مشایی دربارهی نامهی محرمانه به دانشگاه شیکاگو دروغ گفت!
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران دربارهی هفتم آبان که منتسب به «روز کوروش» است، گفت: اینگونه نیست! هفت آبان که براساس اقوال روز کوروش نامیده میشود، در واقع روز «آزادی اشرافیت یهود در بابل» است. چه کسی گفته است که پاسارگاد، مقبرهی کوروش است؟ در زمان آقای احمدینژاد رویکردها بسیار فاجعهآمیز بود و تاریخ هخامنشی محور را خیلی کورکورانهتر از دیگران پیروی کرد و به این ترتیب احمدینژاد نه تنها کمکی به روشن شدن تاریخ نکرد، بلکه برعکس عمل کرد.
انصاف نیوز: «هفتم آبان را به نوعی «روز کوروش» میدانند. کمی در این باره صحبت کنیم و این که چرا به کوروش، «کبیر» میگویند؟
عباس سلیمی نمین پاسخ داد: دربارهی این که گفتید، هفت آبان به نوعی منسوب به کوروش است؛ خیر، اینگونه نیست! هفت آبان که براساس اقوال روز کوروش نامیده میشود، در واقع روز «آزادی اشرافیت یهود در بابل» است و این بسیار جای تامل دارد که عدهای آگاهانه یا ناآگاهانه درصدد بزرگداشت چنین روزی برمیآیند. این روز به ما تعلق ندارد، بلکه ما باید در برابر آن یک مرزبندی جدی داشته باشیم.
وی ادامه داد: به هرحال در حدی که اسناد به ما اجازه میدهد به جمعبندی تاریخ برسیم، نه بصورت قاطع، باید نسبت به اشرافیت یهود و عملکرد آن موضع داشته باشیم، چرا که این اشرافیت یهود، ظلم فاحشی را در مورد اقوام ایرانی صورت میدهد و آیا روز آزادی آنها میتواند دلیلی باشد که تجلیل شود؟!
این فعال اصولگرا ادامه داد: این که اشرافیت یهود از بابل آزاد میشوند، منشأ تحولی برای بشریت از جمله اقوامی در فلات ایرانی، است، اما وقتی که خود «تورات» اینها را آدمهای فاسد، سرکش و مستحق مجازات میداند که به آیین یهود پایبند نیستند و علیه آیین یهود طغیان کردهاند، چرا آزادی اینها باید تجلیل شود؟!
«پس هفتم آبان ارتباطی به کوروش ندارد؟»
سلیمی نمین گفت: خیر! هیچ ربطی به روز تولد یا فوت کوروش یا مناسبت دیگری مربوط به کوروش ندارد. نسبتش فقط این است که کوروش اینها (اشرافیت یهود) را در بابل آزاد کرده و عامل آزادی اینها در بابل میشود، اما همان طور که گفتم، باید از لحاظ تاریخی بررسی شود که آیا این روز میتواند برای ملت ایران دستاوردی داشته باشد یا یک خسارت است؟ بحث اصلی ما در این مناسبت باید این باشد.
«شما کوروش را «کبیر» میدانید؟»
این فعال اصولگرا پاسخ داد: من خیلی مناسب نمیدانم که ما با بکار بردن این تعابیر دیگر جرأت نکنیم به تاریخ نزدیک شویم. راجع به رضاخان هم «رضا شاه کبیر» گفتهاند، اما آیا او واقعا کبیر بود یا تخریب کنندهی توان ملت ایران در همهی زمینهها بود یا شخم زننده تمدن ما؟ رضا شاه هرآنچه که تعلق به ما داشت را شخم زد، بنابراین اینطور تعابیر نباید حصاری برای پرداختن به تاریخ باشد.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران ادامه داد: بیایید به این بپردازیم که رضاخان در چه زمینههایی کاری کرده است که میتواند مورد قبول باشد؟ در چه زمینههایی کار کرده است که مورد قبول نیست و در چه زمینههایی میشود به تاریخ نزدیک شد؟ بنده این تعابیر را خیلی عالمانه نمیبینم، بلکه در حرکتهای سیاسی برای آنکه ما نتوانیم به تاریخ خود نزدیک شویم، استفاده میشود؛ باید در این باره مطالعه کنیم.
سلیمی نمین افزود: اگر با مطالعه به این رسیدیم که کوروش به واقع در خور تجلیلهای امروزی برخی منابع یهودی از اوست، مانعی نیست، زیرا قابل فهم است امروز اشرافیت یهودی که بر فلسطین حاکم شده است، از کوروش تقدیر و از او تجلیل کند، یعنی کاری که کوروش کرده، در حقیقت خدمتی به نیاکان و اسلاف یهودیان بوده است؛ آیا این خدمت برای ما هم مثبت بوده یا خیر؟!
وی گفت: به نظرم زمانی میتوانیم به این جمعبندی برسیم که خودمان فارغ از آنچه که برایمان شناخته شده است و فارغ از آن چیزی که تلاش میشود بر ما غلبه یابد، بررسی و تحقیق کنیم. اگر امروز هرکسی حرف از این بزند که تاریخ باستان را خودمان مطالعه کنیم، بلافاصله برچسبی میزنند که این فرد میخواهد تاریخ باستان را نادیده بگیرد یا میخواهد علیه تاریخ باستان ما طغیان کند و این تعابیر مانع از یک رویکرد محققانه میشود.
این پژوهشگر ادامه داد: عدهای حتی حق دارند که بصورت غلوآمیز نسبت به کوروش حرفهایی بزنند، اما آیا برای ما هم مناسب است؟ این نیاز به کار دارد. بنده نمیخواهم الان قضاوت دقیقی راجع به کوروش و سلسله هخامنشی داشته باشم، اما روی یک مساله میتوانم تامل کنم و دیگران را هم به تأمل در این قضیه دعوت کنم که چرا به یک باره از 200 سال گذشته تا به امروز تنها راجع به یک برش از تاریخ باستان ایران این همه کار میشود؟ آیا این رویکرد، رویکردی برای تجلیل ملت ایران است یا خیر یا این رویکرد هدف دیگری دارد؟!
سلیمی نمین افزود: حوزهی کاری ما در دفتر مطالعات تاریخی بیشتر تاریخ معاصر است، اما در یک موضوعی از تاریخ معاصر، ناگزیر هستیم به تاریخ باستان رجوع کنیم و به روایتی که در دوران پهلوی وجود دارد و از انتهای قاجار شروع شده و در دوران پهلوی به شدت پی گرفته شده است، بپردازیم.
«اسنادی که دربارهی کوروش است، بیشتر از دوران پهلوی به بعد شروع میشود، علت چیست؟»
از اواخر دوران قاجار شروع شده است.
«آیا قبل از این دوران سند دیگری مبنی براین که کوروش وجود داشته باشد، در دسترس است؟»
عباس سلیمی نمین پاسخ داد: نمیتوان گفت که سندی نداریم، در ارتباط با اسناد یونانی چنین سندی را داریم، اما در آثار ایرانی جز مستندات بسیار ضعیف، سند دیگری نداریم؛ برای نمونه در شاهنامه فردوسی با وجود این که تمام پادشاهان قبل از هخامنشی را یاد میکند، اما وقتی این سیر تاریخی را دنبال میکند، نامی از هخامنشیان و کوروش نیست.
این فعال اصولگرا افزود: ابوریحان در یادکردن سلسلهی پادشاهان، اسمی از کوروش میبرد و در یک فراز میگوید که احتمالا کوروش یکی از منسوبین بهمن در بابل بوده است. او از کوروش به عنوان کارگزار یاد میکند؛ برای مثال مانند فرماندار؛ یعنی فرماندار جزیی که پادشاه ایرانی، او را در بابل منسوب کرده؛ در طول تاریخ، ابوریحان بیرونی چنین چیزی را عنوان کرده است، اما سایر مورخان ایرانی هیچ اسمی از کوروش نمیبرند.
«برعکس این مساله، از اسکندر بسیار زیاد نام برده شده است؟»
سلیمی نمین در پاسخ گفت: در شاهنامه نیز تعابیر بسیار مثبتی از اسکندر وجود دارد.
«این شبهه به وجود میآید که شاید آن انسان خوبی که ما به نام کوروش میشناسیم، شاید اسکندر بوده است؟» که عباس سلیمی نمین گفت: خیر، این دو شخصیت هم به لحاظ مقطع تاریخی و هم به لحاظ شخصیتی نمیتوانند با هم اشتباه گرفته شوند. اسکندر یک فرد و کوروش، فرد دیگری است. بنده به هیچ وجه بدنبال این نیستم که یک قضاوت قطعی راجع به این قضیه داشته باشم، اما امروزه یک بهرهبرداری هدفمندی از تاریخ باستان ما صورت میگیرد و این را فقط من نمیگویم.
وی ادامه داد: من میخواهم کتاب دیگری را برای شما بخوانم، این کتاب «تاریخ شاهنشاهی هخامنشی» اثر «آلبرت اومستد» است. این کتاب مدافع تاریخ نگاری هخامنشی است و تلاش میکند تاریخ هخامنشی که برای ما شناخته شده است را ترویج و تبلیغ کند؛ اما خود مترجم کتاب که او هم با این «بنگاه ایران شناسی دانشگاه شیکاگو» ارتباط داشته، میداند که دانشگاه شیکاگو در رویکردی که شما به آن اشاره کردید، نقش موثر و تعیین کنندهای داشته است.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران تشریح کرد: پیشنهاد میکنم مرحوم «محمد مقدم» که در سال 1340 در دانشگاه دولتی یوتا تدریس میکرده چه میگوید؛ مهم است. به نظرم ایشان به صراحت علت رویکرد را در این کتاب گفته است: «سدههای 17 و 18 میلادی نوشتههای کتاب مقدس زیر نکته سنجی و خردهگیری پژوهندگان و فرزانگان در اروپا قرار گرفت؛ یعنی تاریخ یهودیت حتی در اروپا با چالش جدی مواجه است و در همین هنگام پارهای از نویسندگان اروپا به نوشتههای باستانی و دین و فرهنگ ایران و هند روی آوردند. برای جلوگیری از پیشرفت، گسترش این طرز فکر دستگاههای دینی و سیاسی اروپا و سپس آمریکا، کوشش و خرج بسیار نمودند که از راه پژوهشهای تاریخی بنیاد نوینی برای تاریخی جلوه دادن داستانهای دین خود استوار سازند.»
این فعال اصولگرا ادامه داد: «محمد مقدم» میگوید که در برابر آن هجمه، یهودیان به چه فکری افتادند؟ برای این که بتوانند از تاریخ ایران و هند بهرهبرداری کنند؛ «کاوشهای فراوانی در سرزمینهای کتاب مقدس پی در پی انجام شد؛ روی سرزمینها و اقوام و آثاری که یافت میشد نام کتابهای مقدس گذاشته میشد.» و به این ترتیب این استاد دانشگاه همواره استناد به جعل کردهاند؛ این را کسی میگوید که خودش کامل قایل به این تاریخنگاری است.
سلیمی نمین افزود: در این جا میگوید: «آنچه برخلاف میل پیدا میکردند، یا به دست فراموشی سپرده میشد یا تعبیر دلخواهی از آن میشد»؛ یعنی اسنادی که برخلاف میلشان بود را نابود یا تعبیر دلخواهی از آن میکردند و در واقع به گونهای از آن کار، جعل ماهیت میکردند. «گزارشهای باستانشناسی و بحثهای زبانشناسی و تاریخهایی که نوشته شد با همهی دانش و پژوهشهایی که برای آنها به کار رفته و زمینه بزرگی که برای پژوهشهای آینده به دست داده؛ هدف اصلی همهی آنها جز این چیزی نبوده است که به تاریخ یهود کمک کند.»
وی گفت: پس جای شگفت نیست که در کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی نویسندهی آگاه آن همین روش را به کار بسته و مواد بسیاری را برای نشان دادن درستی داستانهای کتاب مقدس و درجه دوم نویسندگان یونانی گردآوری و گزارش کرده است و در آخر نیز نویسنده میگوید: «شاید سزاوارتر بود که عنوان آن «تاریخ بابل و یهود در عصر هخامنشی بود!»؛ یعنی میگوید اسم کل این کتاب را تاریخ یهود بگذارید.
سلیمی نمین با بیان این که «این رویکرد را حتی کسانی که در این زمینه عالم هستند نیز دارند و در عین حال اعتراف میکنند که این تاریخ باستان ما نیست، این تاریخ یهود است»، اظهار کرد: اما این که چرا یهودیت با یک بحران مواجه بوده و چرا نیاز دارد که بیاید و در تاریخ آن کشورهایی که تورات در آنجا شکل گرفته است، کار کند، یک بحث مهمی است که به نظر من تا آن را مورد توجه قرار ندهیم، سرمایهگذاری هنگفت اینها را در رابطه با تاریخ هخامنشی خودمان درک نخواهیم کرد.
این پژوهشگر افزود: امروز بسیاری از پژوهشگران ما میگویند که ما مدیون این مورخان هستیم، زیرا اینها آمده و تاریخ ما را برای ما روشن کرده و در این وادی زحمات زیادی کشیدهاند، اما آیا به خاطر ما این زحمات را کشیدهاند؟ آقای احمد مقدم میگوید نه برای ما نکشیدهاند؛ بلکه برای مشکلاتی که در زمینهی تاریخ یهود داشتند، زحمت کشیدند، چون سراسر تاریخ یهود با ظلم، جنایات و سیاه کاریهای اشرافیت یهود عجین شده است؛ این را من ادعا نمیکنم؛ اگر واقعا اهل تحقیق باشیم و وارد این بحث شویم و تاریخ خودمان را روشن کنیم، متوجه خواهیم شد.
سلیمی نمین ادامه داد: «ویل دورانت» گرایش به یهودیت دارد، اما وقتی تاریخ ویل دورانت را میخوانید، میبینید که او ناگزیر است تنفر اروپاییان نسبت به یهودیت و اشرافیت یهود را در قرن 14، 15 و 16 تا صنعتی شدن ترسیم کند. صنعتی شدن موجب تغییر اساسی این تنفر اروپاییان در قرون اخیر شد. تاریخ واقعی «اشرافیت یهود» سراسر به همان گونهای است که ویل دورانت مجبور است، روایتگری کند.
وی گفت: بخشهای اعظم تورات از سوی مورخان یهود نوشته شده است، تورات خودش دربارهی اشرافیت یهود چه میگوید؟ همان طور که گفتم کسانی که کوروش، آنها را در بابل آزاد کرده راجع به تورات چه میگویند؟ آنجا هم تورات و مورخانی که مطالبشان در تورات گردآوری شده است، چه قضاوتی دربارهی اشرافیت یهود دارند؟ اینها را طغیانگر علیه دین حضرت موسی و منشأ فساد و تباهی در جامعه عنوان میکند.
این فعال اصولگرا افزود: اگر این مطلب را درک کنیم که چرا روزی سرمایهگذاری بر روی این قضیه صورت گرفته است؛ خیلی ساده خواهد بود که احساس نیاز و ضرورت کنیم که خودمان یک بار دیگر تاریخمان را مرور کنیم و یک بار دیگر خودمان هم به آثار فیزیکی باقی مانده و هم آثار مکتوب در دسترس توجه کنیم. کسانی که خیلی غلوآمیز راجع به هخامنشیان کار میکنند به یکسری آثار ارجاع میدهند که متاسفانه حتی ما آن آثار را محققانه مورد مطالعه قرار نمیدهیم.
«حرفهای زیادی راجع به منشور کوروش وجود دارد؛ نظر شما دربارهی این منشور چیست؟»
سلیمی نمین در پاسخ گفت: منشورهای پادشاهان که ارزشی ندارد! من در مطلبی نوشتم که مانند این است که وقتی بوش پسر به افغانستان حمله کرد؛ بیانیهای صادر کرد که: «من آمدهام تا مواد مخدر را در افغانستان ریشهکن کنم، من آمدهام تا تروریسم را در افغانستان از بین ببرم.» بیانیهای صادر کرد که اهداف خودش از حمله به افغانستان را بیان کرد، آیا ما باید این بیانیه بوش پسر را مبنای قضاوت تاریخ قرار دهیم؟ این یکی از منابع است؛ یعنی یک ادعا و سندی است که یک رییسجمهور کشورگشا که افغانستان را اشغال کرده است، ادعایی کرده؛ آیا واقعا عاقلانه است که بگوییم که این است و جز این نیست؟
وی افزود: این قضاوت تاریخی نیست؛ فرض میکنیم ما سندیت این منشور را قبول داشته باشیم؛ این که پادشاهی دربارهی خودش ادعایی کرده باشد یک طرف قضیه است و یک طرف دیگر آن چیست؟ ببینیم که او به واقع وقتی این ادعا را کرده است، در عمل ادعا را محقق کرده یا نه؟ پایبند به این ادعا بوده یا خیر؟!
«اما این منشور در سازمان مبنا قرار گرفته است؟»
این پژوهشگر پاسخ داد: من وارد این بحثها نمیشوم، با توجه به لابی که یهودیت در ماجراهای مختلف دارد، این مورد ممکن است. آیا یک پادشاهی که به کشوری حمله میکند باید ادعاهای او را حرف قطعی دانست یا باید دربارهی آن تحقیق کرد؟ بطور قطع باید تحقیق کرد؛ ادعای کسی که فعلی را مرتکب میشود، حداکثر میتواند یک سند باشد، سندهای دیگر اتفاقاتی است که در این جریان رخ داده است.
سلیمی نمین ادامه داد: ادعا میشود که بابل بدون خونریزی فتح شده است، در حالی که «کتاب گزنفون» این موضوع را رد میکند و میگوید که اصلا اینگونه نیست! میخواهم بگویم بنده نه میخواهم اینها را رد کنم و نه تایید؛ ادلهی کافی و وافی داریم که آن چیزی که برای ما از تاریخ باستان نوشته شده، هم گزینشی است و هم هدفگذاری شده؛ گزینشی از این جهت که برشی از تاریخ ما را بیان کردهاند و هدفمند شده است، بخاطر این که در واقع مقارن با تاریخ یهود است و آنها میخواهند که تاریخ خودشان را تطهیر کنند. قراین زیادی در این زمینه داریم از آثار خودشان که میتوانیم این موضوع را اثبات کنیم؛ این دعواها دعواهای بسیار نازلی است؛ زیرا نه کسی میخواهد پادشاهی را نفی کند یا مقطعی از تاریخ ما را نادیده بگیرد. تاریخ هر ملتی، سرمایهی آن ملت است و هیچ بخش از تاریخ ما بیفایده نیست.
«چرا ایرانیت تابو شده است و بین ایرانیت و اسلامیت خط کشی میشود؟»
عباس سلیمی نمین پاسخ داد: تابو نشده است، ما شخصیت برجستهای مانند «شهید مطهری» که در واقع تئوریسین انقلاب و روحانیت است و صاحبنظری مانند او هم به تاریخ باستان ما میبالد و هم میگوید تاریخ اسلام بخشی از آوردههای خودش را از تاریخ باستان دارد و این حرف غیرعاقلانه است که ما بگوییم که به تاریخمان نیاز نداریم.
این فعال اصولگرا ادامه داد: اگر بگوییم به تاریخی که یهودیان گفتهاند اعتقاد نداریم و این تاریخ جعلی است، بحث دیگری است، اما کدام آدم عاقلی میتواند این حرف را بزند که من به هشت هزار سال سابقهی تاریخی خودم نیاز ندارم؛ به هیچ وجه این حرف درستی نیست. هر انسانی در واقع اشراف خودش و فهم خودش را از جهان بر اساس تاریخش میداند. تاریخ تجربیاتی است که ما پشت سر گذاشتهایم، مگر میشود کسی بگوید که من به تجربیات گذشتگان نیاز ندارم؟ حالا این دوران بعد از اسلام یا قبل از اسلام باشد، فرقی ندارد.
«آیا تا به حال به مقبره کوروش و پاسارگاد رفتهاید؟»
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران پاسخ داد: چه کسی گفته است که پاسارگاد، مقبره کوروش است؟ در اطراف پاسارگاد اگر از اهالی بپرسید که تا قبل از آنکه اسم آن را به زور عوض کنند، اهالی آنجا به چه اسمی آن را میشناختند؟ به نام مقبره مادر سلیمان میشناختند. من خودم به آنجا رفتهام! یکسری از تقابلهای بچگانه راه میاندازند که افراد را به دو دستهی طرفدار و ضد طرفدار تقسیم کنند که بطور کامل انحرافی است.
«آقای احمدینژاد تنها کسی بودند که به پاسارگاد در دهه فجر رفتند، این را چگونه میبینید؟»
عباس سلیمی نمین با بیان این که «آقای احمدینژاد تنها کسی نیز هست که به «مقبرهی استر و مردخای» در همدان؛ قاتلان نیاکان ما و تعداد قابل توجهی از ایرانیان رفت. حال یا از روی غفلت است یا از روی ناآگاهی، نمیدانم این به نظر شما خوب است یا بد؟ البته میدانم که تا حد زیادی به علت ناآگاهی آقای احمدینژاد است، زیرا شما میبینید که هرگز هیچ کدام از کسانی که در این وادی حرکاتی کردند مانند «عطاالله مهاجرانی» هرگز سر قبر استر و مردخای نرفتند که تجلیل انجام دهند، زیرا همه قبول دارند که مطابق با متن تورات، این دو فرد موجب کشته شدن تعداد زیادی از ایرانیها شدهاند.
وی افزود: میخواهم بگویم که این مورد یک بحث علمی و تاریخی است. رسانهها باید از این که یک کارعلمی را تبدیل به یک بحث سطحی سیاسی کنند، اجتناب کنند. اگر این موضوع را تبدیل به یک منازعهی سطحی سیاسی کنیم، باختیم. وقتی که به لجبازیهای نازل کشیده شویم، فکر تعطیل میشود. ما امروز نیاز داریم که به یک اجماع برای بازخوانی تاریخ باستان خودمان برسیم. ما به یک دورهمی نیاز داریم که با عقاید متفاوت در این موضوع بحث کنیم. این منازعهی سطحی ما را از این ضرورت باز میدارد، پرداختن به تاریخ دوران باستان خودمان، کار بسیار سختی است.
این پژوهشگر ادامه داد: در زمان آقای احمدینژاد رویکردشان بسیار فاجعهآمیز بود؛ تاریخ هخامنشی محور را خیلی کورکورانهتر از دیگران پیروی کرد. احمدینژاد نه تنها کمکی به روشن شدن تاریخ نکرد، بلکه برعکس عمل کرد. تلقی خود بنده این بود که دولت احمدینژاد میتواند زمینهی کارهای تحقیقاتی و پژوهشی را فراهم کند؛ از این رو در اوایل دولت احمدینژاد، ملاقاتی با «مشایی» در سازمان میراث فرهنگی داشتم و به او گفتم که الان بهترین فرصت است که بیاییم و 34 هزار الواحی که آمریکا و دانشگاه شیکاگو در سال 1342 خارج کرده است را بخواهیم.
سلیمی نمین افزود: مشایی گفت که سندهایش را بیاورید و من سندها را بردم و قرار بر این بود که شش ماهه، این الواح را بازگردانند، اما پس از انقراض دو حکومت پهلوی اول و دوم و گذشت چند دهه از جمهوری اسلامی هنوز این الواح را برنگرداندهاند. گفتم که با توجه به اسناد، از دانشگاه شیکاگو بخواهید که این الواح را بازگردانند و مشایی قبول کرد و در جلسه دوم پرسیدم که نامه نوشتید؟ «گفت بله! نامه نوشتم.»
وی اظهار کرد: پرسیدم؛ پس چرا این نامه را به سمع و نظر مردم نرساندید که از حق آنها دفاع شده است؟ گفت که نیاز نبود و نامهی محرمانه نوشتم. نامهی محرمانه اگر پشتوانهی افکار عمومی را نداشته باشد که آنها هفتاد سال این الواح را ندادند، 100 سال دیگر هم نمیدهند؛ مگر این که افکار عمومی ملت ایران پشت این نامه بیاید و حقشان را از آمریکا مطالبه کنند، اما مشایی نپذیرفت.
سلیمی نمین گفت: بعدها متوجه شدم که مشایی به من دروغ گفته و نامهای به آمریکاییها ننوشته است و نه تنها فشاری به دانشگاه شیکاگو نیاورد، بلکه امتیازات زیادی را هم به دانشگاه شیکاگو داد. در دوران ایشان، قراردادهای زیادی برای کاوشگری داده شد و در جلسهای که با مشایی داشتم، گفتم که تنها چیزی که میتواند به دانشگاه شیکاگو فشار بیاورد، این است که به آنها اجازهی کاوشگری در ایران داده نشود، چون یک موسسه ایرانشناسی دارند و اعتبار این موسسه بستگی به حضور آنها در ایران دارد و این گونه مجبور خواهند شد که این را قبول کنند.
وی افزود: من باز تاکید میکنم که سطحیترین نگاه به این مقوله در دوران احمدینژاد صورت گرفت و مشخص شد که احمدینژاد استر را نمیشناسد و عدهای، او را این طرف و ان طرف میبردند. برخوردهای بسیار سطحی که با بحثهای تاریخی چه تاریخ باستان و چه تاریخ معاصر صورت گرفت، جای اعتنا نیست و ما نیاز به یک کار جدی داریم از طریق برگزاری سمینارها و نشستها که افرادی که در این زمینه، نظرهای مختلفی دارند، نظرات و اسنادشان را بیان کنند.
سلیمی نمین گفت: به نظر من بسیاری این دعواها را راه میاندازند که اصل آن قضیه که به آن نیاز داریم در محاق برود. برای اولین بار بعد از انقلاب اسلامی نمیدانستیم که «پولینگ» یعنی چه؟ اینها ما را بیاطلاع نگه داشته بودند و حتی در دایرهالمعارفهای ما هیچ اسمی از آن نیست، درحالی که یهودیها این را جشن میگیرند و ما هیچ چیزی دربارهی آن نمیدانیم، به نظر شما اهتمام نبوده که این موضوع را ندانیم؟
وی تشریح کرد: یک نکته بالاتری را برای شما بگویم که این کتاب دربارهی «آشورولوژی» و دربارهی قوم آشور است؛ یک عدد از این کتاب در کتابخانههای ما موجود نیست. این موسسهی معتبر در آلمان معتبرترین مرکز انتشاراتی است، اما این نه ترجمه و نه وارد ایران شده است، زیرا سیاستی که محققان آلمانی داشتند با سیاستی که محققان انگلیسی داشتند، متفاوت بوده است. این کتاب سندهایی را آورده است که تصویر آن با آن تصویری که آنها میخواهند بسازند، همخوانی ندارد.
عباس سلیمی نمین ادامه داد: نمیخواهم مساله را خیلی توطئه محور کنم، اما توجه به این قضیه که کسانی که تاریخ هخامنشی را طوری نوشتهاند که ما از بسیاری منابع محروم شویم و به آنها توجه نکنیم، حایزاهمیت است؛ امروز نیاز داریم که این کتاب را ترجمه کنیم و منابع دیگر را ببینیم که با هم همخوانی دارد یا نه؟ امروز نیازی به این بازیهای بچگانه نداریم؛ کسی که اینها را هدایت میکند، میفهمد که در حال انجام چه کاری است.
این پژوهشگر ادامه داد: امروز این توجه به تنفر از اشرافیت یهود منجر میشود که اینها که در فلات ایران جنایت کردند، بعد برای این که چهرهی خبیث خودشان در تاریخ را تبرئه کنند، آمدند و در ابنیهی تاریخی دستاندازی کردند؛ این مانند این است که بخاطر این که تصویر ذهنی شما از جهان تغییر کند، آمدهام و شناسنامهی شما را تغییر دادهام.
مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران تشریح کرد: اینها هرجا که رفتهاند، همین جنایات را انجام دادهاند؛ زمانی که کمبوجیه را کشتند، کودتا کردند و داریوش روی کار آمد، مردم ایران مقاومت کردند و در دوران خشایارشاه، قتل عام بزرگی انجام دادند. اگر اینها را بدانید تصویر شما دربارهی اسرائیلیها چگونه میشود؟ فقط این نیست که جنایاتی که بر سر فلسطینیها آوردند به ما چه ربطی دارد، بلکه آنچه علیه من ایرانی و حتی علیه اروپاییها انجام دادهاند، همین جنایاتی است که علیه فلسطینیها صورت میدهند؛ اگر این موارد را بدانید، نگاه شما به جهان فرق خواهد کرد. آیا کسانی هستند که نمیخواهند این نگاه شکل بگیرد یا خیر؟ پولیسم در تورات روز قتلعام ایرانیهاست و خود تورات نیز میگوید که روز قتلعام ایرانیها است.
سلیمی نمین گفت: یک دعوای کاذبی ایجاد میکنند که به هیچ وجه نباید زیر بار آن رفت، میگویند که کوروش یک شهر یهودی را آزاد کرده، اما همین کوروش برای ایرانی چه کاری کرده است؟ یا دستور داریوش دربارهی ایرانیها در تورات آمده است که اگر کسی علیه یهودیها کاری کند یا حرفی زند، خانهاش را خراب میکنم و در همان جا اعدامش میکنیم؛ بعد ما میگوییم که اینها سردمدار حقوق بشر بودهاند، کدام حقوق بشر؟! چه کسی گفته است که داریوش حق دارد ایرانی را که مخالف اشرافیت یهود است، اعدام و خانهاش را نابود کند. ما باید ادعاها را بتوانیم بفهمیم، این که ما حقوق بشر را در دوران هخامنشی دنبال کردیم؛ بدانیم حقوق بشر متوجه کیست؟ علت دفاع کوروش از اشرافیت یهود در بابل بدلیل همکاریهای مشترک مانند پادشاهان دیگر است؟
گفتوگو از روزبه توکلی، خبرنگار افتخاری انصاف نیوز
انتهای پیام
سليمي نمين مهندس است و نه دكتر. استاد دانشگاه هم نيست.
سلام،
جناب عباس خان ! با کمی سلیم بودن و بی غرضی میتوان این امور را رفع و فتق کرد – چه فرقی میکند که 7 آبان باشد یا 4 آبان یا 6 اسفند یا هر تقویم دیگری ؟ ما نیاز داریم که یک روز هم بنام ( روز کوروش ) باشد ، اصلآ خودِ شما به عنوان تاریخدان، یک روزی را به این امر اختصاص دهید و ما قبول میکنیم ! مقصود تویی ، کعبه و بتخانه بهانه است !
اقای سلیمی دروغگوئی پرونده سازی وتحریف تاریخ خصلت ذاتی امثال شماست نه مردم شریف این سرزمین ما فکر میکنیم ترا به همین دلیل مدیر تحریف تاریخ ایران قرار دادند
مرز بندی ما با روز آزادی اشرافیت یهود باید بر اساس کدام یک از مفاهیم ذکر شده باشد ، آزادی ، قوم یهود یا اشرافیت ، لابد اشرافیت !! قبل از انقلاب در پایتخت نه خبری از پورشه بود و نه پنت هاوس های متری چند ده میلیونی و نه همبرگر و بستنی دویست و پنجاه هزار تومانی ، چلوکباب کوبیده هم در نازی آباد و میدان تجریش قیمت واحد داشت ، پرسی 25 ریال !
تنها باید به این دل خوش کنیم که اشرافیت فعلی نه بازمانده قاجار است و نه وابسته پهلوی ، از روستای مجاور به پایتخت هجرت کرده است و از مستضعفین است !!!
پولینگ و پولیسم دیگه چیه
نکنه جشن پوریم (ایرانی کشان) را میگویید