قوم و خویش سالاری آقای نماینده؟!
سایت محلی «خبر پارسی» استان فارس نوشت:
راه رسیدن به موفقیت را باید در آسیب شناسی و شناخت دقیق تهدیدات داخلی و خارجی یافت. استان فارس سی سال است که در گردونه ی توسعه چرخ وارونه میزند و هر تلاشی برای حل بحرانهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آن به شکست میانجامد.
در این میان همه از ظواهر آسیبها سخن میگویند و اینکه در آمار طلاق و بیکاری و ناامنی با آن همه سوابق تاریخی و فرهنگی در صدر جدولیم و در آمار توسعه و رشد، چیزی از محرومترین استانهای کشور کم نداریم.
بدون شک تحلیل شرایط حادث شده بر استان فارس جز نگاه دقیق به رخدادهای آن در سی سال گذشته میسر نیست. به رغم همه تلاشهای جمهوری اسلامی برای ایجاد توازن منطقهای توسعه اما آمارها بیانگر عقبماندگی فارس نسبت به استانهای همسایهای است که در میزان سهم نفوس و وسعت اراضی کمتر از فارس هستند.
اما در موضوع بررسی عقب ماندگی فارس، به رغم همه آنچه دیگران گفتند مثل تلاش دولتهای برای توسعه مناطق کمتر توسعه یافته کشور و یا ضعف فرهنگ کار و تلاش در فارس و … اما این بار پدیده «آقای نماینده» بیش از هر موضوع دیگر و کاملا شفاف در عرصه مدیریت و سیاست و اقتصاد فارس خودنمایی میکند و با مداقه در آن میبینیم که گناه همه عقبماندگی سی سال فارس بر عهده همین پدرخواندگی آقای نماینده در مسائل سیاسی و اقتصادی و مدیریتی است.
اگرچه این پدیده در ۳۰ سال گذشته با بکارگیری افراد مختلف و به هر نحو ممکن راه توسعه فارس را مسدود کرد اما یکی از نماینده کنونی مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی نمونه شاخص و روشنتری نسبت به دیگران است که میتواند تحلیل موضوع عقبماندگی فارس را آسانتر کند و اگر در این مقال نقدی به اقدامات آقای تماینده در طول سه دوره نمایندگی وارد شده، به هیچ وجه قصد توهین به نامبرده نیست.
اما در این پدیده سه شاخصه مهم قابل درک و بررسی است که در ادامه هرکدام تحلیل خواهد شد.
۱- سواستفاده از دین و احساسات دینی برای توجیه هر رفتار ضد توسعهای
این جریان با شناخت دقیق از احساسات مردمی در حوزه باورهای دینی، خود را همسو با جریانات صرف دینی در استان قلمداد گرفته و حتی گاهی با نفوذ در دفتر علمای بزرگ شیراز، همه را در برابر اقدامات خود توجیه میکنند.
بهرهگیری از امکانات و پتانسیلهای دینی استان و شیراز همچون حرم مطهر امامزادگان و موقوفات گسترده این امکان را برای آنان فراهم کرده است که هرچه سریعتر خود را جریانی دینی مورد علاقه مردم معرفی کرده و در شرایط خاص با تحریک احساسات دینی مردم، راه توسعه را مطابق اهداف شخصی و جناحی خود سد کنند.
در حالی که این جریان در چهار سال دوم دولت عدالتمحور محمود احمدینژاد در حال چپاول استان فارس بود، افشای اسنادی از سازمانهای مهم اقتصادی مثل صنعت و تجارت، جهادکشاورزی، سازمان همیاری شهرداریها و شرکت شهرک های صنعتی و نیز دستگیری گسترده برخی از مدیران همسو با این جریان نشان داد که جریان آقای نماینده بیتالمال را با جیب خود اشتباه گرفته است.
دفاع تمام قد آقای نماینده از مدیران متخلف جهادکشاورزی که اسناد حیف و میل آنها حتی در میزان پرداختی حق ماموریت و حق ناهار، به طنز تلخ رسانهها و افکار عمومی تبدیل شده بود، بیانگر میزان تاثیرگذاری این جریان در مسدود کردن راه توسعه است. تا آنکه شایعات پاساژسازی مشترک یکی از نمایندگان با مدیر متخلف در تهران، به واقعیت نزدیک شد و سازمان بازرسی استان فارس نیز اسناد دقیقتری منتشر کرد و آن زمان حمایتهای علنی از مدیر متخلف کنسل شد.
این جریان تریبونهای رسمی استان مثل صدا وسیمای استانی و برخی از سایتهای زنجیرهای و روزنامههای محلی و نیز برخی از تریبونهای دینی را در اختیار گرفته و به راحتی میتواند افکار عمومی را به سمت مقاصد هدایت کند.
۲- سواستفاده از قدرت در اختیار به منظور پیشبرد اهداف گروهی و جناحی
جریان آقای نماینده برای رسیدن به اهداف گروهی و جناحی خود، بیش از هرچیز قدرت سیاسی خود را هزینه میکند. قدرتی که یا از آرا عمومی مردم و در فرآیندی دموکراتیک کسب کرده و یا از سلسله مراتب مدیریت قانونی کشور به آنها تفویض شده است.
این جریان در موضوع ساخت باغشهرهای غرب استان فارس با بهرهگیری از قدرت سیاسی خود همه تلاش را به کار گرفته تا اراضی منابع طبیعی را به بهانه فلاحت در فراغت در اختیار بگیرد. در این مسیر با تهدید و ارعاب مدیران قانونمدار از یک سو و منتقدان آشنا به مسائل از سوی دیگر، راه را برای هرگونه مخالفتی سد میکنند.
فشار به دستگاههای نظارتی و انتظامی برای ارعاب مخالفان و نیز کسب همراهی آنان در مسیر انجام تخلفات از دیگر موضوعاتی است که این جریان مسموم، همواره به آن دست یازیده است.
این جریان در موضوع احداث راه آهن شیراز اصفهان به رغم اینکه میدانست پیمانکاران داخلی توان مالی لازم برای احداث چنین پروژه عظیمی را ندارد، با بهره گیری از قدرت نماینده خود در مجلس ـ سیدحسین ذوالانوار ـ و همسو سازی برخی از نمایندگانی که با حمایت این جریان به مجلس راه یافته بودند، ابتدا وزیر وقت راه و ترابری ـ احمد خرم ـ را استیضاح کرد و سپس وزارت راه و ترابری سابق را وادار کرد فایناس این پروژه را که در اختیار چینیها بود، به صورت یک طرفه ملغی کند.
این جریان موفق شد در فرصت مناسب حمید بهبهانی از چهرههای نزدیک به خود را به منصب وزارت راه و ترابری برساند و در جریان انتخابات سال ۸۸ با زور و فشار، به صورت زودهنگام و قبل از اتمام کارهای کلیدی پروژه مثل شبکه های کنترلی مسیر، با حضور معاون اول وقت ریاست جمهوری، جشن مضحک افتتاحیه گرفت و از آن روز تا به حال، شبکه راه آهن فارس که آرزویی ۱۰۰ ساله مردم این دیار بود، به استخوانی در گلو تبدیل شده است.
از دیگر شاهکارهایی این جریان، طرح احداث پروژههای ۱۴ گانه پتروشیمی فارس بود که در هر سفر احمدینژاد به این دیدار، مجوز احداث دو یا سه پتروشیمی در حاشیه شهرهای بزرگ فارس اخذ میشد، بدون آنکه به موضوع تامین منابع مالی و زیرساختی آن توجهی شود.
همین جریان در اقدامی «علیرضا طهماسبی» وزیر صنایع برکنار شده دولت احمدینژاد را که نسبت خانوادگی با آنها دارد، به مدیر اجرایی پروژههای ۱۴ گانه پتروشمی فارس منصوب کرد در حالی که میلیاردها یورو و دلار و ریال ناشی از فروش سهام و مشارکت بانکها و دولت در حساب همین دفتر هماهنگ پروژههای ۱۴ گانه پتروشیمی فارس، بود و حالا اما هیچ خبری از پتروشیمی ۱۴ گانه که نیست و تنها پروژه پتروشیمی دوره اصلاحات در ممسنی نیز با بیش از ۵۰ درصد پیشرفت، خاک میخورد.
۳- قوم و خویش سالاری و ضدیت با هرگونه شایستهسالاری
استان فارس به رغم داشتن پتانسیلهای بزرگ در حوزه منابع انسانی اما سرطان قوم خویش سالاری باعث فرار یا به انزوا رفتن بسیاری از نیروهای توانمند فارس شده است.
برای جریان آقای نماینده نسبت خویشاوندی بر هر موضوع دیگری در عرصه مدیریت ارجحیت دارد. نامهای چون سیدمحمدرضا رضازاده، صمد رجا، مریم اردبیلی، علیرضا طهماسبی، محمدحسین نجابت، محمدرضا رئوف، حجت الله یراق طلایی، رحیم ذوالانوار، احمد نجابت، علیرضا زین العابدینی و … نمونههای بارزی از رانت خویشاوندسالاری در عرصه مدیریت استان فارس است.
حلقه دوم مدیریتی پیوسته به این جریان، افرادی هستند که در حلقه ارادتمندان به این جریان قرار گرفته و اگرچه نسبت سببی و نسبی ندارند اما نسبت حزبی و گروهی شاخصی با این جریان دارند و باز هم شایسته سالاری به مسلخ جریانات حزبی و جناحی و خویشاوندی کشیده میشود.
افرادی همچون محمدحسین روزیطلب، محمدرضا مشفقیان، کامران باقری لنکرانی، محمدهادی ایمانیه، محمدرضا شعرا، علیمحمد ادیب، محمدرضا بهاءالدینی، محمدرضی حدائق، مهرزاد خرد، عبدالله نبی زاده، جعفر قادری، ضرغام صادقی و … از خیل وابستگان سیاسی به این جریان پیچیده هستند.
با تعمق و تفکر در آنچه در باب معرفی این جریان شد و بدون اینکه قصد توهین یا تحقیر فرد خاصی داشته باشیم، به خوبی میتوان ریشه و علل عقب ماندگی فارس در سی سال گذشته را دید.
این جریان با تسلط کامل بر شاهراهای مدیریتی استان فارس حداکثر توان خود را برای کسب استفاده از قدرت و ثروت عمومی در استان به کار بست اما اکنون افکار عمومی از وضعیت فعلی استان فارس نه تنها راضی نیست بلکه به شدت معترض است.
حالا اما استان فارس به هوایی تازه در عرصه مدیریت و سیاست و اقتصاد نیاز دارد. شناخت دقیق جریانهای حاکم بر استان می تواند زمینه رفع آسیبها را با همراهی مردم فراهم کند.
انتهای پیام




