«حوالی ساعت صفر» من شهید میشوم یا تو؟
نمایش «حوالی ساعت صفر» روایت متفاوت و آوانگاردی است از دو خواهر که در انتظار همسران رزمنده خود هستند؛ و در طول اجرای نمایش گاهی یکی از همسرانشان شهید میشود اما مخاطب نمیداند که این شهادت واقعی است یا تصورات ذهنی یکی از شخصیتهای نمایش.
نمایش تلاش دارد با شکستن مرز بین واقعیت و خیال و با شکستن ظرف زمان و مکان حقیقتی را به مخاطب نشان دهد که برداشت شخصی اوست.
طراحی نور صحنه متفاوت توسط فرشاد منظوفینیا و کارگردانی آوانگارد «رضا فرحی» به خوبی این نمایش را در راه شکستن مرز واقعیت و خیال یاری میکنند.
«رضا فرحی» کارگردان نمایش «حوالی ساعت صفر» در پاسخ به سوال خبرنگار انصاف نیوز درباره انتخاب موضوع نمایش و متن نمایشنامه گفت: گذشته از دغدغههای فردی در احترام به ارزشهای دفاع مقدس و زنده نگهداشتن آن حماسهها، متن از قابلیتهای زیادی برای اجرا برخوردار بود ولی ساختار اولیه متن و حجم زیاد آن مانع بزرگی در برابر برقراری ارتباط با مخاطب محسوب میشد.
وی افزود: از طرف دیگر اشراف دارید که متن اولیه توسط نویسنده نوشته میشود ولی متن دوم توسط گروه اجرایی و بر اساس ایدههای خاصی که برای اجرا طراحی میشود، موردبازنگری قرار میگیرد. در اینجا هم همینطور. تعدد تابلوهای متن اولیه، تعقیب سیر روایت را مشکل میکرد و ازآنجاکه ایدهی اصلی از بین بردن مرز مبهم بین واقعیت و خیال، ادغام واقعیت و رویا و بر هم زدن تعینهای زمانی و مکانی بود، به ساختار فعلی در متن رسیدم بدون آنکه به اندیشه نویسنده آسیبی وارد شود.
او با اشاره به طراحی نور نمایش گفت: طراحی نور را هم استاد فرشاد منظوفینیا تقبل کردند. با توجه به احاطهای که ایشان روی نشانهشناسی رنگ و نور دارند، ترکیبی از نورهای رئالیستی بهاضافه فضاهای کابوسزده و ترسیم رویاها در نظر گرفته شد.
او ضمن گلایه از شرایط سالن خاطرنشان کرد: البته با توجه به دو اجرا بودن سالن طبیعتاً بخشی از ایدههای نورپردازی هم متاسفانه مورد تعدیل قرار گرفت و درنهایت طراحی مطلوب نور بر صحنه اجرا نشد. ولی تفکیک خوبی صورت گرفت که پاسخگوی اجرا میتوانست باشد.
فرحی در رابطه با میزان دخالتش درباره طراحی صحنه افزود: با اشاره به تعامل رابطهی بین کارگردان و طراح، رابطهای تعاملی و تنگاتنگ است و خوشبختانه با توجه به تجربه آقای منظوفینیا در طراحی صحنه، خیلی زود ما به یک ادبیات مشترک در حوزه تحلیل دستیافتیم.
او ادامه داد: این تعامل و همسویی فکری به حدی بود که یکی از تماشاگران فرهیخته عنوان کردند که: واقعاً معلوم نیست میزانسن بر اساس طراحی صحنه شکل یا طراحی صحنه بر اساس میزانسن کارگردان. این جمله شاید زیباترین تمجیدی باشد که از رابطهی یک کارگردان و طراح صحنه میتوان شنید لذا مطلقاً عنصر دخالت در این رابطه معنی نداشته و صرفاً همسویی فکری، همدلی و تعامل سازنده بوده است.
او درباره طراحی لباس نیز توضیح داد: در مورد طراحی لباس هم همینطور. علیرغم جوان بودن خانم نفس قربانی، خلاقیت خاصی در ایشان بود که توانستند با تکیه بر تحلیل و تخیل و با نگاه موشکافانه، لباس را به کانسپتی بدل کنند که بار انتقال بخشی از مفاهیم صحنه را به دوش بکشد. درمجموع همکاری صمیمانه گروه طراحان و کارگردان به نتیجهای انجامید که شما بر صحنه شاهد آن بودید.
او در پاسخ به سوالی درباره دلیل اجرای مدرن یک نمایشنامه با مضمون دفاع مقدس پاسخ داد: تصور میکنم یکی از رسالتهای کارگردان امروز، دریافت افق تماشاگر باشد و سعی در یافتن شیوههای بیانی بدیع و بعضاً شخصی. این حق تماشاگری است که آمده تا تئاتر ببیند نه اینکه بشنود. لذا تصویرپردازیها و قاببندیهای بصری الزاماً در این جهت باید حرکت کند. تماشاگر باید پدیدهی نوینی را بر صحنه شاهد باشد.
وی افزود: اجرای کلاسیک از این متون تنها نتیجهای که در بردارد، فراری دادن مخاطب از این ژانر است. با این دیدگاه سعی در اجرای نمایشی داشتم که بتواند در کنار تماشاگران آگاه، تماشاگر عام را هم راضی نگاه دارد.
او در رابطه با محل اجرای خود اداره تئاتر نیز گفت: همهی بزرگانی که در اداره تئاتر زحمت کشیدند، هریک در پی کشف شیوهی بیانی تازهای بودند و در برههای از تاریخ معنی تئاتر آوانگارد در اداره تئاتر تجلی مییافت. امروزه شاهد آن شور و شعف نیستیم. تماشاگران، سالنهای لوکس و چهرههای سینمایی را ترجیح میدهند بیتوجه به محتوایی که در آن اثر گنجاندهشده است و درنتیجه اثری اندیشه مدار که توسط گروهی جوان روی صحنه میرود، مهجور واقع میشود.
انتهای پیام