دفاع یار احمدی نژاد از بابک زنجانی
به گزارش انصاف نیوز، متن گفتوگوی عبدالرضا داوری، از مشاوران رسانه ای دولت احمدی نژاد با آرمان در پی می آید:
تصور میشود اکنون وظایفی میان حامیان آقای احمدینژاد تقسیم شده و شما هم وظیفه تغییر مشی را بر عهده دارید یعنی سعی میکنید به جریانهایی نزدیک شوید که این نزدیکی در ارتباط با اصلاحطلبان نمود بیشتری دارد.
گفتمان آقای احمدینژاد یک گفتمان چندوجهی است یعنی هم اصولگرایان میتوانند المانهایی از گفتمان خودشان را در گفتمان آقای احمدینژاد پیدا کنند و هم اصلاحطلبان دارای چنین وضعیتی هستند. آن حکایت «هرکسی از ظن خود شد یار من» آن حلقههای ارتباطی را با المانهای گفتمانی اصولگرایان و اصلاحطلبان ایجاد کرد اما اینکه پروژه خاصی باشد، اینچنین نیست.
اما رویکرد شما در طی ماههای اخیر به سمت جریان اصلاحطلبی رفته است و سعی به برقراری ارتباط با آنها دارید که چنین رویهای درباره اصولگرایان مشاهده نمیشود.
نمی دانم و خودم این تلقی را ندارم ولی ما سعی میکنیم با همه نیروهای اجتماعی ارتباط داشته و دیدگاههایمان را منتقل و تلاش کنیم گفتمان آقای احمدینژاد را در کل جامعه بسط دهیم. شاید از یک منظر نیروهای اصلاحطلب به دلیل اینکه به لحاظ گفتمانی در سطح جامعه حضور بیشتری دارند و تاثیرگذارتر هستند آن هم از جهت اینکه به ابزار رسانه مسلطتر هستند، به نظر بیاید که تعاملات بیشتری با آنها برقرار میکنیم اما واقعیت این است که تلاش ما مسیر تبیین گفتمان آقای احمدینژاد است. من معتقدم بخش دانشگاهی، فرهیخته و روشنفکر جامعه از گفتمان آقای احمدینژاد اطلاع درستی ندارند. تصویر درستی از گفتمان آقای احمدینژاد در این بخش از جامعه وجود ندارد که تلاش ما در همین راستاست.
شما قبلاً عنوان کرده بودید که عملکرد آقای احمدینژاد بر اساس خواست مردم بوده اما به هر حال برخی اقدامات مانند مسکن مهر و یارانه نقدی اگر چه خواست مردم بود اما زیرساختهایی برای تحقق آن در کشور وجود نداشت و به اقتصاد ضربه زد. توجه به خواست مردم در این موارد جایز بود؟
دو رویکرد مطرح است. نکاتی که اشاره کردید مثل مسکن مهر بحث مفصلی دارد اما واقعیت این است که اگر مبنای خواست و تشخیص مردم باشد، باید انجام شود. شاید نخبگان بگویند این خواست و تشخیص مردم به مصلحت جامعه نیست که این هم از انحرافات حوزه نخبگان است. در طول تاریخ همیشه آنچه تودهها خواستند و متوسط خواستهای جامعه بوده است، بر مسیر حق و حقیقت بوده است یعنی هرکسی در طول تاریخ خودش را با تودهها هماهنگ کرده است، یقین بدانید که همیشه در مسیر درست حرکت کرده و این نگاه اعتقادی است. آقای احمدینژاد این اعتقاد را دارد که همیشه تشخیص تودهها درست بوده است و اتفاقا نخبگان بودند که همیشه در پی تحمیل تشخیصهای خودشان به لحاظ پایگاه طبقاتی و منافع طبقاتی بودهاند.
طبیعی است که خواست همه مردم داشتن یک سرپناه است که آقای احمدینژاد با طرح مسکن مهر به سمت برآوردن این خواسته حرکت کرد اما فکری برای دولت بعد نکرد و آنها را با چالش جدی مواجه کرد. حالا خواست مردم اولویت بود یا چالشآفریدن برای دولت بعدی؟
اصلا این طور نیست؛ اصلا چالشی ایجاد نکرد. دولت آقای روحانی حامی منافع طبقات خاص است چون منافع آن طبقه خاص در بانکها از طریق اعتبارات مسکن مهر تضییع میشود،آنها برایش توجیهات کارشناسی ایجاد میکنند تا پروژه را متوقف کنند. من سوالی دارم، مگر نگفتند که مسکن مهر نقدینگی را افزایش و پایه پولی را رشد داده است، دولت آقای روحانی 6 ماه است که یک ریال به مسکن مهر تزریق نکرده است.
داشت و نداد؟
من حالا کاری به این موضوع ندارم.
ببخشید اما نر است و شما میگویید بدوش. وقتی اعتباری باقی نمانده است چطور باید توقع داشته باشید که اعتبار تزریق کنند؟
آنها بحثشان نبود اعتبار نبود بلکه منظورشان این بود اگر اعتبار را تزریق کنیم، پایه پولی رشد پیدا میکند. پول که داشتند اما در جای دیگری تسهیلات دادند. در این 6 ماه اخیر یک ریال ندادند و شما میبینید که رشد نقدینگی نسبت به سال 91 و 92 بیش از 6 درصد افزایش داشته است.
اتفاقا ترجیح منافع بیشتر درباره تصمیمات آقای احمدینژاد گفته میشود.
بله. آقای احمدینژاد منافع خود را با منافع مردم تنظیم میکند و ایشان هم منافع جمعی خاص را مدنظر دارد که این جمع خاص متاثر از تودهها هستند نه گروه خاصی. تفاوت آقای احمدینژاد با چهرههای دیگر در همین نکته است.
پس با این استدلال شما، باید پرداخت یارانه نقدی را هم همینطور تفسیر کنیم! ایشان به همه مردم از هر قشری یک میزان یارانه میداد که اقتصاددانان آن را تصمیمی غلط میدانستند. میدانید چقدر برای پرداخت یارانه با مشکل مواجه شدیم حتی در دولت آقای احمدینژاد؟
اصلا کمبود نداشتیم. کسری بودجه هدفمندی یارانهها صفر است. این کسری بودجهها یک دروغ بزرگ است. ما با آمار و اطلاعات به شما میگوییم. مگر آقای احمدینژاد به آقای روحانی نامه نداد که بعد از گزارش 100 روزه بیایید مناظره کنیم.
با این همه، برخی معتقدند اقدامات اینچنینی آقای احمدینژاد یک مینگذاری برای دولت بعد بودهاست.
اینکه حسن آقای احمدینژاد است. آقای آشنا این را گفتند اما این نشاندهنده قوت آقای احمدینژاد است. اینها گفتند دولت آقای احمدینژاد کارهایی کرد که ما نمیتوانیم برگردانیم. چرا اینها نمیتوانند برگردانند؟ دلیلش این است که آقای احمدینژاد کاری کرد که مردم راضی بودند و رضایت عامه برایش دارای اهمیت بوده است.
آقای احمدینژاد دغدغه تامین اعتبار نداشت چون شاید معتقد بود که دوران ریاستجمهوری من تمام میشود و دولت بعدی باید با مشکلات مواجه شود. اینطور نیست؟
اصلا اینطور نیست که شما میگویید. متاسفانه دولت آقای روحانی دروغهای بزرگی در حوزه اقتصادی به مردم گفته، با وجود اینکه ادعای دولت راستگویان را داشته است. در بحث هدفمندی، اینها کسری بودجه را 18 هزار میلیارد، 28 هزار میلیارد و 38 هزار میلیارد گفتند. من یک سوال دارم سازمان هدفمندی یارانهها یک سازمان اقتصادی است، بیاید و صورتهای مالی خود را اعلام کند یعنی همان چیزی که آقای فرزین اعلام کرد. طبق آنچه آقای فرزین اعلام کرده است، کسری هدفمندی یارانهها بعد از 3 سال 600 میلیارد تومان بودهاست در ازای 134 هزار میلیارد پرداخت نقدی. هدفمندی یارانهها کسری نقدینگی داشته است اما کسری بودجه نداشتهاست.
آقای جهانگیری گفتهاند که درآمد آب و برق دولت آقای احمدینژاد 21 میلیارد بوده اما 42 میلیارد پرداخت شده است. این نشانه چیست؟
اینها اشتباه و آمارهای غلطی است که اعلام میکنند. بجای این سخنرانیها، صورتهای مالی هدفمندی یارانه را در سایت سازمان هدفمندی یارانهها بگذارند و بگویند منابع ما اینقدر بوده و مصارف ما هم این میزان است. چرا این کار را نمیکنند.
میگویید دولت آمار اشتباه میدهد و دولت دروغگو است! فکر نمیکنید اتهام زنی کردید؟
من نمیگویم دولت دروغگو است اما به اسم دولت راستگویان اطلاعاتی دادند که بخشی از آن دروغ بوده است و بخشی از آن جهتدار بوده است.
پس نام اینکه آقای احمدینژاد در سفرهای استانی تعداد بسیار زیادی مصوبه در مدت کوتاهی داشتند که بسیاری از آنها محقق نشد و فقط مردم را امیدوار کردند را چه میگذارید؟ نام عدم تحقق این حجم مطالبات چیست؟
آنها مصوبات دولت…
مثلا چند بار تاکید کردند که آزاد راه تهران ـ شمال را راهاندازی میکنند. پس چه شد؟
آزادراه تهران ـ شمال برای زمان آقای خاتمی است
درست است اما آقای احمدینژاد قول داد آن را راهاندازی کند.
بله. خب مشکلات خاص دارد. پروژهای است که برخی زمینههای فنی و اقتصادی در آن دیده نشده و در مسیر یابی آن مشکلاتی وجود دارد که مربوط به قبل است.
این را قبول دارم اما میگویم که نباید آقای احمدینژاد چندین بار قول راهاندازی آن را بدون دانستن مشکلات میداد.
بالاخره تلاش خودش را کرد. اشکالی ندارد چون خیلی دولتها وعده دادند اما در اجرا به دلیل کمبود اعتبار و تغییر شرایط موفق به عمل به آن وعده نشدند. من خودم مسئول پروژهای بودم؛ این پروژه تا زمانی که یورو هزار و 400 تومان بود توجیه اقتصادی داشت اما وقتی یورو 4 هزار تومان شد دیگر توجیه اقتصادی نداشت. آقای احمدی نژاد وعده را داده و در آن مقطع هم فکر میکرده که وعده عملی است اما شاید شرایط محیطی، بینالمللی و داخلی به جایی برسد که این وعده محقق نشود.
چرا قرار مصاحبه را در ساختمان هما نگذاشتید که آنجا را هم ببینیم؟
هما ساختمانی ندارد و کارهایش در همین ساختمان است؛ دفتر آقای رحیمی یگانه هم هست که جلسات عمومیتر در آنجا برگزار میشود.
هما چند عضو دارد؟
ثبت نام اولیه ما 5 هزار نفر است.
کار هما چیست و میخواهید به چه برسید؟
کار اصلی هما شبکهسازی است. تعداد زیادی از حامیان آقای احمدینژاد که در فضای عمومی رسانه دیده نمیشوند و در شبکههای اجتماعی، حوزههای محلی فعالیت دارند و در سطح ملی دیده نمیشوند را میخواهیم داخل یک شبکه و آنها را به هم متصل کنیم. برای آنها خوراک فکری ایجاد کنیم مثلا برای بخشی از آنها کلاس هفتگی داریم.
به هر حال معمولا شبکهسازی میکنند تا به هدفی برسند. این هدف چیست؟
هدفگذاری ما انتخاباتی نیست و گفتمانی است یعنی بچهها باید به یک چارچوب گفتمانی برسند و بدانند نگاه به مردم چیست. آقای احمدینژاد به مقوله مردمی نگاه مقدس دارد. تا مقوله مردم را نشناسیم، نمیتوانیم به اندیشه آقای احمدینژاد نزدیک شویم. تفاوت آقای احمدینژاد با سایرین مثل آقای هاشمی و خاتمی در همین است. تفاوت احمدینژاد در تعریف او از مردم است.
مجموعه هما چه قرابتی با فراخوان حامیان آقای احمدینژاد از سوی آقای الهام دارد؟
طبیعتا همه در یک جریان است.
گفته بودید بدون اطلاع و رضایت آقای احمدینژاد امکان نداشت فراخوان آقای الهام مطرح شود.
بله قطعا همینطور است.
خوب حالا یک تناقض به وجود میآید. شبکهسازی با اطلاع آقای احمدینژاد است و از سویی تاکید دارید ایشان برنامهای برای آینده ندارد. چطور این دو موضوع را در کنار هم قرار میدهید؟
ماموریت سیاسی و اراده معطوف به قدرت در احمدینژاد نیست. برای ما بدنه جامعه مهم است و امروز جریان آقای احمدینژاد به جامعه بازگشته است که طبیعتا در جامعه باید انسجام داشته باشد البته ممکن است در پروسه بلندمدت از درون این شبکهسازی تولید قدرت هم بشود ولی امروز هدف ما این نیست. طبیعتا وقتی این جریان شکل بگیرد بر نهادهای قدرت تاثیرگذار خواهد شد و فضای عمومی کشور را از خود متاثر میکند که ممکن است محصول آن تولید قدرت باشد اما امروز اراده ما این نیست.
پس حضور آقای احمدینژاد در انتخابات پیش رو را رد نمیکنید؟
امروز آقای احمدینژاد برنامهای ندارد ولی ممکن است شرایط کشور به نقطهای برسد که آقای احمدینژاد احساس کند برای دفاع از منافع مردم باید به عرصه وارد شود. تا آنجایی که من اطلاع دارم، آقای احمدینژاد برنامهای برای حضور در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری ندارد که بر اساس آن حرکت کند اما ممکن است شرایط تغییر کند.
فکر میکنید اگر آقای احمدینژاد اراده شرکت در انتخابات داشته باشد، صلاحیتشان تایید میشود؟
صد در صد تایید میشود. علاوه بر اینکه صلاحیش تایید میشود، با 25 میلیون رای رئیسجمهور خواهد شد. ایشان در هر انتخاباتی شرکت کند، بدون شک بالاترین رای را خواهدداشت. اینها را بر اساس محاسبه میگویم و اعتقادی نیست.
یعنی بررسی کردید؟
بله. اما اینکه خود ایشان اراده داشته باشد که یکبار دیگر تجربه حضور در قدرت را آزمایش کند را نمیدانم و شواهدی نمیبینم که ایشان میل به تجربه مجدد قدرت را داشته باشد اما با توجه به ارزیابی ما از فضای اجتماعی و به ویژه ظرفیتهای منفی که این دولت از خود بروز داده است و فاصله گرفتن از بدنه عمومی و نخبگان داشته است، فضا از آنچه که ما پیش بینی داشتیم، مساعدتر است.
آقای مشایی این روزها چه میکند؟
ایشان عمدتا فعالیتهای مطالعاتی و پژوهشی دارد. آقای مشایی فعالیت سیاسی ندارد.
اتهاماتی درباره آقای مشایی مطرح میشود. چرا پاسخی نمیدهد تا مشخص شود چه خبر است؟
آقای مشایی میگوید اتهامات را در حوزه رسانهای که هدفش عملیات روانی است با اتهامات واقعی جدا کنیم. اتهامات رسانهای به مثابه حبابهای بزرگی است که در جامعه شکل میگیرد و بعد از مدتی مضمحل میشوند. اگر اتهاماتی که به او وارد میکنند، امکان رسیدگی قضایی داشت، مطمئن باشید چندین بار او را بهدار کشیده بودند. آقای مشایی نکته جالبی میگوید که اینها تمام تلاش خود را میکنند و وقتی به نتیجهای نمیرسند آن را به حوزه رسانه میبرند. ایشان معتقد است اتهامات زمانی در حوزه رسانه مطرح میشود که قبلاً پروسههای دیگر طی شده و به نتیجه نرسیده است و بعد با عملیات روانی آن را دنبال میکنند. مطمئن باشید اگر کوچکترین نقطه سیاهی در پرونده آقای مشایی بود، تا امروز بارها و بارها ایشان را محاکمه کرده بودند. یکی از مسئولان در سال 91 در همایشی که در قم بود گفته بود که سالهاست زندگی آقای مشایی را جستوجو میکنیم اما چیزی پیدا نکردیم اما چه کنیم که انسان خطرناکی است.
راستی آقای رحیمی چه شد؟
من درباره آقای رحیمی اظهارنظر نمیکنم چون پرونده او باید روال معمول خود را طی کند. من ارتباط خاص و شناختی از آقای رحیمی نداشتم.
معتقدید که دولت آقای احمدینژاد دولت پاکدستی بوده است پس چرا بسیاری از تخلفات و اختلاسهایی که این روزها کشف میشود، ریشه در زمان آن دولت دارد، مثل بابک زنجانی؟
ابعاد پرونده بابک زنجانی بالاخره در یک روز مشخص خواهد شد. الان این موضوع در سطح دعواهای رسانهای است و شما خواهید دید هیچ سهمی متوجه دولت در مسیر این پرونده نبوده است. زنجانی در مسیر تحریم به دولت و برخی نهادها برای فروش نفت کمک میکرده است که در این مسیر اتفاقاتی افتاده که ممکن است خطاهای اداری باشد و نمیتوانید بگویید که فسادی اتفاق افتاده است چرا که فساد اراده مشترکی بین برخی چهرههای دولتی و بابکزنجانی برای سوءاستفاده از منابع ملی است که قطعا اینطور نبود. شرایط تحریم از سال 90 تا 92 بقدری فشار را بر دولت سنگین کرده بود که دولت مسیری برای فروش نفت خود انتخاب کرد.
شاید همین موضوع یعنی فشار زیاد به دولت براثر تحریمها که به آن اشاره کردید ناشی از عملکرد نامناسب دولت در تعاملات جهانی بوده باشد.
مگر الان فشارها کم شده است.
به هر حال شرایط با آن زمان تغییرات زیادی کردهاست که نمیتوان منکر آن شد.
آقای مشایی حرف خوبی زد که بچههای رسانهای اسیر فضای سایت و اینها هستند. چرا یک دلار از 4 میلیارد دلار ژنو برنگشته است. فضای واقعی اقتصاد اصلا فرقی نکردهاست. آنچه تغییر کرده، گفتارهای طرفین است که این ما بهازای بیرونی ندارد. وقتی ارزش پیدا میکند که ما به ازای بیرونی در فضای اقتصادی داشته باشد.
اما در نقش ایران در فضای جهانی تاثیر داشتهاست.
این را میدانم.
به هر حال بهبود فضای تعامل با جهان یک پیروزی و امتیاز است.
دیدگاهها نسبت به ایران در کجا اثر داشته است. مردم جهان اصلا در این فضا نیستند. آقای دکتر روحانی با افتخار گفتند که من با رئیسجمهور فرانسه در نیویورک ملاقات کردم و گفتند چه ملاقات مهمی بود اما همان کشور فرانسه در دور اول مذاکرات ژنو کاری کرد که مذاکرات به بن بست برسد پس فضای گفتارهای دیپلماتیک با آنچه در مناسبات واقعی قدرت در حال رخ دادن است را باید از هم تفکیک کنیم. ما باید تصویر واقعی را به جامعه نشان بدهیم. آمریکاییها خیلی لبخند میزنند و بخشی از آنها گفتارهایشان را تلطیف کردند اما مابهازایی نداشته است. شاهد بودید پارلمان اتحادیه اروپا چه بیانیهای علیه ایران داد. دلیلش این است که تیم آقای روحانی یا نمیخواهند بشناسند یا شناختند و خودشان را به تغافل زدند. دوستان ما در دولت نمیدانند اگر در مقابل امپریالیسم روی خوش نشان دهید، تلقی این نباشد که آنها منافع شما را تامین میکند.
جالب است. شما که اینها را میدانید پس چرا دولت مورد حمایت خودتان را راهنمایی نکردید؟
دولت آقای احمدینژاد را باید تفکیک به 6 سال اول و دو سال آخر کنیم. آقای احمدینژاد در 2 سال آخر در حوزه سیاست خارجی تاثیرگذار نبود.
دلیلش چه بود؟
به هر حال شرایط عمومی به این سمت رفت و همه میدانند چه اتفاقاتی افتاد. بعد از موضوع آقای مصلحی در وزارت اطلاعات، آقای احمدینژاد دیگر در بسیاری از حوزهها تاثیرگذاری لازم را از دست داد. تا زمانی که آقای احمدینژاد ایدههایش را در عرصه سیاست خارجی طراحی و پیادهسازی میکرد، ما دچار مشکل نشدیم.
فراموش نکردید که هنگام سخنرانی آقای احمدینژاد در سازمان ملل چه تعداد از سران کشورها از سالن خارج شدند.
اشکالی ندارد که بروند. اصلا اهمیتی ندارد. کشور در حال توضیح ایدهها و آرمانهایش است و بخشی از جامعه جهانی به دلیل ارادههای سیاسی و منافعی که دارند نمیخواهند این را بپذیرند.
اما آقای روحانی هم از ایران و از آرمانهای ایران برای دنیا صحبت کرد که شاهد بودید چه استقبالی شد.
اشکالی ندارد اما اینکه خوب نیست. اینکه بگوییم فضایی درست کردیم که افرادی که منافعشان در غارت ملت ایران است برای ما دست بزنند خوب نیست.
برداشت من از اظهاراتتان این است که شما ظاهراً قصد فشار به دولت را دارید.
نه. من اعتقاد دارم که آنچه در توافق ژنو به پیش میرود، در روند خود چارچوب استقلال ایران را زیر سوال میبرد. آنچه میبینیم این است. مرزها در حال گسترده شدن است. تا امروز بحث 5 درصد بوده است؛ جهتگیری آمریکاییها و اروپاییها نشان میدهد که در حوزههای دیگر مانند حقوق بشر و غیره وارد میشوند. اینها مرزهای استقلال را مخدوش میکند. معتقدم روندی که در مذاکرات ژنو پیش میرود، روندی است که مرزهای استقلال کشور را مخدوش میکند.
شاید این سوال به مذاق شما خوش نیاید اما به هر حال در موضوعی مثل مدرک آقای کردان از یک سو آقای شکوری راد گفت که مدارکی دال بر خلافبودن آن مدارک دارد و آقای توکلی هم در سایت خود پاسخ استعلام آن دانشگاه که مدعی دریافت مدرک از آن شده بودند را منتشر کرد که این نشان میدهد آقای احمدینژاد نه تنها در تعامل با جهان به توفیقی که درنظر داشت نرسید بلکه در داخل هم نتوانسته ارتباط خوبی با جناحهای فعال برقرار کند.
از سال 60 جریان حزب جمهوری سکان کشور را به دست گرفت و این جریان حول محور آقای هاشمیرفسنجانی شکل گرفت. آقای هاشمی به دلیل ویژگیهای مدیریتی و شخصی و نوع تعاملی که با امام(ره) داشت که ارتباطی منحصر به فرد بود توانست در طراحی مناسبات آتی نظام و در چینش نیروها در بخشهای مختلف ایفای نقش کند. اگر امام پایه گذار بنیان حقوقی نظام است قطعا آقای هاشمی بنیانگذار ساختار حقیقی است. آقای هاشمی نقش یک استوانه را ایفا کرد که بدنه نیروهای مدیریتکننده نظام حول این استوانه شکل گرفتند. آنهایی که سمت چپ این استوانه بودند جناح چپ و آنهایی که سمت راست آن بودند جناح راست شدند. اما موقعیت و پوزیشن همه نسبت به استوانه تعیین شد. مساله آقای احمدینژاد این بود که با کلیت این شیوه چیدمان و مناسبات قدرت در تعارض و تقابل قرار گرفت. اگر میگویید چرا آقای احمدینژاد نتوانست در بین نیروها همگرایی ایجاد کند، به خاطر این بود که او با این شیوه انحصاری شکل گرفته از سال 60 به بعد مساله داشت و آقای احمدینژاد از آن به عنوان اشرافیت بروکراتیک یاد میکند. آقای احمدینژاد معتقد است باید به سمت بازتولید ساختار جدید با نیروهای همگرایی برویم که با مسیر عمومی جامعه همگرا باشند.
در بخشی از این گفتوگو عنوان داشتید که تا الان 5 هزار نفر از طرفداران آقای احمدینژاد در فراخوان، ثبت نام کردهاند. یعنی این افراد نمیتوانند به وزارت علوم مراجعه و خواستار صدور مجوز به دانشگاه ایرانیان شوند؟ به هر حال 5 هزار هوادار کم نیست!
یک نکته است. واقعیت این است تفاوت رویکردهایی که آقای احمدینژاد با برخی جریانات دارد در این است که او به روشهای فراقانونی و اعمال فشارهایی از این دست قائل نیست. درباره صلاحیت آقای مشایی چقدر شایعهسازی کردند که مثلا آقای احمدینژاد انتخابات را برگزار نمیکند و… اما دیدید که ایشان یک یا دو مصاحبه و گله کردند اما انتخابات به بهترین شکل در وقت مشخص برگزار شد.
جناب داوری؛ خوب میدانید که هدف از ثبت نام آقای مشایی شرکت در انتخابات نبود، شاید پیام «ما هنوز هستیم» بود و شاید هزاران پیام دیگرداشت. بنابراین نمیتوانید آن را به موضوعاتی تعمیم دهید که به آنها اشاره داشتید. اینطور نیست؟
آقای مشایی برای حضور در انتخابات برنامه داشت.
اما کاملا مشخص بود که احتمال تایید صلاحیت ایشان بسیار بسیار کم است و به قولی اظهر من الشمس بود.
بالاخره او باید مسئولیت خود را ایفا میکرد. بالاخره آقای احمدینژاد برای بعد از دولت خود تشخیص داده بود که مهندس مشایی میتواند آن راه را ادامه دهد. مشایی تکلیف خود را انجام داد. درباره صلاحیت آقای هاشمی هم معتقدم بخشی از جامعه اقناع نشد.
انتهای پیام