هادی قابل: قاعدهی نفی سبیل کافر ذمی را در بر نمیگیرد
«هادی قابل»، از فعالان سیاسی اصلاحطلب و برادر «احمد قابل»، ضمن مخدوش دانستن استدلال فقهی شورای نگهبان مبنی بر اعتبار قاعدهی «نفی سبیل» در موضوع «سپنتا نیکنام» گفت: بسیاری از فقهای موجود و معاصر ما پاسخ شورای نگهبان را دادهاند. قاعدهی نفی سبیل در اینجا اصلا مصداق ندارد. دلیلش هم این است که شما آرای یهودیها، مسیحیها، زرتشتیها و حتی آرای کمونیستها و بهاییها را در این کشور برای آری یا نه به نظام جمهوری اسلامی گرفتید. چگونه است اینجا را قبول کردهاید اما در آن مساله نه.
هادی قابل در گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز گفت: در قاعدهی نفی سبیل اینگونه ذکر شده است: « لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا »، اینجا میگوید «کافرین» و مقصود با توجه به آیات جلوتر آن که بیشتر مربوط به بحث قتال و جنگ است شامل کفار حربی می شود. یعنی کفاری که علیه مسلمانان سلاح برمیدارند حق ندارند تسلطی برمسلمانان پیدا کنند.
او افزود: این قاعده مفهوم کافر ذمی را در برنمیگیرد. چرا که وقتی پیامبر وارد مدینه میشود با قبایل مختلف معاهده میبندد که میگویند اگر در اسلام بخواهیم سابقهی قانون به عنوان یک قانون اساسی را پیدا کنیم همان معاهدهای است که پیامبر در بدو ورود مدینه با سران قبایل و مردم آنجا بستند.
قابل در ادامه با مقایسهی نظام قبیلهای در آن روزگار و احزاب در زمانهی فعلی گفت: نظام قبیله ای عربستان اینگونه بود که قبایل بزرگ، قبایل کوچک را تحت الحمایهی خود میگرفتند. یعنی مثلا قبایل کوچک محلی با یک قبیلهی بزرگ پیوند برقرار میکردند و اینها تحت حمایت آنها بودند.
او اضافه کرد: در جنگها هم قبیلهی کوچک به کمک آن قبیلهی بزرگ میآمد. فلذا مثل احزاب کوچکی میشد که وقتی در پارلمان میروند دارای یک یا دو کرسی بیشتر نیستند. بعد اینها خودشان را با احزاب بزرگتری پیوند میزنند که کرسی بیشتری دارند و تحت حمایت آنها قرار میگیرند. پیامبر وقتی با قبایل بزرگ قرارداد بست، این قبایل با یکسری از قبایل یهودی و یا مسیحی قرارداد داشتند، یعنی با هم ارتباطاتی داشتند. پیامبر فرمود همهی ارتباطات شما محترم است به شرطی که آنها هم بپذیرند این قراردادی که شما قبول کردید، تحت ذمه شوند.
او به این پرسش که آیا میتوان مبنای این قراردادها را بر پایهی برابری دانست پاسخ مثبت داد و گفت: قطعا اینچنین است. این قبایلی هم که آمدند و با پیامبر پیمان بستند، قبیلهی «اوس» و «خزرج» دو قبیلهی بزرگ مدینه بودند که همهی آنها هم مسلمان نبودند و تعدادی از آنها مسلمان شده بودند.
هادی قابل با بیان اینکه مردم مدینه، پیامبر را بهعنوان یک انسان معتدل و دارای اخلاق میشناختند تفصیل کرد: وقتی پیامبر با اینها قرارداد بستند، همه مسلمان نشده بودند. پیامبر متولد مدینه بود. پدر و مادر پیامبر درمدینه زندگی میکردند. قبیلهی بنی نجار قبیلهی مادری پیامبر بودند که اصلا وقتی پیامبر وارد مدینه شد، افراد این قبیله آمدند و گفتند دختران قبیلهی بنی نجار در استقبال از پیامبر سرود میخواندند. پس بنابراین پیامبر را میشناختند و از خلقوخوی او آگاه بودند.
وی با شرح جزییات واقعه ادامه داد: آنها بهدنبال این بودند که برای خودشان یک رییس انتخاب کنند. قبلا هم صحبت کرده بودند که «عبدالله ابن ابی ابن سلول» رییس آنها شود و حتی برای او تاج درست کرده بودند. قرار بود در یک مراسمی تاجگذاری کنند و او حاکم مدینه شود تا قبایل را کنترل کنند و با یکدیگر نجنگند. بعد که پیامبر آمد، گفتند چرا ما عبدالله ابی را حاکم قرار دهیم؟ بهتر است محمد(ص) که امین و عادل و دارای صفات اخلاقی است و تعصب قومی هم ندارد و ضمنا اهل مدینه است را حاکم قرار دهیم. آمدند نزد پیامبر و گفتند ما میخواهیم شما رییس ما و مدینه هم باشید. اینجا پیامبر فرمود اگر من بخواهم حاکم شوم شرایطی دارم. آن شرایط و قواعدی که پیامبر عنوان کرد را تاریخ الان ثبت کرده است. بعد از بیان این قواعد پیامبر گفت قبایلی هم که باهم، همپیمان هستند باید این را بپذیرند. آنها هم رفتند صحبت کردند و همه پذیرفتند و حتی یهودیها هم پذیرفتند. اما پیامبر آنها را الزام به جنگ نکرد، پیامبر گفت یهودیها اگر خواستند در جنگها کمک کنند و اگر نخواستند کمکی هم نکنند اما با دشمنمان هم همکاری نکنند. ما از آنها فقط کمکهای پشتیبانی و تدارکاتی را میخواهیم، مثلا اسب و سلاحی خواستیم به ما بدهند.
قابل با تبیین مفهوم ذمه، اهل کتاب را دارای حق شهروندی دانست و گفت: اینکه میگویند ذمه، به این معناست که آنوقت پیامبر گفت اگر اینها پذیرفتند ما بر ذمهی خود میدانیم که از جان و مال و ناموس آنها دفاع کنیم. این بحث قراردادی بود که آنجا داشتند، آنها هم پذیرفتند. وقتی پذیرفتند طبیعتا در مقولههای اجتماعی آنجا به عنوان شهروند حساب میشدند و پیامبر از آنها نظر هم میخواست و نظر آنها هم اعمال میشد.
این فعال سیاسی با بیان اینکه بسیاری از فقها، تفسیر شورای نگهبان از شمول این قاعده را قبول ندارند، گفت: اینکه ما بگوییم قاعدهی نفی سبیل هر غیر مسلمانی را دربرمیگیرد، قبول نداریم. خیلی از فقها هم قبول ندارند. بهویژه که ما درقانون اساسی این کشور ادیانی را به رسمیت شناختیم و بعد گفتیم اینها به عنوان شهروند ما دارای حقوق متقابل هستند.
او ادامه داد: یعنی مسیحی هم دارای همان حق رایی است که من هستم. برای انتخاب رییس جمهور او هم رای میدهد و من هم رای میدهم. در انتخابات مجلس او هم رای میدهد و من هم رای میدهم. برای شورا، هم او و هم من، رای میدهیم. در مجلس هم ما برای آنها حق قایل شدیم و گفتیم چون اقلیتها اگر بخواهند مثلا در تهران کاندیدا شوند ممکن است رای نیاورند، چرا که اکثریت مسلماناند، در اینجا برای اقلیتها کرسی جداگانه در نظر گرفتهاند و اینها که کرسی دارند در مجلس رای میدهند. گاهی اوقات با یک رای در مجلس یک وزیر رای میآورد. پس رای اینها موثر است. چطور آقایان شورای نگهبان اینجا هیچ ایرادی نمیگیرند.
او با مقایسهی تاثیر رای آنها در مجلس شورای اسلامی و شورای شهر عنوان کرد: در شورای شهر یزد که همهی اعضای شورا زرتشتی نیستند و اکثریت مسلماناند. آقای نیکنام یک رای دارد، چطور میگویند این یک رای ممکن است بر سرنوشت مردم مسلمان یزد تاثیر بگذارد اما یک رای کرسی مجلس زرتشتیها یا مسیحیان و یهودیان نمیتواند بر وزارت یک وزیر تاثیر بگذارد؟ این حرف، حرف نامعقولی است.
این شاگرد مرحوم آیت الله «منتظری» با بیان اینکه قاعدهی نفی سبیل قطعا ادیان به رسمیت شناخته شدهی کشور را در بر نمیگیرد، گفت: ما قانونی را در کشور تصویب کردیم که همهی اینها قبول کردند و در رفراندوم شرکت کردند. به اصل نظام جمهوری اسلامی رای دادند و قبول کردند. آقایان، اگر اینگونه است، باید بگوییم از آرایی که 99 درصد به جمهوری اسلامی داده شد، آرای یهودیان و… را شمارش نمیکردید! آنها رای آری به جمهوری اسلامی دادند. چطور آنجا قبول کردید اما اینجا سپنتا نیکنام نمیتواند رای دهد. اینها واقعا جای سوال دارد. آقایان شورای نگهبان بایستی اینها را جواب دهند.
این فعال سیاسی با انتقاد از مناظرهی یکسویه در صداوسیما گفت:. خوب بود در مناظره، لااقل یک نفر از فقهای جوان خوشفکر حوزه را هم کنار آقای «مدرسی یزدی» میگذاشتند تا ایشان در آنجا بحث را به چالش بکشد و بگوید قاعدهی نفی سبیل در اینجا اصلا مصداق ندارد. دلیلش هم این است که شما آرای یهودیها، مسیحیها، زرتشتیها و حتی آرای کمونیستها و بهاییها را در این کشور برای آری یا نه به نظام جمهوری اسلامی گرفتید. چگونه است اینجا را قبول کردهاید اما در آن مساله نه؟
انتهای پیام
سلام، توضیح جالبی است، اما آبا فقهای شورای نگهبان اینها را نمی دانند با منافعشان ایجاب می کند که ندانند؟