خرید تور تابستان

مشاور خاتمی: عربستان برای شکست مذاکرات زیاد پول خرج کرد

به گزارش انصاف نیوز، متن گفتگوی دکتر سید محمد صدر، مشاور خاتمی و مشاور ارشد وزیر امور خارجه با آرمان درباره تحولات جهان عرب و عربستان سعودی در پی می آید:
اوضاع فعلی جهان عرب و خاورمیانه را چگونه ترسیم می‌کنید؟
کارشناسان و تحلیلگران اگر بخواهند نسبت به مسائل اخیر خاورمیانه تحلیل درستی ارائه دهند، باید از بهار بیداری مسلمانان شروع کنند و به تحلیل نتایج آن بپردازند. آن چیزی که تحت عنوان بیداری مطرح شد عبارت بود از باز شدن عقده مردم عرب بعد از حدود 70 سال دیکتاتوری، فقر اقتصادی و تحقیر مردم به دلیل شکست‌هایی که اعراب از اسرائیل در طول سال‌های گذشته خورده بودند. به یک معنا می‌توان گفت بیداری اسلامی مقابله‌ای بود با دیکتاتوری سیاسی، استبداد رهبران جهان عرب و اعتراض به سازش آنها با اسرائیل و درنهایت فقر و محرومیت جامعه اعراب به ویژه در کشور بزرگی مانند مصر؛ همین مساله موجب شد تا اعتراض‌ها به این روند سیر دیگری به خود بگیرد. به عقیده بسیاری از کارشناسان در برخی از کشورهای عربی، انقلاب‌ها تقریبا به اهداف خود دست پیدا کردند مانند تونس. دلیل موفقیت جامعه مدنی تونس را در جریان بیداری می‌توان به حرکت حزب النهضه و رهبری راشد الغنوشی نسبت داد. به عقیده بسیاری از تحلیلگران حزب النهضه و رهبرشان بسیار عاقلانه و خوب عمل کرد و به جرات می‌توان گفت روندی که در این کشور دارد دنبال می‌شود یک روند حاکمیت دموکراسی با رای مردم است. هیچ گونه دعوای جدی میان نیروهای اسلام‌گرا و نیروهای لاییک در نگرفت. باید دانست این بحث در روند مطالعه تحولات بحث بسیار مهمی محسوب می‌شود چرا که به واسطه آن پدیده جدیدی به وجود آمد که می‌توان ازآن تعبیر به مقابله نیروهای اسلام‌گرا و نیروهای سکولار کرد. این واقعیتی بود که در بسیاری از کشورهای جهان عرب به واسطه انقلاب‌های عربی رخ داد. متاسفانه به قدری این بحث جدی شده بودکه متاسفانه با اشتباهات اخوان المسلمین در مصر یک نوع ترس عمومی در جهان عرب پدیدار گشت. بنابراین نیروهای سکولار توانستند از این فضا بیشترین استفاده را ببرند و ارتش مصر به واسطه ترسی که از اسلام ارتجاعی در جامعه مصر ایجاد شده بود، توانست بر اوضاع مسلط شود. ترس جامعه مدنی مصر از پدید آمدن شیوه طالبانی در مصر موجب شد مردم به خیابان‌ها بیایند و ارتش مصر هم از این فرصت بهترین استفاده را برد و با انجام یک کودتا به کار اخوان المسلمین پایان داد.
در بقیه کشورهای این روند به چه صورت بود؟
به یک معنا می‌توان گفت در مصر روند بیداری با شکست روبرو شد. در یمن به گونه‌ای دیگر آن را کنترل کردند و حال باید دید که این روند در این کشور به کجا ختم خواهد شد.
چرا تحولات در تونس با موفقیت همراه شد و در مصر با شکست؟ چه فرقی میان جامعه مدنی مصر و تونس وجود دارد؟ آیا واقعا این درک درست است که مصر پایتخت فرهنگی جهان عرب است یا یک برداشت قدیمی و غلط محسوب می‌شود؟
جامعه تونس به لحاظ توسعه یافتگی به مراتب توسعه یافته‌تراز مصر است. شما وقتی به تونس سفر می‌کنید متوجه خواهید شد این کشور کمتر با معضل فقر اقتصادی دست به گریبان است. برخلاف تونس، جامعه مصر با معضل فقر اقتصادی به‌شدت درگیر است. مشکلات و معضلاتی که در مصر وجود دارد در تونس کمتر دیده می‌شود. همانطور که قبلا گفتم رهبری النهضه، راشد الغنوشی نقش مهمی در پیشبرد انقلاب تونس و عبور این کشور از مرحله بحران داشت. نقش آقای الغنوشی در برخورد با رقبا بسیار عاقلانه بود. نباید فراموش کرد که عده‌ای درتلاش بودند نوعی اسلام هراسی را در تونس پدید بیاورند. به یک معنا در تبلیغات خود سعی می‌کردند به جامعه مدنی تونس القا کنند که ورود النهضه به مسند قدرت به معنای گسترش تفکر القاعده است. اما رهبری النهضه به خوبی توانست مقابل این نوع تبلیغات بایستد و مهم‌تر اینکه تونس یک کشور توریستی و دارای روابط بسیار خوبی با مردم اتحادیه اروپا است، یعنی گردشگاه توریستی مردم این اتحادیه سواحل تونس است. رفت و آمد اروپاییان بر فرهنگ و دیدگاه مردم تونس تاثیر گذاشته و حتی بر موفقیت جنبش مدنی مردم این کشور هم موثربود. ضمن اینکه ارتش تونس در جریان انقلاب این کشور موفق عمل کرد. حرکت ارتش تونس موجب شد که زین‌العابدین بن علی سریع تر مسند قدرت را ترک و به عربستان پناه ببرد.
درتحولات کشورهای عربی و خاورمیانه‌ای نقش عربستان سعودی یک نقش کاملا منفی بوده است. اولا به چه علت عربستان سعودی مقابل این تحول ایستاد؟ثانیا رفتار این کشور ناشی از چیست؟
نقش عربستان در ابتدا مقابله با بیداری بود.
چرا؟!
چون به هیچ‌وجه این حرکت‌ها را مطابق با منافع ملی خود نمی‌دانست. سران آل سعود بر این باور بودند که اگر این حرکت در جهان عرب همچنان ادمه پیدا کند ، به دیگر کشورها تسری پیدا می‌کندو این احتمال وجود دارد که منافع عربستان در خطر قرار گرفته و حتی حاکمیت آل سعود هم در عربستان با چالش روبرو ‌شود. به همین دلیل آل سعودتمام توان خود را برای مقابله با تحرکات جامعه مدنی کشورهای عربی به کار گرفت. دامنه این مخالفت هم به حدی گسترده شد که حتی با آمریکا متحد و دوست قدرتمندش در منطقه، درگیر شد. عربستان توقع داشت که در مقابل حرکت آزادی خواهانه مردم مصر آمریکا از مبارک حمایت کند. به یک معنا می‌توان گفت سران آل‌سعود انتظار داشتند کاخ سفید؛ مبارک را با قدرت نظامی و زور بر سر کار نگه دارد. هر چند لازم به ذکر است که آمریکا در ابتدا می‌خواست مبارک در قدرت ماندگار شود. اما از آنجا که رژیم آمریکا یک رژیم واقع گراست، واقعیت امروز جامعه مصر را پذیرفت. زمانی که تحولات مصر داشت شدت می‌گرفت؛ هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا در یک سخنرانی مدعی شد که تغییراتی باید در مصر صورت بگیرد منتهی با وجود مبارک، اما همانطور که گفتم دولت آمریکا یک دولت واقع گراست یعنی سران کاخ سفید بنابر واقعیات عرصه سیاست خارجی تصمیم می‌گیرند. به یک معنا می‌توان گفت حکومت ایالات متحده یک حکومت ایدئولوژیک به آن معنایی که برخی از حکومت‌های خاورمیانه هستند،نیست. بنابراین وقتی دید نمی‌تواند مقابل جریان 6 آوریل و جوانان مصر بایستد، تصمیم گرفت مبارک را به حال خود رها کند. عربستان به دو دلیل با این تصمیم کاخ سفید مخالف بود. 1- آل سعود بر این باور بود که حفظ مبارک برای مقابله با انقلاب‌های عربی لازم است. 2- اگر آمریکا به این راحتی حاضر می‌شود از حمایت متحدی مانند مبارک شانه خالی کند، ممکن است در آینده مقامات کاخ سفید در شرایطی مشابه چتر حمایتی خود را از آل سعود بردارند. به همین دلیل مقامات ریاض با تصمیمات کاخ سفید در قبال تحولات خاورمیانه مخالف هستند چنانکه این روند ادامه داشته و دارد. همانطور که همگان می‌دانند عربستان سعودی با اقدامات نظامی سعی کرد به نوعی در مقابل حرکت‌های مردمی بایستد چنانکه در بحرین نیروی نظامی پیاده کرد.
فکر نمی‌کنید این حرکت عربستان در سیاست خارجی بسیار رادیکال است و برخلاف سیاست‌های محافظه‌کارانه گذشته آل سعود است؟ همه ما آل سعود را در سیاست خارجی بسان یک کشور محافظه‌کار می‌شناسیم. چرا سیاست خارجی عربستان در دو سال اخیر متحول شده است ؟
عربستان برخلاف ذات سیاست خارجی خود، فکر می‌کرد می‌تواند بطور کامل روند تحولات خاورمیانه را متوقف کند و حتی در برخی از کشورها این مسیر را به نفع خود تغییر دهد. دلیل اصلی تحرکات دو سال اخیردولت عربستان در قضیه سوریه هم همین مورد است. متاسفانه برخی از مقامات سعودی فکر می‌کردند با در اختیار قراردادن تجهیزات، سلاح و پول می‌توانند ابتکار عمل را در تحولات سوریه در دست بگیرند و تحولات این کشور را در جهت منافع خود جهت دهند. پس از وارد کردن سلاح به این کشور، در مرحله بعدی برخی از سیاستمداران سعودی اشتباه بزرگ‌تری را مرتکب شدند و آن حمایت از تروریست‌های القاعده، داعش، النصره و دیگر جریان‌های سلفی بود. این سیاستمداران تصور می‌کردند که با این روش به سرعت در سوریه به نتیجه می‌رسند. اما اکنون پس از گذشت دو سال سیاستمدران آل سعود متوجه شده‌اند در این راه دچار خطای محاسباتی شده‌اند. به نظرمن عقلای آل سعود متوجه شده‌اند که دست یافتن به سوریه و مدیریت این کشور به همین راحتی نیست. اشتباه عربستان مشابه همان خطای محاسباتی بود که دولت ترکیه مرتکب شد اما مقامات ترک به سرعت اشتباهات خود را اصلاح کردند.
فکر می‌کنید که مقامات آل سعود به اشتباهات گذشته خود پی برده‌اند؟
این کشور در مقاطعی از دو سال رقابت منطقه‌ای خود با ایران وارد فاز تخریب رقیب گردید. تحولات و رفتار برخی عقلای آل سعود در چند ماه گذشته نشان می‌دهد که آنها خواستار اصلاح خطاهای گذشته هستند. احتمال اینکه به مرور زمان عربستان سعودی به خطاهای استراتژیک خودش در قبال ایران و در قبال کشورهای عربی پی ببرد بسیار زیاد است. به عقیده من و برخی از تحلیلگران؛ مقامات آل سعود در آینده با درک واقعیات خاورمیانه سیاست‌هایشان را تغییر می‌دهند.
تغییراتی که در خاندان آل سعود و رده‌های سلطنتی این کشوراخیرا صورت گرفته است را در این راستا ارزیابی می‌کنید؟
قبل از ارائه هر تحلیلی باید بدانیم که ایران و عربستان دو قدرت موثر و بزرگ منطقه خلیج فارس و خاورمیانه هستند. پس بنابر اصول دیپلماسی این دو قدرت منطقه‌ای به ذات با هم رقیب هستند. این یک واقعیت دیپلماسی است. ذکر این نکته را ضروری می‌دانم که این رقابت منطقه‌ای قبل از انقلاب هم حکم فرما بود البته رقابت در آن دوره شامل تلاش برای نزدیکی به ایالات متحده و پذیرفتن ژاندارمی منطقه بود. به هر حال، ایالات متحده با وجود آنکه عربستان را متحد خوب خود در منطقه می‌دانست اما شاه را برای ژاندارمی منطقه برگزید. پس ذکر این نکته بسیار مهم است؛ که بدانیم کشورهای هم‌سطح؛ در اصول دیپلماسی غالبا با هم رقابت می‌کنند. دولت ایران با پذیرش این واقعیت هنرش در دیپلماسی این است که نمی‌گذارد روابط به سمت خصمانه شدن حرکت کند. به واقع دولت تلاش می‌کند روابط همچنان دوستانه و در عین حال رقابت منطقه‌ای همچنان برقرار باشد. به جرات می‌توانم ادعا کنم این رویکردی بود که در دوران اصلاحات در پیش گرفته شد. در آن دوران هم رقابت میان دوکشور وجود داشت اما تلاش کردیم رقابت میان ایران و عربستان هیچ گاه تبدیل به روابط خصمانه نشود . در دوران جنگ ما شاهد روابط خصمانه عربستان بودیم؛ دولت سعودی رسما در دوران جنگ از رژیم صدام حسین حمایت می‌کرد و پول و اسلحه را در اختیار این رژیم قرار می‌داد. به هر حال این رژیم از حمایت عراق به دستاورد چندانی دست نیافت. در شرایط فعلی هم لازم است مقامات سعودی شرط رقابت منطقه‌ای را بپذیرند و آن را جایگزین رفتار خصمانه گذشته نمایند. ریاض باید بپذیرد که رقابت میان ایران و عربستان یک امر طبیعی است و نباید روابط دوستانه تبدیل به رفتار خصمانه شود. احساس من این است که رفتار سیاسی آل سعود در قبال ایران به آرامی تغییر پیدا کرده است. بنابراین رفتار بزرگان آل سعود در کنار گذاشتن بندر بن سلطان نوعی جبران گذشته محسوب می‌شد.
چرا؟ مگر نقش بندر بن سلطان در آمریکا و عربستان چگونه بود؟
او فردی بود که در منطقه و حتی آمریکا علیه ایران توطئه چینی کرد. نشانه‌ای مثبت از تغییر رفتار آل سعود کنار گذاشتن اوست. در میان دولتمردان سعودی بندر بن سلطان به جناحی تعلق داشت که معتقد بود می توان از طریق اقدامات تروریستی و تقویت گروه‌های سلفی بر منطقه مسلط شد و تحولات منطقه را کنترل کرد. ذکر این نکته لازم به نظر می‌سد که بندر بن سلطان در ایالات متحده آمریکا پول زیادی را برای مقابله با ایران و تقویت گروه‌های تندرو برای برخورد با ایران صرف کرد. گفته می‌شود یکی از مسئولیت‌های مهم بندربن سلطان با پولی که در میان جمهوری‌خواهان، tea party تی پارتی‌ها و گروه‌های صهیونیستی پخش می‌کرد ترغیب آنان برای مقابله با کشورمان بود. از سوی دیگر هدف بندر بن سلطان از خرج کردن منابع مادی فراوان در میان گروه‌ها و احزاب آمریکایی به شکست کشاندن گفت‌وگوهای هسته‌ای بود. این روند همچنان ادامه پیدا کرد تا اقدامات او برای اوباما در ایالات متحده مشکل پدید آورد. تحلیل کسانی که بندر بن سلطان از آنها حمایت می‌کرد مانند سران تی پارتی، جمهوری‌خواهان و محافظه‌کاران تندرو این بود که اگر ما بتوانیم مذاکرات میان ایران و 1+5 را به شکست بکشانیم طرح‌های اوباما برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی‌اش متوقف می‌شود،به معنای دیگر اوباما باید برود بیلیارد و گلف بازی کند. چرا که مهم‌ترین برنامه‌های سیاست خارجی اوباما صلح اعراب و اسرائیل و موفقیت گفت‌وگوهای ایران و 1+5 بود. طرح اول که با اقدامات نتانیاهو عملابه شکست کشانده شد؛ به این ترتیب مخالفان اوباما برای به شکست کشاندن مذاکرات ایران و 1+5 حساب ویژه‌ای باز کرده‌اند و در این راه نقش بندر بن سلطان در تقویت مالی این جریان بسیار مهم بود. بنابراین می‌توان گفت مخالفان اوباما از منابع مادی بندر بن سلطان استفاده می‌کردند. به نظر می‌رسد به حاشیه رانده شدن بندر بن سلطان و جناح او برای ما نشانه خوبی است.
پس امیدوار به تغییرات سیاست خارجی عربستان در قبال ایران هستید؟
من فکر می‌کنم که ملک عبدالله مرد عاقلی است و رفتار گذشته خودش را اصلاح می‌کندو بنا به مصلحت عربستان تصمیم می‌گیرد.
با توجه به ساختار محافظه‌کارانه سیاست خارجی عربستان آیا سیاست‌های عربستان در خاورمیانه به سرعت تغییر می‌کند؟
به غیر از دو سه سال اخیر و بحث شروع بیداری اسلامی که برای مقابله با آن عربستان از لاک 60 ساله خودش که یک لاک محافظه‌کارانه بود خارج شد و سران آل سعود شروع کردند به گرفتن تصمیمات رادیکال در عرصه سیاست خارجی؛ که اتفاقا به هیچ‌وجه با ساختار حکومتی این کشور متناسب نبود، به جرات می‌توان گفت آل سعود در طول 60 سال گذشته خیلی محافظه‌کارانه در سیاست خارجی خود رفتار می‌کرد. من فکر می‌کنم عملکرد دو سه سال اخیر عربستان سعودی در حوزه سیاست خارجی پرانتز بزرگی در سیاست خارجی این کشورمحسوب می‌شود که البته به زودی این پرانتز بسته می‌شود.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا