خرید تور تابستان

«سکولاریسم شرقی»

«رضا بابایی» پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «سکولاریسم شرقی» نوشت:

روزنامۀ جمهوری اسلامی در سرمقالۀ امروز خود نوشته است: «ورود به مقولۀ روابط زناشویی توسط یک فرد ملبس به لباس روحانیت، همراه با بیان جزئیاتی که شرم‌آور است، برپایی همایش تزویج چند همسری در اسلام توسط یک فرد معمم، طرح گماشتن افراد روحانی در بیمارستان‌ها تحت عناوینی از قبیل روحانی‌درمانی بیماران، استفاده از بعضی روحانیون فاقد معیارهای لازم در تلویزیون و رادیو به عنوان کارشناس مسائل دینی که مطالب آنها از طریق فضای مجازی برای تمسخر دین و مذهب دست به دست می‌شود و دخالت مداحان و منبری‌های کم‌سواد در موضوعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و نظامی و بین‌المللی، از اموری هستند که مشکلات زیادی پدید آورده‌اند، درحالی که اصولاً نیازی به ورود روحانیون به چنین مقولاتی نیست.»

چنین انتقادهایی به طور پراکنده از رسمی‌ترین رسانه‌های کشور گاهی شنیده می‌شود؛ حتی سرسخت‌ترین مدافعان حضور روحانیان در همۀ عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، هنری، ورزشی، تفریحی، علمی، درمانی و… گاهی زبان به شکوه می‌گشایند و از وضعیت موجود اظهار ناخرسندی می‌کنند. با وجود این، دانسته نیست که چرا کسی به ریشۀ این آسیب‌ها توجه نمی‌کند. متأسفانه روحانیت در کشور ما، تقریبا تغییر کاربری داده است و دیگر نمی‌تواند – نه اینکه نخواهد – به رسالت اصلی و پیشین خود عمل کند. روحانیت همچنان مردم را به خدا و معنویت دعوت می‌کند، و از قضا بیش از هر دوره‌ای در تاریخ ایران، فرصت سخنرانی‌های دینی و معنوی یافته است. اما جایگاه و نوغ مشاغل و مشغله‌ها و ارتباطات و مسوولیت‌هایی که پذیرفته است، از تأثیرگذاری معنوی و اخلاقی او کاسته است. این تصور خام که سیاست را می‌توان مهار زد و رام دین کرد، روحانیت را به گوشه‌ای از رینگ جامعه برد که بسیاری از شهروندان برای سامان‌بخشی به امور معنوی و اخلاقی خود به آنجا نمی‌روند. این جدایی، هم به زیان روحانیت است و هم برای یک جامعۀ شرقی زیان‌بار است.

در جبهه، طلبۀ جوانی بود که شب‌ها بعد از نماز مغرب و عشا برای بچه‌های گردان سخنرانی می‌کرد. موضوع سخنرانی‌های او بیشتر مسائل جنگ و تحلیل مواضع بزرگان سیاسی کشور بود. فرمانده همان گردان که در عملیات فاو شهید شد، مردی میان‌سال و بسیار معنوی و اخلاق‌مدار بود. او نیز گاهی که فرصتی می‌یافت، برای بچه‌های گردان سخنرانی می‌کرد. اما او بیشتر از خدا و آخرت و توسل سخن می‌گفت. گویا برخی از رزمندگان به طلبۀ گردان گفته بودند که شما هم مانند فرمانده، بیشتر از اخلاق و معنویت بگویید. آن طلبۀ فاضل که اکنون از استادان خوب حوزه و دانشگاه است، گفته بود: «من وقتی لباس رزمندگی پوشیدم، بیشتر رزمنده‌ام تا روحانی. تأثیر معنوی من دیگر بیشتر از فرمانده نیست. پس فرق نمی‌کند که کدام‌یک از ما دو نفر از خدا بگوید و کدام‌یک از جنگ و سیاست.» درست می‌گفت. به طور معمول، کسی که لباس سیاست می‌پوشد، نمی‌تواند معلم اخلاق خوبی باشد؛ کسی که تجارت می‌کند، نمی‌تواند طبیب موفقی باشد؛ کسی که وظیفه و روحیۀ نظامی دارد، نمی‌تواند دل‌ها را نرم کند؛ کسی که همۀ عمرش را در شعر و ادبیات گذارنده است، در سیاست می‌لنگد و… در حالی که جامعه، هم به سیاست‌مدار حرفه‌ای نیاز دارد و هم به کسانی که چنان اعتبار و جایگاهی در چشم و دل مردم داشته باشند که بتوانند گاهی آنان را از سیاست و تجارت بیرون بیاورند و افق‌هایی دورتر را نشان دهند. تقسیم وظایف، لزوما سکولاریسم نیست که برخی آن را مساوی با کفر و الحاد پنداشته‌اند. سکولاریسم به این معنا که هر کس کاری را بکند که برای آن ساخته شده و دانش آموخته و تجربه اندوخته است، چه عیبی دارد؟ سکولاریسم به این معنا، منجی کشور و حتی روحانیت است. اگر روحانیت در سال‌های پیش از انقلاب، چنان اعتبار و آبرویی در میان مردم داشت که توانست در کمتر از یک‌سال، انقلابی بر پا کند، چون تا آن روز بیرون از صحنه‌های سیاسی و اجرایی کشور بود. سکولاریسم شرقی نمی‌گوید روحانیت، جای خود را در سیاست به دشمنان دین و میهن بدهد. این تصور که جای خالی روحانیان را در سیاست، دزدان و اشرار و خائنان به کشور پر می‌کنند، مبنایی جز تبلیغات ندارد. سکولاریسم شرقی می‌گوید: سیاست، جای سیاست‌مداران حرفه‌ای و دانش‌آموخته و شریف است.

در آن گردان، بخت با ما یار بود که فرماندهی دانش‌آموخته و معنوی داشتیم که می‌توانست مسوولیت‌های روحانی گردان را هم به عهده بگیرد؛ اما این جابه‌جایی در جامعۀ پیچیدۀ شهری، نه ممکن است و نه مفید و نه در درازمدت به نفع حوزه. وضع موجود که به گفتۀ سرمقاله‌نویس روزنامۀ جمهوری اسلامی، شرم‌آور است، نتیجۀ تداخل مسوولیت‌ها است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. سکولاریسم شرقی ترجمان کناره گیری روحانیت مبارز از عرصه امور اجتماعی و سیاسی است اگر دقت کنید الان هر جایی که در مملکت پول هست آخوندها بما هو آخوند تصمیم گیر نیستند مثلا چند رییس بانک آخوند داریم ؟ چند استاندار یا فرماندار آخوند داریم ؟ اما تا دلتان بخواهد امام جمعه آخوند داریم که در گرداندن دفتر خود محتاج فرماندار یا استاندار است حتی برای ساخت مصلای نماز جمعه باید منت ایشان را بکشد ! این مملکت به نام آخوند است و به کام دیگران !

    1
    3

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا