گاهی انقلاب، همیشه اصلاحات
«علی شکوهی»، روزنامهنگار، که یادداشتهای او به صورت روزانه در روزنامهی «اعتماد» منتشر میشود، یادداشتی با عنوان «گاهی انقلاب، همیشه اصلاحات» را در کانال تلگرامی خود منتشر کرده و توضیح داده است که این یادداشت در روزنامه اعتماد امکان انتشار پیدا نکرد. این یادداشت در پی میآید:
اخیراً جناب بهزاد نبوی در اظهاراتی گفتند: «وقتی مرحوم مهندس بازرگان در دانشگاه تهران گفتند که من بولدوزر نیستم، همهی انقلابیونی که در آن زمان در صحنه بودند، از این حرف بسیار شوکه و مأیوس شدند. شاید برخی به ما انتقاد کنند که اگر شما معتقد هستید اصلاحات یعنی تغییر تدریجی، مرحوم بازرگان ۴۰ سال پیش به این نتیجه رسیده بود. شما ۴۰ سال دیر کردید. باید دانست حرفی که امروز منطقی و درست است، معلوم نیست الزاماً ۴۰ سال پیش هم درست بوده باشد و بالعکس؛ یعنی اگر حرکت اصلاحی را امروز صحیح میدانیم، به این معنی نیست که ۴۰ سال پیش هم صحیح بوده است».
این سخن را باید مورد توجه قرار داد و بخصوص برای نسل جوان بیشتر معنا و تفسیر کرد تا باور کنند که تاریخ دیروز کشورمان را نباید با منطق و دانش و آگاهیهای امروز مورد ارزیابی قرار داد و تاریخسازان دیروز را با نگاه به مواضع امروزشان محاکمه کرد.
انقلاب اسلامی حاصل مطالبات تلنبار شدهی تاریخی یک ملت بود که برای رسیدن به آن هیچ مسیری باز نبود و حاکمان گذشته بدون توجه به خواست مردم، در مقابل هر تغییری برای محدود کردن قدرت شاه و دربار میایستادند و برای مردم چارهای نمانده بود جز این که دست به تغییر اساسی در حکومت بزنند و با انقلاب به اهداف خود برسند. آن رخداد تاریخی در سال 57 یک گام به جلو برای ملت ما محسوب میشود و از اوج انسجام ملی حول آرمانهای درست و مطلوب حکایت دارد.
انقلاب را کسانی با برنامه و طرحهای خود نساختند بلکه رخدادی بود که واقع شد و کمتر کسی میتوانست جلوی وقوع آن را بگیرد. البته در چند سال قبل از انقلاب شاید میشد جلوی حرکت مردم برای سرنگونی رژیم را گرفت و مردم را به تحقق مطالباتشان در درون نظام سیاسی سابق امیدوار کرد اما واقعیت این است که رژیم شاه هرگز کاری نکرد که این مسیر بسته شود بلکه خود با دست خودش گورش را کند و به همین دلیل برخی از سیاسیون معتقدند که رهبر اول انقلاب اسلامی در ایران را باید محمدرضا شاه دانست که با مقاومت در مقابل مطالبات بهحق مردم، آنان را به سوی انقلاب و تغییر نظام سوق داد!
وقتی انقلاب به سوی پیروزی حرکت میکند و نیروی متراکم مردمی برای سرنگونی حکومتی آزاد میشود، هیچ کس قادر نخواهد بود با بیان مواضع میانه و نرم و گامبهگام خود را در جایگاه رهبری مردم قرار دهد و جلوی حرکت مردم را بگیرد. در ایران خودمان شاهد بودیم که نهضت آزادی ایران در سال 57 در جستجوی راههایی بود که بتواند در قدرت حکومت مشارکت کرده و با قانع شدن به دستاوردهای کمتر، زمینهی حضور نیروهای سیاسی مخالف در مجلس و دولت را فراهم کند اما موج برخاسته در دل جامعه هرگز اجازهی چنین کاری را به آنان نداد. مرحوم بازرگان در پاریس از امام خواست که در انتخابات مجلس شرکت کنند و از آن طریق کارشان را پیش ببرند اما امام چنین اجازهای را به آنان نداد و تاکید کرد که مردم به صحنه آمده را نمیتوان با این روشها قانع کرد زیرا آنان به کمتر از رفتن شاه و سرنگونی رژیم شاهنشاهی رضایت نخواهند داد.
غالب نیروهای سیاسی طرفدار انقلاب در سالهای قبل از پیروزی اکنون آن روش را مناسب این اوضاع نمیدانند و بر این باورند که انقلاب یک رخداد منحصر به فرد تاریخی برای یک ملت است و اینگونه نیست که هر روز بتوان مردم را برای انجام یک انقلاب به صحنه آورد، بگذریم که با فرض وجود این آمادگی، اکنون شرایط مثل گذشته نیست و انقلاب نمیتواند دستاوردی برای مردم و کشور داشته باشد. انقلابیون دیروز معتقدند که یک بار باید چرخش قدرت از نوع انقلابی و تغییر رژیم در کشور رخ میداد که داد و اکنون باید با اتخاذ روشهای اصلاحی به تعمیق هدفها و آرمانها مبادرت کرد و انحرافات احتمالی در مسیر حرکت انقلاب را با تکیه بر رویهی اصلاحطلبانه از میان برداشت. امروز باید بپذیریم که نوعی مردمسالاری نسبی در کشور وجود دارد و در ردههایی شاهد چرخش قدرت هستیم و در قانون اساسی نظام، حقوق ملت به رسمیت شناخته شده است. در این میان برخی تمایل دارند که به بازتولید سازوکار استبدادی روی آورند و قدرت خود را تحکیم و حقوق ملت را نادیده بگیرند اما جریان عمومی انقلاب این رویه را نفی میکند و دستکم در نظر قبول ندارد که چنین اتفاقی رخ دهد. همین تفاوت کافی است تا بر راهکارهای اصلاحطلبانه تاکید کنیم و جلوی بروز انحراف در ادارهی کشور بایستیم و با تکیه بر آرمانهای عدالتخواهانهی اسلامی و آزادیخواهانهی انقلابی، مسوولان و حاکمان را بر صراط اولیهی انقلاب مستقیم کنیم.
عمل صالح در هر زمان متناسب با وضعیت جامعه و نیاز مردم و میزان توانایی آدمیان متفاوت میشود. گاهی وضعیت به شکلی است که جز قهر انقلابی و بسیج برای سرنگونی رژیم چارهای باقی نمیماند و گاهی باید خویشتنداری نشان داد و از تند شدن فضای سیاسی جلوگیری کرد تا خسارت به مردم و کشور وارد نشود و منازعات اجتماعی و سیاسی تشدید نشود. هر کدام از این واکنشها تابع نتایج محتمل پس از بررسی همهی جوانب و شرایط است و کسی حق ندارد از سر عصبانیت شخصی تصمیم بگیرد و به جای اصلاح روند جاری، به تشدید مشکلات مردم و بستهتر شدن فضای سیاسی و وادار کردن حاکمان به واکنشهای نسنجیده کمک کند.
اصل محوری در هر جامعه، اصلاح اجتماعی است و مصلحان جامعه باید با کمترین خسارت، تحولات مطلوب را ایجاد کنند. شاید در مقطعی، انقلاب سیاسی و تغییر نظام ضرورت داشته و اجتنابناپذیر باشد ولی این امر یک رخداد منحصر به فرد است و نمیتواند قاعده شود. اصلاحات یک روند همیشگی است و طرفداران استبداد از این نگرش بیشتر هراس دارند تا از عملکرد براندازان.
انتهای پیام