بانکداری بدون ربا، آزمون بزرگ شکست خورده
«عباس عبدی» در یادداشتی در روزنامهی اعتماد با عنوان «يكي از آزمونهاي بزرگ ولي شكست خورده» نوشت: روز دهم شهريور به نام روز بانکداری بدون ربا نوشته و ثبت شده است. كساني كه سن بالاتري دارند، به خوبي ميدانند كه پيش از انقلاب از نظر افراد متشرع اشتغال به برخي از مشاغل و دریافت حقوق و دستمزد از آن مشكل داشت، كه يكي از مهمترين آنها، شاغل بودن در بانكها بود. علت اين بود كه آنان بانكها را ربوي ميدانستند، زیرا برای سپردهها و وامهاي دريافتي مردم سود ثابتي را در نظر ميگرفتند و اين امر را مصداق ربا و حرام ميدانستند و چون حقوق و دستمزد كاركنان بانكها از محل اين سودها پرداخت میگرديد، لذا حرام دانسته ميشد و كسي نبايد در آنها تصرف ميكرد به همين دليل اگر كسي در بانك شاغل بود و ميخواست دريافتي و حقوق او نيز حلال باشد، نزد مرجع تقليد يا نماينده مرجع تقليد خود ميرفت و به نحوي توافق ميكردند كه اين پول و حقوق را بگيرد به وی بده تا حلال باشد. به اين صورت كه مثلاً با دست چپ حقوق را بگيرد و بدهد به دست راست خود و اين به اصطلاح دست گردان شود. به اين معنا كه پول حرام در حقيقت مالكيت ندارد و بايد به صاحب اختيار شرعي آن تحويل شود و در اينجا دست چپ مصداق آن صاحب اختيار است كه ميگيرد و به فرد شاغل پرداخت ميشود تا اجازه تصرف در اين پول را داشته باشد. در آن زمان افراد متشرع عموماً پول خود را در حسابهاي قرضالحسنه يا جاري ميگذاشتند و چون تورم هم زياد نبود، چندان نیز نگران كاهش ارزش پول خودشان نبودند. همچنين حتيالمقدور از گرفتن وام و پرداخت سود بانكي پرهيز ميكردند. حتی در اجاره دادن ساختمان به بانک پرهیز داشتند. تصور عموم آنان اين بود كه ربا جنگ با خداست و گرفتن و دادن اين سودهاي بانكي مصداق جنگ با خداست و ريشه يكي از بدبختيهاي جامعه وجود ربا است. توضيحات بيشتري هم بر روي منابر و نيز در سخنرانيها درباره اين مسأله داده ميشد و حتي درباره عوارض نطفهاي كه از خوردن و زندگی با پول اين ربا بسته ميشود شرح كاملي داده ميشد كه مو را بر تن شنونده سيخ ميكرد. در هر حال انقلاب شد و فرصت آزمون بانكداري بدون ربا فراهم گرديد. البته پيش از انقلاب برخي از افراد با تأسيس صندوقهاي قرضالحسنه سعي كردند كه الگويي براي اين نوع از بانكداري ارايه كنند ولي با وجود تورم پايين و اندازههاي كوچك و نيز فعاليت محدود اين صندوقها، امكان آن نبود كه چنين الگويي را مصداق موفقی از بانكداري اسلامي بدانند.
🔲پس از انقلاب بانكها ملي شدند، در ملي شدن بانكها كمتر ترديدي وجود داشت و اتفاق نظر بود، چرا كه سودهاي حاصل از آن بانكداري را حرام اعلام كردند و كل ثروت آنها مشمول مصادره شد. ولي از همان ابتدا معلوم بود كه اجراي بانكداري بدون ربا به اين سادگي نيست. بني صدر كه قصد رييس جمهور شدن داشت، به عنوان يك اقدام تبليغاتي سود بانكي را حذف كرد و به جاي آن 4 درصد كارمزد گرفت و مبالغ زيادي را براي خريد مسكن به مردم شهری وام داد و اولين ضربه را به نظام بانكي كشور زد.
پس از آن و با تشكيل مجلس، يكي از اولين قوانيني را كه در سال 1362 به تصويب نهايي رساندند.بانكداري بدون ربا بود، كه بانک میتوانست با دريافت سپرده از مردم و به عنوان وكيل آنها و بکار انداختن این سپردهها در قالب يكي از عقود اسلامي مثل مضاربه، مساقات، اجاره به شرط تمليك، سلف، جعاله و… سرمايهگذاري كنند يا وام بدهند و سود حاصل را به سپردهگذاران برگردانند و حقالزحمه بانك را نيز بردارند. ولي در عمل مشاهده شد كه كار بانك با اين وظايف جور در نميآيد. به علاوه دو رقمي شدن تورم و كاهش ارزش پول مردم در بانكها، عوارض شديدي را ايجاد كرد و از همه بدتر پرداخت اعتبارات تكليفي كه از سوي مجلس و دولت به بانكها تحميل شد، در عمل بانكها را با مشكل مواجه كرد و از اينجا بود كه نهادهاي پولی جدید بيرون از بانك فعال شدند. يكي از اولين مورد آنها شركت مضاربهای سحر و اليكا بود. كه پول مردم را ميگرفتند و طبق عقد مضاربه ماهانه تا 3 درصد پرداخت ميكردند! اين كار نه تنها خطرناك بود و ميتوانست پولهاي مردم را از ميان ببرد، بلكه رقيب بانكهاي دولتي بود كه آن نيز براي اين بانكها غيرقابل تحمل بود. لذا شركتهاي مهم فعال در اين زمينه را زمينگير كردند. ولي مردم به صورت فردي و در ابعاد كوچك اين كار را انجام ميدادند. البته خيلي از كلاهبرداريها و ورشكستگيها نيز رخ ميداد كه مردم را به خاك سياه مينشاند. عوارض اينكه مردم از خلال فرآيندهاي غيربانكي وارد معاملات مشابه شدند، خيلي بيشتر از آن است كه به ذهن ميآيد.
🔲سالها گذشت تا معلوم شد نظام بانكي رسمی و انحصاري ایران غيركارآمد و زيانده است و اگر سودي هم دارد از کمک به توليد نيست، از كاهش ارزش پول مردم نزد بانكها و خريد ملك است. فساد گستردهاي در بانكها شكل گرفت. اعتبارات با سود پايين پرداخت ميشد و افراد وامگیرنده، ثروتمند ميشدند بدون اينكه كاري كنند. بخشي از آن را رشوه ميدادند و با اين كار خود نظام بانكي را فاسد كرديم. تا اينكه از دو دهه پيش سروصداي تأسيس بانكهاي خصوصي بلند شد. اين بانكها نيز بيش از اينكه خصوصي باشند وابسته به نهادهاي قدرتمند بودند. به همين علت نظارتپذيري آنان كم بود و بانك مركزي هم قدرت نظارت بر آنان را نداشت. ابندا کارشان سکه شد در یک حیابان که قبلا 5 بانک بود الان 15 شعبه بزرگ بانکی وجود دارد! در سالهای اخیر با ركود مسكن، آنان وارد دوران سراشيبي شدند. براي پرهيز از اين وضع اقدام به پرداخت سود بيشتر كردند تا سپرده بيشتري را جذب كنند. اين كار فقط قرص مسكني بود كه درد را تخفيف ميداد ولي بيماري را عميقتر ميكرد.
🔲سروصداي خيليها در آمد كه اين بانكداري اسلامي نيست، زيرا سود دريافتي آن در همه دنيا از بالاترين ارقام است. قرار بود در بانکداری جدید سود و ربا از ميان برود ولی بيشتر شد. معترضين به سود بانکی نيز سپردههاي خود را در بانكي ميگذاشتند كه همين سود از نظر آنان حرام را، بيشتر ميپرداخت! خلاصه روز بانكداري اسلامي تبديل به آزموني بزرگ براي ارزيابي ادعاهايي شده است كه هيچكس حاضر نيست به صورت ريشهاي آن را تحليل كند. و اين فقط يكي از آزمونهاي شكست خورده در جامعه ما است!
انتهای پیام