«برخی وظیفهی خود میدانند که نگذارند دولت موفق شود»
یک فعال سیاسی اصلاحطلب میگوید: «در جامعهی ما گاهی دیده میشود افرادی هستند که اسم و رسم و تریبون هم دارند اما وظیفهی خود میدانند که نگذارند دولت موفق شود.»
متن گفتوگوی شفقنا با مرتضی حاجی را در ادامه میخوانید:
*در شرایطی که اکثریت جامعهی ایرانی در سه انتخابات گذشته با تکرارهای سید محمد خاتمی همراه شدند و افکار عمومی، اصلاحات را پیروز میدان سیاست میبینند، برخی صاحبنظران سیاسی به اصلاحطلبان هشدار میدهند که اگر در این برههی تاریخی، فعالیتهای موثری نداشته باشند، در سال ۱۴۰۰ باید قدرت را به جناح رقیب واگذار کنند؛ نظر شما در این باره چیست و جایگاه اصلاحطلبان را در آیندهی سیاست ایران چطور میبینید؟
حاجی: در این تردیدی نیست که هر کسی تصدی مسوولیتی را به عهده میگیرد، باید از نظر مردم، عملکرد رضایتبخشی داشته باشد تا بتواند جایگاه خود را میان آنها حفظ کند. مردم به اشخاص رأی نمیدهند بلکه به افکار رای میدهند و اگر اشخاصی افکاری را مطرح و برنامههایی را اعلام کنند اما به هر علت ناتوان از اجرای آن باشند، مردم حق دارند تجدیدنظر کنند و این کار را هم میکنند. این حرف، درست است که اگر افراد برآمده از پشتیبانی اصلاحطلبان و آرای تعیین کنندهی مردم که امروز به مسوولیت -چه در قوهی مجریه و چه در شوراها از جمله شورای شهر تهران- رسیدند، نتوانند برنامههایی را که اعلام کردهاند، به درستی اجرا کنند و رضایت مردم را جلب کنند، مردم برای دورههای بعد به دنبال کسانی خواهند رفت که احتمال میدهند در اجرای برنامهها موفقتر باشند. البته به شرط این که برنامهی آنها را باور کنند و بپذیرند. این تعهدی است که انتخابشدگان در مقابل مردم دارند و دینی است که به مردم بدهکارند و شرطی است که در انتخاب آنها نانوشته، پیوست رأیی بوده که دریافت کردهاند. اگر نخواهند پایبندی به این شرط نشان دهند، مشروعیت رأی آنها هم مورد تردید قرار میگیرد. بر این اساس همه باید تلاش کنیم و تلاش کنند که به طور بسیار بسیار جدی تعهداتشان را نسبت به برنامههایی که به مردم اعلام کردند، انجام دهند و عملی کنند و از این جهت رضایت مردم را کسب کنند. این هم خواستهی شخصی من است به عنوان یک رأی دهنده و حامی عزیزانی که در تهران انتخاب شدند و هم برآیند گفتوگوهایی است که به طور معمول با مردم عادی دارم و میبینم که به طور روزمره این خواستهها را مطرح و دنبال میکنند و دلخوش به یک آیندهی بهتر در همهی حوزهها برای شهر و کشورشان هستند. به همین دلیل انتخاب افرادی که به عنوان همکار این انتخابشدگان، تصدی امور را به عهده خواهند داشت، بسیار مهم است. امروز هم بزنگاه این تصمیمگیری است بنابراین امیدوارم که انتخاب اعضای کابینه و نیز انتخاب شهردار برای تهران و شهرهای بزرگ کشور به گونهای باشد که مردم احساس کنند رأی ایشان در عمل تأثیرگذار بوده است و نه در یک موضعگیری مقطعی روز انتخابات و در طول این چهار سال، تحقق خواستههایشان را که در آراءشان نانوشته بیان شده است را مشاهده کنند.
*با توجه به نشانههایی که امروز دریافت میکنیم و مطالباتی که در ایام انتخابات مطرح و وعدههایی که داده میشد، وضعیت امروز اصلاحطلبان را چطور میبینید و به چه سمتی میروند و باید چه مسایلی را در نظر بگیرند تا مشول تجدید نظر مردم نشوند؟
حاجی: اصلاحطلبی،حداقل در سه انتخابات اخیر نشان داده است که موقعیتها را خوب سنجیده و مردم با پشتوانهی صداقتی که از رییس دولت اصلاحات، سراغ دارند و باوری که به درستکاری مجموعهی اصلاحطلبان -در رفتار سیاسی و اجتماعی و بخصوص اقتصادی- دارند، به آنها اقبال کردند. این پشتوانه، همچنان قوی و تأثیرگذار ادامه دارد اما این پشتوانه باید نیروی محرکهای برای اصلاحطلبان باشد تا موقعیت خود را در عرصهی سیاسی کشور تثبیت کنند. تثبیت کردن موقعیت به این معنا نیست که حتماً در پستهای اجرایی حضور پیدا کنند. مهمترین جایگاه برای اصلاحطلبان، جایگاه در بین باورهای مردم است یعنی مردم به درستکاری، امانتداری، تشخیص درست، قدرت برنامهریزی و توان اجرایی کردن برنامههای آنها باور داشته باشند. این را نباید این گونه معنا کرد که اصلاحطلبان در انتخابات شرکت کردند تا خود، منصبهای اجرایی را به عهده بگیرند. در انتخابات ریاست جمهوری بین کاندیداهای موجود -قبل از حضور آقای جهانگیری در رقابت ها- طبیعتاً اصلاحطلبان، گزینهی بهتر را که آقای دکتر روحانی هست، انتخاب کردند. این نباید به آن معنا تلقی شود که گزینهی ایده آل را انتخاب کردند. نه آقای روحانی، مدعی اصلاحطلبی است و نه اصلاحطلبان در شرایط عادی، ایشان را برترین گزینهی خود میدانند. در بین نامزدهایی که مطرح شدند، قطعاً آقای روحانی به دلیل قدرت برنامه ریزی، توان اجرایی و همچنین برخورداری از حمایتهای مردم، چند سر و گردن از بقیه بالاتر است. حضور آقای دکتر جهانگیری هم در انتخابات، خیلی دیرهنگام بود و برای این که ایشان فرصت کند به استانها و شهرستانها برود و با مردم صحبت کند، زمان وجود نداشت و بنابراین میتوان گفت حضور ایشان برای انتخاب نامزدها چندان موضوعیت نداشت که چه کسی را بخواهیم به عنوان نامزد اصلاحطلبان برگزینیم. در چهار سال پیش رو انتظار از دولت برآمده از آرای اکثریت چشم گیر و قاطع اصلاحطلبان این است که فضای اجتماعی برای فعالیتهای قانونمند اجتماعی و سیاسی گسترش پیدا کند. این به آن معنا نیست که دولت نباید به مسایل اقتصادی توجه کند. مسایل اقتصادی، اهمیت بسیار بالای خود را دارد و در جای خود باید تیم اقتصادی کارآمدی برای این کار انتخاب شود اما رأیی که مردم دادند، در موارد بسیاری، نه به وعدههای اقتصادی رقیب آقای روحانی بود. وعدهی یارانه برای یک خانوادهی مثلاً پنج نفری روستایی کم درآمد یا ساکن یک شهر کوچک دوردست، خیلی وسوسهبرانگیز است اما تعداد چشمگیر مردم محرومیتکشیدهی به دلیل معضلات اقتصادی و معیشتی، رأی به آقای روحانی و نه به آن یارانه بود. میتوان گفت اکثریت، طبقهی متوسط در انتخابات، تأثیرگذار بودند و هستند اما نباید نادیده بگیریم که برخورداری از این یارانهها برای خیل عظیمی از مردم پایینتر از متوسط، مهم بود اما این را نپذیرفتند. این چهارسال فرصتی برای اصلاحطلبان است که از این فضا استفاده و ساختارسازی قدرتمندی برای تداوم اعتماد مردم نسبت به اصلاحطلبان طراحی کنند، آن را به اجرا بگذارند تا انشاالله در انتخابات بعدی هم با موفقیتهای بیشتری روبهرو شوند.
*در صحبتهایتان اشاره کردید که آقای روحانی، انتخاب ایدهآل اصلاحطلبان نبوده و ایشان هم هیچ وقت خود را مدعی اصلاحطلبی ندانستند؛ این موضوع و موارد متعدد دیگر، علامتهایی از جابهجایی مرزهای اصلاحطلبی و اصولگرایی را نشان میدهد. با در نظر گرفتن این مساله فکر میکنید آرایش سیاسی کشور در آینده چگونه خواهد بود؟
حاجی: در بین اصولگرایان طیف گستردهای به نام نیروهای «معتدل اصولگرا» پیدا شده است که با تندروها فاصلهی جدی میگیرند. با این که همین طیف در دورهی آقای احمدی نژاد، از او حمایت کردند و آقای احمدی نژاد به شدت در انتخاب خود، مدیون این افراد بود اما عملکرد غیرقابل دفاع آقای احمدی نژاد و دولتش و مشکلات عدیدهای که برای کشور ایجاد شد، باعث شده است که آنها پی به اشتباه خود ببرند و خطشان را از آن جناح تندرو جدا کنند. البته در بین این تندروها هنوز کسانی هستند که با همه ی کم و کاستیهای عملکرد ایشان، همچنان به حمایت از آقای احمدی نژاد پایبند هستند اما در عین حال قاطبهی مردم و رأیدهندگان در انتخابات که بین آنها هم اصولگرا و هم اصلاحطلب وجود داشت، به آقای روحانی روی آوردند و از ایشان حمایت کردند. در میان حامیان آقای روحانی، اصلاح طلبان بسیار بیشتر بودند اما بخشی از اصولگرایان معتدل نیز با فاصله گرفتن از جناح تندرو از ایشان حمایت کردند؛ تحلیلشان هم این بود که آقای روحانی را به خود، نزدیک میدیدند و همینطور هم هست. این که تعریف اصولگرایی چیست و تعریف اصلاحطلبی چیست و خط و مرز آنها چطور تعریف شده است، بحث مفصلی دارد که باید در جایی انجام داد. بهطور مشخص میتوان گفت که آقای روحانی، امروز به لحاظ موضعگیریهای سیاسی و اجتماعی خود خیلی به اصلاحطلبان نزدیک است. البته در دستهبندی بین اصلاحطلبی و اصولگرایی، کمی شناوری احساس میشود و در حقیقت آقای روحانی به طور رسمی در جناح اصلاحطلب نیست اگر چه از نظر فکری به اصلاحطلبان خیلی نزدیک شدهاند.
*نه تنها شخص آقای روحانی بلکه به طور کلی در فضای سیاسی ایران و وعدههای انتخاباتی و … تغییر در فاصلهی اصلاحطلبی و اصولگرایی به وضوح قابل تشخیص است. آیا این تغییر رو به افزایش است؟ شما چطور فکر میکنید؟
حاجی: من حرکت عمومی جامعه را به سمت اصلاحطلبی میبینم. نمیخواهم اصولگرایی را نفی کنم چرا که بسیاری از اصلاحطلبان -با معنای پایبندی به اصول و ارزشهای دینی اسلامی و انقلابی- اصولگراتر از اصولگرایان هستند. بر این اساس با عملکردی که دو طیفی که تیتر نامشان اصولگرا و اصلاح طلب است در بین مردم از خود نشان دادند، مشاهده میشود که جریان اجتماعی و نگاه مردم، فاصله گرفتن از مدعیان اصولگرایی و نزدیکتر شدن به اصلاحطلبان است. دلایل این موضوع، چندان پیچیده نیست و بسیار ساده نیز میتوان این را در سطح جامعه احساس کرد. بر این اساس کسی که کاندیدای ریاست جمهوری میشود و به عرصهی تبلیغات ریاست جمهوری ورود پیدا میکند، خواه ناخواه از این جو عمومی مردم تأثیر میپذیرد. بر این اساس دیده میشود که هر چه پیش میرود، ادبیاتی نزدیکتر به ادبیات مردم پیدا میکند چون مردم این را از او میخواهند.
*این حرکتی مقطعی است یا جنبهای راهبردی دارد؟
حاجی: خیر! این جریان، استمرار دارد و یک حرکت مستمر است.
*به نوعی هر دو جناح سیاسی در حال هماهنگ کردن خود با تفکر و مطالبات مردم هستند؟
حاجی: به نظر میرسد در حال رو به رو شدن با این موارد هستند. مردم به روزتر از بسیاری از مسوولان و کسانی هستند که ادعای رهبری فکری مردم را با خود یدک میکشند. این اتفاقاً خوب است و نگاه من به این پدیده، مثبت است. مردم به روز هستند و مسوولان را با خود، همراه میکنند.
*نمیتوان تأثیر تصمیمات شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را بر انتخابات و در نتیجه آیندهی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور نادیده گرفت. اخیراً نقدهای فراوانی به عملکرد این شورا وارد شد، در مورد این نقدها چه نظری دارید و فکر میکنید عملکرد این شورا چه وجوه مثبت و منفی داشته است؟
حاجی: هر جریانی که مورد نقد قرار نگیرد، جریانی پویا نیست، بلکه مرده و بیحرکت است بنابراین وجود نقد و نقد کردن یک حرکت، زنده و پویا و خلاق بودن آن حرکت را اثبات میکند. طبیعی است که چنین حرکتی در مسیر نوآوری و خلاقیت با نظرات متعددی هم مواجه میشود و مورد نقد قرار میگیرد که خود این نقد به پویایی بیشتر و حرکت رو به جلوتر کمک میکند. این که تصمیمگیری در انتخاب نامزدهای شورای شهر تهران مورد انتقاد بعضی از عزیزان بهویژه افراد اصلاحطلب یا حتی بعضی تشکیلات سیاسی اصلاحطلبان قرار گرفته است، اصلاً منفی نیست و بسیار هم باید از این موضوع خوشحال بود که آنها پویایی و اثرگذاری این حرکت را باور کردند و نقد میکنند به این معنی که ضعفهایش رفع و قوتهایش تقویت شود. هر حرکت یا هر تصمیمی که غیر معصوم انجام میدهد، احتمال اشتباه دارد یعنی نمرهی ۲۰ به آن معنا که هیچ اشتباهی در کارنامهاش نبوده، خیلی کم اتفاق میافتد.
*این نقاط قوت و ضعفی که اشاره کردید را در عملکرد شورایعالی اصلاحطلبان، کدام است؟
حاجی: این موضوع در حال بررسی است و روی آن مطالعه میشود. ما برای ادامهی حرکت باید خود را بهتر بشناسیم و بهتر ارزیابی کنیم. نقطهی قوت آن که خیلی روشن است و انسجامی خیره کننده و وحدتی افتخارآمیز در جبههی اصلاحطلبی اتفاق افتاد. این وحدت افتخارآمیز یک دستاورد افتخارآمیزتر را هم به دنبال داشت که بیست و یک نفر، اعضای شورای شهر که بسیاری از آنها چهرههای نانشناختهای در بین مردم بودند، بین مردم مورد استقبال قرار گرفتند و انتخاب شدند. این دستاورد بسیار بزرگی است و بزرگتر از نتیجهی آن، همان انسجامی است که ایجاد شد و اصلاحطلبان یک بلوغ سیاسی را از خود به نمایش گذاشتند که میتوانند در بزنگاههای سخت تصمیمگیری با احترام به خرد جمعی، تصمیم هماهنگی بگیرند و کار بزرگی انجام دهند. این دستاورد بسیار مهمی است که ما در انتخابات مجلس، شورا و همچنین ریاست جمهوری شاهد آن بودیم. ممکن است این بحث مطرح شود که افراد بسیاری هستند که تواناییهای بیشتری از بعضی از آنهایی که در لیست شما قرار گرفتند، دارند و میتوانستند نمرهی بیشتری بگیرند. اصلاً منکر این موضوع نمیشویم؛ حتماً چنین چیزی هست اما اگر بخواهیم نسبت به این مساله، منصفانه قضاوت کنیم باید دید که تصمیمگیری در چه شرایطی انجام شده است. در نظر بگیرید که بیش از ۴۰۰ نفر از نامزدهایی که برای شورای شهر ثبت نام کرده بودند، اظهار علاقه کردند که مورد حمایت اصلاحطلبان قرار بگیرند یعنی اصلاح طلب هستند. این امکان وجود داشت که نزدیک چهل نفر اعضای شورای سیاستگذاری، هرکدام نام هر که را میشناسد به میان آورد و راجع به آنها صحبت کنیم که حدود ۶۰-۵۰ نفر شوند و دربارهی این تعداد تصمیم بگیریم اما شورا به این نتیجه رسید که ما فقط به آشنایان خود که دور یک میز مینشینیم، اکتفا نکنیم بلکه به همهی کسانی که به جامعهی اصلاحطلبی تعلق دارند اما ناشناختهتر و دور از دسترس هستند و در عین حال تواناییهای قابلی دارند را بیاوریم و در گزینش به آنها نیز نگاهی داشته باشیم. بر این اساس به جای این که ۵۰-۴۰ نفر از نامزدها مورد ارزیابی قرار بگیرند، حدود ۴۰۰ نفر مورد ارزیابی قرار گرفتند. ارزیابی هم یک ارزیابی چند بعدی است.
*معیارهای این ارزیابی چه بود؟
حاجی: معیارها متعدد بود. بر اساس ضابطهای که شورایعالی تعیین کرد، هم تخصص آنها متناسب با تخصصهای مورد نیاز شورای شهر به طور جدی مورد توجه بود، هم تجربیات آنها در مورد کارها و همچنین سوابق اصلاحطلبی ایشان و شناخت نسبت به پایمردی آنها نسبت به برنامههای ایشان. به علاوهی اینکه تخصصهای مورد نیاز هم تقریباً در ده حوزه تقسیمبندی شد که یعنی بیست و یک نفری که میخواهیم انتخاب کنیم، باید به این صورت باشند که در هر کدام از این حوزهها یک، دو یا سه نفر بر حسب وسعت تأثیرگذاری آن حوزه داشته باشیم. به همین دلیل افراد باید بر اساس تخصص، میزان ارتباط آنها با حوزهی تخصصی، پایبندی به ارزشهای انقلاب و اصلاحطلبی، میزان توانایی آنها بر تحقق برنامهها و ایستادگی آنها بر ارزشها، برنامه ها و … شناخته میشدند. این ویژگیها یک ماتریس بزرگ چند بعدی را تشکیل میداد و در عین حال زمان کمی در حد دو هفته یا ده روز برای این ارزیابی آن هم برای ۴۰۰ نفر وجود داشت. در وهلهی اول به خوداظهاری اکتفا شد یعنی هرکدام از اعضای محترم، خودشان، خود را معرفی کنند بدون این که گواهینامه ای یا … از آنها درخواست شود. در فاز بعدی به حدود جمعیتی ۱۰۰ نفره رسیدیم که در آن جمعیت نیز به طور مجدد، ارزیابی اتفاق بیفتد تا به یک جمعیت چهل و دو نفرهای که در هیات رییسه مشخص شد. این جمعیت ۴۲ نفره به صحن شورا معرفی شدند، شورا هم رأیگیری کرد و این ۲۱ نفر انتخاب شدند. محدودیت دیگری که در اینجا وجود داشت، این بود که اصلاحطلبان باید فضا را برای پرورش نیروهای جدید و استعدادهای ناشناخته یعنی سی درصد سهمیه برای جوانها و سی درصد سهمیه برای خانمها باز میکردند. پایبندی بر این سهمیهبندی نیز محدودیت دیگری بود که وجود داشت. این امکان وجود داشت که بگوییم به این ۳۰ درصد وفادار نباشیم و به ترتیب افراد سرشناس و چهرههای شناخته شده و سابقهدار را لیست و دوباره پیرمردها را در شورا بچینیم که شاید هم کمتر مورد اعتراض قرار میگرفت. البته نسبت به آن هم اعتراض میشد که پس جوانها چه شد اما شورایعالی به این موضوع، گسترده نگاه کرد و هم سهم خانمها، هم سهم جوانان و هم سهم تجربه را دید. این معیارها را کنار هم قرار داد و به این ۲۱ نفر رسید؛ بیست و یک نفری که امروز منتخب مردم هستند و فکر میکنم در مجموع ترکیب خوبی است. نه این که ترکیبی بهتر از این ممکن نبود اما ترکیب خوب و قابل دفاعی است. مهمتر این که آن نهادسازی برای سازوکار انتخاب شکل گرفت و آن نهادسازی، دستاورد خوبی داشته است. بعضی از این افراد با کسانی که بیرون از لیست ماندند، مقایسه میشوند، بی توجه به این که آن کسی که بیرون مانده ممکن است نمرهاش مثلاً از ۱۰۰، ۹۰ باشد اما در حوزهای که او تخصص داشته، افراد دیگری هم بودهاند که از ۱۰۰، ۹۵ و ۹۶ را هم داشتهاند. ممکن است در حوزهی دیگری فردی داشته باشیم که نمرهاش از ۱۰۰، ۷۰ باشد اما این نمره ۹۰ تخصص آن نمره ۷۰ را ندارد که بخواهد برود جای او قرار بگیرد. بر این اساس این اتفاق هم افتاده است و افرادی هستند که به طور کلی نمرهی بالاتری در مقایسه با فرد دیگری داشته باشند اما اگر میخواستیم این را ملاک قرار دهیم باید در بعضی حوزههای تخصصی شهرداری، دستمان برای نیرو خالی میشد. برای تعیین این لیست، همهی این مسایل کنار هم قرار گرفتند. امروز هم که پذیرفته شده است که ارزیابی عملکردی شورا و تحلیل نقاط ضعف و قوت انجام و آسیبشناسی با هدف انسجام بیشتر و انشاالله انتخابات بهتر در دورههای آینده انجام شود.
*علیرغم انتقاداتی که به شورایعالی سیاستگذاری میشد و در این دوره مورد توجه بسیاری قرار گرفت، می خواستم نگاهی کلیتر به عملکرد آن داشته باشید که این شورا چه نقشی در محقق کردن مطالبات آزادیخواهانه و تاریخی جامعهی ایرانی داشته است؟
حاجی: مطالبات اجتماعی باید توسط نهادهای مسوول تصمیمساز و تصمیمگیر تأمین شود. کاری که شورای اصلاحطلبان توانسته انجام دهد، این است که تلاش کند برای گزینش خوب نیروهایی که باید تصدی امور را در این دو حوزه به عهده بگیرند. این کار تا این مرحله انجام شده است اما مثلاً در چیدمان کابینه معلوم است که شورایعالی اصلاحطلبان، مسوولیتی ندارد و مسوولیت به عهدهی آقای رییس جمهور است. در این قبال وظیفهی شورا این است که این مطالبات را یادآوری کند و این مطالبات در جریان کار فراموش نشود چون ما کشوری داریم که در آن کار اجرایی خیلی سخت و حجیم است. حال به چه دلیل این گونه است، نمیدانم، اما ناکارآمدی در سیستمهای تصمیمگیری، کمبودهای فراوان و نیازهای فراوانتر خیلی ذهن مسوولان را به خود مشغول میکند. به طور مثال در وزارت آموزش و پرورش، یک وزیر مبتکر خلاق برنامهریز خوب آموزش و پرورشی، متخصص تعلیم و تربیت، متخصص مدیریت آموزشی در آنجا مشغول میشود اما وقتی حقوق معلمان به موقع تأمین نمیشود، در پرداخت حقالتدریس آنها تأخیر اتفاق میافتد و در آمد معلمان به نسبت زندگیشان کفایت نمیکند، همهی آن ویژگیهای این وزیر بیرون ذهنش میماند و فقط شب تا صبح و صبح تا شب به این فکر میکند که چطور این چندهزار میلیارد تومان را تهیه کند و حقوق این همکاران زحتمکش را بدهد یعنی فشار کارها طوری است که در ذهن مسوولان، خلاقیتکُش است. این موضوع مهم است و تلاش کارگروه تعامل با دولت که از شورایعالی اصلاحطلبان انتخاب شده بر این است که با دیدارها، گفتوگوها و احیاناً روشهای ارتباطی دیگر دائماً یادآوری کند که این گرفتاریهای روزمره، شما را بازندارد از این که آقای رییس جمهور، در دورهای چنین برنامه ای را اعلام کردید و در ایام انتخابات، خواستههای مردم را این گونه تأیید کردید و اینطور وعده دادید. در حقیقت به یاد ایشان بیاورد. این نیاز وجود دارد که ریاست جمهوری یک کانال ارتباطی در فضای مجازی ایجاد کند که مردم، مطالبات عمومی و نه خواستههای شخصی خود را مطرح کنند. یک مسیر ارتباطی مناسبی بین مردم و ریاست جمهوری باز شود که البته به معنای شخص رییس جمهور نیست چون او که نمیتواند بنشیند پشت کامپیوتر و به طور دائم این پیامها را جواب دهد و ببیند اما میتواند سازوکاری ایجاد کند که این ارتباط برقرار و این خواستههای عمومی مشترک سیاسی و اجتماعی مردم به دولت یادآوری شود. دولت به اندازهی کافی در زمان انتخابات، وعدههای خوب به مردم داده است و امروز زمان پیگیری تحقق این برنامهها است. باور من این است که دولت قطعاً دلش میخواهد این کار را انجام دهد اما مسایلی آن را از موفقیت باز میدارد.
*چه چیزهایی دولت را از موفقیت در انجام برنامههایش برای تحقق مطالبات مردم باز میدارد؟
حاجی: بخشی از آن، همین مواردی است که گفته شد مانند روزمرگی، بعضی از رفتارهای سیاسی داخلی و خارجی. به طور مثال ناگهان کشوری مثل آمریکا، رییس جمهوری پیدا میکند که همهی وجودش کینه و بغض است و هر روز توطئه میکند که برای ایران مشکلی ایجاد کند. پارلمان آنها تصمیمی میگیرد و این تصمیم، یک عکسالعمل در اینجا دارد. عکسالعملی که گاهی ناپخته است و دوباره مسایلی درست میکند که ۱۵-۱۰ روز وقت دولت صرف این میشود که چطور دیوانگی رییس جمهور آمریکا را خنثی کنند و با چه روشی جلوی آن را بگیرند یا آثار منفی آن را کم کنند. در چنین شرایطی مجلس، شورای امنیت ملی، دولت و وزارت خارجه، همه درگیر این بحثها میشوند. در نهایت این گونه موضوعات در ذهن مسوولان اولویت پیدا میکند که به گونهای جلوی این شر گرفته شود. عوامل محیطی بیرونی یا بعضی عوامل محیطی درونی از جمله این موارد هستند. عدهای از موفقیت دولت خشنود نیستند و این جای تأسف فراوان دارد. در همهی انتخاباتها و در همه جای دنیا رقابت وجود دارد و دو جناح فکری، دو حزب و دو رقیب با همدیگر مبارزهی انتخاباتی میکنند و تمام میشود. بعد که تمام شد، همه باید بدانند که کمک به این فرد انتخاب شده، کمک به کشور است. متأسفانه در جامعهی ما گاهی دیده میشود افرادی هستند که اسم و رسم و تریبون هم دارند اما وظیفهی خود میدانند که نگذارند دولت موفق شود. این که همکاری با دولت نکنند و نگذارند دولت موفق شود، منجر به این صدمه برای جامعه و مردم می شود و دولت و رییس جمهور باید وقت خود را برای رسیدگی به این موضوعات قرار دهند. در زمان آقای خاتمی میگفتند هر نه روز یک بحران، امروز احساس میشود که حتی بیشتر است. این مسایل، ذهن مسوولان را اشغال میکند. خود مردم هم وظیفه دارند به اینکه هر چند وقت یک بار یادآوری کنند. روش یادآوری هم روش کاملاً معقول و منطقی است. هرچند وقت یک بار گفتوگویی دوجانبه بین منتخبینی از مردم باشد و میتوان برای آن ساز و کاری تعریف کرد. این گفتوگو میتواند در فضای مجازی باشد یا روشهایی دیگر را برای آن به کار گرفت. این به آن معنی نیست که با جناح مقابل، مراودات نباشد؛ با آن طرف هم باید باشد و آنجا هم حرفهای قابل شنیدن دارند. منظور اصلاً این نیست که هر چه گفته میشود برای اصلاحطلبان میخواهیم. رییس جمهور باید برآیند خواست عمومی مردم را دریافت کند که بخشی از این درخواستها در حوزهی اصلاحطلبی و بخشی دیگر در حوزهی اصولگرایی مطرح میشود. این که گفته میشود دولت، فراجناحی باشد، به همین معنا است. دولت، شکست سهامی نباشد اما فراجناحی باشد. فراجناحی باشد به این معنا که نگوید این آقا رقیب است و هرچه میگوید بیخود است. رییس جمهور باید به همه طرف نگاه کند زیرا دولت، دولت همهی مردم و رییس جمهور، رییس جمهور همهی مردم است و باید گاردش باز باشد برای این که مردم -چه اصلاحطلب چه غیر اصلاحطلب- بتوانند به او یادآوری کنند که شما چه وعدههایی دادید و آن وعدهها فراموش نشود. امکان این ارتباط هم از طریق فضای مجازی و هم از طریق دیدارها و گفتوگوهای ادواری وجود دارد که البته در جلسهای به آقای دکتر رووحانی این پیشنهاد مطرح شد، ایشان هم پذیرفته است که هرچند وقت یک بار دیدارهایی با جمع محدودی از شورایعالی باشد. همچنان که با دیگران هم این دیدارها را باید داشته باشد تا بتوان این خواستهها را پیگیری کرد.
*رابطهی جریان اصلاحطلب با مردم، افت و خیزهای بسیاری داشته است، نقطهی اوج این ارتباط کجاست ونمودار این رابطه به چه سمتی میرود و جریان اصلاحطلبی چقدر توفیق داشته است که اقبال مردم به اصلاحات پایدار نگه دارد؟
حاجی: اگر نخواهیم تعارف کنیم، باید بگوییم که سرمایهی اصلی اصلاحطلبان، آقای خاتمی است و سرمایهی آقای خاتمی که یک سرمایه ی ملی برای کشور است، صداقت ایشان، احترامش به مردم وحفظ کرامت مردم است. آقای خاتمی، شعار «زنده باد مخالف من» را مطرح کرد و خود را حق مطلق و دیگران را باطن مطلق نپنداشت. دورهی دولت ایشان هم از هر جهت که نگاه کنیم- رونق در فضای سیاسی و اقتصادی کشور، کاهش شدید نرخ تورم و افزایش حرمت و جایگاه ایران و ایرانی در عرصهی بین المللی- دورهی درخشانی بوده است. بخصوص به این دلیل که در دورهی بعد از ایشان، مردم با یک دورهی متضاد با آن مواجه شدند، مقایسهی بین دو دوره برایشان بسیار ساده بود. به طور مثال رییس جمهور مردم در دورهی آقای خاتمی به یک سفر که میرفت، پگونه مورد استقابل قرار میگرفت و با دومی چطور برخورد میشد. در سازمانهای بینالمللی چگونه به اندیشهها، نظرات و پیشنهادهای او اقبال میشد و پیشنهاد گفتوگوی تمدنهای او با صد در صد آرا تصویب میشد و در دورهی بعد، چه برخوردی صورت میگرفت. وقتی آقای خاتمی در همان دانشگاههای کشوری میرفت که امروز رییس جمهور آن رذیلانهترین توطئهها را با کشور ما انجام میدهد و در همان دانشگاه سخنرانی میکرد، چگونه برخورد میشد و چه استقبالی از طرف علما و دانشمندان و دانشگاهیان صورت میگرفت و در دولت بعدی چه برخورد توهینآمیزی میشد. در عرصهی زندگی مردم هم همینطور؛ با شخصیتهای فرهنگی، مردم عادی، برجستگان، کارمندان، آن تواضع، آن فروتنی، آن صداقت، آن لبخند محبت آمیز و دلنشین را مردم میبینند و با دیگری مقایسه میکنند و میبیننند که چه گوهر گرانبهایی را داشتند و قدرش را به درستی ندانستند. واقعیت این است که سرمایهی اصلی اصلاحطلبان، آقای خاتمی است که انشاالله خدا ایشان را حفظ کند و توفیق خدمتش به مردم را بیش از پیش افزایش دهد. باید که قدر این سرمایهی بی بدیل توسط مردم و اصلاحطلبان دانسته شود. قدردانی از این سرمایه هم این است که جریان اصلاحطلبی اینقدر بار مسوولیت او را بیجهت سنگین نکنند و مسوولیت تصمیماتی را که خود میگیرد، خود به عهده بگیرد و قدمهای سریعتری برای رسیدن به بلوغ بردارد. اصلاح طلبان مادام که از حمایت آقای خاتمی برخوردار هستند، در اوج قرار دارند و اگر خدایی نکرده مردم احساس کنند که افرادی در بین اصلاحطلبان نفوذ کردند که نه دنبال گفتمان اصلاحطلبی بلکه به دنبال رسیدن به یک جایگاه اداری و… هستند، از اینها فاصله میگیرند. بر این اساس امروز در مقطعی قرار داریم که اصلاحطلبان با این پشتوانهی بسیار بسیار نیرومند مردمی در اوج قرار دارند و برای این که فردگرایی نشده باشد و این تکیه گاه گرانقدر را نخواهند دائماً به نفع خود خرج کنند، باید خود را بالا بکشند، رشد دهند و مردم، همان صداقت، فروتنی، قدرت برنامهریزی، تدبیر و همان آیندهنگریو خیرخواهی او برای دوست و دشمن را که در خاتمی میبینند، در اصلاحطلبان ببینند. اگر این را دیدند، اصلاح طلبی روز به روز اوج میگیرد اما اگر غیر از این ببیند، مردم با کسی برادرخواندگی ندارند.
انتهای پیام
پایگاه رای اصولگرایان نسبتا ثابت است. بقیه مردم به صورت شرکت و عدم شرکت در انتخابات به عملکرد اصلاح طلبان پاسخ میدهند. هرگاه عده ای با شعارهای اصلاح طلبانه رای مردم را کسب کنند اما در دوران زمامداری خود محافظه کاری در پیش بگیرند و تلاشی جدی برای تحقق وعده های خود آغاز نکنند مردم دلسرد و نا امید شده و صحنه انتخابات آینده را به رقیب واگذار میکنند. بزرگترین سد در برابر جریان اصلاح طلبی نه نظارت استصوابیِ رقیب بلکه محافظه کاری اصلاح طلبان است.