خرید تور تابستان

مدعیان اصولگرایی یا ایراد بنی اسرائیلی / داود حیدرخانی

داود حیدرخانی در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
“بی آنکه مجبور یا موظف باشم، می خواهم گزارش یک جشن را بدهم. متن دعوتنامه بسیار ساده، متین و بری از شعارهای تکراری و گل درشت بود: « همسر رئیس جمهوری اسلامی ایران از سرکار عالی دعوت می نمایند تا در مراسمی که مناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا (س) و بزرگداشت مقام و منزلت زن برپا می گردد، شرکت فرمایید»، همین.”
آنچه در صدر این نوشته آمد، بخشی از نوشته فرشته طائرپور از میهمانان این ضیافت و تهیه کننده سینما بود که پس از شرکت در این مراسم و البته شنیدن سخنان بی پایه و اساس بعدی که در صحن مجلس بیان شد، دست بر قلم می برد و به تشریح آنچه در این جشن که به گفته ایشان بدون تشریفات آنچنانی، با حضور زنان سفرای کشورهای خارجی و جمعی از بانوان فعال کشور در عرصه های مختلف و به میزبانی همسر رئیس جمهور در کاخ سعدآباد برگزار شده بود، می پردازد. طائرپور در بخشی از این گزارش می نویسد:” آنچه به دنبال این مهمانی در برخی سایت ها و صحن مجلس مطرح شد، من شاهد عینی را به صرافت انداخت که نکند چشمانم دیگر خوب نمی بینند و عینک می خواهند؟ نکند گوشهایم دیگر درست نمی شنوند و سمعک می خواهند؟ و نکند حافظه ام آنقدر ضعیف شده که مشاهداتم را در فاصله سه روز به دست فراموشی سپرده و خود را سبک کرده است؟”
علاوه بر این، انتشار فیلم مستند اما بدون مجوز “من روحانی هستم”، در فضای مجازی و انتخاب “سفیر فیلم” به عنوان مسئول اکران آن در دانشگاه های کشور نیز، بحث هایی را برانگیخت که صدای اعتراض رئیس اصول گرای مجلس راهم درآورد. لاریجانی در سخنان خود گفت: ” چند روز است که سر و صداهایی درباره پخش و توزیع سی دی خاصی به وجود آمده که خلاف واقع است. زیرا این سی دی، آقای روحانی را متهم کرده است که در جریان مک فارلین حضور داشته اما ایشان نقشی در این امور نداشته اند و عاملان این جریان هم مشخص هستند. برخی، مشی مارکسیستی دارند و برای کوبیدن دولت، دست به هر کاری می زنند.”
چند روز پیش از این نیز، نهادی که گویا مدت‌ هاست شمشیر را برای فلج کردن دولت از رو بسته است، “دلواپسان” را به لانه جاسوسی کشاند. کسانی که عامل تهیه و توزیع برنامه‌ هایی مانند «دکتر سلام» و «من روحانی هستم» هستند در بیانیه‌ هایی که به تازگی منتشر ساخته، کشور تهدید به برخورد انقلابی شده است. تهدیدی که هنوز معلوم نیست منظور این جماعت از برخورد انقلابی آیا نمونه ی وقایعی است که در سال‌ های ۷۸ رخ‌ داد و یا ترورهایی که در زمان اصلاحات صورت گرفت؟! شاهدان عینی می گویند: جلسه «دلواپسان روحانی» با بی ‌برنامگی و تاخیر زیادی آغاز شد و در فاصله این تأخیر، اقدام به پخش “من روحانی هستم” و هفته ‌نامه “۹دی” کردند و داعیه‌ داران اسلام و مدعیان اصول گرایی، در روز شهادت امام هادی (ع) با دعوت از خواننده ‌ای، شروع به پخش موسیقی کردند!
سخنان روحانی در مراسم آغاز نمایشگاه بین المللی کتاب نیز موردی دیگر برای ایرادگیری احمدی مقدم رئیس پلیس تهران فراهم کرده است. روحانی در این مراسم گفته بود: “حوزه فرهنگ نیاز به گشت ارشاد ندارد” و هر شنونده و خواننده ای به راحتی در می یابد که منظور گوینده، نه همان گشت ارشاد معروف که ممیزی های خارج از چهارچوب قانون در فضای مطبوعات و حوزه کتاب و هنر است. اما رئیس پلیس تهران از همان یک کلمه نتیجه گرفته که منظور رئیس جمهور، حوزه مورد علاقه ایشان یعنی گشت ارشاد و گرفتن مصونیت برای اهل کتاب و هنر در کنترل های گشت ارشاد است و در گفت و گو با خبرگزاری مهر گفت، در برابر رفتارهای غیر فرهنگی جامعه وارد شده و به ارشاد خواهند پرداخت. هر چند وجه دیگری از این مساله نیز قابل تصور و پردازش است و آن عدم آگاهی پرسشگر خبرگزاری مهر یا شیطنت او برای ربط دادن نام “گشت ارشاد” به یک موضوع جداگانه می تواند باشد و به نوعی کوشیده است فضا را به اهداف مورد نظر خود نزدیک تر سازد.
اما این تمام ماجرا نیست، در میان اصول گرایان هر از گاهی، داستانی از اختلافات عارف با اصلاح طلبان منتشر می شود و سعی در نمایش شکاف در بین اصلاح طلبان دارند. وزیر ارشاد روحانی نیز در مرکز توجهات مخالفان است. حمله هایی که کم و بیش در هر موضوعی ولو بی ربط، متوجه وزیر ارشاد می شود نیز، بخشی از این سناریوی نازیباست. این تقابل تا حدی است که آیت الله جنتی نیز در خطبه های نماز جمعه، به سیاست های فرزندش ایراد می گیرد و وزیر را وا می دارد در مقام و با عنوان سازمانی خود، پاسخ دبیر شورای نگهبان و امام جمعه موقت تهران را در جمله ای ساده بیان دارد که هیچ کاری خارج از قانون در وزارتخانه تحت مدیریت ایشان انجام نگرفته است. ایراد گیری ها یا به لفظی ساده تر، گیر دادن های برخی نمایندگان شناخته شده مجلس برای دیدار چند دقیقه ای وزیر ارشاد روحانی با رئیس جمهور اسبق در حالی که مرد شماره ۲ دولت روحانی، عضو شورای مرکزی بنیاد باران است نیز، نشان از این دارد که برای اصول گرایان، این که بین افراد شناخته شده و ارتباط آنها با اصلاح طلبان فاصله انداخته و هرگونه ارتباط با این اندیشه پرطرفدار را، نشانی از اشکال و بازسازی فضای متشنج تلقی کرده و با تکرار عنوان دست آویز قرار گرفته فتنه، سعی در ایجاد شکاف در میان فعالان سیاسی با تفکر اعتدال واصلاح طلبی دارند، بسیار مهم جلوه می کند. ایرادگیری های مجلس و کارت های زردی که با اندک فاصله ای نثار وزرای دولت می گردد، در حالی که هنوز عمر حضور این افراد در وزارت خانه های متبوع به یک سال نرسیده است نیز یکی دیگر از مواردی است که روحانی با آنها روبروست.
در این که بیشتر نمایندگان فعلی مجلس که اکثریتی اصول گرا را شامل می شوند، چندان تمایلی به پیروزی روحانی نداشتند و حتی اگر در نام سعید جلیلی اجماع نداشتند، بیشترین آرای آنان در میان کاندیداهایی چون قالیباف، ولایتی و رضایی تقسیم شد، جای بحثی اضافه تر نیست اما در مقطع کنونی، زمان بحث دیگری نیز اندک اندک فرا می رسد و آن انتخابات مجلس است و برای برخی، نمایش حداقل همراهی با دولت روحانی، گاهی از این منظر نیز قابل بررسی می شود. اعلام قانع شدن از توضیحات وزرای روحانی در مجلس، سکوت در برابر اقدامات دولت در مذاکرت خارجی و سپردن وظیفه ایجاد شبه، به روزنامه شناخته شده اصول گرایان و برخی سایت ها و تشکل ها و سازمان ها را می توان از این جمله برشمرد.
اما به راستی چرا؟ چرا در نظر مدعیان اصول گرایی هدف، انجام هر کاری و استفاده از هر وسیله ای را برای دست یافتن به قدرت و یا کاستن از قدرت رقیب (البته اگر نبود برخی ملاحظات، چه بسا عنوان دشمن را بی پروا به کار می بردند) مجاز می نماید؟ چگونه می شود افرادی که امروز حامی حقوق مردم و نگران دنیا و آخرت صغیر و کبیر این ملت اند تا دیروز و در دوره هشت ساله “آن مرد” با به کار بردن انواع القاب مقدس به کتمان حقایق می پرداختند و سکوت پیشه می کردند؟ این بار اهالی افراط، با لوگوی “دلواپسیم” به میدان آمدند ولی سوال این است که دلواپس چه هستند؟ چرا در سال‌های گذشته که آبروی نظام از بین رفت، دلواپس نبودند؟ چرا در زمانی که کرور کرور سرمایه کشور از بین می‌رفت، دلواپس نبودند؟ شاید دلواپس دست‌هایی هستند که در این مدت از جیب مردم کوتاه شد!؟
برای اصول گرایان، این موضوع به طور کامل قابل لمس است که رئیس جمهور فعلی، تیم نخبه ای دارد که سال ها سرگرم کارهای پژوهشی بوده اند و فارغ از فضای حاکم در ۸ سال گذشته و البته به تبع نوع این فعالیت ها، رابطه چندانی با بدنه اجتماعی نداشته اند و این رسانه ها و فعالان اصلاح طلب هستند که می توانند جامعه را برای حمایت از دولت و شخص روحانی بسیج کنند، از همین روست که با اقداماتی این چنین سعی در بهره برداری سیاسی و آن هم در ضعیف ترین شکل ممکن می نمایند. ایشان نیک می دانند که شیوه های اجرایی روحانی تا کنون، کمترین میزان اشتباه را به خود اختصاص داده است، نه اسیر شعارها شده است و برای کسب محبوبیت، وعده ها و رفتارهای پوپولیستی از خود بروز می دهد، نه قانون گریز است و به راه های “دررو” می اندیشد و نه مسئولیت گریز است و فرافکنی می کند. روحانی اتفاقا بر خلاف آنی که در سی دی به اصطلاح مستند نمایش داده می شود، رفتارهای حزب باد گونه ندارد، بلکه حقوق دان سیاست مداری است که در تمامی صحنه ها، هوشمندانه تأثیر گذاشته. روحانی در قریب به ۴۰ سال (اگر حساب کنیم قریب به یقین از سن و سال بسیاری از داعیه داران اصول گرایی دلواپس، بالاتر خواهد بود و البته شاید لازم باشد که اصول گرایان، یک بار دیگر اعلام براعت کنند و این بار از دلواپسان) سابقه فعالیت سیاسی، نه گرفتار بی صداقتی و تظاهر شده است و نه در دام خودشیفتگی افتاده است، بلکه در گذر این سال ها، آبدیده و کارآزموده تر شده است و به مدد تجربیات گران سنگ خود که در طول سال ها کار تحقیقاتی کسب کرده و دسترسی به اطلاعات و آمار دست نخورده و حقیقی، بهتر از خیلی ها، نیک می داند اوضاع کشور چگونه است و بر این سرزمین در سالیان اخیر چه گذشته.
اقدامات روحانی بر پایه تدبیر و احساس مسئولیت است و علی رغم احترامی که به ایشان و اندیشه هایشان قائل هستم، وی را به عنوان یک انسان، بری از خطا و اشتباه نمی دانم، اما باور دارم تشدید اختلافات و سنگ اندازی های بی مورد، زمینه را برای اشتباه، آماده تر می کند و این میان فرقی نمی کند اشتباه کننده حسن روحانی باشد یا عده ای دلواپس، چرا که حاصل و نتیجه هر دو، فشاری مضاعف بر دوش مردم است و تأخیر در شکوفایی این مرز و بوم. روحانی با آنکه خود روحانی و مبلغ دین و دین داری است، اما ادعایی ندارد و با این وجود، پایبندی بیشتری هم نسبت به دیگر مدعیان این عرصه دارد. سوال اساسی این است، آنانی که کارها و روش های ایشان را نقد می کنند و اتفاقا ادعای فراوانی هم دارند، یک لحظه به این اندیشیده اند که از آن همه ادعای معنویت و فداکاری، دم خروس قدرت طلبی و انحصار گرایی به شدت بیرون زده است و این، هیچ نسبتی با قسم حضرت عباس ندارد؟
“حقیقت” تملک پذیر نیست، در سیره پیامبران و امامان نیز هیچ یک، خود را حقیقت مطلق و مالک آن ندانسته اند که اگر چنین بود آن راز و نیازهای سوزناک و طلب مغفرت ها و آرزوی هدایت داشتن هایشان برای چه بود؟ و اگر ساده لوحانه چنین باور کنیم که می شود به مقام مالکیت حقیقت رسید، آیا پیامبران و امامان در رسیدن به این مقام ارجح تر از چون مایی نبوده اند؟ و اگر ارجح ترند، چرا همواره از قضاوت درباره افراد دوری می گزیدند؟ چرا حضرت موسی (ع) درباره شبان اشتباه می کند؟ چرا حضرت محمد(ص)، کفن دزد بدکار را غیر قابل بخشش می داند اما مورد بخشش قرار می گیرد؟ و چرا ما که ادعای پیروی ایشان داریم از ایشان سبقت می گیریم و خود را در جایگاه حق مطلق می انگاریم و دیگران را بر اساس میزان دوری و نزدیکی شان با خود مورد قضاوت قرار می دهیم؟ آنچه گفته شد، به معنی نفی “طلب حقیقت” نیست که اگر چنین باشد، فلسفه آمدن و رفتن انسان در این دنیا مفهوم خود از دست می دهد اما وظیفه طالب نیز مشخص است: طلب و جستجوی هرآنچه برای رسیدن به یک حقیقت نسبی یاری گر باشد. در این بین قضاوت درباره رئیس جمهور یک دولت هم، جز با نگاه حقیقت طلبانه به کارنامه او میسر نیست و عمر چند ماهه یک دولت، آن هم دولتی که میراثی نه چندان مبارک را تحویل گرفته است، معیار درستی برای قضاوت نیست. همین که بی اخلاقی های دولتیان به کمترین حد ممکن رسیده است، همین که صداقت در رفتار و گفتار مجریان امور شکوفه زده است، یعنی بهار در راه است و این بهار چون بهار پیشین، سیاسی نیست و با وجود تمام سردی ها، برای امیدواران فصل رویش، کندن غنچه ها و پرپر کردن شکوفه ها یا حتی پاشیدن بذرهای ناامیدی توسط مخالفان، مانع از سایه انداختن روح بهار در سرزمین مان نخواهد بود و یادمان باشد که: ” بد نگوییم به مهتاب اگر تب داریم.”
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا