ناجی واقعا دل آدمی را به درد میآورد. اینکه چرا رضا ناجی بازیگری که برنده جایزه خرس نقره ای شده باید کارش در سینما به اینجا بکشد که با چپ کردن چشمانش و زل زدن به دوربین و با لهجه حرف زدن بخواهد خنده را به زور به لبان تماشاچیان بیاورد؛ ایراد از بدنه سینمای ماست که به امثال رضا ناجی بها نمیدهند و نقشی به او داده نمیشود و به طور قطع وی نيز برای امرار معاش خویشتن مجبور به بازی در فیلم هایی مثل پا تو کفش من نکن! میشود. در بعضی از نوشته های راجع به این فیلم میخوانید که آن را با فیلمی مثل«50 کیلو آلبالو» مقایسه کرده اند. قیاس این دو فیلم کاری بس اشتباه و بی معنی است. « 50 کیلو آلبالو» اگر یک فیلم تجاری بود و سعی در تصرف گیشه داشت؛یک استراتژی خوب و تیم حاذق پشت آن بود. تیمی که توانسته بود با یک فیلم کمدی سرهم بندی شده مثل آثار غالب سینمای فعلی مان فروش خود را تضمین کند و چه بسا اگر از اکران بر داشته نمی شد فروش بسیار بیشتری نیز پیدا میکرد. اما تیم فیلمسازی پشت اثری چون پا تو کفش من نکن! راه را کاملا غلط رفته اند و حالا بعد از اکران با شوآف و نمایش هایی در سینماهای سرتاسر کشور و حضور بازیگران مجموعه و… سعی در فروش هر چه بیشتر دارند.
ایراد اندر ایراد
داستان بسیار سرراست است. یک زوج جوان از قشر طبقه پایین جامعه و یک زوج دیگر از قشر طبقه بالای جامعه به محضر میروند و در یک اقدام عجیب و غریب اسمشان اشتباهی و برعکس در شناسنامه هم میرود. این دو زوج باید دو سه روزی دندان روی جگر بگذارند تا محضر باز شود و این اشتباه تصحیح شود. این سوژه به ظاهر خط قرمزی و داغ با بازی بد و روایت بدتر تبدیل به فیلمی خنک و بیمزه شده است.
کارگردان در اکثر سکانس ها نمایی کاملا بسته و نزدیک از چهره بازیگران در حین ادای دیالوگ هایشان دارد و دوربین تا حلق درون صورت ایشان رفته است. این نماهای نزدیک انگار میخواهد زیبایی چهره بازیگران را به رخ تماشاگر بکشد که به لطف گریم بسیار بد همین را هم نشان نمیدهد! فیلمنامه فیلم نيز عملا بی معنی و شوخی های آن بسیار سطحی است. فیلمنامه یک فیلم کمدی جز دو سه صحنه با شوخی های بی ادبانه در هیچ سکانسی توان گرفتن خنده از بینندگان اثر را ندارد. یوسف تیموری کاراکتر همیشگی تلویزیونی خود را به روی پرده سینما آورده و سحر قریشی هم کاش دست از سر لوندی و بازی های مصنوعی خود بردارد. در بین این جمع بازیگران در کمال تعجب بایداشاره كرد، علی صادقی با ایفاگری نقش کوتاه خود توانسته خوب عمل کند و باقی عوامل بازیگری فیلم به کل در آفساید به سر میبرند.
مرا به زور بخندان!
سکانس های بیهوده زیادی در طول فیلم وجود دارد که گویا سفارشیست و برای نشان دادن نابازیگران در این سکانس ها ساخته شده اند. مثل سکانس جابهجایی زوجین در کلانتری توسط سرباز پلیس وظیفه که فقط براي نشان دادن چهره خوش سیمای بازیگر سرباز وظیفه ساخته شده است. اصولا فیلم هایی از این قبیل برای به نقد کشیدن ساخته نمیشوند و تکلیف خودشان را با منتقدان سینمایی ميدانند.
اینگونه فیلم ها برای پر کردن اوقات فراغت مخاطبین عام ساخته و به اکران در میآیند. اما شاید بهتر است که بدانیم مخاطب سینمای کمدی کشورمان با وجود ساخت آثار خوب و محتوا داری در این ژانر نیز سلیقه اش کمی تا قسمتی تغییر پیدا کرده و به دنبال اسم چهار بازیگر و دو تا شوخی نصفه و نیمه بی ادبی نیست. این فیلم ها یا بهتر است تبدیل به نمایش های شبانه کمدی در سالنهای مخصوص این نوع نمایشها شوند و یا در بازار ویديویی پخش گردند و آبروی سینما و شعور مخاطب را حفظ کنند.اصراری به اینکه کمدی باید همراه با تفکر و تعقل باشد ندارم. کمدی میتواند تنها برای خنده باشد و بس.خندیدن نيز هیچ عیبی ندارد. حتی اگر پشت آن تفکر و تاملی نهفته نباشد. ولی زورکی خندیدن و به زور خندانیدن ایراد دارد. فیلمی که میخواهد به زور خود را بامزه نشان دهد و با کمک اسامی بازیگران نه چندان سوپر استارش خود را نمایش دهد؛ به جایی که باید،نمیرسد. پا توکفش من نکن! برای پناه بردن از شر آتش سوزان داغ تابستان به سمت سالن سینمایی خنک و استراحتی دو ساعته در طول روز به کار میآید و نه چیز دیگر!
انتهای پیام