وضع پر فراز و نشیب موسیقی بعد از انقلاب
«امید حسینی» فعال رسانهای اصولگرا در یادداشتی تلگرامی نوشت:
اگر میخواهید علت ناراحتی و نارضایتی بسیاری از هنرمندان موسیقی کشور را بدانید، پیشنهاد میکنم مستند «بزم رزم» را حتماً ببینید. مستندی دربارهی وضعیت پر فراز و نشیب موسیقی بعد از انقلاب و زمان جنگ.
این مستند را مخصوصاً کسانی باید ببینند که اهالی موسیقی را افرادی بیکار و طلبکار میدانند که کارشان فقط نق زدن است. در نگاه این جماعتِ عمدتاً مذهبی و انقلابی، هنرمندان همواره از جامعه، مردم و حوادث اجتماعی برکنارند و تنها به فکر دایره و تنبکاند! کاش این مستند را ببینند تا شاید کمی خجالت بکشند.
بزم رزم به خوبی، همراهی نزدیک هنرمندان تراز اول موسیقی کشور را با مردم در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به تصویر میکشد و از تلاش آنها برای ساخت و انتشار تصانیف و سرودهای انقلابی (حتی پیش از پیروزی انقلاب) سخن میگوید. هنرمندانی همچون محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان، هوشنگ ابتهاج، حسین علیزاده و … و آثار ماندگاری که در سختترین شرایط و با کمترین امکانات و صرفاً از روی عشق و علاقه و ایمان و باور تولید میشدند و هنوز هم پس از گذشت سالها، شور و حال همان روزها را زنده میکنند. آیا تولید این آثار کار بیهودهای بود؟ لابد برخی اینگونه تصور میکنند؛ اما کافیست جشنهای پیروزی انقلاب و مناسبتهای ملی و مذهبی را بدون آن آثار زیبا و ماندگار تصور کنید. آنوقت چه حسی، چه احساسی و چه یادگاری از آن سالها و از آن مبارزات برجای میماند؟ تقریباً هیچ!
بخش اصلی مستند مربوط است به وضعیت سخت موسیقی بعد از انقلاب. آنجا که هنرمندان موسیقی با تفکرات مختلف بهترین آثار انقلابی را تولید میکنند اما به بهانههای مختلف سیاسی و مذهبی و نگاههای متحجرانه مورد بیمهری و کملطفی مسوولان قرار میگیرند. کار به جایی میرسد که اهالی موسیقی، تکلیف خود را در شرایط جدید نمیدانند. همواره مورد تهدیدند و برای حمل یک ساز ساده هم باید مجوز داشته باشند! آنها که تا همین چندماه پیش همراه مردم بودند و آثارشان بازتاب شعارهای انقلاب، حالا به عنوان مطرب و منحرف با برخوردهای تند و خشن کنار گذاشته میشوند و هنرشان تقریباً ممنوع میشود!
بخش بعدی مستند به دوره جنگ مربوط است و بازهم روایت همراهی هنرمندان با مردم و رزمندگان اما اینبار هم شاهد موج جدیدی از برخوردهای حذفی هستیم. نکته جالب ماجرا اینجاست که مسوولان و دستاندرکاران وقت موسیقی رادیو و تلویزیون، در این مستند حضور دارند و خودشان به همه چیز اعتراف میکنند. از حذفیات و سانسور گرفته تا دستکاری و ویرایش آثار و سختگیریهای بیمورد. هرچند گاهی انگار هیچ چارهای جز این کار نداشتند. گاهی از ترس متحجرین، گاهی برای بستن دهان مخالفان موسیقی، گاهی برای کمرنگ کردن ملیت در برابر مذهب (مثلاً حذف کلمه میهن از تصنیف مشهور استاد شجریان، به گمان اینکه با باورهای مذهبی منافات دارد!) گاه به خاطر مخالفت با سلیقه سیاسی فلان هنرمند (از جمله لطفی و ابتهاج) گاهی صرفاً به خاطر سلیقه شخصی آقای مسوول، حتی گاهی فقط به خاطر اینکه فلان اثر ساخته شده درباره جنگ، با بقیهی آثار فرق دارد!
یکی از جذابیتهای این مستند، خاطرات اساتید و هنرمندان مشهوری همچون حسین علیزاده، بیژن کامکار و مجید درخشانی و … از حوادث آن سالهاست. متحجران مدرن و طلبکاران و مدعیان انقلابیگری که امروز خود را تنها وارثان انقلاب میدانند بد نیست برای یکبار هم که شده پای صحبت این هنرمندان بنشینند و درد را از زبان خودشان بشنوند. آنجا که با آه و افسوس از روزهای سخت و برخوردهای تند و اهانتآمیز سخن میگویند و بعد از گذشت سالها چارهای جز اشک و بغض و لبخندی تلخ از یادآوری آن خاطرات ندارند. آنها برای یکایک صحنههای انقلاب و جنگ، آهنگ و تصنیف دارند، اما برخوردهای توهینآمیز را هم خوب به خاطر دارند.
البته هنرمندان شریفی مثل حسین علیزاده با وجود همهی آن تلخکامیها، همچنان خود را از و با مردم میدانند و از کسی طلبکار نیستند. حتی همان ماموران تندخوی اسلحهبدستی را هم که در برابر تار و سهتار و کمانچه خشمگین میشدند از خود میدانند و فروتنانه برای ایران میگویند و میسازند و مینوازند، اما ظرفیت آدمها با هم فرق دارد. عادت کردهایم که همیشه از مردم و هنرمندان طلبکار باشیم و آنها را به خاطر مواضعشان محکوم کنیم، حالا یکبار هم بیاییم سری به گذشته بزنیم و ببینیم چه بر سر آنها آمده و دلشان از کجا پر است؟
انتهای پیام