حقوق عمومی در مکتب حسینی ؛ پاسخ سرخ به عقد بیعت حکمران جور
«صالح نقره کار»، حقوقدان، در یادداشتی در وبلاگ خود با عنوان «حقوق عمومی در مکتب حسینی» نوشت:
دم سرخ حسینی هر نفس نو نو میشود تا پیام شامخ ازادی را برای جنس انسان بی زمان ترجمه سبز جاودانه کند و آب حیات آزادگی و ظلم ستیزی و عزت مداری را در خون انسانیت فرا تاریخی روانه سازد. حسین حاضر نشد قدرت مزور، به نام خدا و به کام خود، بیعت زوری و تمکین اجباری را تحمیل کند و خون و خانواده داد تا معلم تکریم ازادی و تحقیر ظلمه باشد. زنهار از استکبار وهم آلود قدرت که همه را منقاد خود میطلبد و خون پاک مردان پاکباز را سرمه دیدگان خونخواره پلیدی میکند که اشتهای سیری ناپذیران جز با خاک گور تنگ جبابره درمان نمی باید. او آموخت «عقد بیعت» در قاموس ازادی اراده استوار میشود و اجبار و اکراه جباره زمامدار مبطلان است.
اما ملاحظات عدم بیعت سرور آزادگان:
- قران کریم با روایت گری از داستان بسیاری زمامداران و حکمروایان، چهره قدرت مهذب و نا مهذب را بهخوبی به تصویر میکشد. داستان فرعون و نمرود و طالوت تا قیام ابراهیم و موسی و محمد همه و همه حکایت بروز دوگانهی تاریخی اردوگاه حق و باطل و ظلم و عدل است. مردان بزرگ در این تصویر هیچگاه و به هیچ قیمت طرف ظلم و باطل را نمیگیرند حتی اگر مسیحا باشند و به صلیب کشیده شوند یا یحیی باشند و سر جدا گردند یا یوسف که کنج حصر را بر ذلت ارج پندارند.
- ارادهی مردان حق در عدم تمکین و تبعیت از قدرت ناحق همیشه محل نزاع تاریخی بوده است. آنها زیر بار عقد بیعت زوری نرفتهاند. اداب یک رابطه و تأسیس حقوقی در اتخاذ راهبرد اردوگاه حق خواهان و ظلم ستیزان محل تأمل است. رابطه میان مردم با هم باعقد بیع محقق می شوداما رابطه مردم و حکمرانان با عقد بیعت مقرر میگردد. هر دو عقد عمومات و اختصاصاتی دارد. مبنای هر دو اصل اولین ازادی ارادههاست و عقد اجباری و اکراه آمیز که مخل رضاست باطل و غیر نافذ است که «ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد»
- در ادبیات حقوقی ما مفاهیم حقوق خصوصی دیرینه و پر محتواست. اما حقوق عمومی و مصادیق آن نحیف و کم بار است. آنچنان که باید حقهایی حوزه عمومی مورد توجه نبوده هر چند حقهای خصوصی مرجع تحقیق و مورد مداقه های فراوان قرار گرفته است. مفهوم حقوقی «بیعت» بی گمان یکی از پارادیمهای حوزه حقوق عمومی است که پیشینه تحلیل ماهوی کم مایه داشته و در ترمینولوژی حقوقی ما مهجور مانده است.
- البته تعیین ماهیت حقوقی بیعت در ترسیم آثار حقوقیان بسیار حائز اهمیت است و الگوی حکمرانی از همین تعیین شعاع و دامنهی آثار شکل میگیرد. برخی بیعت را عقدی غیر معوّض و مشابه عقد هبه یا از مقوله ایقاع و متضمّن تعهّدی یک جانبه میدانند. برخی هم کاملاً پیوندی دوگانه بران مترتب میکنند. بسیاری محقّقان مفهوم بیعت را «عهد بر طاعت» یا «بذل طاعت» دانستهاند. ریشه یابی واژگانی بیعت دوسویه بودن و دوطرفه نافع بودن را تداعی میکند. چنانچه واژهی «بیعت» از ماده «ب ی ع» به معنی خرید و فروش و ایجاب و قبول است. «بیع» و «بیعت» هر دو مصدر «باع» هستند و حقیقت هر دو یکی است،
- همان گونه که «بیع» خرید و فروش مشخصی است که نتیجهی آن معادل دو مال میان خریدار و فروشنده است، «بیعت» نیز معاملهای است مشخص میان افراد جامعه با زمامدار و رهبر خویش. بدین معنا که مردم با بیعت خود، امکانات و اموال و بسیاری از اختیارات خود را در اختیار رهبر قرار میدهند و رهبر نیز متقابلاً متعهد میشود که پاسدار آنان باشد و آن امکانات و اموال را در جهت منافع مردمان به کار گیرد و مصالح مردم را تأمین نماید؛ و هم چنین از اختیارات واگذار شده در همان راهی بهره گیرد که متعهد شده است؛ و بدین ترتیب یک نحوه معامله و خرید و فروش میان مردمان و رهبر (والی و رعیت) محقق میشود
- . بیعت در آموزههای قرانی امری قدسی و صرفاً متعین و ناظر بر پیامبر اکرم بوده و بر کسی دیگر مترتب نمیشود. اما این رویه پس از پیامبر باب شد که بیعتها زوری و تکلیفی گردید. آنچه مترتب بر پیامبر بود به خاطر ویژگیهای تکرار ناپذیر حضرت بود که در سیمای دیگران بروز نداشت و اجر بیعت یک ثواب معنوی و اخروی و یک صواب دنیوی و مصلحت عمومی بود.
- پس از پیامبر انگار یک انتظار هنجارین محقق شده بود که حکمرانی باید همه را مطاع خود کند و بیعت را یکسویه جلب و فشار و اجبار و وعده و وعید و تهدید و تطمع را چاشنی بیعت زوری کند. هر چند بارها توسط افرادی نفی میگردید. نمونه ان امتناع امام علی از بیعت بود. او اهل باج دادن به قدرت و ثروت و گردن کلفتها نبود. از نگاه او قدرت و غلبهای که خاستگاهان جهل مردم و تغلب و از اعمال زور باشد مطرود و رسواست. تنها قدرتی که از انتخاب مردم به وجود آیدو در راستای منافع و مصالح مردم قدم بردارد و فاسد و ظالم و حق کش نباشد، محترم است. طبیعی است که پرورش یافتگان این مکتب با جبابره و ظلمه بیعت نخواهند کرد.
- اختیاری بودن بیعت هم مثل هر معاملهای که قصد و رضا و ایجاب و قبول در سپهر ازادی ارادهها دران شرط است مفروض و مقدر بود. چنانچه امام علی خود در پاسخ به یاران که القا میکردند حال که مردم داوطلبانه و بدون اکراه با تو بیعت کردند خوب است از «اسامه بن زید» و «عبدالله بن عمر» دعوت کنیم آنها هم همانند مردم بیعت کنند… میفرمایند: نیازی به بیعت با کسی که تمایلی به ما ندارد، نیست.{ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج 2، ص 441}
- مسالهی اصلی در حماسهی حسینی هم همین بیعت است. یزید دنبال بیعت اجباری همه نخبگان با خود بود تا مشروعیت خود را در کنف بیعت یزرگان به اثبات رساند. امام حسین زیر بار زور نرفت. عزت خود را نفروخت. قیام حسینی، اعتراض مدنی، هجرت سرخ، مبارزه منفی، حماسه مسلحانه، جهاد فداکارانه یا استنکاف نرم از تبعیت حکمران نا شایسته-هر کدام که باشد- یک خصیصه بارز داشت؛ امام حسین رویه باب شده اموی در اخذ «بیعت اجباری» را با خون سرخ خود مهر بطلان زد و یاد داد حاکمان قدار مجاز نیستند مردم را به زور منقاد تمامت طلبی و اقتدارخواهی کبریایی خود کنند. او «سرور آزادگان» است برای اینکه با تمام وجود به تاریخ یاد داد عزت و کرامت انسان ارزشی بالاتر از این دارد که با تطمیع و تهدید و صدای بلند و شمشیر آختهی حکومت سلطه طلب منقاد شود. نقشه راه حسین فراروی همه نخبگان و آزادگان، عبرت آموز و الهام بخش است.
- امام وقتی دیدند زور و شمشیر بالای سر ایشان گذاشتند که بیعت اجباری کنند آنهم با جابر ظالمی چون یزید آبرو و جان و هستی گذاشتند اما عزت نفروختند. دیدند رویهی امام علی که اقبال عمومی را مبنای پذیرش حکومت میدانست مبدل شد به ذبح آزادی اراده و تحمیل حکومت به قیمت زدن گردن ناقدین و مخالفین؛ منطق علوی ازادی اراده عمومی و انتخاب مردم بود. «لولا حضور الحاضر و قیام الحجة به وجود الناصر و ما اخذ اللّه علی العلماء ألاّ یُقارّوا علی کظّةِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم لألقَیتُ حبلها علی غارِبها و لسقیتُ آخرها بکأس اوّلها و لألفیتُم دنیاکم هذه أزهَدَ عندی من عَفطَةِ عَنْز» یعنی: «اگر اجتماع مردم به دور من و نیاز آنان به رهبری نبود و اگر به خاطر اعلام یاری مردم، حجّت بر من تمام نمیشد و اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود که بر پرخوری ستمگر و گرسنگی ستمدیده آرام نگیرند، من ریسمان و افسار حکومت را بر کوهان آن میانداختم و با همان ظرفی که درخت خلافت را اولین بار آب دادم (و در خانه نشستم) اکنون هم آب میدادم و خود به خوبی درک میکردید که این دنیای شما با مال و مقام و حکومتش نزد من بی اعتبارتر از آبی است که به هنگام عطسه کردن از بینی بزغاله بیرون میآید».
- امام این منش را در خطر دید و با پدیدهای مواجه شد که او را مختار به دوگانه بیعت یا مرگ کرده بود. قیام حسینی برای مبارزه با ظلم و استقرار عدالت و احیای فضیلت بود. با این حماسه مناسک وار برخورد نکنیم. مهمترین کارکرد حماسه عاشورا مواجهه با ظلم رسمی و مشروع جلوه داده شده بود که حقوق و عزت و شرافت و کرامت مردمان را نشانه گرفته بود. حسین ع خود عزیز بود و با عزت کشی به نام دین در افتاد. او با عدالت پیمان بسته بود و با ظلم و انظلام جبابره سر سازش نداشت. قیام او بر مدار امر به معروف و نهی از منکر بود که”اِنّی ما خَرَجتُ اَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمَّهِ جَدّی، اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعرُوفِ و اَنهی عَنِ المنکرِ وَ اَسیرَ به سیره جَدّی وَ اَبی عَلی بن اَبی طالبٍ.
- مولا میتوانست با موقعیت ظالمانه یزیدی کنار بیاید و سر خود گیرد و به حاشیه امن رود اما برای ابدیت نگران بود. دلواپس عدالت بود و میخواست میزان عدالت و انصاف با خودمداری مدعیان اسلام ملکوک و مخدوش نگردد. برای همین ایستاد و تا بذل همه چیز خود هزینه داد. ما به این عبرتگاه نه با چشم سنت و تصنع و تشریفات بلکه با دید یک مدرسه باید برخورد کنیم و یادمان باشد که حق را با حق بسنجیم نه با تبلیغات و جوسازیها. صیانت از حقوق مردم و جانبداری از عدالت را متروک نسازیم و ظلم را از خود و تبارمان هم که باشد نپذیریم.
- چه میشود ما را که عدالت را در عمل مهجور مینهیم و حقوق انسانها را به راحتی، به سخره میگیریم. کرامت و عزت آدمها برای ما شهروندان و امرای ما چقدر میارزد؟! آزردن خاطر دیگران و ایذاء مردمان آیا هتک حریم قدسی انسان و خدشه به نواهی پروردگار نیست؟! آیا عیار مسلمانی به سلم و لطف و مهر نیست و مگر ما از این وادی خیر خیز چه دیدهایم که دامن روشهای غضب زده و دشمنیهای سلم ستیز را گرفتهایم. نگاهی به چهره «عبوسا قمطریرا»ی خود کنیم. گاهی چنان مظهر «یا قابض» و مجسمه بنی عنق میشویم که عطوفت چون طفل گریز پایی از گرد ما فرار میکند. ما باید پیام حسینی را در ساختن جامعه آزاده پرور و منقاد خواه درک کنیم. انتقاد را نکوبیم و راه آزادی و نقد را باز بگذاریم. جامعه اخلاقی در تقابل با ستم و اجحاف و حق کشی و بی ارجی حقوق و کرامت انسانی همنوعان است. پیام قیام حسین زیر بار نرفتن بی عزتی است. به جامعه یاد دهیم عزت داشته باشد و نقد کند و نظر دهد و ازادگی را طلب کند. درس مکتب مولا آموختنی و سرشار از مضامین والای انسانی و اخلاقی است و امید که بیش از پیش اثر اجتماعی برای ما داشته باشد.
انتهای پیام