آیا بهائیت حق تحصیل دارد؟
یک کارشناس معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) و مدرس دانشگاه درباره ی اظهارات آیت الله موسوی بجنوردی که به هیچ وجه برای بهاییان حق تحصیل قائل نیست، معتقد است: به نظر می رسد نظر فقهی آیت الله بجنوردی با نظر فقهی آیت الله خامنهای به عنوان حاکم اسلامی و ولی فقیه در این زمینه در تعارض است. و رهبری قائل به حق تحصیل و حق شهروندی برای بهائی ها هستند.
به گزارش انصاف نیوز، جواد نظری مقدم در وبلاگ شخصی خود در این باره نوشته است:
آیت الله موسوی بجنوردی طی مصاحبه ای با خبرگزاری فارس گفتند: «هیچوقت ما نمیگوییم بهایی حق تحصیل آزاد دارد، اصلا” حقوق شهروندی ندارد. مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان از حق شهروندی برخوردارند. در مجلس نماینده دارند، زیرا ادیان ابراهیمی هستند و ما با آنها تعامل داریم و نمایندگان آنها با ما دوست هستند».
شکی نیست که بهائیت فرقهای ضاله و انحرافی به شمار می رود اما به نظر می رسد برای تبیین حقوق اجتماعی گروهها و شهروندان در جامعه باید به معیار و شاخصی دقیق تمسک جست.
آیت الله موسوی بجنوردی در فقاهت ید طولایی دارد و از علمای برجسته حوزه علمیه و عرصه فقه و فقاهت به شمار می رود اما من احساس میکنم اظهارات ایشان در خصوص حق شهروندی بهایی ها با معیارهای حقوق شهروندی در اسلام همساز نیست.
نخست اینکه ایشان در پاسخ به این سوال خبرگزرای فارس در خصوص به رسمیت شناختن حق تحصیل برای بهائی ها می گویند: “به هیچ عنوان. بعضی مسایل نیاز به این ندارد که تخصیص بزنیم، آن کسی که با اسلام مخالف است،موضوعا خارج است. بهائی ضد اسلام است و موضوعا از این بحث ( حق تحصیل)خارج میشود.”
روشن است که در اینجا شاخص و معیار فقیه بزرگوار آیت الله موسوی بجنوردی در تعیین حقوق شهروندی ضدیت و یا عدم ضدیت با اسلام تعریف شده است لذا این نتیجه حاصل می شود که بهایی چون ضد اسلام است حق شهروندی ندارد. در پاسخ به این ادعا باید گفت حال اگر فردی بهایی باشد و ضد اسلام نباشد چه حکمی بر آن مترتب می شود؟آیا همه بهاییها دشمن اسلام هستند؟
امیر بیان علی (ع) در نامه 53 نهج البلاغه به مالک اشتر که در واقع یکی از بهترین و ناب ترین سند و منشور حقوق شهروندی در اسلام است به مالک که رهسپار مصر است تا در قطعهای از زمین و زمان حکم براند میفرماید : فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَکَ فِى الدِّینِ، وَ اِمّا نَظیرٌ لَکَ فِى الْخَلْقِ یعنی آنها (رعیت) بر دو گروهند: یا برادر دینى تواند، یا انسانهایى مانند تو( که در خلقت و بشر بودن با هم اشتراک دارید) … و در ادامه میفرماید وَ قَدِ اسْتَکْفاکَ اَمْرَهُمْ خداوند کفایت امور رعیّت را از تو خواسته……
با توجه به این فراز ناب از منشور حقوق بشری امیرالمومنین (ع) میتوان دریافت که حکومت اسلامی نمیتواند خود را از کفایت امور بیدینان معاف بدارد و حقوق طبیعی و اجتماعی افراد را تا زمانی که حق بزرگتری از جامعه تضییع نگردیده فرو نهد. اگر ضاله بودن فرقه بهائیت امری است آشکار اما آشکارتر از آن، انسان بودن این گروهها در جامعه است که با توجه به معیار حق شهروندی در بیان علی(ع) حکومت نمیتواند حق تحصیل را به عنوان یکی از عناوین حقوق شهروندی از آنان سلب نماید.
با تأمل بر مبنای فقهی شهید مطهری(ره) حق تحصیل که جای خود دارد حق تدریس هم برای مارکسیستها به رسمیت شناخته می شود. شهید مطهری صراحتا” بیان داشتند که از نقطه نظر اسلام میتوان در جامعه اسلامی به مارکسیستها هم کرسی دانشگاهی داد تا فضا برای بیان عقایدشان فراهم شود. این در حالی است که مارکسیستها تکلیف خود را با دین و خدا روشن کرده بودند و مکتبی بشری و نافی ذات اقدس ربوبی به شمار میروند. بر این اساس اگر برای مارکسیستها حق تدریس به رسمیت شناخته میشود حتما” دیگرحقوق شهروندی هم تعریف میشود و در خصوص بهایی ها هم چنین است. اگر چه مولود نامبارکی در جامعه شیعی به شمار میرود که نقش غرب در انعقاد نطفه آن مشهود است.
به نظر می رسد نظر فقهی آیت الله بجنوردی با نظر فقهی آیت الله خامنهای به عنوان حاکم اسلامی و ولی فقیه در این زمینه در تعارض است. و رهبری قائل به حق تحصیل و حق شهروندی برای بهائی ها هستند.
آیت الله خامنه ای در پاسخ به سوال یکی از استفتاء کنندگان که در باب طهارت و معاشرت و چگونگی رفتار معلمان و مربیان در مدرسه با بهایی ها سوال کردند اینگونه پاسخ میدهند:
همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است. ولى رفتار مدیران و معلمان و مربیان با دانش آموزان بهائى باید بر اساس مقررات قانونى و اخلاق اسلامى باشد.
این گزاره به نظر من حاکی از قائل بودن رهبری به اصل حق شهروندی بهایی ها می تواند باشد. اگر چه این گزاره در اصطلاح فقها “نص” قلمداد نمیشود و به تعبیر سادهتر، فقیه (در اینجا رهبری)صریحا” از حق تحصیل بهایی ها سخن نگفته اما ظاهر عبارت از یک اصل خبر میهد . در واقع می توان گفت این گزاره فرع بر یک گزاره پیشین و فرع بر یک اصل است و آن اصل حق تحصیل است . چرا که نشان میدهد فتوا دهنده مقدمهای را مفروض داشته که حکم نموده مربیان و معلمان باید بر مبنای اخلاق اسلامی با بهایی ها رفتار کنند. مقدمهای که حاکی از جایز شمردن حق ورود به مدرسه و ثبت نام و تحصیل است. لذا چون به عنوان ولی فقیه این حق را جایز شمرده است بر لزوم رفتاری متناسب با اخلاق اسلامی با دانش آموزان بهایی حکم نموده است.بر این اساس به نظر میرسد بهاییها میتواند واجد حق تحصیل و حقوق شهروندی باشند.
انتهای پیام
دیگه برای ای حرفها خیلی دیر شده […]