حضور جدی مجمع زنان اصلاح طلب در انتخابات مجلس
به گزارش انصاف نیوز، متن گفتگوی دکتر زهرا شجاعی فعال سیاسی و فعال حوزه زنان با آرمان در پی می آید:
با توجه به ورودی و خروجی دانشگاهها که اکثر آن را دختران و زنان تشکیل میدهند اما شاهد حضور کمرنگ آنها در پستها و منصبها هستیم به نظر شما دلیل این امر چیست؟
اگر سیر افزایش ورود زنان به دانشگاه را بخواهیم در نظر بگیریم باید از آموزش و پرورش شروع کنیم یعنی زمانی که دولت تلاش خود را براین قرار داد تا پوشش دختران تحت تعلیم را به عنوان یک طرح در دستور کار خود قرار دهد که در دوره اصلاحات این کار به صورت مشخصتر در دستور کار قرار گرفت و ما در آن دوران توانستیم پوشش دختران واجب التعلیم را از 94 درصد به 97 درصد برسانیم خب این سیر همچنان ادامه پیدا کرد تا در مرحله ابتدایی فاصله میان دختران و پسران بسیار کم شد اما باز تعداد پسران بیشتر است در دوران راهنمایی نیز تعداد پسران نیز بیشتر است اما در دوران دبیرستان تعداد دختران بیشتر میشود چرا که در این مقطع بسیاری از پسران وارد فنی حرفهای میشوند و برخی از آنها نیز ترک تحصیل میکنند در نتیجه تعداد داوطلبان ورود به دانشگاه در میان دختران بیشتر است که این سیر تا آخر فارغالتحصیلی ادامه پیدا میکند که البته در یک سالهایی این فاصله بسیار زیاد بود اما در حال حاضر تقریبا برابر شده است یعنی دختران 51 درصد است و پسران 49 درصد و این میزان هم در ثبت نام است و هم در قبولی دانشگاهها. مساله دیگری که هست این است که درصد قبولشدگان دختر یک دانشگاه را در نظر بگیرید و چهار سال بعد سراغ فارغالتحصیلان همان دانشگاه برویم همان تعداد نیست و میخواهم این را بگویم که ما ریزش تحصیلی دختران را در این مقطع داریم و این ریزش تحصیلی که هم در میان پسرها وجود دارد و هم در میان دختران اما به چند دلیل در میان دختران بیشتر است؛ ازدواج، مهاجرت همسرانشان، وضعیت تاهل و
فرزنددارشدنشان و… من لازم میدانم به یک نکته دیگر نیز اشاره کنم تا دقت جامعه را بالا ببرم و آن این است که وقتی ما میگوییم ورودی دختران به دانشگاه بیشتر است به این معنی نیست که تعداد دانشجویان دختر بیشتر شده است البته این مختص به همه سالها نیست چرا که یک سال 67 درصد دختران ورودی دانشگاه را تشکیل میدادند که در همان سال تعداد دانشجویان پسر در دانشگاهها بیشتر بود چرا که در سالهای قبل اینقدر این فاصله زیاد بوده است که با یک سال این توازن برقرار نمیشد بنابراین در حال حاضر آنچه از آمارها من به خاطر دارم 51 درصد از کل دانشجویان کشور را دختران تشکیل میدهند بنابراین خیلی نمیتوان گفت تعداد دختران در مقطع کارشناسی بیشتر از پسران است و این درحالی است که در مقاطع بالاتر مانند ارشد دوباره تعداد پسران بیشتر میشود و در مقطع دکترا فاصله میان دختران و پسران باز بیشتر از مقطع ارشد میشود بنابراین این زمان میخواهد چرا که بلافاصله نمیتوان نیروی فارغالتحصیل شده از دانشگاه را به کار گرفت و نیاز به آموزش و آمادهسازی دارد و چنانکه در هیات علمی دانشگاهها ما منحنی روبه رشدی را از عضویت زنان داریم بنابراین این نشان میدهد به موازات رشد تحصیلی دختران
بهکارگیری آنها نیز بیشتر میشود بنابراین تا حدودی این مساله زمان میبرد. اما نمیتوان انتظار داشت که همان سرعتی که در افزایش رشد تحصیلی دختران وجود دارد همان را هم در بهکارگیری این دختران ما ببینیم چرا؟ چون همان موانعی که ما در بهکارگیری زنان در اشتغال داشتیم به قوت خود باقی است. در گذشته به علت کمبود نیرو نبوده است که زنان کمتر به کار گرفته میشدند بلکه به دلیل سطح نگرشها بوده است اما این موانع چیست؟ یکی از این موانع که در سالهای اخیر هم به آن زیاد دامن زده شده است امتیازات مثبت و زیادی است که به اشتغال زنان میدهیم که عامل بازدارنده است مانند همین مرخصیهای زایمان است چراکه اگر من یک کارفرما باشم اگر شرکتی داشته باشم که در آن 6 خانم جوان کار کنند و متاهل باشند خب مسلما اگر هر کدام بخواهند باردار شوند و هرکدام هم ماه6 بخواهند مرخصی بروند از آنجایی که من به عنوان کارفرما در درجه اول منافع بنگاهم برایم مهم است حتی اگر یک کارفرمای زن باشم بنابراین نباید امتیازات اشتغال زنان را به حدی افزایش بدهیم که از آن طرف عامل بازدارنده در به کار گرفتن زنان بشود این نکته در دولت گذشته مورد توجه قرار نگرفت مانند بحث دورکاری، پایین آوردن ساعت کاری زنان یا افزایش مرخصی زایمان خب این مساله گرچه برای خود زنان مثبت است اما برای کارفرما این مساله یک مانع است برای به کار گرفتن زنان. اما در این میان این سوال پیش میآید چرا این مشکلات به وجود میآید ؟ در پاسخ باید بگویم مشکل عمده عدم وجود یک منشور مدون در زمینه فعالیت زنان است چراکه یک دولت میآید بحث مشارکت زنان در اجتماع را مطرح میکند و دولت بعدی میآید و بحث نقش زن در خانه را مطرح میکند بنابراین خود همین امر هم عمل بازدارنده دیگری است در به کارگیری زنان است البته موانع بسیار دیگری هم وجود دارد که خیلی وارد آن مباحث نمیشویم اما در حال حاضر نرخ بیکاری زنان تحصیلکرده ما خیلی بیشتر است. و این درحالی است که دختران ما تنها برای درس خواندن وارد دانشگاه نمیشوند و میخواهند کار و درآمد داشته باشند بله زمانی بود که خود تحصیل پرستیژ بود برای دختران ما حتی اگر نمیخواستند کار کنند اما این مساله در حال حاضر تغییر کرده است و دیگر تنها پرستیژ تحصیل مطرح نیست و این ملاکها تغییر کرده است اگر به عقبتر نگاهی بیندازیم میبینیم در گذشته یکی از ملاکهای آقایان برای ازدواج این بود که همسرش شاغل نباشد و اگر هم تحصیلکرده است نخواهد کار کند اما امروز عکس این مساله را میبینیم و به دلیل تغییر وضعیت اقتصادی آقایان مایلند همسرشان شاغل باشد.
در راستای همان سوال قبل چقدر خود زنان میتوانند در پررنگتر شدن نقش و حضورشان در عرصههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… تاثیر داشته باشند؟
در درجه اول به نظر من خود زنان مهم هستند. البته یک زمانی ما مشارکت اجتماعی را مطرح میکنیم و مشارکت اجتماعی اعم است از مشارکت اقتصادی برای مثال فعالیت در خیریهها یا NGOها و… علاقهمندی زنان به حوزههای مختلف و حضور در این حوزهها و آشنایی با کار کسب مهارت لازم برای حضور در این عرصهها نقش اساسی دارد بالاخره جامعه باز است و امکان حضور وجود دارد و همین مقدار هم که ما میبینیم زنان در عرصههای اجتماعی رشد چشمگیری دارند نشان میدهد میتوان موانع را پشت سر گذاشت چرا که دولت قبل نگاه خوبی به NGOها نداشت در هر صورت آنچه امروز شاهد آن هستیم رشد فزاینده فعالیت زنان در این عرصه است. بنابراین خود زنان خیلی تاثیرگذار هستند و با شناخت دقیق فرصتها و تطبیق آن با شرایط میتوانند در پیشبرد مقاصد خود و رسیدن به اهداف عالیه خودشان گامهای موثری بردارند و خوشبختانه این خودباوری در زنان ما ایجاد شده است و امروزه ما مشاهده میکنیم در عرصههای گوناگون حتی مشاغل خصوصی رشد اشتغال زنان بیشتر شده و میبینیم که چطور از هر فرصتی استفاده میکنند اما آنچه مسلم است این است که دولت تکلیف دیگری دارد در واقع دولت وظیفه دارد از این خودباوری و از این فرصتها و استعدادها در عرصه اشتغال و رشد و توسعه کشور به نحو مطلوبتری بهره گیرد.
آنچه در جامعه مشاهده میکنیم حضور کمرنگ زنان در عرصه سیاسی است دلیل این امر را در چه چیز میدانید.
بطور کلی سیاست چهره مردانهای پیدا کرده شاید به دلیل ویژگیهای خاص این حوزه باشد البته منظور من سیاست بطور رایج است نه سیاست رحمانی که حضرت امام (ره) مد نظر داشت درواقع سیاست رایج گاهی خصلت خشن و خشکی پیدا میکند که با روحیه لطیف زنان سازگار نمیشود. لازم است به این نکته اشاره کنم که پایان نامه ارشد من موضوعی تحت عنوان مشارکت سیاسی زنان در قبل و بعد از انقلاب داشت که در آن به این نتیجه رسیدم که باید مشارکت سیاسی را در دوسطح مورد بررسی قرار دهم یعنی یک سطح نخبگان را در نظر بگیریم یعنی زنانی که مستقیما وارد قدرت سیاسی میشوند و مسئولیت سیاسی و مدیریتی به عهده میگیرند و یک سطح مشارکت توده را درنظر بگیریم. اگر این دو سطح را از هم تفکیک کنیم. به اعتقاد من زنان ما بسیار سیاسی شدهاند چرا که شما میبینید تا چه اندازه میزان آگاهی زنان ما ارتقا پیدا کرده است و در حضوری که در عرصههای سیاسی دارند این مساله کاملا مشهود است که ظهور و بروز مشارکت سیاسی زنان در قالب تظاهرات و راهپیمایی و رای دادن و… نمود پیدا میکند یا برای مثال در مساله انتخابات در مرحله انتخاب کردن شما اصلا این عرصه را یک عرصه مردانه نمیبینید اگر نگوییم زنان بیشتر هستند باید بگوییم برابرند حتی در دوره دوم انتخابات زمان آقای هاشمیرفسنجانی که آماری از رایدهندگان ارائه داده بودند که مشخص شد از کل مردان واجد رایدهندگان 51 درصد رای داده بودند و از کل واجدین شرایط رایدهنده در زنان 54 درصد رای دادند یعنی میخواهم بگویم تعداد زنان در عرصه مشارکت توده حتی بیشتر از مردان است. اما در بحث مشارکت زنان در سطح نخبه برای مثال نمایندگی مجلس را مطرح میکنم چراکه ریاستجمهوری مشکلات خاص خود را دارد هرچند باز زنان برای اثبات حضور خود میروند و ثبت نام میکنند که گفته میشود زنان به دلیل زن بودنشان رد صلاحیت نشدند و تنها به دلیل آنکه سابقه سیاسی ندارند رد شدهاند و در توضیح بند 115 قانون اساسی که میگوید رئیسجمهور باید از میان رجال سیاسی باشد میگویند منظور از رجال یعنی داشتن سابقه سیاسی و اجرایی است بنابراین در عرصه نمایندگی مجلس که مشکل خاصی وجود ندارد میبینیم که باز حضور زنان کمرنگ است و این تنها ویژگی کشور ما نیست بلکه در اکثر کشورهای دنیا وضع به همین صورت است برای مثال وقتی به آمریکا که به عنوان یک کشور پیشرفته شناخته شده است میبینیم بالاترین مقامی که زنان به دست آوردهاند معاون رئیسجمهور است هر چند کاندیدا داشتهاند اما در سطح ریاستجمهوری ندارند. بنابراین این خیلی واقع بینانهتر است که اینچنین نتیجهگیری کنیم که زنان با وجود اینکه در پستهای بالاتر حضور کمرنگی دارند تعدادشان در فرمانداریها و استانداریها و حضور در کابینه کمتر است اما بطور کلی در عرصه سیاسی زنان ما حضور بیشتری دارند و پیگیر هستند اما خب برای وارد شدن در عرصههای بالاتر قطعا موانعی وجود دارد که توضیح این موانع خود بحثی جداگانه میطلبد.
بعد از 24 خرداد و انتخاب دکتر روحانی به عنوان رئیسجمهور کشور این امید در بین زنان به وجود آمد که شاید فضا برای حضور آنان بیشتر فراهم شود اما آنچه شاهد آن بودیم چیزی در خلاف این بحث بود و حتی گاه این تصور پیش آمد که در دوره قبل حتی اگر برای تبلیغات بوده و در راستای سیاستهای پوپولیستی بیشتر از زنان در دولت استفاده کرد شما دلیل را چه چیز میدانید؟
دوره قبل فاقد یک نظریه و یک نگرش منسجم درباره جایگاه زن بود یعنی یک برنامه خاص و مشخصی نداشت که بر اساس آن رفتار کند و آن برنامهها را دنبال کند بنابراین آنچه در دوره قبل بسیار به چشم میخورد تعارض درباره زنان بود. یعنی ما میدیدیم که از یک طرف دورکاری و کم کردن ساعات کاری زنان مطرح میشود و از سوی دیگر وزیر زن انتخاب میکرد یا از یک طرف حضور زنان در ورزشگاهها و استادیومها مطرح میشد و از طرف دیگر رشته مطالعات زنان تعطیل میشد یا عنوان آن تغییر میکرد حتی درباره وزیر شدن یک زن با وجود اینکه انتخاب خوبی صورت گرفت اما استدلالی که رئیسجمهور وقت برای انتخاب وزیر زن کرد تاثیر آن انتخاب خوب را خنثی کرد درواقع به جای اینکه گفته بشود چه دلیلی دارد که ما از زنان قابل استفاده نکنیم یا گفته شود درحالی که ما دارای زنان توانمندی هستیم چرا نباید از حضور آنان استفاده نکنیم این دلیل عجیب و غریب را آوردند که چون در میان خانمها بیماریهایی هست که ممکن است به شوهرانشان نگویند ما وزیر زنی در این زمینه داشته باشیم تا این مشکل را پوشش دهد ! نکته دیگری که لازم میدانم در پاسخ به این سوال بگویم این است که ما در ارزیابی بهبود وضعیت زنان شاید یکی از شاخصها شاخص مدیریت ارشد زنان است. ببینید در دوره قبل تشکلات دولتی زنان یا سطح آن تنزل پیدا کرد یا تعطیل شد در سطح استانداریها وضع به همین ترتیب یا در عرصه مدیریت میانه زنان کنار گذاشته شد و تنها یک وزیر زن انتخاب شد که این انتخاب هم زمینه و
سابقهاش و به قول معروف جاده صاف کن این مساله دوره قبل بود که کابینه 100 درصد مردانه جمهوری اسلامی ایران این سد شکسته شد و دو زن در کابینه حضورداشتند و مردمی که دور میز هیات دولت تنها مرد دیده بودند عادت کردند زنان نیز حضور داشته باشند بنابراین فضای حضور زنان در کابینه دولت در دوره اصلاحات فراهم شد که به جرات میتوان گفت یک تابو بود که شکسته شد چرا که در بحث معاونین و مشاورین دست رئیسجمهور برای انتخاب باز است اما در بحث وزیر مساله رای اعتماد مجلس وجود دارد و خب در دوره قبل نیز این ویژگی دکترمرضیه وحید دستجردی بود که توانست از مجلس رای اعتماد بگیرد. بله در این دوره ما در سطح وزرا وزیر زن نداشتیم اما در سطوح میانی هم خیلی اتفاق خاصی نیفتاده است اما از آنجایی که دولت تدبیر امید است ما همچنان امید داریم که شاهد بهبود وضعیت باشیم.
به نظر شما دولت چقدر در این راستا حرکت میکند؟
به نظر من یک عزم راسخ و تصمیم جدی در دولتمردان امروز مشاهده نمیکنم یعنی هنوز بروز و ظهوری پیدا نکرده است و به جز دکتر نجفی که متاسفانه استعفا دادند و بسیار مصمم و جدی بودند تا از خانمها استفاده شود و در همان مدت هم 4 انتصاب از خانمها داشتند در همان عرصه محدود میراث فرهنگی. بنابراین به جز ایشان من عزم راسخی در حال حاضر مشاهده نمیکنم و خب مسلما این مساله کار خانم مولاوردی را سخت میکند.
آنچه به نظر میرسد این است که نمایندگان زن در مجلس به جز وظیفه نمایندگی داشتن و گام برداشتن برای بهبود وضعیت حوزه انتخابیه خود یک وظیفه دیگری در راستای حمایت از زنان و تلاش برای ارتقای وضعیت آنان دارند نظر شما در این رابطه چیست؟
نمایندگان مجلس شورای اسلامی چه زن و چه مرد یک وظیفه مشترک دارند و آن هم تصویب قوانین و مقررات مناسب و همچنین نظارت بر دستگاه اجرایی است اما نمایندگان خانم یک وظیفه مضاعف دارد درواقع جامعه به ویژه جامعه نسوان از آنان انتظار دارند که آنان به دلیل زن بودنشان به دنبال احقاق حقوق زنان باشند یعنی در جهت تصویب و تنقیه و تدوین حقوق زنان و استیفای حقوق زنان گامها و قدم بردارند و این مساله به حدی است که حتی این را مقدم بر آن وظیفه عمومی میدانند.
درباره زنان نماینده مجلس نهم، به نظر شما این نمایندگان چقدر در راستای احقاق حقوق زنان گام برداشته اند؟
درباره انتخاب این عزیزان باید بگویم ملاک انتخاب اینها یا به عبارت دیگر پشتوانه انتخاب اینها کمتر دیده میشود که برخاسته از تشکیلات و احزاب زنان باشند. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یعنی در آخرین دوره مجلس ملی 20 زن نماینده حضور داشتند که حال بگوییم هرکدام بنا به دلایلی بر این کرسی نشسته بودند و نمیخواهم بگویم آنها هم خیلی خاستگاهشان خاستگاه ملی و مردمی و نماینده زنان بودند به ویژه وقتی حوزه انتخابیه آنها را نگاه میکنیم از درود از ازنا و… که درصد سواد زنان در آن زمان به 10 درصد هم نمیرسید اما به هر حال ما 20 نماینده زن داشتیم و در مجلس سنا هم 10 سناتور زن داشتیم. در سال اول انقلاب در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی 4 زن را برای انتخاب از حزب جمهوری اسلامی و دیگر احزاب قرار دادند که همان 4 نفر هم رای آوردند دوره سوم این مساله شکسته شد و شدند 5 نفر دوره چهارم از دیگر استانها هم زنان شرکت کردند و شدند 9 نفر و به همین ترتیب به تعداد زنان نماینده اضافه شد تا دوره پنجم یا ششم تعداد خانمها به 14 نفر رسید و بعد از آن دوباره سیر نزولی آغاز شد اگر به تعداد رایهای برخی از این نمایندگان محترم نگاه کنید میبینید که برای مثال در تهران که جمعتی 12 میلیونی در روز و 10 میلیونی در شب دارد حدود 100هزار رای دارند که این تعداد رقم زیادی نیست. من میخواهم این را بگویم که اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم پشتوانه مردمی این نمایندگان برای مثال از 100 هزارتا رای 50 هزار رای برای زنان بوده است که نمیتوان آن را پشتوانه قوی و بالایی دانست که این به لحاظ کمی است اما به لحاظ قانونی خب قانون میگوید همین تعداد هم کفایت میکند و آن فرد را نماینده میداند بنابراین بطور قطع نمیتوان گفت این چند زن نماینده در مجلس زنان جامعه را نمایندگی میکنند. نمایندگی کردن یعنی شما نماینده اکثریت زنان برای مثال زنان تهران باشید و در راستای احقاق حقوق آنان گامبردارید برخی مواقع به وضوح دیده میشود که این زنان آنقدر که از آقایان حمایت میکنند از خانمها حمایت نمیکنند برای مثال در بحث تعدد زوجات یا بحث مهریه و همچنین اجازه برای ازدواج دوم میبینیم که به سود زنان حرکت نکردند نکته دیگری هم که هست این است که گرچه تعداد نمایندگان زن در مجلس کم است اما از همین تعداد کم هم صدایی بر نمیخیزد یعنی زنان احساس نمیکنند که نماینده زنی در مجلس وجود دارد البته من این مساله را قبول دارم که در خیلی جاها سخنرانی بر اساس
قرعهکشی نیست و وقتی تعداد کم است احتمال برنده شدن کمتر است اما در جاهایی که قرعه کشی نیست هم کمتر ملاحظه میشود نطقی از این عزیزان داشته باشیم که شاید این مساله نیز به کم تجربگی شان نیز بازگردد البته خوشبختانه زنان در شوراهای شهر حضور بیشتری داشتند و در برخی از شهرها حتی 50 درصد از اعضای شورا زنان هستند و این علامت خوبی است که نشان میدهد مشارکت زنان در عرصه سیاسی تنها محدود به تهران نیست. و برای مثال در زابل ما مشاهده میکنیم معاون برنامهریز استاندار خانم انتخاب میشود و این درحالی است که تا به حال در کشور معاون استاندار زن نبوده است و همینطور شهردار که در حال حاضر شهردار زن در کشور داریم.
خانم دکتر؛ بر اساس گرایش سیاسی تان و نوع فعالیت هایتان یک زن اصلاحطلب هستید من سوالم را اینچنین از شما میپرسم که باتوجه به 8 سال دور بودن اصلاحطلبان از عرصه قدرت به طبع شما نیز دارای فعالیتهای محدودتری نسبت به گذشته بودید در این چند سال چه کردید ؟
طی این 8 سال اصلاحطلبان نه تنها از قدرت دور بودند بلکه در تنگنا به سر میبردند البته ما یک تشکلی تحت عنوان مجمع زنان اصلاحطلب داشتیم که تعدادی از مدیران زن دوره اصلاحات و نماینده زن احزاب و گروههای سیاسی دوره اصلاحات بودند که شبیه یک ائتلاف و یک جمعی که هر چند وقت یکبار هم دیگر را میدیدیم و موقع انتخابات دعوت به مشارکت میکردیم و… به طبع دراین دوران ماهم مشکلاتی داشتیم اما خوشبختانه مجمع تعطیل نشد و نگذاشتیم چراغ آن خاموش شود شاید سو و نورش کم شد اما خاموش نشد. فعالیتهایی را داشتیم و آن واکنشها و
عکسالعملهای سیاسی را داشتیم که در حال حاضر با فضایی که به وجود آمده است مسلما بهتر و بیشتر میشود فعالیت کرد و در تلاش هستیم که مجوزحزب را بگیریم و یک حزب تشکیل دهیم. مجمعی که ما داریم متشکل از زنان اصلاحطلب است که هر کدام عضو حزب دیگری هم هستند و کمتر کسی هست مانند من که تنها عضو این حزب باشد.
آیا برای انتخابات مجلس آینده برنامهای دارید؟
برای انتخابات مجلس آینده مجمع حتما برنامهای خواهد داشت و حتما شرکت خواهد کردو هدف اصلی و مهم ما هم افزایش مشارکت زنان در انتخابات آینده است که این مشارکت هم شامل افزایش تعداد زنان در مرحله کاندیداشدن برای نمایندگی و هم افزایش مشارکت زنان در پای صندوقهای رایگیری و رای دادن به زنان و نهایتا رای آوردن زنان و حضور آنان در مجلس و لازم است اشاره کنم فعالیتهای ما محدود به تهران نخواهد بود و تلاش خواهیم کرد مشارکت زنان در دیگر شهرها و استانها به ویژه در مرحله کاندیدا شدن در سایر استانها افزایش یابد.
آیا خود شما تصمیم دارید در انتخابات مجلس آینده کاندیدا شوید؟
خیر، من چنین تصمیمی ندارم.
این تصمیم مربوط به اکنون است یا در آینده ممکن است تغییر کند؟
تا اکنون که تصمیم ندارم اما از آنجایی که دنیا دنیای تغییر است نمیتوانم بطور قطع بگویم در آینده هم شرکت نخواهم کرد شاید شرایط تغییر کند و تصمیم امروزم عوض شود اما امروز تصمیم قطعی دارم که شرکت نکنم و بطور کلی وارد فعالیتهای مدیریتی نشوم و از این عرصه فاصله بگیرم. اگر تجربهای داشته باشم در اختیار دیگران قرار خواهم داد اما بطور مستقیم وارد عرصه نخواهم شد.
نظر شما درباره ریاستجمهوری زنان چیست و آیا این امکان برای زنان فراهم خواهد شد؟
با اصل مساله که بسیار موافق هستم و در قانون اساسی هم اگر کلمه رجال تفسیر شود به این صورت که منظور از رجال شخصیتهای سیاسی است منعی برای آن وجود ندارد اما به اعتقاد من متاسفانه جامعه ما هنوز پذیرش این مساله را ندارد و یک مقداری زمان لازم است به عبارت دیگر اگر بخواهیم برای ریاستجمهوری زنان مرحله تعیین کنیم قدم اول تفسیر اصل قانون اساسی است، قدم دوم شناسایی و معرفی خانمی است که در این زمینه چنین توان وظرفیتی داشته باشد و قدم سوم رای دادن جامعه است به این خانم. اگر نگاهی واقع بینانه داشته باشیم خواهیم دید که اگر قدمهای اول و دوم هم برداشته شود اما ببینید وقتی که آقایان وزرا اعتماد ندارند که از زنان به عنوان مدیران و معاونین خود استفاده کنند یا آقای رئیسجمهور یک وزیر زن انتخاب نمیکنند چطور میتوان از مردم عادی انتظار داشت به ریاستجمهوری زنان رای دهند؟ البته در آینده وضع بهتر خواهد شد البته این انتخابات که خیر اما شاید در انتخابات بعدی شاهد اتفاقات خوبی در این عرصه باشیم.
اشاره به بیاعتمادی نسبت به زنان کردید به نظر شما برای رفع این بیاعتمادی چه باید کرد؟
به نظر من باید چند کار انجام داد. از آنجایی که پدیدههای اجتماعی چندعاملی هستند اما ما تنها یک نسخه میدهیم و بعد چون به نتیجه نمیرسیم فکر میکنیم این راه اشتباه بوده است و بنابراین چون مساله زنان یک پدیده چند وجهی است باید به آن به صورت یک مجموعه و یک پکیج نگاه کرد در واقع چون پدیده زنان هم بعد حقوقی دارد و هم بعد اجتماعی و فرهنگی، مذهبی و اعتقادی وشرعی و… دارد باید تمام این مسائل با هم در نظرگرفته شود و به صورت هماهنگ عمل کرد تا در این صورت نتیجه مناسب بگیریم برای مثال درباره همین افزایش تعداد زنان نماینده مجلس ما در دوره قبل خیلی فعالیت کردیم یعنی کارگاههای آموزشی گذاشتیم، طرح توانمندی زنان را دنبال کردیم و از زنان برای کاندیدا شدن در مجلس شورای اسلامی دعوت کردیم و آنها هم ثبت نام کردند و شورای نگهبان صلاحیت تعدادی از آنها را رد کرد و از آن تعدادی هم که باقی مانده بود مردم به آنها رای ندادند در واقع اینجا ما باید هم ذهنیت جامعه را اصلاح میکردیم که با ابزار مخصوص به خود بر فرهنگ عمومی جامعه تاثیر میگذاشتیم که هرچند یک محور است اما از چند طریق میتوانستیم وارد شویم برای مثال از طریق فیلم ساختن، سخنرانی و… یا از طریق اصلاح قوانین وارد میشدیم برای مثال طرح سهمیهبندی را مطرح کنیم که فرضا شهرهایی که بیشتر از 5 نماینده دارند حتما یکی از آنها باید زن باشد و… البته تمام اینها
فی البداهه عرض میکنم و منظورم این است که باید از این طریق برنامهای میداشتیم. یا از سوی دیگر باید تشویق خانمها صورت میگرفت و لذا از این طریق اعتماد به زنان را در جامعه با شناساندن آنها بالا میبردیم و خب این مساله نیاز به زمان دارد البته درباره سهمیهبندی من خیلی با آن موافق نبودم و در حال حاضر نیز خیلی با آن موافق نیستم چراکه آن را رشد گلخانهای میدانم که خیلی دوام و بقا ندارد و بهتر است این رشد در شرایط عادی اتفاق بیفتد که در حال حاضر رشدی که تاکنون در کشور ما وجود داشته به صورت طبیعی بوده است اما سرعت آن بسیار کند است و دلیل این کند بودن مربوط میشود به سیاستهایی که دولتهای مختلت اتخاذ میکنند و این درحالی است که اگر سیاستهای یکنواخت اجرا میشد قطعا هم افزایی، انرژی و رشد ایجاد میکرد. بنابراین باید یک بررسی همهجانبه انجام شود و یک برنامهای کارشناسی شده با در نظر گرفتن تمام مولفههای مورد نیاز تدوین شود حال این برنامه میتواند 10 ساله باشد یا 20 ساله اما درست و دقیق و بر اساس آن حرکت کرد تا شاهد شکوفایی زنان و در نتیجه شکوفایی کشور باشیم.
انتهای پیام