سرگذشت مطبوعات در ایران از زبان سیدفرید قاسمی
روزنامهی اعتماد در مقدمهی گفتوگویی با سیدفرید قاسمی نوشت: جامعه ایران با مطبوعات وارد دنیای جدیدی شد؛ دنیای جدیدی که باید با قلم و نگاهی ایراندوستانه به افشای چهره عقبمانده وطن میپرداخت، البته این کوشش مشفقانه در حالی آغاز شد که شاهان قاجار درک درستی از روزنامه نداشتند و در جامعه نیز درصد پایینی از افراد قادر به خواندن و نوشتن بودند. با این حال آنچه از تاریخ مطبوعات برمیآید حاکی از این است که بعضی افراد بیسواد روزنامه میخریدند و افراد باسواد برای آنها میخواندند. جامعه ایرانی، روزنامه را در حالی تجربه کرد که با جهان خارج از خودش از نظر توسعه فرسنگها فاصله داشت؛ توسعهای که با مطبوعات حالت جدیتری به خود گرفت. مطبوعاتی که گامهای آغازین را برمیداشت و تلاش بر آن بود که حساسیت دربار شاهان مستبد قاجار را برنینگیزد. در این میان قشر مطبوعاتی و افرادی که با دشواری بسیار به این راه قدم گذاشتند، با تحمل مشقات بسیار توانستند چرخه مطبوعات ایران را فعال نگه دارند. مطبوعاتی که در کشوری جهان سومی نفس میکشید و دست و پا میزد تا داد و درد مردم و پیشرفت جهان را به گوش شاهان قاجار برساند. شاهانی که تاب سخنان مشفقانه روزنامهنگاران را نداشتند و روزنامه را در خدمت خود میخواستند و مجالی برای قلمفرسایی و مدح سلطنت فارغ از درد و غم جامعه ایرانی. یکی از پژوهشگرانی که دریایی از تاریخ مطبوعات را با خود یدک میکشد، سیدفرید قاسمی است که از وی به عنوان حافظه مطبوعات ایران یاد میکنند، به مناسبت سالروز تولد استاد قاسمی برآن شدیم تا با وی مروری بر سپیدهدم مطبوعات در ایران داشته باشیم؛ از زبان وی که سالهاست با مطبوعات دیروز و امروز دمخور است، از دل گذشته با امروز پل میزند و از قصههای دیروز و غصه امروز روزنامهنگاران حکایتهای ناگفته بسیار دارد.
مواجهه دربار قاجار با آغاز روزنامهنگاری در ایران چگونه بود؟
روزنامه با دشواری بسیار در ایران به وجود آمد. شاه و دربار تصوری از مطبوعات و روزنامهنگاری نداشتند. میرزا صالح ۱۸ سال در صف یک نفره صدور مجوز بود. تا بالاخره در دوره محمدشاه و صدارت ملاعباس ماکویی، مشهور به حاجی میرزا آقاسی ایروانی در سال ۱۲۵۲ قمری-۱۲۱۵ خورشیدی موفق به انتشار نشریه شد. میرزا صالح اگرچه از اروپاییها الگوبرداری میکرد، اما در همان گام اول پایههای ایرانیزه شدن مطبوعات را گذاشت. با متر و معیار امروز نباید دیروز را اندازهگیری کنیم. ظرف زمانی را باید در نظر بگیریم. باید متقاعد کردن شاه و صدر اعظم را از هنرهای میرزاصالح قلمداد کرد. محمد شاه از قلم میترسید. همروزگارهای او نوشتهاند موقعی که ابوالقاسم قائم مقام را حبس کردند محمدشاه که از قدرت قلم بیم داشت گفته بود به او قلم و کاغذ ندهند و اگر مطلبی نوشت برای شاه نیاورند چون باور داشت قلم قائممقام معجزه میکند و ممکن است تصمیم او را تغییر دهد.
برخورد ناصرالدین شاه با مطبوعات به چه شکل بود؟
قریب ۵۰ سال ناصرالدین شاه حکومت کرد و شش تن را به مقام صدراعظم رساند که فقط دو نفر به آگاهی عموم علاقهمند بودند. چهار نفر دیگر جهالت عامه را پایه بقای خود میدانستند. میرزاتقیخان امیرکبیر با آن چهار صدر اعظم خلف یا بهتر بگویم جانشینانش تفاوت داشت. میرزاتقیخان به روحیه شاه واقف بود. میدانست نباید شاه را به روزنامه و روزنامهنگاری حساس کرد. انتخاب نام روزنامچه اخبار دارالخلافه طهران در شماره اول و بعد تغییر نام به روزنامه وقایع اتفاقیه، تصمیم گسترده توزیع شهری در آغاز و بعد توسعه کشوری همه نشان از درایت امیرکبیر دارد.
مطبوعات در دوره ناصری چه وضعیتی داشت؟ به عبارتی آیا دولتی بودن مطبوعات در آن دوره باعث شده بود که کارکرد دولتی و محدود داشته باشند؟
به صرف دیدن یک شماره از روزنامههای دوره ناصری نمیتوان حکم کلی صادر کرد و کارنامه یک روزنامه را به کل مطبوعات آن دوره تعمیم داد. به طور کلی روزنامهنگاران در بیشتر دورهها محدود بودهاند، اما هنر روزنامهنگار این است که هدف خود را بین سطرها بزند و پیام خود را به مخاطب برساند.
روزنامهنگاران دوره ناصری نیز این گونه بودند. بسیاری از آنچه امروز مفاهیم جدید مینامند به وسیله روزنامهنگاران به اطلاع عموم رسید. یکی از روزنههایی که در آن دوره میتوانستند حرف دلشان را بزنند اخبار و گزارشهای خارجی بود. مثلاً به بهانه معرفی بلژیک یا ذیل خبرهای آن کشور مینوشتند: در مملکت بلژیک مثل بعضی ممالک دیگر آزادی کامل وجود دارد. روزنامهنویسها هر چه دلشان بخواهد مینویسند.
یا درباره حرفهایگری روزنامهنگارانه در بسیاری از کشورها مینوشتند تا شاه و درباریها از یک طرف و مردم در طرف دیگر در جریان باشند که تفاوت از کجا تا کجاست؟ با بررسی آن دوره متوجه میشوید که در همان روزگار هم توقیف، بازداشت و محاکمههای مطبوعاتی وجود داشته، حالا یک کسی فوقالعاده یا ویژه نامه سفر ناصرالدین شاه مثلاً به فلان شهر را میبیند و برای کل مطبوعات آن دوره حکم صادر میکند. بله فرمان ممیزی شهامت نوآوری را از روزنامهنگاران ایرانی سلب کرد. اما همان روزنامهنگاران زمانی بین سطرها خواص را در جریان میگذاشتند تا به بدنه جامعه تفاوتهای ایران و انیران را یادآور شوند. روزنامهنگاری دولتی در همه تاریخ ضربه جانکاهی بر پیکر مطبوعات است. معنایش دخالت یک قوه در قوه دیگر است. در این نوع روزنامهنگاری تأمین نیازهای شاه جای تأمین نیازهای مخاطب را گرفته و موجب گسست بیشتر مردم از روزنامهها شد. در همه تاریخ اگر روزنامه نتواند نیازهای مخاطب را برآورده کند، مخاطب بیرحمانه روزنامه را رها میکند و به سراغ رسانههای جانشین میرود. با وجود همه مشکلها روزنامهنگاران عهد ناصری مطالبی درباب آزادی افکار، آزادی مطبوعات، وظیفه روزنامهنگار و فایده روزنامه به چاپ رساندهاند. ما باید با اشراف و انصاف درباره روزنامهنگاران پیش از مشروطه اظهارنظر کنیم. شاید تنها فردی باشم که صفحه به صفحه همه روزنامههای هفتاد سال اول روزنامهنگاری را از آغاز تا مشروطیت به دقت دیدهام، این حرفهایی که میزنم حاصل جمعبندی شخصی و مبتنی بر پژوهش است.
مخاطبان این روزنامهها چه کسانی بودند؟
ببینید شما باید میزان جمعیت ایران را در آن دوره بدانید. عدد باسوادها را در نظر بگیرید. بعد به این نکته توجه داشته باشید که در کانونهای ارتباطی عصر قاجار مثل قهوهخانه، مسجد و رختکن حمامهای عمومی با سوادها برای بیسوادها روزنامه میخواندند. در آن روزگار هم باسوادها روزنامه میخریدند و هم بیسوادها. بیسوادها روزنامه را میخریدند و با یک باسواد قرار میگذاشتند که در گذرگاه یا کانونهای ارتباطی برایشان روزنامه بخواند. به هر صورت تیراژ روزنامههای آن دوره که جمعیت کشور حدود ۱۰ (ده) میلیون نفر بود از شمارگان بعضی از روزنامههای امروز با جمعیت بیش از ۸۰ میلیون نفر بیشتر بود.
از نظر محتوا مطالب فقط به اخبار، اوضاع دربار، روابط ایران با دولتهای خارجی اختصاص داشت یا جایی برای پرداختن به زندگی روزمره مردم هم در نظر گرفته شده بود؟
روزنامههای آن دوره در مجموع به همه زمینهها و موضوعها میپرداختند، البته با زبان آن روزگار. در کتاب سرگذشت مطبوعات ایران، ردهبندی قالب و مضمون روزنامهها را نوشتهام. در کنار اخبار و گزارشهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و هنری، شما میتوانید خبر ورزشی هم بخوانید مثلاً سر خوردن روی یخ که منظورشان اسکی است، یا اخبار حوادث، معرفی کتاب، شعر، داستان، طنز و فکاهه، رویدادها و دستاوردهای علمی. سرآغاز گزارشنویسی، مصاحبه، مقاله، نقد و تفسیر و تحلیل، پاورقی، نامهنویسی هم به همان روزگار برمیگردد.
افرادی که در مطبوعات دوره قاجار قلم میزدند، از چه طبقه یا طبقاتی بودند، چه تحصیلاتی داشتند؟ از نظر تحلیل گفتمانی از چه ایدهای متأثر بودند؟ از چه دیدگاهی دفاع میکردند؟ چه متنهایی را در مطبوعات ترجمه میکردند؟
پژوهش چاپ نشدهای دارم با عنوان فرهنگ ناموران مطبوعات ایران. در این اثر زندگینامه روزنامهنگاران و به طور کلی مطبوعاتیها را نوشتهام. اگر روزی این کتاب منتشر شود شما خواهید دید که بیشتر مشاهیر و مفاخر تاریخ معاصر ایران یک دوره از زندگی خود را با فعالیتهای مطبوعاتی و به خصوص روزنامهنگارانه گذراندهاند. درباره ردهبندی روزنامهنگاران هر دوره کارهایی به انجام رساندهام. مثلاً در کتاب «مطبوعات ایران در قرن بیستم» نوشتهام به طور کلی نخبگان جامعه ایرانی را میتوان با یک تقسیمبندی سر دستی به خودمحور، دینمحور، میهنمحور، نفیمحور یا به سخن دیگر به خوددوست، دین دوست، میهندوست و نفیدوست از یکدیگر تفکیک کرد. خودمحورها بر اساس منافع شخصی تصمیم میگیرند. دین محورها به دو گروه سنتگرا و تجددطلب قابل تقسیماند. میهنمحورها را میتوان به دو گروه باستانگرا و دین باور تفکیک کرد که دینباورهای میهنمحور در بعضی زمینهها با دینمحوران تجددطلب اشتراک نظر داشتهاند، تا جایی که گاهی مرزبندیشان مخدوش میشود. نفیمحورها نیز درصدد نفی همهچیز بودند و تلقی و تصورشان این بود که نفی نشانگر پیشگامی و برتری آنهاست. علاوه بر اینها ایران در قرن بیستم نخبگان فنمحور یا فندوست نیز داشت که سرشان به کار خودشان بود و به کار و فنشناسی اهمیت میدادند. در هر ردهای هم افراطی و معتدل میتوان دید. در همان کتاب و سایر آثارم درباره روزنامهنگاری حرفهای و روزنامهنگاری حزبی هم مطالبی نوشتهام و خلاصه اینکه روزنامهنگاران تاریخ مطبوعات ایران هر دوره هم ردهبندی شدهاند. اگر تاریخ مطبوعات آن دوره را به درستی ورق بزنید افراد گوناگون با سطح تحصیل متفاوت، گفتمانهای متضاد و دیدگاههای موافق و مخالف یکدیگر با نگارشها و برگردانهایی در همه زمینههای موضوعی میبینید. زندگی هر یک را باید جداگانه ردهبندی کرد. مثلاً زندگی علیاکبر دهخدا ۴ مرحله دارد: روزنامهنگاری، سیاستورزی، خارجنشینی، انزوا و کتابنویسی و فرهنگنگاری.
ساختار تحریریه در مطبوعات در عهد قاجار به چه شکل بود؟ آیا از این راه درآمدی کسب میکردند؟
بیشتر روزنامهنگاران روزگار قاجار تنها منبع معیشتشان روزنامه بود. البته در دوره محمدشاه از وزارت امور خارجه حقوق میگرفتند. در دوره ناصرالدین شاه به ترتیب از وزارت علوم و معارف، اداره روزنامهجات و بعدها از وزارت انطباعات حقوق میگرفتند. در دوره مظفرالدینشاه، چون نشریه خصوصی پدید آمد اداره نشریههای خصوصی و پرداخت حقوق روزنامهنگاران بر عهده ناشران نشریههای خصوصی بود که البته و متاسفانه یارانه هم در همان ایام باب شد. یعنی یارانه مطبوعاتی همزاد انتشار روزنامههای خصوصی در ایران است. البته رانت مطبوعاتی پیشینه دیرینهتری از یارانه مطبوعاتی دارد. در مطبوعات دولتی هم در عهد مظفری کماکان حقوق روزنامهنگاران را وزارت انطباعات میپرداخت. پس از مشروطه حال و هوای دستمزد روزنامهنگاران به طور کلی تغییر کرد. هر کس هفت تومان پول داشت، چهار تومان کاغذ روسی میخرید و سه تومان هزینه چاپ میداد و میشد مدیر و سردبیر!
تبلیغات و آگهیها تا چه اندازه مطرح بود؟
مدخل آگهی را برای بسیاری از دایرهالمعارفها و دانشنامهها نوشتهام. در جلد اول کتاب سرگذشت مطبوعات ایران فصلی را به آگهی اختصاص دادهام. مدیر نخستین نشریه ایران در سفرنامهاش درباره اهمیت آگهی در مطبوعات انگلیس مطالبی نوشته است. اعلام مطبوعاتی در ایران عمری به بلندی تاریخ روزنامهنگاری دارد. آگهی با قیمتهای سهشاهی، پنجشاهی، پانصد دینار و قیمتهای گوناگون دیگر در روزنامههای ایران باب شد. انواع آگهی را هم در روزنامههای پیش و پس از مشروطه میتوان خواند. از آگهی اجاره و فروش خانه تا زنجیر و دستبند و چتر و شمع، ساز و پیراهن، از آگهیهایی که بعدها به غلط نامهای مناقصه و مزایده به خود گرفت تا آگهیهایی که امروز اسناد تاریخیاند. بعضی از آگهیها امروز مرجع محققان است. مثلاً چون فهرست درستی از کتابهای عصر قاجار منتشر نشده اعلانهای فروش کتاب یکی از راههای آگاهی از نشر کتابهای آن دوره به حساب میآید و کتابشناسان و کتابپژوهان باید از این منبع بینظیر بهره بگیرند.
نقد یا مخالفت با برخی مطالب روزنامهها چگونه بازتاب پیدا میکرد؟
به شیوههای گوناگون نقد و نظرها بازتاب داشت. مقالهای درباره سرآغاز جنگهای قلمی مطبوعاتی و مقالههای دیگری درباره سیر نقد نوشتهام. گاهی روال شبیه امروز بود و زمانی هم که روزنامه از چاپ نقد سرباز میزد، به وسیله رسانههای جانشین نقدها و انتقادها و ردیهها را به اطلاع عموم میرساندند. گاهی پاسخ بعضی روزنامهها در رسالهها چاپ شده، زمانی در جزوه، اوقاتی به صورت اعلان دیوارکوب، نمونههایی هم موجود است که هنوز نسخه خطی باقی ماندهاند و تا امروز چاپ نشدهاند.
علما در رابطه با مطبوعات چه واکنشی نشان میدادند؟
موضع عالمان دینی در ارتباط با مطبوعات متفاوت بود. مثلاً آخوند خراسانی یک نظر داشت و شیخ فضلالله نوری نظری دیگر. نظر بسیاری از عالمان دینی با یکدیگر تفاوت داشت. در مقدمه کتاب اسناد روزنامهنگاران و مطبوعات به انضمام اسناد چاپ درباره نظر عالمان دینی در دوره اول مجلس شورای ملی بر اساس اسناد، مشروح گفتوگوهای مجلس و دیگر برجای مانده مطالبی نوشتهام. مثلاً سید عبدالحسین شهشهانی در مجلس اول میگوید: روزنامه به منزله حس مشترک است نسبت به سایر حواس در وجود مملکت. اگر بنا شد روزنامه توقیف شود سایر حواس مختل و بینتیجه میماند. یا فردی به نام شیخ ابراهیم در مخالفت با توقیف روزنامهها گفته است: حکم شرعی و مجازات شرعی بر آلات نیست بر صاحب آلات است. آلات معصیت را شرع نفرموده توقیف کنند. مجازات بر آن مقرر فرموده، باید مجازات داد توقیف معنی ندارد. میرزا محمود کتابفروش خوانساری در تأیید شیخ ابراهیم میگوید که در مغازه پارچهفروشی که ۳۰ نفر مشغولند اگر یک نفر خلافی کرد، نباید مغازه پارچهفروشی را بست. آن دسته از عالمان دینی که در دوره اول مجلس شورای ملی نماینده شدند همه مجتهد مسلم بودند و بیشترشان توقیف را قتل میدانستند و میگفتند توقیف روزنامه یعنی قتل! اگر نظرهای عالمان دینی روزگار قاجار وارد یک بانک اطلاعات میشد شاید نگاه مهربانتری به مطبوعات و روزنامهنگاران صورت میگرفت.
انتهای پیام