خرید تور تابستان

قتل یک روحانی در مترو و اما و اگرهای بسیار…

عصر روز گذشته – سه‌شنبه دوم آبان ماه -، در نزدیکی خیابان فیاض بخش بیرون از مترو امام‌خمینی مردی قمه‌ در دست، در تعقیب و گریز فردی معمم، وی را به قتل رساند و بعد از چند دقیقه در همان حوالی دستگیر شد. این در حالی بود که در دو روز گذشته 3 مورد حمله به روحانیون از طریق خبرگزاری‌ها گزارش شد. یکی از شهروندان که بطور اتفاقی در محل حاضر بود، با روایتی ساده، گزارشی مبسوط از این حادثه به تصویر کشید که در پی آمده است:

به گزارش انصاف نیوز، دمدمه‌های غروب دیروز در دکه کتاب فروشی پایین مترو امام خمینی (خیابان خیام) نرسیده به خیابان فیاض بخش منتظر خرید یکی از کتاب‌های هرمان هسه به نام «افسانه» بودم که به ناگاه صدای منازعه چند نفر از سمت درب مترو به سمت خیابان فیاض بخش شنیده شد.

در همان حال که به قصد اطلاع از داد و فریاد به عقب برگشتم ناظر این اتفاق بودم که مردی 40 و اندی ساله در 10 متری من قمه به دست (البته بیشتر شبیه یک چاقوی بزرگ بود نه قمه) در تعقیب و گریز فردی معمم بود. چند نفر پشت سر مرد میانسال فریاد می‌زدند که «یکی جلوی این آقا رو بگیره» اما مردم هراسان و ترسان تنها ناظر به تعقیب و گریز میان آن مرد و فرد روحانی بودند. من که در 10 متری این صحنه میخکوب شده بودم و کاری نمی‌توانستم انجام دهم، در آن لحظه از اینکه شاهد ثبت ماجرایی تلخ خواهم بود، به شدت نگران شدم. مرد میانسال با قمه در دست به مردم هشدار می‌داد که نزدیک نشوند و من هم به مثابه مردم هم به دلیل همان ممانعت از نزدیک شدن به منازعه، بالاجبار ناظر رویدادی تلخ بودم.

روحانی میانسال که ظاهری با محاسن کوتاه داشت، برای مرتبه اول از دست مرد میانسال توانسته بود فرار کند، اما مرد همچنان در پی رسیدن به فرد معمم بود. پس از این که در یک تعقیب و گریز چند دقیقه‌ای ضرباتی به سر روحانی وارد آمد و وی به زمین افتاد. حاضران شاهد اتفاق تلخی بودند: جوان با قمه در دست ضربه‌ای به رگ گردن (شانه سمت چپ) روحانی وارد آورد. پس از آن، بدون مزاحمتی از محل اتفاق دور شد و چند نفر هم به دنبال ضارب فریاد می‌زدند که کسی این آقا را بگیرد.

برایم جالب بود که به محض این که ضارب کار خود را تمام کرد، بدون استرس و فشار با قمه در دست و قدم زنان در میان مردم هراسان، به سمت خیابان پایین مترو فرار کرد. به محض این که ضارب دور شد، به همراه چند نفر به سمت روحانی رفتیم، یکی از کسانی که برای کمک به همراه مردم به سمت مرد روحانی شتافت با همان عمامه‌ وی که روی زمین افتاده بود، جلوی خونریزی‌اش را بست و من هم در همان لحظه سریع به اورژانس 115 زنگ زدم و وضعیت حاد را به اطلاع کارشناسان 115 رساندم و تاکید کردم باید هر چه سریع‌تر خودشان را به محل حادثه برسانند.

البته من گلایه‌مندم که سامانه تلفنی 115 به جای این که سریع پاسخگو باشد، با چند ثانیه تأخیر و پس از صحبت‌های اپراتور به کارشناس مربوطه وصل می‌شد. دقیقا یادم می‌آید ساعت 16:50 تا 16:55 برای 3 مرتبه به 115 زنگ زدم و انتظار داشتم ماموران هر چه سریع‌تر خود را بدلیل نزدیکی بیمارستان سینا و درمانگاه فرهنگیان تهران (که اهالی آنجا و دکه‌دار می‌گفت در همین نزدیکی است) به محل حادثه برسانند، اما تا 16:55 ماشین اورژانس نیامد؛ البته خود صاحب دکه‌ مطبوعاتی و چند نفر دیگر در همان حوالی چند بار به اورژانس زنگ زدند و وضعیت حاد را به 115 گوشزد کردند، اما در آن 5 دقیقه نه مامور پلیسی بود و نه مامور اورژانس.

در همان حال به چند نفر از کسانی که آنجا بودند متذکر شدم که بگذارید ماشین بگیریم و مجروح به شدت آسیب دیده را به بیمارستان برسانیم، اما نه ماشینی می‌ایستاد و نه کسی بدلیل عواقب حادثه جرأت یاری داشت. سعی شد فرد مجروح جابه‌جا نشود و در آن شلوغی از خونریزی فرد مجروح جلوگیری شود، با این اوصاف وضعیت مرد روحانی تغییری نکرد.

بعد از آنکه پلیس در صحنه حاضر و ازدحام جمعیت از محل حادثه دور شد، اطلاع دادند ضارب دستگیر شد. متاسفانه بدلیل ازدحام جمعیت و حضور پلیس نتوانستم در آنجا بمانم، بعد از آن بود که از محل رویداد دور شدم.

اگر چه نمی‌خواهم نسبت به این حادثه در مقام قضاوت برآیم، زیرا که نمی‌دانم هدف و انگیزه ضارب از حمله به مرد روحانی چه بود؟ اما برایم دو رفتار جامعه بهت‌آور بود: نخستین حیرتم از بی‎تفاوتی رفتار جامعه در برخورد با مساله‌ای به نام خشونت و نزاع و دومین هم تردید در کمک کردن جامعه به همنوع بعد از حادثه بدلیل ترس ازعواقب بعد از آن است. این را هم بگویم که در مدت زمان کوتاه، سه رویداد درگیری و ضرب و شتم با روحانیون در پایتخت اتفاق افتاده بود (مجروح شدن طلبه هنگام خروج از مسجد در جنوب شرق تهران، مجروح شدن امام جماعت مسجد شهرری و درگیری با یک روحانی در خیابان پیروزی).

جامعه آبستن حوادث است و به باورم مسایل اجتماعی در معنای آسیب‌ها و جرایم به مسایل حادی تبدیل شده‌اند که نیازمند توجه فوری و جدی دولت و حاکمیت در مقام سیاست‌گذار، دغدغه‌مندی نخبگان و همدلی توده مردم با رویکردی جامعه‌شناختی و روانشناختی است.

روی‌دادن اتفاقاتی از این دست در روز روشن براحتی همین حادثه در نزدیکی ما و در عرض چند دقیقه، بدون سروصدا و مانع با خود نشانه‌ها و پیام‌های نهفته‌ای به همراه دارد. واقعا از بابت این که چنین صحنه دردناکی را از نزدیک مشاهده کردم و نتوانستم در مقام شهروندی و مسوولیت‌پذیری مانع این صحنه دلخراش شوم، متألم و متأثر هستم.

در ساعت پایانی شب مطلع شدم روحانی به شدت مجروح دیده پس از انتقال به بیمارستان سینا به علت شدت جراحات جان خودش را از دست داد و بسیار اندوهگین شدم.

انتهای پیام

بانک صادرات

پیام

  1. آهاي روزي نامه هائي که مدام در پي سرکشي و وارسي جامعه آمريکا هستيد، سايت ها و رسانه هائي که مدام جوامع غربي را براي يافتن کاهي خشونت رصد ميکنيد تا از آن کوهي بسازيد! چرا براي جامعه خودمان و خودتان، کر و کور ميشويد!؟ چرا نوبت به خودمان و خودتان که ميرسد، تلاش وافر بخرج ميدهيد و جان مي کنيد تا جامعه در حقيقت بحران زده مان را بهشت برين و مدينه فاضله نشان بدهيد!؟

    11
    1. سلام ،
      جزایری جان ! شما هم فقط سرِ روزنامه ها داد میزنی ! برادر من، این مسائل در جامعه صلح طلب ایران و ایرانی – عمیقتر از وظایف روزنامه نگاری و این قبیل است ! او که دست از جان بشوید ، هر آنچه شاید – بکُند و بگوید !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا