خرید تور تابستان

کالبد شکافی از حمله تندروهای داخلی و خارجی به گفتمان ظریف

 روزنامه اعتماد نوشت: از سوي جريان‌هاي تندرو خارجي و داخلي قرار گرفته است. دست‌كم در تاريخ معاصر، چه در ايران و چه در سطح بين‌المللي، از كمتر وزير امور خارجه‌اي مي‌توان ياد كرد كه با اين حجم از هجمه و تخريب و تخطئه روبه‌رو شده باشد.

 جالب اينكه اين حملات به دوران صدارت او نيز محدود نمي‌شود. امروز كه بيش از يك‌سال‌ونيم از پايان مسووليت ظريف مي‌گذرد، همچنان او يكي از سيبل‌هاي اصلي حملات و تبليغات منفي از سوي همين جريان‌هاست. آخرين نمونه از اين حملات نيز – در كنار اتهامات واهي و افتراهاي بي‌اساس در مورد دارايي‌ها و محل زندگي خانواده او- اقدام نامتعارف و به‌شدت نامعمول دولت كانادا (به تحريك لابي اسراييل) در قرار دادن نام جواد ظريف در فهرست‌ تحريم‌هاي «حقوق بشري» است كه خود موجب تعجب و حيرت بسياري از تحليلگران داخلي و خارجي شد.
در واقع، جواد ظريف در سال‌هاي اخير از سه جهت مورد حمله قرار گرفت: 
۱- از سوي لابي‌‌هاي اسراييل، عربستان سعودي و امارات كه همراه با جريان‌هاي تندرو و جنگ‌طلب و به كمك بنگاه‌هاي روابط عمومي در پايتخت‌هاي غربي (به ويژه واشنگتن) كمپين‌هاي گسترده‌اي عليه او سامان دادند.
۲- از سوي ايرانيان وابسته به اين جريان‌ها، مانند مسيح علي‌نژاد و اپوزيسيون بودجه‌دار خارج از كشور كه مشخصا ماموريت داشتند در فضاي رسانه‌اي فارسي‌زبان، با مخاطب قرار دادن افكار عمومي ايران، وجهه ظريف را در داخل نزد مردم مخدوش كنند.
۳- از سوي طيف تندرو جناح راست در ايران كه با اهدافي متفاوت از دو عامل فوق، عمدتا به دليل رقابت‌هاي انتخاباتي و سياسي، با حملات و هجمه‌ها عليه او همراه شدند.
در اينجا به اختصار به هريك از اين سه جريان مي‌پردازيم: 
۱) دسته اول، غالبا به خاطر اينكه جواد ظريف را مانع بسيار مهمي بر سر راه پروژه امنيتي‌سازي ايران مي‌ديد، عمده تلاش خود را به «بي‌اعتبار‌سازي» او نزد دولت‌ها و محافل و رسانه‌هاي بين‌المللي معطوف كرد و در اين راه از هيچ اهرم و ابزاري براي خنثي‌‌سازي ابتكارات ديپلماتيك و ممانعت از برقراري ارتباط سازنده ميان ظريف و افكار عمومي غرب دريغ نكرد. در اين راستا، عمده استدلال اين جريان حول اين محور مي‌چرخيد كه ظريف در حوزه سياست خارجي ايران «اختياري» ندارد و او صرفا فرد بااستعدادي است كه ماموريت دارد برنامه‌هاي نظامي و تهاجمي ايران در حوزه هسته‌اي را پشت وجهه‌اي خندان و بياني نرم و نخبه‌پسند پنهان كند. چهره‌هاي شاخص اين جريان -از قبيل مايك پمپئو، جان بولتون، عادل الجبير و بنيامين نتانياهو- در دوره صدارت ظريف به صورت بي‌سابقه‌اي عليه او متحد شدند و از تمام امكانات، نفوذ شخصي و اهرم‌هاي خود -از اهرم‌هاي سياسي گرفته تا اهرم‌هاي حقوقي و تبليغاتي و امنيتي- استفاده كردند تا وزير خارجه وقت ايران را از انجام وظايفش (كه مهم‌ترين آنها عادي‌سازي روابط ايران با جهان بود) بازدارند. آنها در كارزاري به‌شدت نامتعارف حتي از قرار دادن نام ظريف در فهرست‌ تحريم‌هاي امريكا، تلاش براي بستن حساب‌هاي او در شبكه‌هاي اجتماعي و محدود كردن رفت‌وآمدهاي او در نيويورك هنگام حضور در اجلاس مجمع عمومي سازمان ملل فروگذار نكردند. ميزان فشار بر جواد ظريف در اواخر به حدي رسيده بود كه او در سفر آخرش به نيويورك حتي از عيادت همكار، دوست قديمي خود و سفير وقت ايران در سازمان ملل 
-مجيد تخت‌روانچي كه به علت ابتلاي به بيماري در آنجا بستري شده بود- منع و مجبور شد ملاقات را از طريق ويديوكال برگزار كند.
۲) دسته دوم دسته‌اي است كه در استخدام جريان اول قرار داشت -و دارد- و عمده هدف خود را «تخطئه ظريف نزد افكار عمومي ايران» تعريف كرده است. اين جريان دوم از ابتدا تخريب و ترور شخصيتي ظريف را با محوريت بخشيدن به موضوع «حقوق بشر» شروع كرد و با همين فرمان هم در تمام دوران صدارت دكتر ظريف پيش رفت تا او را نزد مردم ايران «شريك» و «همسو» با موارد نقض حقوق بشر در كشور جلوه دهد. براي رسيدن به اين هدف نيز كارگزاران و افراد شاخص اين جريان -مانند خانم مسيح علي‌نژاد- اصل را بر تحريف اظهارات و مواضع ظريف قرار دادند و با استفاده از امكانات وسيع و بسيار گسترده‌ رسانه‌اي كه از سوي جريان اول دراختيار آنها قرار داده شده به تخطئه او در زمينه حقوق بشر پرداختند. آنها در انجام ماموريت خود طي اين سال‌ها عمدتا به سه مورد تحريف از اظهارات ظريف مركزيت دادند. 
1. مدعي شدند جواد ظريف گفته «ما در ايران زنداني سياسي نداريم» و اين جمله تحريف‌شده را بارها و بارها و بارها طي سال‌ها -و گاه با استعانت از شيوه‌هاي مدرن تبليغاتي، كاريكاتور، انيميشن، طنز و كليپ‌هاي احساسي- به صورت گسترده‌اي در شبكه‌هاي اجتماعي و رسانه‌هاي فارسي‌زبان ترويج دادند تا ملكه اذهان ايرانيان شود. 
حال اينكه ماجرا از اين قرار بود كه دكتر ظريف -در مصاحبه‌اي كه با چارلي رُز در سال ۲۰۱۵ انجام داده بود- در كسوت فردي كه اغلبِ دوران مسووليت خود را در مبارزه با تحريم (كه خود بزرگ‌ترين عامل نقض حقوق بشر، تنبيه ‌دسته‌جمعي ايرانيان و مهم‌ترين ناقض حق حيات آنها محسوب مي‌شود) گذرانده بود، در برابر پرسشي در مورد پرونده «جيسون رضاييان» پاسخ داده بود «در ايران كسي را به جرم عقيده» زنداني نمي‌كنيم. 
در اين پاسخ، ظريف -با علم به تبعات و بار حقوقي جملاتش در كسوت يك وزير- جمله‌بندي خود را دقيق انتخاب كرده بود و به جاي تاييد يا انكار وجود زنداني سياسي-عقيدتي در ايران، از نبود «جرمي» تحت اين عنوان سخن به ميان آورد.
 دليل اين‌گونه پاسخ دادن او نيز اين بود كه ظريف مي‌دانست در شرايط ويژه كشور اگر در آن مصاحبه از وجود زنداني سياسي در ايران سخني به ميان مي‌آورد، همين جمله كافي بود تا لابي‌هاي ضدايراني در امريكا و اروپا آن جمله را به عنوان سندي رسمي و «اعتراف ايران به وجود زنداني سياسي» به محافل قانونگذاري واشنگتن و بروكسل ارايه دهند و با استناد به آن خواستار تشديد تحريم‌ها عليه ايرانيان شوند. يعني همين خانم علي‌نژاد -و همدستان او- كه سال‌ها با تحريف اظهارات ظريف در آن مصاحبه او را شريك نقض حقوق بشر در ايران خوانده‌اند، در صورت تاييد وزير خارجه بر وجود زندان سياسي، همين جمله را به عنوان «سند اعتراف ايران» در دست مي‌گرفتند و از آن براي لابي‌گري جهت تشديد تحريم‌هاي حقوق بشري و افزايش فشار بر ايرانيان استفاده مي‌كردند. كمااينكه بعد‌ها همين افراد مدعي «حقوق بشر» و خيرخواهي مردم ايران -كه از قضا بسياري از آنها بعدها به استخدام محمدبن‌سلمان (قاتل جمال قاشقچي) در شبكه ايران‌اينترنشنال درآمدند- در اوج بحران كرونا در رسانه‌هاي بزرگ امريكا مقاله مي‌نوشتند و امضا جمع‌آوري مي‌كردند تا از ارايه وام «صندوق بين‌المللي پول» به ايران براي مهار آن پاندمي خطرناك و نجات ده‌ها هزار بيمار جلوگيري كنند! يعني حاميان سياست «فشار حداكثري» كه هيچ‌ حد و مرزي در تاييد و حمايت از تحريم‌هاي «فلج‌كننده» عليه مردم ايران نداشتند، سال‌ها جواد ظريف را به خاطر احتياط حقوقي‌اي كه در آن مصاحبه به خرج داد تا بستري براي تشديد تحريم و نقض حق حيات دسته‌جمعي ايرانيان فراهم نشود مورد هجمه قرار دادند تا وجهه او را نزد مردم كشور تخطئه كنند.
2. يك جمله تقطيع‌شده از دكتر ظريف مبني بر اينكه «ما خودمان انتخاب كرديم جور ديگري زندگي كنيم» را سال‌ها پيراهن عثمان كردند و با توسل به مانورهاي تبليغاتي پيچيده و گسترده از آن براي شريك كردن ظريف در تمام بحران‌ها و مظالم و سوءمديريت‌هاي كشور در چهل سال گذشته استفاده كردند! حال اينكه اين جمله مربوط به مصاحبه‌‌اي با رضا رشيدپور با موضوع «سياست خارجي» است كه در آن دكتر ظريف ضمن تشريح تفاوت ايران و برخي كشورهاي منطقه (به ويژه عربستان سعودي) اين‌گونه استدلال مي‌آورد كه فشارهاي خارجي غرب عليه ايران غالبا به خاطر تصميم كشور بر حفظ استقلال خود و قرار نگرفتن زير يوغ و چكمه خارجي است. اما جريان مذكور -با توسل به دروغ و فريب‌هاي رسانه‌اي- اين جمله را به تمامي عرصه‌ها و ابعاد منفي زندگي مردم در ايران تعميم داد و اين‌گونه وانمود كرد كه دكتر ظريف تمامي مظالم و ضعف‌هاي كشور را ناشي از تصميم مردم براي اين‌گونه زندگي كردن خوانده است! يعني اگر نرخ تورم بالا مي‌رفت مي‌گفتند ظريف گفته «ما خودمان تصميم گرفتيم جور ديگري زندگي كنيم»، اگر ساختماني در آتش مي‌سوخت و فرو مي‌ريخت، مي‌گفتند ظريف گفته «ما خودمان تصميم گرفتيم جور ديگري زندگي كنيم»، اگر پرونده اختلاسي رو مي‌شد، مي‌گفتند ظريف گفته «ما خودمان تصميم گرفتيم جور ديگري زندگي كنيم»، اگر سايتي در اينترنت فيلتر مي‌شد، مي‌گفتند ظريف گفته «ما خودمان تصميم گرفتيم جور ديگري زندگي كنيم»، اگر گشت ارشاد مزاحمتي ايجاد مي‌كرد، مي‌گفتند ظريف گفته «ما خودمان تصميم گرفتيم جور ديگري زندگي كنيم» و اگر سركوب و برخورد نامناسبي با معترضان صورت مي‌گرفت مي‌گفتند ظريف گفته «ما خودمان تصميم گرفتيم جور ديگري زندگي كنيم»!
يعني جمله‌اي كه مشخصا در چارچوب مصاحبه‌اي در مورد سياست خارجي در تحليل تفاوت ميان ايران و كشورهاي عرب همسايه بيان شده بود را به جمله براي توجيه تمام مصايب كشور تحريف كردند و آن را به جواد ظريف -براي تخطئه او در افكار عمومي- نسبت دادند و چه حيف كه هنوز بخشي از جامعه در نقد دكتر ظريف مرتب به همين جمله تقطيع و تحريف‌شده استناد مي‌كند!
3. با استناد به فايل صوتي مشهور جواد ظريف مدعي شدند وزير خارجه وقت خطاب به مسوولان سپاه گفته درنهايت اوست كه بايد پرونده هواپيماي اوكرايني را «علاج» كند و اين واژه «علاج» را -با ترفند‌هاي رسانه‌اي- به گونه‌اي تفسير كردند كه باز به نحوي ظريف را شريك و همدست خطاها و جرايم مربوط به يكي ديگر از مهم‌ترين پرونده‌هاي حساسيت‌برانگيز كشور جلوه دهند. حال اينكه واژه «علاج» -يا مترادف انگليسي آن Cure- واژه‌اي با بار مثبت است كه دلالت بر عزم يك مسوول در حل‌وفصل اصولي يك پرونده دارد. در اينجا واژه «علاج» مي‌تواند شامل «مذاكره با كشورهاي آسيب‌ديده براي تشكيل كميسيون حقيقت‌ياب»، «مذاكره با دولت‌هاي ذي‌نفع براي پرداخت خسارت»، «نشست با خانواده‌هاي قرباني براي دلجويي و پرداخت ديه و غرامت» و همچنين «مذاكره با نهادهاي تخصصي و فني بين‌المللي براي ممانعت از تكرار فاجعه‌اي مشابه» تلقي شود! كمااينكه تلاش‌هاي بعدي و عملي جواد ظريف در اين پرونده نيز نشان داد قصد و نيت او از ابتدا قرار دادن پرونده در چنين مسيري است.
 اما جريان مغرض اين واژه «علاج» را -كه در هر زبان ديگري بارِ مثبت دارد- چنان در افكار عمومي تفسير و تعبير كرد كه گويي ذكر آن در رابطه با اين پرونده بين‌المللي گناه كبير‌ه‌اي است كه ظريف را مستحق قرار گرفتن در ليست‌ تحريم‌هاي بين‌المللي و محاكمه و مواخذه مي‌سازد و جالب اينكه مسوولان دولت كنوني كانادا نيز كه خود بارها در رابطه با پرونده قتل‌عام كودكان بومي در مدارس مذهبي اين كشور از واژگان مشابه Healing و Cure استفاده كرده‌اند، بي‌چون‌ و چرا جواد ظريف را -البته تحت فشار لابي‌ اسراييل- غالبا‌ به اتهام استفاده از همين ادبيات در مورد پرونده هواپيماي اوكراين در ليست تحريم‌هاي خود قرار دادند. 
۳) و اما دسته سوم كه در اين سال‌ها جواد ظريف را مورد هجمه قرار داده‌اند، جناح تندرو داخلي است كه او را رقيبي در حوزه رقابت‌هاي انتخاباتي و جناحي در داخل كشور مي‌داند. اين جريان نيز -بعضا با همكاري تلويحي با جريان‌هاي خارج از كشور- به دو شيوه جواد ظريف را مورد هجمه‌هاي خود قرار مي‌داد. 
يكي از طريق ايجاد بستري براي جريان‌هاي خارجي تا بتوانند هنگام حضور ظريف در خارج از كشور ملاتي براي مواخذه و فضاسازي عليه او نزد افكار عمومي داشته باشند و يكي از طريق القاي ضعف و وادادگي او در برابر زورگويي‌هاي غرب كه -به تعبير آنها- موجب افزايش فشار بر كشور و لطمه به عزت ملي شده بود! اين جريان نيز شيوه اول را عمدتا براي تخريب ظريف نزد قشر موسوم به قشر «مُدرن» يا غيرسنتي جامعه و شيوه دوم را براي تحريك احساسات و عواطف طيف موسوم به «انقلابي» طراحي و به اجرا مي‌گذاشتند. 
مصداق شيوه اول بازداشت و اِعمال فشار به فعالان جامعه مدني پيش از عزيمت ظريف به سفرهاي خارجي بود تا ظريف مجبور به نوعي پاسخگويي در برابر اين اقدامات در خارج از كشور شود و شيوه دوم از طريق سازماندهي كارزارهاي عظيم و بي‌سابقه تبليغاتي در داخل كشور بود كه توليد و پخش سريال «گاندو» از صداوسيماي جمهوري اسلامي ايران را مي‌توان به عنوان يكي از مصاديق نمادين آن تلقي كرد. 
حال جا دارد افكار عمومي و جامعه مدني ايران از خود بپرسد ظريف -و فراتر از او- منش، سياست و گفتماني كه ظريف و همفكران او حمل مي‌كنند چه زياني براي جريان‌هاي ويراني‌طلب خارج و كاسبان تحريم داخل كشور داشته است كه اين‌گونه اين سال‌ها به تخريب و تخطئه او پرداخته‌اند؟ فقدان و غيبت اين گفتمان در شرايط كنوني چه زيان‌ها و تهديداتي متوجه كشور مي‌كند؟ نبود اين گفتمان چه لطماتي به وجهه ايران در جهان و كيفيت روابط بين‌المللي كشور تحميل كرده است؟ نبود يك گفتمان صحيح و يك وجهه حامل «قدرت نرم» ايران در جهان -ولو در شرايط توسعه و رشد قدرت سخت‌افزاري- چه هزينه‌ها و پيامد‌هايي براي كشور داشته است؟ نبود اين گفتمان و چهره‌ حامل آن در صحنه بين‌المللي چه آسيبي به روند عادي‌سازي روابط تجاري و اقتصادي كشور با جهان زده است؟ چرا جريان‌هاي ضدايراني -امروز كه قدرت‌ سخت‌افزاري و توان غني‌سازي كشور به بالاترين حد خود رسيده- بيش از هر زماني مستعد تعرض به استقلال سياسي كشور و حتي تماميت ارضي كشور شده‌اند؟ نبود اين گفتمان چه آسيبي به قدرت بازدارندگي ايران زده است؟ آيا صرف وجود موشك كافي بوده تا رييس‌جمهور آذربايجان هموطنان استان آذربايجان ما را «هموطنان» خود نخواند؟ آيا در نبود اين گفتمان، قدرت سخت‌افزاري و توان غني‌سازي كشور كافي بوده تا قدرت‌هاي جهاني را به ميز مذاكره براي لغو تحريم‌ها بازگرداند؟ آيا با وجود اين گفتمان و افرادي قادر به حمل آن در صحنه بين‌المللي، جريان‌هاي ضدايراني اين امكان را داشتند تا با مبادرت به چند ترفند رسانه‌اي، ايران را عملا شريك روسيه در جنگ اوكراين و به تبع آن به يك سيبل نظامي در صورت تشديد منازعات تبديل كنند؟
شايد با پاسخ به اين سوالات و با مشاهده موفقيت‌هاي اخير آنها بتوان دريافت چرا جريان‌هاي ضدايراني خارج از كشور -همراه با مستخدمين ايراني‌‌شان- در سال‌هاي گذشته اين‌گونه مصرانه در پي حذف ظريف و منش او از صحنه سياست داخلي ايران و صحنه سياست بين‌الملل بودند.


  جا دارد افكار عمومي و جامعه مدني ايران از خود بپرسد ظريف -و فراتر از او- منش، سياست و گفتماني كه ظريف و همفكران او حمل مي‌كنند چه زياني براي جريان‌هاي ويراني‌طلب خارج و كاسبان تحريم داخل كشور داشته است كه اين‌گونه اين سال‌ها به تخريب و تخطئه او پرداخته‌اند؟
  فقدان و غيبت اين گفتمان در شرايط كنوني چه زيان‌ها و تهديداتي متوجه كشور مي‌كند؟ 
  نبود اين گفتمان چه لطماتي به وجهه ايران در جهان و كيفيت روابط بين‌المللي كشور تحميل كرده است؟ 
  نبود يك گفتمان صحيح و يك وجهه حامل «قدرت نرم» ايران در جهان -ولو در شرايط توسعه و رشد قدرت سخت‌افزاري- چه هزينه‌ها و پيامد‌هايي براي كشور داشته است؟ 
  نبود اين گفتمان و چهره‌ حامل آن در صحنه بين‌المللي چه آسيبي به روند عادي‌سازي روابط تجاري و اقتصادي كشور با جهان زده است؟
  آيا با وجود اين گفتمان و افرادي قادر به حمل آن در صحنه بين‌المللي، جريان‌هاي ضدايراني اين امكان را داشتند تا با مبادرت به چند ترفند رسانه‌اي، ايران را عملا شريك روسيه در جنگ اوكراين و به تبع آن به يك سيبل نظامي در صورت تشديد منازعات تبديل كنند؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. نه من معتقدم دسته سور را اگرصددرصدنفوذی بیگانه ندانیم ولی انان صددرصدپیادگان وحواریون کاسبان تحریمند..

  2. ننویسید…واقعاچه لزومی به اظهارات خوانندگان است وقتی خطوط قرمزتان شامل همه چیز شده است…

  3. هر چی سر این کشور اومده از رفتارها و تفکرات غارگرانه زالوهای داخلی با نام گروه تمامیت خواه بوده ، همه اونها رو میشناسن و میدونن اینها دارن تیشه به ریشه نظام و کشور میزنند با جهالت و حماقتشون ، ولی بازم رسانه و بیت المال و اسلحه و … همه رو میدن دست این زنگی های مست ، حالا هم باید ببینند نتیجه کارشون کشور رو به کجا رسانده و درس بگیرند ولی دریغ که در قاموس اینها تفکر و عبرت جایی نداره ، نظام ایران برای دوام یا باید این کفتارها را دفع کند یا اینکه تاوان کار آنها را اینگونه بدهد

  4. راه نجات ایران، و جمهوری اسلامی، به گفتمان ظریف ختم میشه، و تنها راه شکست غول خبری اسراعیــــــــل و غرب، ظریفه
    امــــــــــــــــید مزدوران و دشمنان ایران و جمهوری اسلامی«به حس دانایی افراد نادان (رسایی،…..) وابسته به رسمی» است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا