جامعهٔ بحرانزده یا جامعهٔ هیجانی؟
پروین بختیارنژاد، روزنامه نگار در «پایتخت ما» نوشت: سایت انصاف نیوز اقدام به انتشار یادداشتی تحت عنوان «جامعه ایرانی، جامعه عقلانی یا هیجانی» [لینک] نموده است، که این یاداشت نیز نقدی است به آن مقاله کوتاه.
«حیدر ولی زاده» در یاداشتی کوتاه تلاش کرده که جامعهٔ ایرانی را جامعهای هیجانی و فاقد عقلانیت تصویر نماید و در توضیح جامعه هیجانی آورده است که جامعهٔ هیجانی، جامعهای است که برای رسیدن به اهداف خود نه تنها مسیری مشخص ندارد بلکه هدف اصلی آن نیز در هالهای از ابهام و اغتشاش نهفته است. ولیزاده در ادامه افزوده است که در این جامعه احساس مبنای تصمیمگیری آحاد آن است، بدون اینکه عقلانیت بر آن نظارت داشته باشد.
در نقد این مقاله کوتاه میتوان به چند نکته اشاره کرد:
اول آنکه نگارنده مقاله «جامعهٔ ایرانی جامعه عقلانی یا هیجانی» بد نیست به این نکته توجه داشته باشد که جامعه ایران درگیر بحرانهای متعدد است، بحرانهایی مانند بحران اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، بحران زیست محیطی، فرهنگی و خانوادگی که بخشی از این بحرانها مربوط به جوامع در حال گذر از سنت به مدرنیته است و بخشی از آن نیز مشخصاً مربوط به جامعه ایران است. قسمتی از این بحرانها آنچنان پیچیده و در هم تنیده است که باز کردن این کلاف سر در گم خود هنری است که کار هر کاردانی نیست، چه رسد که از آن کلاف سر در گم بخواهیم تن پوشی گرم نیز برای خود تهیه کنیم.
همینطور قابل تامل است که بخشی از این بحرانها مانند بحرانهای سیاسی و اقتصادی، بحرانهای مادری هستند که از دل آن بحرانهای اجتماعی و فرهنگی نیز متولد میشود. اما بهخاطر داشته باشیم که جامعهٔ مدنی هر جا بداند که چه میخواهد و راههای رسیدن به آن را نیز پیدا کرده باشد، نقش آفرینیهای زیبایی را خلق میکند. اما در برههای که نداند از چه راهی به مطالبات خود دست پیدا کند، در آن صورت دچار حرکتهای زیگزاگی میشود که برخی همچون «حیدر ولی زاده» آن را حرکت هیجانی تلقی میکند.
دوم آنکه فراموش نکنیم که جامعهٔ ایران گرفتار دلنگرانیهای متعدد است که این دلنگرانیهای متعدد شامل دلنگرانیهای اقتصادی و نیزسایه سیاه جنگ است که خاطرات تلخ جنگ هشت ساله را برای او تداعی میکند و ویرانیهای هنوز بازسازی نشده را بهخاطرمان میآورد. چرا باید انتظار داشته باشیم که یک جامعه مضطرب و نگران باید همه تصمیماتش حساب شده باشد.
نکته قابل تامل دیگر در خصوص جامعه ایران این است که ما بیش از هرچیز نیازمند آموزش و یاد گرفتن روشهای حل بحران هستیم. بحرانهایی که هر روز از یک زاویه سر بر میآورد و همچون اختاپوسی به دست و پای ما میپیچد و قدرت هر گونه حرکتی را از ما میگیرد.
سوم آنکه بهجای سر کوفت زدنهای پی در پی و پایین آوردن اعتماد بهنفس جامعه ایران، بهتر است با بالا بردن اطلاعات جامعه به ارتقا حرمت نفس آن بپردازیم و جامعه مدنی را متوجه قدرت خود کنیم. چنانکه جامعه مدنی؛ هر جا دانسته چه باید بکند، آن کار را به بهترین شکل انجام داده است. از یاد نبریم که کاستیهای ما از ندانستن است، نه از ذات هیجانی ما.
انتهای پیام