«کاندیداهای اصلاحات در دور آتی میرسند به شریعتمداری کیهان»
دومین نامهی مخملباف به تاجزاده علیه «اصلاحات»
«محسن مخملباف»، کارگردان سینما و فعال سیاسی تندروی ابتدای انقلاب ساکن لندن، که پیش از این نامهای به «مصطفی تاجزاده» نوشته و در آن «اصلاحات» را ناکارآمد دانسته بود، در پی پاسخ تاجزاده به آن نامه، متنی دیگر خطاب به او نوشته و ضمن بیان اینکه او هم با اعتراضات خشونت آمیز و حملهی خارجی مخالف است، همچنان روند موجود را عاملی برای تحمیل این راهها به مردم خواند و بر ناکارآمد بودن اصلاحات اصرار ورزید.
به گزارش انصاف نیوز، در بخشی از نامهی مخملباف آمده است: اصلاحات اگر همینگونه ادامه یابد، کاندیداهای اصلاحات در دور آتی میرسند به شریعتمداری کیهان و […]. چرا که تفسیر اصلاح طلبان از اصلاحات، از نظر استراتژی، تقلیل یافته است به شرکت بی قید و شرط در انتخابات.
وی مدعی است: با توقف ناامنی در خاورمیانه از سوی […] ایران، تحریمهای جهانی برداشته میشود و اقتصاد ایران شکوفا میشود. گفتگوی من و تو و ما نیز، در نهایت باید راهی عملی برای درد و نیاز و رویای مردم بیابد.
بخشهایی از نامهی دوم مخملباف به تاجزاده در پی میآید:
تاجزاده عزیز! حقیقت، آینهای بود که از آسمان به زمین افتاد و شکست، هر کس تکهای از آن را برداشت، خود را در آن دید و پنداشت حقیقت تنها در دست اوست. در حالی که حقیقت پیش همگان پخش بود. گفتگو، این آینههای شکسته را در کنار هم میگذارد، تا حقیقت متکثرتری نمایان شود. مبنای فلسفی دمکراسی نیز جز هم نشینی این آینهها نیست.
اگر گفتگو، با معیارهای گفتگوی صحیح، که حقیقت جویی، شنیدن سخن یکدیگر، شخصی نکردن، متهم نکردن یکدیگر، پاسخ شفاف دادن به سؤالات مطرح شده، تحریف نکردن حرف یکدیگر و به حاشیه نکشاندن بحث است، به گفتمان همه ما تبدیل شود، و شنوندگان، به جای هو کردن و هورا کشیدن، سخنان را بشنوند و استدلال برتر را بپذیرند، تاریخ ما ورق خواهد خورد.
دوست عزیزم مصطفی! در غیابت به احترام آن که اهل گفتگو هستی، تمام قد میایستم. چرا که اگر گفتگو خاموش شود، سوتفاهم و فریب و خشونت به صدا درخواهند آمد، و میشود همانکه اکنون شده است. قصد من و شما به یقین مچ انداختن نیست، تا نتیجهاش تنها این باشد که در این بحث چه کسی برد و چه کسی باخت. که هر دوی ما سرما خورده زمستان یک [وضعیت هستیم] و در جستجوی راهی برای خروج از این بن بست سیاه ملی.
مخملباف با بیان اینکه با خشونت انقلاب و حملهی خارجی مخالف است، مدعی شد که برخی مقامات عالی کشور با اصرار بر روند موجود، باعث افتادن چنین اتفاقاتی خواهند شد. او به بخشهایی از نامهی نخست خود اشاره کرد و نوشت: با خشونت انقلاب و حمله خارجی مخالفم.
مصطفی گرامی! علیرغم آن که با روشنی در نامه خود اعلام کردم: «من همچنان امریکا را باعث کودتای ۲۸ مرداد و استبداد بعدی آن در ایران تا زمان انقلاب ۵۷ میدانم. ترامپ را آدمی از نظر روانی نامتعادل میدانم و امیدوارم هرچه زودتر به دست مردم آمریکا عوض شود. همچنان با حمله خارجی مخالفم، و حمله دولتهای خارجی را به قصد کمک به دمکراسی در ایران نمیدانم. اما دیگر باور هم ندارم حکومت ایران اصلاح پذیر باشد. در این صورت، تحمیل راه حل پر مصیبت حمله خارجی یا خشونت انقلابی بر کشور و ملت، مسوولیت [برخی مقامات عالی]، و مسوولیت اصلاح طلبان بلاتکلیف است، نه مردم جان به لب رسیده ایران».
او در ادامه با واکنش به شیوهی نقد نامهاش توسط تاجزاده نوشت که آنچه او در نامهی نخست خود نوشته موافقت با حملهی خارجی و انقلاب داخلی نبوده است بلکه نقد عملکرد برخی مقامات و «تداوم اصلاحات ناکارآمد» بوده است. او در این مورد نوشت: اما متاسفانه شما جوری سخن مرا نقد کردید، که خوانندگان از نامهی شما چنین نتیجه گرفتند که انگار من با انقلاب خشن داخلی، حملهی خارجی و سوریهای شدن موافقم. حال آنکه من گفته بودم […] و تداوم اصلاحات ناکارآمد، لاجرم ما را به سوی این فرجام بد میبرد. اگر نمیخواهید به این فرجام بد دچار شویم، به سهم خود اصلاحات را اصلاح کنید.
مخملباف با بیان این قول که دیکتاتورها انقلاب را تحمیل میکنند اصلاح ناپذیری مسوولان کشورها را دلیل انقلابهای داخلی دانست و نوشت: مهندس بازرگان گفته بود «شاه رهبر انقلاب ایران بود. چون با اصلاح ناپذیریاش مردم را به سوی انقلاب هدایت کرد».
وی همچنین با بیان دوبارهی این ادعا که ایران دلیل برخی ناامنیها در خاورمیانه است، این ادعا را دلیلی بر تهدید خارجی علیه ایران دانست و حملهی خارجی را نتیجهی این عملکرد عنوان کرد و نوشت:
«از این کلام روشن من، نیت خوانی خلاف واقع، و متهم کردن گوینده به معنایی کاملاً بر عکس آنچه گفته است، خارج از قواعد گفتگوی صحیح است. درعین حال هیچ به سؤال روشن من پاسخ ندادید که اگر حمله خارجی به طور مطلق بد است، چرا دولت اصلاحات، به همراه سپاه پاسداران در حمله به افغانستان با آمریکا مشارکت کرد؟
مصطفی عزیز! نگرانیات را از احتمال کشیده شدن ایران به خشونت انقلاب، حمله خارجی و جنگ داخلی درمییابم. من هم چون شما نگران خشونتم، از آن بالاتر در تکاپوی جلوگیری از خشونت بودهام. در هفتهای که ایران در آتش جنبشی به حق میسوخت، ضمن همراهی و تأیید این جنبش با شکوه، تمام تلاشم را کردم تا فیلم سینمایی «پرزیدنت» که چهار سال پیش آن را در نقد خشونت دیکتاتورها و انقلابهای خشن ساختهام، از بی بی سی فارسی پخش شود. لینک فیلم را همینجا میگذارم تا اگر آن را ندیدهاید، ببینید.
به خلاف نظر شما، که همه آنها که در رسانههای خارج از ایران کار میکنند را خشونت طلب میدانید، من چنین نظری ندارم. به عنوان نمونه، مسوولین برنامهی آپارات بی بی سی با همان نگرانیهای من و شما، پنج بار فیلم پرزیدنت را برای مخاطبان ایرانی، در همان هفته جنبش در ایران پخش کردند، تا نگذارند میوه انقلاب مردم جان به لب رسیده را آفت خشونت بخشکاند. تجربهها به ما آموخته است انقلابی که با خشونت پیروز شود، برای بقای خود چارهای جز خشونت نخواهد داشت و …
مخملباف با طرح این سؤال که کدام گروه، حزب و چهرهی شناخته شدهی ایرانی که خواهان تغییر روند موجود است، به دنبال سوریهای کردن ایران و با خواستار اعتراضات مردم شده است؟، نوشت: حتی بدنهی سپاه و بسیج و روحانیت نیز به دنبال سوریهای کردن ایران نیستند، چرا که ایران کشور آنها هم هست. و در چنان شرایطی زن و بچه خودشان هم در خطر می افتند. ایران سرزمین همه ماست.
وی با طرح دوبارهی این ادعا که ایران در وضع فعلی سوریه دخیل است عنوان کرد که کسانی که در ایران سوریه را سوریهای کردند، خود ساکن ایران بودند و خیالشان از اطرافیانشان راحت بوده و هیچیک مستقیماً در این جنگ خود را در معرض خطر قرار ندادهاند.
مخملباف در ادامهی این نامه با بیان این ادعا که آنها که در سوریه میجنگند یا ایرانی نیستند و یا برخی جوانان هستند که برای گذران زندگی دچار مشکلاند، بدون اشاره به شهادت تعدادی از فرماندهان عالی رتبهی سپاه و حتی زخمی شدن سردار سلیمانی در جنگ، مدعی شد که پرسید: «سردار سلیمانی فاتح چند جنگ، چرا تاکنون از دماغش هم خون نیامده؟!».
او نوشته است:
دوست عزیزم! شما ارزش و بار کلمات را میدانید، چرا به جای آن که به وسعت اعتراضات اخیر اشاره کنید و بگویید در بیش از هفتاد شهر ایران مردم به خیابانها ریختند، تا آزادی را […] باز پس بگیرند، با گفتن این که آنها تنها «متعرضین چند ده هزار نفره بودند»، بزرگی مردم جان به لب رسیده را نادیده میگیرید و تحقیرشان میکنید؟! معترضین با ایثار جان خویش، حق اعتراض را […] تحمیل کردند. میگویی … در برخورد با اینها عقلانیت به خرج داد و قیام این جوانان را درونی خواهد کرد.
وی به آماری از برخورد با اتفاقات اخیر اشاره کرد و پرسید که آیا اسمش عقلانی برخورد کردن است؟ مگر [روند موجود]، جنبش اصلاحات و جنبش سبز را درونی کرد که جنبش جان به لب رسیدگان را درونی کند؟
مخملباف با اظهار این ادعا که روند موجود اصلاح شدنی نیست، نوشت: مهندس بازرگان که محبوب هر دوی ماست میگفت «حق گرفتنی است! نه دادنی». خلاصهی حرف جنبش اخیر هم این بود «[روند موجود ….] اصلاح شدنی [نیست]».
رفیق ارزشمندم! زمان را فراموش نکن. کندی حل مسائل، مردم خسته از استبداد و اصلاحات را به خشم و خشونت بیشتر میکشاند. اگر در سال ۸۸ اوضاع رو به بهبود میرفت، خشم مردم تخلیه میشد، اما اکنون هم خزانهی دولت به واسطهی اختلاسها خالی است، هم جیب ملت. مردم روز به روز خستهتر و خشمگینتر میشوند. در سال ۸۸ مردم اینقدر خشمگین نبودند. آنها با راه پیمایی سکوت به خیابان آمده بودند، اما اکنون با فریاد و خشم بازگشتهاند، اگر دو سال دیگر [روند موجود] دوام بیاورد، زلزلهی تغییر، ویرانگرتر از گذشته خواهد بود.
همانطور که آقای خاتمی این روزها گفتند: «حوادث اخیر ناشی از اعتراض مردم و بی اعتمادی آنها به همگان از جمله به اصلاح طلبان است.» این مردم بی اعتماد شده، معترض و به خشم آمده را اگر با زندان و اعدام و شکنجه بترسانند، و اگر با سوریهای شدن بترسانید، ممکن است تا مدتی میخکوب ترس شوند، اما اگر امیدشان را به همین فریاد خشمگین در خیابان نیز از دست بدهند، دیگر حتی خدا هم حریف آنها نیست و [روند موجود] را بدجوری فرو خواهند ریخت. گفتی به دنبال مقصر نباش. نیستم مصطفی جان. مقصرین معلومند. اما اگر علت را نیابیم، چگونه به دنبال راه رهایی بگردیم؟
مخملباف با اشاره به نامهی تاجزاده مبنی بر اینکه گفتگو یک راه حل در شرایط کنونی است، به مسائل سال 88 و پذیرفته نشدن پیشنهاد سید محمد خاتمی برای آشتی ملی اشاره کرد و گفت: از معجزه گفتگو سخن میگویی، معجزه گفتگوی چه کسی با چه کسی؟ مگر […] حاضر شدند با موسوی و کروبی سخن بگویند؟ برای همین مردم بعد از چهل سال ناامید شدهاند و به خیابان ریختهاند. تازه آن که گرسنه است، اول نان میخواهد. جوان فارغ التحصیل دانشگاه و اصلاً هر جوانی بیکاری، اول کار میخواهد. نقش اجتماعی میخواهد. اجازه عاشق شدن و تشکیل خانواده میخواهد. زن ایرانی اول رهایی از حجاب اجباری را میخواهد. اقلیتهای دینی، اجازه دینداری مدل خود را میخواهند. برای اینها گفتگو چه معجزهای میکند؟
وی در ادامه با ادعای دوباره مبنی بر اینکه ایران عامل ناامنیها در خاورمیانه است و مردم خواهان قطع هزینهها برای این امر مورد ادعای او و صرف آن برای زندگی خود هستند، نوشت: با توقف ناامنی در خاورمیانه از سوی […] ایران، تحریمهای جهانی برداشته میشود و اقتصاد ایران شکوفا میشود. گفتگوی من و تو و ما نیز، در نهایت باید راهی عملی برای درد و نیاز و رویای مردم بیابد.
من به عنوان یک شهروند سخن می گویم، نه یک سیاستمدار. مصطفی جان! متوقع بودم، شما هنرمندان محترم اما خاموش ایران را هم به مشارکت در سرنوشت جامعه دعوت کنید و از آنها بخواهید که سخنی بگویند. چرا که هر کدام از آنها بر بخشی از جامعه ایران موثرند و سیمرغ وار میتوانند جامعه را به سمت آزادیهای فردی و اجتماعی پرواز دهند. نه این که تلویحاً بگویید تو هنرمندی، سیاست را به ما سیاستمداران کارکشته واگذار.
وی با مقایسهی ایران پس از رفراندوم 57 با آلمان هیتلری، انتخابات در ایران را معادل دموکراسی ندانست و نوشت: دموکراسی معادل انتخابات نیست. شما دموکراسی را معادل انتخابات میگیرید. مگر هیتلر از دل انتخابات مردم آلمان بیرون نیامد؟ دمکراسی منهای رعایت موازین حقوق بشر میشود آلمان هیتلری. میشود احمدی نژاد بیرون آمده از انتخابات مهندسی شده. از مردم میخواهید روی انتخابات آزاد تمرکز کنند. مگر [روند موجود] چنین اجازهای را میدهد؟! حتی اگر به فرض محال، انتخابات آزاد هم اتفاق بیفتد، آنکه برنده شد، میتواند قدرت را به نفع خودش اعمال کند. مگر آنکه ملزم به رعایت موازین حقوق بشر باشد. و این دومی در هیچ حکومت دینیای ممکن نیست.
وی با اظهار این ادعا که روند فعلی ادارهی کشور روندی اقتدارگرایانه و تمامیتخواه است، وضع موجود را با زمان شاه مقایسه کرد و نوشت: با انتخابات، جمهوری اسلامی اصلاح نمیشود. فقط [روند موجود] استمرار مییابد و شما و همفکرانتان با شرکت بی قید و شرط در انتخابات محدود و مهندسی شده با نظارت استصوابی، نقشی جز استمرار [روند موجود] ایفا نکردهاید.
این کارگردان سینما با انتقاد از روند انتخابات در کشور و عملکرد شورای نگهبان به اینکه در ایران هیچ حزب، گروه یا فرد سکولار یا اپوزسیون امکان فعالیت رسمی سیاسی ندارند، نوشت: در شگفتم شما که خود به خاطر اعتراض به آزاد نبودن انتخابات و مداخله شورای نگهبان زندانی شدهای، چطور باز هم از «دموکراسی انتخاباتی» سخن می گویی و حال وعده استقرار «دموکراسی اعتراضی» را میدهی، بدون آنکه یادی به احترام از شهدا و بازداشت شدگان همین اعتراضات اخیر کرده باشی. مصطفی جان! چگونه از داشتن “دموکراسی انتخاباتی”حرف میزنی اما حتی یک بار اشاره نمیکنی که در تمام این سالها هیچ کس اجازه نامزد شدن نیافته، مگر آنکه از فیلتر شورای نگهبان گذر کرده باشد. شما که شعار ایران برای ایرانیان سر دادهاید، بگو کجا و کی به یک حزب یا فرد سکولار، یک حزب مخالف غیر حکومتی […] حتی در دورهای که خاتمی در قدرت بود، اجازه فعالیت دادهاند که حال آنها را به جرم مسالمت آمیز رفتار نکردن نقد میکنید؟ و حاکمیت هم آنها را محاکمه میکند و مجرم میانگارد؟
او با اشاره به اختلافات خود با اصلاح طلبان یکی از اختلاف نظرها را بسیار مبنایی دانست و مدعی شد با روند موجود این وضعیت نه قابل اصلاح است و نه دموکراسی پذیر و ادامهی اعتراضات و تحریم انتخابات را راه مقابله با روند موجود معرفی کرد.
اگر از گاندی و ماندلا حرف میزنید، پس روش همانها را بروید. روش آنها بسیج همهی مردم و متقاعد کردن آنها برای یک حرکت همگانی است. از قبیل مخالفت مدنی، تظاهرات خیابانی وسیع، اعتصابات سراسری و همکاری نکردن با [روند موجود] در هر زمینه ممکن […]. قبل از آن که کار از دست عقلای مردم در برود و […]، انقلابی خشن و یا حمله خارجی به مردم تحمیل [شود]، اصلاحات را اصلاح کنید.
وی با بیان دوبارهی این ادعا که اصلاحطلبی ناکارآمد است نوشت: دو دهه اصلاح طلبی اثبات کرد که ره به جایی نبردهاید. بیاید و منصفانه و صادقانه خودتان را نقد کنید. اگر راه و روش خود را اصلاح نکنید، به زودی ملت اصلاح طلبی را به عنوان یک آزمایش بیست سال شکست خورده، از صحنه سیاسی کشور حذف خواهد کرد.
مخملباف با بیان این ادعا که روند موجود باعث رفتن برخی از کلیمیان به اسرائیل شد و برخی مثالها دربارهی ادیان دیگر به برخی برخوردها چون ماجرای «سپنتا نیکنام» انتقاد کرد و این برخوردها را یکی از مصادیق اصلاح ناپذیری عنوان کرد و ابراز عقیده کرد که حکومت دینی با دموکراسی ناسازگار است.
برادر بسیار عزیزم! بگذار بحث را شیرین کنم. خاطرم هست در پنج سالگیام، یک روز برادرم گرسنه به خانه آمد، آن روز ما جز نان خشک غذایی در خانه نداشتیم. برادرم دو ریال کار کرده بود. با او به خیابان رفتیم و آن دو ریال را سکنجبین خریدیم و به خانه برگشتیم. برادرم بر کاسه سکنجبین آب فراوان ریخت و نان خشکها را درون شربت ریختیم و تا آخر خوردیم، اما هنوز سیر نشده بودیم. برادرم دوباره بر آن چند قطره شربت باقیمانده در کاسه، آب فراوانی ریخت و دوباره نانهای خشک را در کاسه شربت خیالی ریختیم و خوردیم. شربت دیگر شیرینی نداشت، اما ما با خاطره سکنجبین هنوز دلخوش بودیم.
مصطفی جان! اکنون از اصلاحات نیز جز خاطرهای شیرین باقی نمانده است. شیرینی اولیه این خاطرات بر میگردد به بیست سال پیش. زمانی که خاتمی هشت سال بود از وزارت ارشاد و فرهنگ استعفا داده بود. چرا که نخواسته بود در سانسور کتابها و توقیف فیلمها از جمله “نوبت عاشقی” و “شبهای زاینده رود” ساخته خود من شریک باشد.
مخملباف در ادامه با بیان خاطرهی رییس جمهور شدن خاتمی که به گفتهی او از خود خاتمی آن را شنیده است نوشت: در آن هشت سال به گفته خودش روزگار خوبی داشت. مشغول کتاب خواندن بود. اگر چه ایران به تاریکخانه اشباح تبدیل شده بود. یک روز پیش خودش فکر کرد، حالا که شورای نگهبان همه را رد صلاحیت میکند، خوب است او که معمم است، کاندیدای ریاست جمهوری شود. نه به این خاطر که میل به قدرت داشت. نه به این خاطر که باور داشت رأی میآورد. تنها به خاطر این که او معمم بود و شورای نگهبان در آن زمان هنوز نمیتوانست روحانیون را رد صلاحیت کند. خاتمی پیش خودش فکر کرد اگر من کاندیدا شوم، شاید یک میلیون رأی دگر اندیشان به نام من در صندوقها ریخته شود، و جمهوری اسلامی بداند یک میلیون دگر اندیش در ایران وجود دارد. او به هیچ وجه فکر نمیکرد یک روز از خواب برخیزد و ببیند بیست میلیون رأی آورده و رییس جمهور ایران شده است. بی آنکه حزبی یا گروه و دار و دستهای داشته باشد. (نقل قول بالا قریب به مضمون، آنچه از خاتمی شخصاً شنیدم.) ابتدا ترسید. حتی صدایش در اولین سخنرانی بعد از انتخابش به ریاست جمهوری از این مسوولیت سنگین میلرزید. اما هرچه بود شانهاش را گذاشت لای در این تاریکخانه اشباح، تا از بیرون نوری بر این تاریکخانه بتاباند و مردم بدانند در اینجا چه میگذشته و چه میگذرد. آن شانهی لای در تاریکخانه …، اصلاحات نام گرفت، و آن نور که بر این تاریکخانه میتابید، جنبش مطبوعاتی دوم خرداد نامیده شد.
وی با روایت دوران دولت اصلاحات و این ادعا که ملایمت بیش از حد خاتمی دلیل رفتارهای ناکارآمد شده بوده، نوشت: اصلاحات با ریاست جمهوری خاتمی عزتمندانه شروع شد. یارانش مردم را به فشار از پایین کشاندند و خود خاتمی از بالا به چانه زنی مشغول شد. «احمد بورقانی» رفیق نازنین من و تو و یکی از یاران خاتمی، آنقدر مجوز انتشار روزنامه داد، که هر روزنامهای را امروز بستند، فردا دوتا جایش سبز شد. خاتمی را زیر توپخانه اتهام گرفتند. وفا کرد و ملامت کشید و خوش بود. که در طریقت او کافری بود رنجیدن. از هیچکس هیچگاه شکایت نکرد، و مساله اصلاحات را شخصی نکرد. از این بابت او هنوز قهرمان ملی است. چهار سال بعد، خاتمی مجلس و دولت را هم در اختیار گرفت. اما کاری آن چنان که باید از پیش نبرد. چرا که از سویی تهدید بوش بود برای حمله به ایران، و از طرفی خاتمی نه میل به قدرت داشت، ونه اهل جنگ بود. او طبع مهربان و اهل گفتگویی داشت، و دشمنان او، […] اهل گفتگو نبودند.
وی با مقایسهی گاندی و خاتمی نوشت: خاتمی عاشق گاندی بود، اما مثل گاندی مردم را به خیابان نمیکشید. هی تهدید کرد و خط قرمز گذاشت، اما وقت انجامش که شد، عقب نشست […] تا رسیدیم به اینجا که مردی که با دو بار تکرار رأی مردم، دو قوا از قوای سه گانه مملکت را در اختیار داشت، اکنون خودش ممنوع التصویر است.
در هر دوره ازانتخابات، کاندیداها از اصلاح طلبی، به نیمه اصلاح طلبی و یک کمی اصلاح طلبی و انشاله اصلاح طلب است کمرنگ شدند. خواستهای اصلاح طلبان نیز، از آزادی فکر و سخن و مطبوعات، به تقاضای آزادی چند زندانی اصلاح طلب تقلیل یافت. هر بار به بهانهای، آبی […] در کاسه شربت اصلاحات ریخته شد و شما پذیرفتید و پذیرفتید تا مبادا ایران سوریهای شود، و چنین بود که از آن شیرینی اولیه اصلاحات، جز خاطرهای چون شربت سکنجبین دوران کودکی من به یاد نماند
مصطفای عزیزم! “راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی / خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود”. در حقیقت اصلاحات بعد از آن چند سال اول هرگز پیش نرفت، که در خود فرو رفت و افسرده و ناکارآمد شد. من حضوری به آقای خاتمی عرض کردم: «جامعه مدنی، بدون جرات مدنی محال است. به ویژه بدون جرات رهبران جنبش مدنی!»
سیاست اصلاحات زمانی فشار از پایین و چانه زنی از بالا بود. اکنون سیاست اصلاحات شده است تسلیم به بالا، و ترساندن پایین. شما با ترس مردم را به انتخابات میکشانید، نه با عشق و امید. اول میگفتید: «رأی بدهیم تا احمدی نژاد بر سر کارنیاید»، حالا می گویید: «رأی بدهیم تا ایران سوریهای نشود.» عزیز برادر! ترس فلج کننده است، نه حرکت آفرین.
وی با انتقاد از برخی نامهای در لیست اصلاح طلبان در دوران انتخابات و اظهار این ادعا که هردو در پروندههایی خارج از قاعده چون قتلهای زنجیریای و کشته شدن برخی از مخالفین دخیل بودهاند، نوشت: اکنون دیگر اصلاحات نقشی جز شرکت در انتخابات ندارد. آن هم با کاندیداهایی […] که هر دو وزیر اطلاعات بودهاند. اصلاحات اگر همینگونه ادامه یابد، کاندیداهای اصلاحات در دور آتی میرسند به شریعتمداری کیهان و […]. چرا که تفسیر اصلاح طلبان از اصلاحات، از نظر استراتژی، تقلیل یافته است به شرکت بی قید و شرط در انتخابات. و از نظر هدف، تقلیل یافته است به سوریهای نشدن ایران. و نه این استراتژی، نه آن هدف، دردی از هزار درد بی درمان این ملت دوا نمیکند.
خلاصه کنم: اصلاحات فرصتهایی که با تکرار رأی اکثریت به دست آورده بود را سوزاند، و در تجربه اجتماعی به بخشی از مردم، که من هم جزو آنها هستم، نشان داد که اصلاحات ناکارآمد است.
اصلاحات در آزمایش اجتماعی شکست خورد. مردم دانشمند نیستند، اما به شیوه دانشمندان عمل میکنند. راه حل یک مساله را به آزمایش میگذارند. اگر آن راه حل جواب داد، ادامه میدهند. اگر جواب نداد، راه حل دیگری را میجویند. اما اصلاح طلبان مثل دانشمندانی هستند که فقط یک آزمایش را بلدند، و آن هم شرکت در انتخابات است. اگر چند بار هم این آزمایش جواب ندهد، باز می گویند: «یکبار دیگر شرکت در انتخابات را چون قبل آزمایش میکنیم.» مردم به خیابان آمده هم می گویند «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا.» چرا که به قول آقای خاتمی به همه جریانات بی اعتمادند. دوست من! اصلاحات یک استراتژی است، شما از آن یک ایدئولوژی و حقیقت غیر قابل انکار ساختهاید.
سیاست خارجی اصلاح طلبان، اخلاق گرایانه و بشر دوستانه نیست. امروزه جهانیترین تعریف مورد قبول اخلاق این است: “آنچه بر نفس خویش مپسندی / نیز بر نفس دیگری مپسند”
او با بیان این ادعا که بخشی از فجایع اتفاق افتاده در یمن نیز به گردن ایران است و بخش دیگری به گردن عربستان، نوشت: آیا من و تو دوست داشتیم در یمن زندگی میکردیم و به خاطر جنگ قدرت بین عربستان و ایران، فرزندانمان وبا بگیرند؟ […] اگر نه، چرا اصلاح طلبان سکوت کردهاند؟ اصلاح طلبان مخالف حمله خارجی به ایران، چرا مخالف جدی حمله ایران، به داخل سرزمینهای دیگران نیستند؟ چون هنوز بچه من و تو و ایرانیان وبا نگرفتهاند؟!
وی با بیان دوبارهی این ادعا که ایران با طالبان در ارتباط است و نقل خبری در این مورد، سکوت اصلاح طلبان در مورد اتفاقات افغانستان و کشورهای دیگر را مورد انتقاد قرار داد و نوشت: شما این اخبار را نمیدانید؟ یا به عنوان یک انسان به آنها حساس نیستید؟ سکوت اصلاح طلبان در مقابل این [روند] آیا رفتاری اخلاقی است؟ بنی آدم “سعدی” اعضای یک پیکر بودند. در نگاه اصولگرایان، بنی آدم خودی و غیر خودی شدند. در نگاه اصلاح طلبان، بنی آدم تنها ایرانیاناند و بس؟ سوری و یمنی و افغانستانی بنی آدم نیستند؟! مهاجرین افغانستانی در ایران … بنی آدم نیستند؟! […] آیا این سکوت و همراهی، اصلاح طلبی است، یا ذبح حقیقت به دست مصلحت؟ روش حتی الامکان مسالمت آمیز، یا مطلقاً مسالمت آمیز؟
وی با مقایسهی دوبارهی نهضت گاندی و منتقدین روند موجود نوشت: گاندی مورد قبول ما و شما، مردم را از به خیابان آمدن باز نمیداشت، تا مبادا به خشونت، حتی از طرف طرفدارانش بکشد. او با آنکه میدانست این تظاهرات از سوی دشمن و گاه از سوی مردم، به خشونت کشیده میشود، مردم هند را به خیابان میآورد. […] گاندی مبارزات غیر خشونت آمیز خودش را در حد شرکت در انتخابات نمایشی انگلیس تقلیل نمیداد. او وسیعترین تظاهرات خیابانی را راه میانداخت. او محصولات انگلیسی را تحریم میکرد. او اعتصاب سراسری راه میانداخت. کارهایی که اصلاح طلبان بیست سال است نکردهاند.
ماندلای مورد قبول شما هم از شکم مادرش چون مسیح بیرون نیامده بود. او یک سال قبل از دستگیریاش رهبر گروه مسلحی بود که مراکز رژیم آپارتاید را بمب گذاری میکردند و تعدادی را کشتند. من رفتار خشن او را در آن سالها تأیید نمیکنم، اما شما هم آن بخش از زندگی او را طوری منکر نشوید تا اسطوره بی عیبی از او بسازید، و جوانان خشمگین ما را زیر نام او به نقد کشید که چرا از شانزده سالگی ماندلا نیستند، و مثلاً چرا برای دفاع از جان خود، چکی به گوش آن که اسلحه به رویشان کشیده است، زدهاند.
مخملباف با مقایسهی ماندلا و ورفتار اصلاح طلبان از تاجزاده سؤال کرد که آیا حاضرند دنیا را به تحریم برخی نهادهای داخلی ایران که به ادعای او در سطح بینالملل رفتاری خلاف حقوق بشر دارند، دعوت کنند؟ و نوشت: ماندلای بزرگ در زندان که بود، به تئوری مبارزات مدنی رسید. اما او در همان زندان، علیرغم باور به مبارزات بی خشونت، همه دنیا را به تحریم رژیم نژاد پرست دعوت کرد. آیا اصلاح طلبان که الگویشان ماندلاست، حاضرند دنیا را دعوت به فشار بر […] کنند؟ […] مصطفی عزیز رفتار اصلاح طلبان به ویژه در حوزه بین الملل اخلاقگرایانه نیست.
عبور از [روند موجود]، با روش مطلقاً مسالمت آمیز ناممکن است. اما عبور نسبتاً مسالمت آمیز و کم هزینه، همانگونه که گاندی و ماندلا انجام دادند، ممکن است. به شرط آن که شما اصلاح طلبان، اول روش خود را کارآمد و اخلاقی کنید. آقای خاتمی گفته بودند یک شبه نمیشود این مملکت را اصلاح کرد، اما به ما نگفته بودند بیست ساله هم نمیشود. بیست سال عدم موفقیت در اصلاح [روندی] اصلاح ناپذیر، که با یک انقلاب یک سال و چند ماهه به قدرت رسیده، هزینه زیادی را بر این ملت تحمیل کرده. این ناامیدی از تغییر ناپذیری [روند موجود] را، روش ناکارآمد و غیر اخلاقی اصلاح طلبان به این مردم تحمیل کرده است.
دوست عزیز! زمانی مهندس بازرگان در مجلس گفته بود:” من نه مشروبخوارم، نه قمارباز. اگر شنیدید گفتند در یک جیبم عرق بود و در یک جیبم ورق، به من ربطی ندارد.” من هم پیش از این گفتهام و باز اینجا به روشنی می گویم “نه طرفدار خشونت انقلابیام، نه طرفدار حمله خارجی. “اگر کسی حرف مرا به خشونت داخلی و حمله خارجی تعبیر کرد، به من ربطی ندارد.
مصطفی جان! سخن آخرم این که اگر میخواهید [روند موجود] استمرار یابد، همین راهی را بروید که بیست سال با اصلاحاتتان رفتهاید. اما اگر میخواهید به […] دمکراسی و حقوق بشر برسید، باید راه تازهای را بیابید. و یادمان نرود، این راهی است که همه ایرانیان با هر مرامی در یک همفکری و گفتگوی ملی شفاف باید بیابند و نه تنها شما اصلاح طلبان.
انتهای پیام
درست گفته محسن مخملباف. شما یك خط فرضی بكش از بهمن 76تا بهمن 96 و امتداد بده تا 10،20 سال آینده… هیچ افق روشنی نمیبینی تا مثل مصطفی تاجزاده عزیز اسم كانال تلگرامیت رو بذاری ” فردایی بهتر!
تاجزاده رو دوست دارم اما حق با مخملبافه. نگاهی به اصلاحات تدریجی آقایون بندازید ببینید چقدر اصلاح در 20 سال گذشته انجام گرفته. اصولا ساختارها طوریه که امکان اصلاح وجود نداره و وعده اصلاحات تدریجی فریبی بیش نیست. بهتره اصلاح طلبان یک اسم واقع بیناننه تر برای جریان خود انتخاب کنند، مثل تَکرارطلبان و اعلام کنند که تمام توانشون حفظ وضع موجوده و بیخود وعده اصلاح ندهند.
بستگی داره اصلاح رو در چی معنا بکنی و به یک ملت که هزاران سال اسیر استبداد تاریخی بوده است، چقدر فرصت بدهی! به نظرم کسانی که اصلاحات روی داده در جامعه رو نمی بینند یا مغرضند یا فراموشکار. آخه چطور ممکنه کسی توی این مملکت زندگی کرده باشه و این همه تغییر در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی و اقتصادی را نبیند. البته که وضعیت هیچگاه مطلوب نخواهد بود، اما تغییرات روی داده انکارناپذیرند. شما همین مطلبی رو که در این سایت چاپ شده، در زمان دولت اصلاحات هم نمی توانستی منتشر بکنی! دیگه نمی دانم چه مثالی بزنم که موضوع قابل درک تر بشه! به اینجور آزادی ها هم که اشاره بکنی، می گن هر کس که بود این تغییرات ایجاد می شد و الخ.
هیچ اصلاحی در ساختارها و قوانین و ضوابط و حق و حقوق مردم و نحوه تعامل و برخورد با آنان رخ نداده. این تغییراتی که میبینید تغییرات اجتماعی است که در متن جامعه رخ داده. اینکه من الان این کامنت رو اینجا مینویسم و منتشر میشه و اگر امیدوارانه نگاه کنیم مدیرمسئول این خبرگزاری رو به خاطرش احضار نمیکنند محصول تغییر و تحول زمانه و رشد فناوری های ارتباطی است، نتیجه گسترش شبکه های اجتماعی و حضور گسترده مردم در این شبکه ها و ابراز عقیده بدون مرز در کانالهایی که کنترلشان با آقایون نیست و دادشون رو هم درآورده که باعث شده مرز حساسیت ها کمی عقب رانده بشه، نه ثمره “اصلاحات” حضرات اصلاح طلب! جریان اصلاحات ابزار و امکانات لازم رو برای اصلاح در دست نداره. گیریم از سد رد صلاحیت ها عبور کنند و رئیس جمهور شوند، بیش از یک تدارکاتچی قدرت نخواهند داشت، گیریم بخشی از مجلس رو در دست بگیرند، هر قانونی تصویب کنند باید به تایید آن شورای 12 نفره برسه تا تبدیل به قانون و لازم الاجرا بشه. اصلاح طلبان فقط در برابر بدتر شدن اوضاع مقاومت کرده اند.
والله من مشترکات مخملباف را با ان فرد خوشگل(بقول نوریزاده) نمیدانم .حقیقتش بعداز تبرئه طوسی وبی اشکال بودن بعض شوخی هابه همه مشکوکم چون جوازش صادر شده………
داداش ببین ویم وندرس چه کرده با بایکوت ساز، برادرا بشینن فیلم آسمان برلین را ببینند شاید بلکه فرجی شد …آ مصطفی بشین ببین مناسب سن شما شده دیگه …بیست سالگی خواستی کسی باشی برای خودت شدی لولوی مطبوعات حالا سر شست هم دیر نیست ولی واقعا چرا مثل بیست ساله های معمولی نبودی؟!
با تشکر از دو عریز
غرب اگر به ترقی رسیده بنطر من علتش تصادم افکار و اندیشه ها بوده است ما زمانی به پیشرفت خواهیم رسید که تحمل عقاید همدیگر را پیدا کنیم
آقای تاجزادده بدانکه طرف مقابل هرگز تن به اصلاح نمی دهد زیرا در آن صورت خیلی چیزها از دستش میرود.