ادعاهایی دربارهی مدیریت خسروپناه بر موسسهی حکمت و فلسفه
متنی با عنوان «هنوز وقت آن نرسیده؟!» که نگاهی به مدیریت هفت سالهی عبدالحسین خسروپناه بر مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران است به انصاف نیوز ارسال شده که در ابتدای آن نوشته شده از سوی جمعی از دانشآموختگان این موسسه تهیه شده است. متن کامل آن در پی میآید با این توضیح که حق پاسخگویی برای حجت الاسلام خسروپناه به ادعاهای مطرح شده در این متن محفوظ است:
معرفی مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
«مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» در سال 1353 به همت سید حسین نصر و جمعی از پژوهشگران فلسفه آغاز به کار کرد. این مجموعه که بیشتر به «انجمن حکمت و فلسفه» شهرت دارد از بدو تأسیس به این سو از مهمترین مراکز مطالعات فلسفی و عرفانی در ایران بوده و چهرههای نامدار فلسفه در ایران و جهان در آن رفت و آمد داشتهاند. در دههی شصت، پس از وقفهای چندین ساله، این مؤسسه به همت غلامرضا اعوانی در قالب مرکزی زیر نظر «پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی» احیا شد و به مرور به مجموعهای گستردهتر بدل گشت که حوزههای گوناگون مطالعات فلسفی را پوشش میداد.
در دههی 80 مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران از پژوهشگاه علوم انسانی جدا شد و با تشکیل گروههایی علمی به طور مستقل فعالیت خود را ادامه داد: گروه فلسفه غرب به مدیریت غلامرضا اعوانی؛ گروه منطق به مدیریت ضیاء موحد؛ گروه مطالعات علم به مدیریت حسین معصومی همدانی؛ گروه ادیان و عرفان به مدیریت شهرام پازوکی؛ گروه فلسفه اسلامی به مدیریت غلامحسین ابراهیمی دینانی و در نهایت گروه کلام به مدیریت مصطفی محقق داماد. این مرکز در سالهای بعد تحت نظر وزارت علوم پذیرش دانشجو در مقطع دکتری را نیز آغاز کرد. علاوه بر آن، کلاسهای آزاد این مجموعه از محافل پرطرفدار علاقهمندان به فلسفه در شهر تهران به شمار میرفت.
تغییر ناگهانی ریاست مؤسسه
در مرداد سال 90، غلامرضا اعوانی با ارسال فکسی از سوی کامران دانشجو، وزیر علوم دولت محمود احمدینژاد، از ریاست این مؤسسه برکنار شد و عبدالحسین خسروپناه، دانشآموختۀ کلام اسلامی در مؤسسهی امام صادق (ع) جای او را گرفت. مهمترین سابقهی اجرایی خسروپناه پیش از این انتصاب، مدیریت گروه فلسفه در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بود. او عموماً به واسطهی سوگیری جناحی خاص و نیز دفاع همهجانبه از پروژهی اسلامیسازی علوم انسانی و علاوه بر آن، مخالفتهایش با روشنفکران دینی شناخته میشد. هرچند اینگونه مخالفتهای او (احتمالاً به دلیل محتوای ضعیف و سیاستزده) عموماً با بیتوجهی روشنفکران همراه بوده است.
تغییر ریاست مؤسسه بلافاصله با واکنش جامعهی فلسفی کشور روبهرو شد و جمعی از پژوهشگران فلسفه در نامهای از رییس جمهور وقت تقاضای دستور تجدید نظر در این انتصاب را کردند.[1]
آغاز تغییرات اساسی در مؤسسه
همزمان با تغییر ریاست، ترکیب هیأت امنای موسسه نیز با حکم وزیر علوم تغییر کرد. رضا داوری اردکانی، صدرالدین شریعتی (رییس دانشگاه علامه طباطبایی در زمان احمدینژاد که به تسویهی بیمحابای استادان و گروههای علمی و دانشجویان این دانشگاه شهره است)، غلامحسین ابراهیمی دینانی، رضا اکبریان (استاد دانشگاه تربیت مدرس که چند سال پیش نامش به علت [سرقت] علمی در رسانهها مطرح شد)، غلامعلی افروز و مهدی هادوی (که به جز دینانی هیچیک سابقهی حضور در مؤسسه را نداشتند) به عنوان اعضای حقیقی هیأت امنا منصوب شدند. همچنین، ضیاء موحد که تنها عضو هیأت علمی در هیأت امنا بود از این ترکیب حذف شد.
پس از آن، خسروپناه مجید حمیدزاده، مدیر ادارهی کتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد دولت احمدی نژاد، کسی که حضورش در این پست به علت ممیزیهای گسترده و روند طولانی ممیزی اعتراض و نارضایتی بسیاری از ناشران و نویسندگان را به دنبال داشت (و این نارضایتیها سرانجام به عزل وی منجر شد)، را به معاونت پژوهشی منصوب کرد. این در حالی بود که حمیدزاده در آن زمان فاقد مدرک دکتری بود و انتصابش به این سمت غیرقانونی بود. علاوه بر این، حمیدزاده درست چند ماه پیش از انتصاب خسروپناه به ریاست مؤسسه در آزمون ورودی دورۀ دکتری مؤسسه رد شده بود. بدین ترتیب او بدون داشتن صلاحیت علمی و قانونی لازم در جایگاهی قرار گرفت که وظیفهی هدایت و نظارت علمی این مؤسسه را بر عهده داشت. گرچه حمیدزاده پس از چهارسال به دلیل اعتراضهای شدید اعضای هیأت علمی مؤسسه و تحت فشار بازرسی وزارت علوم از این سمت کنار رفت، اما بلافاصله با حکم خسروپناه معاونت مالی و اداری را در اختیار گرفت!
خسروپناه که همزمان به مشاغل متعددی اشتغال دارد و از جمله عضو 22 شورای مختلف است، در این سالها به طور متوسط کمتر از سه روز در هفته در مؤسسه حضور داشته، اما همین حضور کم نتایج بزرگی به دنبال داشته است که مهمترین آنها را میتوان وداع چهرههایی برجسته از انجمن دانست.
تسویهی هیأت علمی: آنهایی که رفتند و آنهایی که آمدند!
در بدو ورود خسروپناه، حکم اخراج محسن کدیور از انجمن صادر شد تا او برای تدریس راهی دانشگاه دوک آمریکا شود. در سال 91 خبر حکم انفصال از خدمت سروش دباغ، دانشآموختهی دانشگاه واریک انگلستان، نیز آمد تا او نیز راه کانادا را در پیش گیرد. تسویهی چهرههای روشنفکری دینی البته در آن سالها چندان عجیب نبود. اما ضربهی اصلی به این مؤسسهی خوشسابقه را تغییرات گسترده در ترکیب اعضای هیأت علمی آن وارد کرد، تغییراتی که پیامد مستقیم نشستن خسروپناه بر صندلی ریاست این مؤسسه بود. لاله قدکپور، دانشآموختهی دانشگاههای صنعتی شریف، سوربن و پلیتکنیک پاریس، با آمدن خسروپناه بلافاصله استعفا کرد. یک سال بعد، مهدی نسرین، دانشآموختهی دانشگاههای صنعتی شریف و اوتاوا در کانادا، از مؤسسه رفت. نصرالله موسویان، دانشآموختهی دانشگاههای تهران، تربیت مدرس و آلبرتا در کانادا، به تقاضای خود به پژوهشگاه دانشهای بنیادی منتقل شد. سعید انواری، دانشآموختهی دانشگاههای صنعتی شریف، تهران، علامه طباطبایی و مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفهی ایران، که هم در فلسفهی غرب و هم در فلسفهی اسلامی تحصیل کرده است و عضو هیأت علمی گروه فلسفهی اسلامی بود، به تقاضای خود به دانشگاه علامه طباطبایی منتقل شد. امیراحسان کرباسیزاده، دانشآموختهی دانشگاههای صنعتی اصفهان، شریف، کمبریج و بریستول در بریتانیا، نیز به تقاضای خود به دانشگاه اصفهان منتقل شد. حسین شیخرضایی، دانشآموختهی دانشگاههای صنعتی شریف و دورهام در بریتانیا، به تقاضای خود و بدون حفظ سابقهی 9 سال کارش به عنوان عضو هیأت علمی در مؤسسه، به مرکز تحقیقات سیاستهای علمی کشور رفت.
به علاوه، حسین معصومی همدانی، دانشآموختهی دانشگاههای صنعتی شریف و دنی دیدرو پاریس، از چهرههای برجستهی تاریخ علم در ایران و عضو پیوستهی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با ابراز نارضایتی از وضع مدیریت مؤسسه تقاضای بازنشستگی کرد و بازنشسته شد. ضیاء موحد، دانشآموختهی دانشگاههای تهران و یو.سی.ال در بریتانیا، چهرهی برجستهی منطق در ایران، بدون تقاضای بازنشستگی و در حالیکه از نظر قانونی میتوانست به خدمات علمی خود ادامه دهد، بازنشسته شد.
علاوه بر این، در طول این مدت، همکاری با پژوهشگران خوشنامی چون سید امیر اکرمی، دکترای فلسفهی دین، محمدامین شاهجویی، دکترای فلسفه و کلام اسلامی، و علی معظمی، دانشآموختهی دکترای فلسفه در موسسة پژوهشی حکمت و فلسفه و مترجم آثار فلسفی، نیز به طور کامل قطع شد و آنان مجبور به ترک مؤسسه شدند.
شعبهی قم و جذب هیأت علمی
خسروپناه، به موازات این موج تسویه و مهاجرت استادان و پژوهشگران، علاوه بر تأسیس شعبهای جدید از مؤسسه حکمت و فلسفه در قم، با رویههای بهکلی مبهم و نامعلوم تعداد زیادی عضو هیأت علمی جدید را جذب مؤسسه کرد. به طور کلی، نحوة فراخوان و فرایند جذب این اعضای هیأت علمی کاملاً نامعلوم بود و بدون اطلاع اعضای قدیمی هیأت علمی مؤسسه و مشارکت آنان در مصاحبههای جذب هیأت علمی انجام پذیرفت. حتی بعضی از این افراد در هنگام استخدام به عنوان عضو هیأت علمی هنوز از رسالهی دکتری خود دفاع نکرده بودند. سوگیری جذب هیات علمی در دورهی مدیریت خسروپناه چنان بود که از میان اعضای جذبشده در این دوره هشت نفر دارای سابقهی تحصیلات حوزوی و دستکم سه نفر فارغالتحصیل مؤسسهی امام خمینی (ره) قم بودند. هرچند فرایند گزینش اعضای هیأت علمی جدید آشکار نشد، اما آنها عموماً در یک نقطه مشترکاند و آن سابقهی آشنایی با خسروپناه است، به طوری که در تألیفات عدیدهی خسروپناه با او همکاری و اشتراک منافع داشتهاند. برای نمونه، مهدی عبداللهی و عبدالله محمدی در نگارش چندین کتاب و مقالهی علمی- پژوهشی همکار خسروپناه بودهاند، و مهدی عاشوری در چهارده مورد تألیف کتاب و مقاله با خسروپناه همکاری داشته است.
مهدی عاشوری از این حیث وضعیت جالبتری دارد. او فارغ التحصیل کارشناسی ارشد فلسفهی اسلامی از دانشگاه پیام نور است و با ورود خسروپناه به مؤسسه به عنوان کارمند دفتر ریاست وارد این مرکز شد. پس از آن با مداخلهی مستقیم خسروپناه، دانشجوی دکتری فلسفهی علم مؤسسه شد و نهایتاً بخت چنان با او یار بود که پیش از دفاع از رسالهی دکتری و به طور غیرقانونی در مصاحبهی جذب هیأت علمی شرکت کرد. او در حالی به عنوان عضو هیأت علمی استخدام شد که به لحاظ کارنامهی آموزشی دورهی دکتری، در میان همکلاسان خود در رتبهی آخر قرار داشت. ضمن اینکه خسروپناه با دخالت آشکار در روند جذب عضو هیأت علمی برای گروه مطالعات علم مؤسسه، عاشوری را به جای فرد دیگری که توسط گروه انتخاب شده بود به عنوان فرد منتخب به وزارت علوم معرفی کرد.
محدودیتهای بیمورد برای اعضای هیأت علمی
اما اساتیدی که ماندند و دانشجویانی که آمدند نیز از سیاستهای مدیریت جدید بینصیب نماندند. علیرغم افزایش قابل توجه بودجهی مؤسسه از سال 90 تا سال 96، اعتبار پژوهشی اعضای هیأت علمی در طی این سالها به طور کامل قطع بوده و بهرغم درخواستهای مکرر نیز برقرار نشده است. همچنین، خسروپناه پرداخت همهی کمکهزینههای اعضای هیأت علمی، مانندهزینهی نهار و ایاب و ذهاب اساتید، را لغو کرد.
دخالت در فعالیتهای علمی گروهها در مؤسسه
خسروپناه، همچنین، دخالتی تام در رویدادهای علمی مؤسسه داشته است. به عنوان تنها یک نمونه، در یک مدرسهی تابستانی در سال 93 با عنوان «نظریهی تکامل: از علم تا فلسفه» که توسط گروه مطالعات علم موسسه و با همکاری اساتید زیستشناسی دانشگاه تهران برگزار شد خسروپناه نام خود را به لیست سخنرانان تحمیل کرد. البته که خطاهای سهمگین وی در خصوص نظریهی تکامل مایهی شرمساری برگزارکنندگان و حیرت مخاطبان شد و بنا به نظرسنجی نهایی، پایینترین امتیاز را در میان همهی سخنرانیها به خود اختصاص داد.
نشریهی جاویدان خرد، انتشارات و روابط بینالملل مؤسسه
در سالهای مدیریت خسروپناه بر مؤسسهی پژوهشی حکمت و فلسفة ایران، نشریهی جاویدان خرد، قدیمیترین نشریهی فلسفی ایران، که زیر نظر این مؤسسه اداره میشود، در رتبهبندی نشریات علمی کشور افت شدیدی را تجربه کرد. ضعف شدید این نشریه از همان شمارههای نخست پس از حضور وی آشکار بود.
در شمارهی تابستان 90 این نشریه (که البته در پاییز 91 منتشر شد)، تاریخ پذیرش همهی مقالات، آنگونه که در مجله درج شده، متعلق به سال 91 است، گویی نشریه هیچ مقالهی داوریشدهای پیش از سال ۹۰ نداشته است که بخواهد آن را در پاییز ۹۱ منتشر کند، و جالب اینکه نام نویسندگان مقالات این شماره در جاهای مختلف در کنار نام خسروپناه دیده میشود. میزان افت کیفی این نشریه تا حدی بوده است که در یکی از شمارههای اخیر نشریه، مقالهای با عنوان «تبیینی نو از اصالت وجود و ماهیت از منظر استاد خسروپناه» منتشر شده و نویسنده ذکر کردهاست که این مقاله حاصل دروس استاد خسروپناه است!
نظیر این وضعیت در مورد انتشارات مؤسسه نیز قابل مشاهده است. این انتشارات معتبر که پیش از ریاست خسروپناه در پی نشر و ترویج میراث حکمی و فلسفی ایران در سطح ملی و بینالمللی بود، اینک محل انتشار انبوه آثار خسروپناه و همکارانش شده است، آثاری که فارغ از فقر محتواییشان مخاطب چندانی هم ندارند.
روابط بینالمللی مؤسسه هم وضع بهتری ندارد. مرکزی که سمینار کانت را با حضور برجستهترین کانتشناسان جهان در سال 83 برگزار کرد و میزبان روز جهانی فلسفهی یونسکو در سال 89 بود، اکنون، طبق اخباری که در سایت مؤسسه منتشر میشود، مشغول برنامهریزی دید و بازدیدهای مدیریت مؤسسه از مراکز دینی و مذهبی کشورهای گوناگون است که اصولاً فاقد اعتبار علمیاند؛ سفرهایی که هر کدام مستلزم صرف هزینههایی سنگین از محل بودجهی پژوهشی کشور است.
انتقادات اخیر پژوهشگران فلسفه از خسروپناه
اتتشار 5 مقاله دربارهی نوشتههای خسروپناه در اواخر سال 96 اما پرتو تازهای بر ضعفها و تخلفات گستردة علمی در تألیفات او افکند. نصرالله موسویان، پژوهشگر فلسفة تحلیلی و فلسفة اسلامی در پژوهشگاه دانشهای بنیادین، در مقالهای تحت عنوان «سخن را چنین خوارمایه مدار» در یکی از شمارههای روزنامة شرق،[2] دربارهی کتابی از خسروپناه مینویسد: «این کتاب از معیارهای اولیه تحقیق و نگارش علمی فاصله بسیار دارد». به نظر موسویان، «این میزان از بیپروایی قلمی، بیمبالاتی نظری، سادهانگاری فکری و خیالاندیشی [که در این کتاب دیده میشود] واقعاً موجب تاسف است». در نوشتهی دیگری امیر صائمی، پژوهشگر فلسفة تحلیلی در پژوهشگاه دانشهای بنیادین، تحت عنوان «ما و آسیابهای بادی»[3] با نشان دادن خطاهای فاحش خسروپناه در یکی از مقالاتش نتیجه گرفت «ناآگاهی و بیپروایی عریان فلسفی او که در انبوهنویسی و مطرح کردن ادعاهای عجیب و غریب دربارهی اهمیت خود که در نظریاتش آشکار میشود به همراه نقش موثر او در سیاستگذاری فلسفی سبب میشود تا فکر کنیم خسروپناه نه تنها معلول که هم علتی است از برای ناکامی فلسفی ما».[4] در نوشتهی دیگری سروش دباغ با اشاره به متنی از خسروپناه خطاهای او را متذکر میشود و میگوید این اشتباهات حتی «از دانشجوی دورهی لیسانسی که درس دو واحدیِ «فلسفه تحلیلی» را خوانده، سر نمیزند؛ چه رسد به کسی که ادعای نظریهپردازی دارد و عنوان استادی دانشگاه را یدک میکشد. اسباب تأسف است که فردی با چنین درک مغشوش و معوّجی از تاریخ فلسفهی معاصر، بر مسند ریاست «مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران» تکیه زده است».
در نوشتهای دیگر، حسین شیخرضایی، عضو سابق هیأت علمی موسسة پژوهشی حکمت و فلسفة ایران، به آنچه خسروپناه سالهاست تحت عنوان الگوی حکمی- اجتهادی علوم انسانی مینامد پرداخت.[5] شیخرضایی با ارائهی شواهدی نتیجه میگیرد «نویسنده در جای جای متن، خصوصاً زمانی که از اصطلاحات نظامهای فلسفی رایج و بالاخص از اصطلاحات مربوط به فلسفه علم استفاده میکند، نشان میدهد که درک درست و دقیقی از این اصطلاحات ندارد و به یکی از مهارتهای اصلی دانشجویان فلسفه که تلاش برای ایضاح مفهومی است مجهز نشده است. او ناشیانه اصطلاحات را، حتی گاه به جای هم و به اشتباه، به کار میبرد. این ضعف در فهم اصطلاحات کلیدی سبب میشود درک او از نظامهای فکری در بسیاری موارد سطحی و ناقص بماند و آنچه او به عنوان خلاصه مکتبی فکری نقل میکند یا حرفی پیش پا افتاده یا آشکارا نادرست باشد».
تخلفات علمی خسروپناه
امیر حسین خداپرست، عضو هیأت علمی موسسة پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، در مقالهای تحت عنوان «انتحال را بود آیا که عیاری گیرند»[6] ابعاد تازهای از تخلفات علمی در تألیفات خسروپناه را روشن کرد. او مدعی شد خسروپناه در نوشتههایش که عموماً با همکاری دستیاران او نوشته شدهاند به طور گسترده مرتکب کژرفتاری علمی و بلکه سرقت علمی شده است. خداپرست نشان داد چطور بخش قابل توجهی از کتابهای خسروپناه حاصل رونویسیهای دوبارهی کلمهبهکلمه از آثار خود، و به تعبیر روشنتر «کتابسازی» است. این واقعیت ما را در رمزگشایی از نحوهی تولید بیش از 50 اثر توسط خسروپناه یاری میکند. تأسفبارتر اما سرقت علمی گستردهی خسروپناه در کتاب مسائل کلامی جدید و فلسفهی دین از کتاب جاودانگی رضا اکبری است. آنطور که خداپرست نشان میدهد «بخش قابل توجهی از فصل چهاردهم مسائل کلامی جدید و فلسفهی دین، در واقع، تلخیص و رونویسی از فصل چهارم کتاب جاودانگی، نوشتهی دکتر رضا اکبری، استاد دانشگاه امام صادق(ع)، است».
پدیدهی جالب دیگر در نوشتههای خسروپناه شیوههای ارجاعدهی وی است. به گفتهی خداپرست، «میزان ارجاعات در نوشتههای خسروپناه بسیار زیاد است. با این حال، غالب این ارجاعات ارزش درجهدو یا درجهسه دارند یا اساساً هیچ ارزشی ندارند (مانند ارجاع و نقل کامل خبرِ «واحد مرکزی خبر» یا ارجاع به یکی از شمارههای مجلهی دانشمند در سال ۱۳۴۳ در مسئلهای علمی- تجربی،…). خسروپناه در مواردی به آثاری به زبان انگلیسی هم ارجاع داده است اما بیشتر آثار ارجاعدادهشده یا اساسا وجود خارجی ندارند (مانند کتابی که به رابرت آدامز نسبت داده) یا آثاریاند که ترجمهشان از چند دههی پیش در فارسی موجود است(مانند تاریخ علم جرج سارتون، ترجمهی احمد آرام یا پویایی ایمان پل تیلیش، ترجمهی حسین نوروزی) یا اینکه کتابشناسیشان، از حیث نگارش نام نویسنده، عنوان، ناشر، محل انتشار، چنان مغلوط است که بعید به نظر میرسد نویسنده واقعاً اصل کتاب را دیده باشد. به نظر میرسد در این موارد، و به احتمال زیاد در معدود مواردی که مشخصات اثر بهدرستی نوشته شده است، خسروپناه همهی ارجاعهای باواسطه را به ارجاع بیواسطه بدل کرده است؛ یعنی ارجاعات کتابهای محل رجوعش را به نحوی در کتاب خود آورده است که گویی خودش هم آن کتابها را خوانده است.
در مقالهی دیگری تحت عنوان «ضد فرهنگ، ضد علم»، احمد مطلّبنیا، پژوهشگر مطالعات فرهنگی، تخلفات علمی گستردهی خسروپناه را در کتاب «جریانشناسی ضدفرهنگها»، که هشت نوبت از محل بودجهی عمومی کشور منتشر شده است، نشان داد. یکی از موضوعات تأسفباری که مطلبنیا در مقالهی خود نشان میدهد رونویسیهای گسترده و بیمایهی خسروپناه از صفحات فارسی ویکیپدیا در کتابش است![7]
اما در نوشتهی دیگری با عنوان «علمورزی یا کتابسازی» مریمالسادات حسینی، دانشآموختهی فلسفه و کلام اسلامی، مدعی شد حجم تخلفات علمی خسروپناه بسیار بیشتر از آن چیزی است که در مقالهی خداپرست آمده است. او با بررسی گستردهتر آثار خسروپناه نشان داد پدیدهی رونویسی از خود یا کتابسازی دستکم در سی و دو اثر از آثار خسروپناه و با احتساب موارد ذکرشده در مقالهی خداپرست، در حجمی قریب به هزار و پانصد صفحه از نوشتههای او اتفاق افتاده است. به گفتهی حسینی، «خودانتحالیهای آقای خسروپناه در موارد زیادی عیناً رونویسی هستند. یعنی کلمهبهکلمه صفحات یک کتاب، بدون هیچ ارجاعی، در صفحات کتاب دیگری کپی شده است. اما در موارد قابل توجهی هم نویسنده تغییرات کوچک و ناشیانهای به نوشتهی خود داده است، احتمالاً برای اینکه خواننده متوجه کپیکاری نشود.» پس از ذکر جزییات فاجعهبار تمامی این تخلفات، حسینی چند پرسش را با خسروپناه در میان میگذارد: «آیا علمورزی و نتیجه پژوهش و تحقیق چیزی مانند سفره یا دستمالِ چندبارمصرف است که میتوان آن را چند بار (گاهی تا چهار بار) در این کتاب و آن کتاب پهن کرد؟ آیا حقالتحقیقها و حقالتألیفها و ترفیعها و ارتقاهایی که آقای خسروپناه بابت کتابهایش گرفته و (با کمال تأسف) با آنها به رتبه استادی هم رسیده است، از نظر ایشان اخلاقی و مشروع است؟»[8]
توجه چند ماههی معدودی از اهل فلسفه به آثار بهاصطلاح علمی خسروپناه حجم هولناکی از تخلف و [سرقت] علمی را در آثار او برملا کردهاست. اما آیا حجم سرقت علمی در آثار او در همین مقدار خلاصه میشود؟ پاسخ را گذر زمان روشن خواهد ساخت.
دکتر خسروپناه؟!
در کنار عزل و نصبهای غیرقانونی و تخلفات علمی، خسروپناه سالهاست با «دکتر» نامیدن خود مرتکب تخلفی اداری نیز شده است. او فارغ التحصیل سطح چهار (حوزة علمیه) از مؤسسه امام صادق (ع) قم است. مطابق آییننامههایی که در سایت این مؤسسه موجود است[9] این مؤسسه تحت نظر وزارت علوم قرار ندارد و بنابراین مدرک دکتری ارائه نمیدهد. از سوی دیگر، طبق مقررات مرکز جذب هیأت علمی وزارت علوم، استفاده از عنوان «دکتر» برای آن دسته از دانشآموختگان که در چنین مؤسساتی تحصیل میکنند «برحسب مصوبهی مجلس جرم و سزاوار تعقیب کیفری است».[10] این درحالی است که خسروپناه سالهاست در کتابها، سخنرانیها، و اخبار مؤسسه از عنوان «دکتر» برای خود استفاده میکند.[11]
واکنش خسروپناه به انتقادات
بیراه نیست اگر بگوییم واکنشهای خسروپناه و شاگردانش به انتقادات از خود تخلفاتش عجیبتر اند. او در نخستین واکنشش در فضای مجازی گفت «اجازه بدهید اینگونه نقدهایی که با ادبیات سیاسی در روزنامه سیاسی نگاشته میشود پاسخ نگویم». اما چند روز نگذشته زبان به روی منتقدان گشود و آنها را «اپوزوسیون نظام و انقلاب» معرفی کرد. او گفت: «برخی از کسانی که فرق حسن و قبح ذاتی و عقلی را نمیدانند وارد این گود شده و به عنوان نقد، تخریب میکنند و عده ای هم از مهندسان و داروسازان دیروز که امروز ردای فلسفه بر تن کرده اند و قصد طریقت در حکمت را دارند ]کذا فیالاصل[؛ بدون اینکه فرق نسبیت هستیشناختی با نسبیت معرفتشناختی را بدانند فریاد میزنند که مطالب خسروپناه غیردقیق است و فهم نادرست و مملو از بد فهمی خود را به پای بنده مینویسند». او در ادامه نوشت: «نگرانی … اپوزیسیون که برای تخریب مدیریت مؤسسه بسیج شده اند این است که میبینند مؤسسهای که از سال 52 تا 90 فقط یک استاد تمام و سه دانشیار داشت با تلاش فراوان که تکمیل پرونده علمی اعضای مؤسسه طی شش سال به سه استاد و شش دانشیار رسید. خلاصهی سخن: اپوزیسیون بداند اولاً هیچ تلاشی برای این پست نداشتم و به شدت پرهیز کردم و ثانیاً تا زمانی که وزارت علوم صلاح بر استمرار خدمت بداند با تمام قوت در اجراییسازی مصوبات آن وزارت تلاش خواهم کرد و این بازیهای کودکانه در انجام وظایف قانونی و شرعی خللی وارد نمیسازنند». اشارهی خسروپناه به حمایت وزارت علوم از ریاست او در حالی است که کمتر کسی از اهل فلسفه نمیداند رأی هیأت بازرسی وزارت علوم در سال 92 برکناری او از مؤسسه بوده و او با حمایتهایی خارج از مجموعهی وزارت علوم تاکنون بر مسند ریاست تکیه زده است. علاوه بر این، خسروپناه با این سخنان خود تلویحاً وزارت علوم را تحت فشار گذاشت که یا او باید رییس مؤسسه باقی بماند یا، در صورت برکناری او، قطعاً یک ضدانقلاب به ریاست مؤسسه خواهد رسید!
اشارهی خسروپناه به وضعیت اعضای هیأت علمی موسسة پژوهشی حکمت و فلسفة ایران در واکنش تندش نسبت به انتقادات (که پیش از این نیز سابقه داشته است[12])، منجر به واکنش این اساتید و تذکر به وی شد. اعضای هیأت علمی این مؤسسه در نامهای که در سایت خبری ایلنا منتشر شد خطاب به او متذکر شدند: «از آنجا که اشاره به اعضای هیأت علمی مؤسسه و معرفی آنان به این شیوه شایسته نیست، امضاکنندگان زیر تقاضا دارند که ایشان در اظهارنظرهای خود در مخالفت با منتقدان پای اعضای هیأت علمی مؤسسه را به میان نکشد».[13] جالب است که خبرگزاری مهر که معمولاً اخبار مربوط به خسروپناه را پوشش میدهد، حاضر نشد جوابیهی اساتید مؤسسه را منتشر کند و آنها پاسخ خود را به خبرگزاری دیگری فرستادند.
از جمله واکنشهای دیگر خسروپناه چند توییت از وی بود که بلافاصله پس از مقالة امیرحسین خداپرست منتشر کرد. او در پاسخ به خداپرست طی یک روز سه توییت کرد و بیآنکه هیچ جوابی برای [سرقت] علمیاش ارائه دهد، با زبانی توهینآمیز فرزند شهید بودن او را نشانه گرفت و بدون نام بردن از خداپرست، او را کسی خطاب کرد که «علیه نظام سخن میگوید» و «مملو از رذایل اخلاقی است»![14]
تغییر ریاست؛ هنوز وقت آن نرسیده؟!
با روی کار آمدن دولت حسن روحانی انتظار طبیعی جامعهی فلسفی ایران تغییر مدیریت موسسة پژوهشی حکمت و فلسفه ایران بود. در دوران وزارت فرجی دانا نیز هیأتی به سرپرستی رضا منصوری، معاون پژوهشی اسبق وزارت علوم و محمود صادقی، رییس وقت بازرسی وزارت علوم و نمایندهی فعلی مجلس شورای اسلامی، برای تحقیق در خصوص وضعیت انجمن تشکیل و گزارش آن هیأت نیز برای وزیر ارسال شد. تصمیم نهایی هیأت این بود که خسروپناه باید به علت تخلفهای عدیده برکنار شود. اما تغییر ریاست انجمن به علت رایزنیها و لابیهای خسروپناه با نهادهایی غیرمسوول متوقف ماند و پس از برکناری او از وزارت علوم هرگز پیگیری نشد. به این ترتیب خسروپناه که از سال 90 با حکم سرپرستی به انجمن حکمت و فلسفه آمد هنوز کرسی ریاست آن را در اختیار دارد و گرچه تداوم ریاست خود را به خواست و اصرار وزارت علوم منسوب میکند، هم خود و هم اعضای هیأت علمی و هم عموم پژوهشگران فلسفه در کشور میدانند که ادامهی ریاست او بر این نهاد قدیمی و معتبر فلسفی علل دیگری دارد.
با این حال، افشاگریهای ماههای اخیر و واکنشهای خسروپناه ماجرا را تغییر داده و بسیاری از همفکران او را هم دربارهی صلاحیت علمی و مدیریتی او دچار تردید کرده است. همگان منتظرند تا ببینند آیا وزارت علوم دولت «تدبیر و امید» با وجود این حجم از تخلفات علمی و اداری و کارنامه سیاهی که خسروپناه در مدیریت موسسه داشتهاست هنوز هم چشم بر اضمحلال معتبرترین مرکز پژوهشی فلسفه ایران میبندد و سرنوشت غمانگیز آن را به نظاره مینشیند؟
پینوشت:
[2] روزنامة شرق، سال پانزدهم، شماره 3093، مورخ شنبه 5 اسفندماه 1396، صفحة 9.
[3] همان.
[4] در همان شمارهی روزنامهی شرق، مقالهای دیگر نیز از کسری پناهی با عنوان «تهمت فیلسوفی» در نقد مقالهی «فلسفه معرفت» خسروپناه منتشر شده است. او پس از نشان دادن آشفتگیهای فلسفی این مقاله مینویسد: «فکر میکنم بسیاری از اهل فلسفه با من هم عقیده باشند که چنین مقالهای اگر برای درس کارشناسی فلسفه هم نوشته میشد، نمره قبولی نمیگرفت. با توجه به این نکته، بعید میدانم که ناآشنایی خسروپناه با فلسفه برای کسی که دستی در فلسفه دارد و ورقی از آثار او را خوانده است، آشکار نباشد. اما ظاهراً برخی از اصحاب سیاست را گمان بر این است که او از فیلسوفان عصر است و فخر حوزه و دانشگاه. شاید او برای برخی مشاغل اداری یا تبلیغی مناسب باشد، ولی این گمان که در فلسفه توانا است، گمانی است باطل».
[5] برای ملاحظة مقاله دکتر حسین شیخ رضایی به آدرس زیر رجوع کنید:
[6] این مقاله در سایت صدانت با آدرس زیر منتشر شده است:
[7] مقالة مطلّبنیا در سایت صدانت با آدرس زیر منتشر شده است:
[8] مقاله حسینی در سایت صدانت با آدرس زیر منتشر شدهاست:
[9] نک.:
[10] برای مشاهدهی این قانون در سایت مرکز جذب هیئت علمی، نک.:
[11] برای مثال بنگرید به «زیستنامهی» او که در سایت شخصیاش منتشر کرده:
[12] خسروپناه در پاسخ به انتقاداتی که در مقالهای در سال 93 در نشریهی صدا بر عملکرد وی وارد شده بود، اتهاماتی متوجه اعضای هیأت علمی کرد.
[13] برای مشاهدهی متن این نامه به آدرس زیر رجوع کنید:
[14] امیرحسین خداپرست، فرزند شهید مهدی خداپرست، معاون طرح و برنامهریزی بهداری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در ابتدای دههی 60، است.
انتهای پیام
هماى گو مفكن سايه شرف هرگز
بر آن ديار كه طوطى كم از زغن باشد !
عجب!!!!!
اين متن پر از دروغ است؛ من از شاگردان دکتر ديناني در همان موسسه هستم؛ استاد ديناني را که همه مي شناسند؛ هر جايي نمي رود؛ ولی استاد ديناني مي فرمود که بهتر از رياست آقاي خسروپناه به اين مجموعه نديده ام؛ آقاي خسروپناه را از نزديک نمي شناسم؛ ولی سخن استاد ديناني برايم حجت است.
از طرف ديگه، حضور اساتيدي مثل استاد محقق داماد و استاد اعوانی نشان مي دهد که اين مجموعه به اساتيد طراز اول تهران احترام مي گذارد؛ الان کدام مجموعه است که اين اساتيد هر هفته در آنجا حضور داشته باشند؟
نه، بنظرم بازم بوي تعفن سیاست اين متنو گرفته؛ از سیاست بازی بدم مياد، هرچند به نفع خودم باشه؛ خط و ربط خسروپناه را دوست ندارم، ولی منش علمي و اجتماعي و مدیریتي اش نشون ميده که اين متن، با غرض ورزی تهيه شده.
نظر دکتر دینانی در مورد همشیره خسروپناه چیه؟!
(یعنی ماجرای انتقال همشیره خسروپناه به قم)
عبدحسین…یان مخووسی …ایسون جوواب ده…..
با سلام دوستداران محترم فلسفه با توجه به همراهی دکتر دینانی و حضور در منزل آقا خسروپناه و نیز دکتر محقق داماد و خانم دکتر اعوانی و…..با مدیریت آقا خسرو پناه به نظر می رسد به آن شوری که شما ترسیم می کنید، نیست. با احترام
نشانی از انصاف در نوشته شما بچشم نمیخورد. متنی پر از ناراستی،حقد و کینه و مغالطه نسبت به خسروپناه
لااقل حرفه ای عمل کنید و جوری بنویسید که سوگیری شدیدتان را بپوشاند
ذره ای شرف داشتید اینگونه نمینوشتید….
متن سرتاسر بی انصافی و تهمت موج میزند. مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی سطح 4 حوزه همان دکتری دانشگاه است. از طلبه های پایه یک بپرسید میدانند چطور شما نمی دانید؟،،،
اینکه شاگردان کلاس آزاد دینانی از این واقعیتها خبر ندارند چیزی را تغییر نمیدهد. همهی متن عین حقیقت است. خسروپناه مؤسسه را به فلاکت انداخت.
ایشون که بنابر متن شما سیاست زده است شما هم که به شهادت متن خودتون سیاست زده اید پس چی می مونه از علم در فضای فلسفی. یکی کمی منصف تر نقد کنید که آدم فکر کنه شما هم از سر شهرت طلبی و دورماندن از قدرت و منصب به صورت دیگری چنگ نمی زنید. نقد کنید، نقد را داد هم بزنید ولی از انصاف خارج نشوید. ارادتمند.
در ابتدا نوشته شده که این متن توسط دانش آموختگان موسسه نوشته شده. اگه اینطور باشه، احتمالا اون ها بیش از جان نثاران دکتر دینانی از اوضاع موسسه باخبرن. به هر حال باید به محتوای متن توجه کنید و اگه مطلبی خلاف واقع هست بهش اشاره کنید.
من شخصا در اساتید شاخص فلسفه کسی رو نمیشناسم که از خسروپناه حمایت کنه، مگر یاران خودش که در عین بی کفایتی حقوق هیات علمی رو میگیرن و به ریش اهالی فلسفه میخندن.
به شخصه برای دو ترم متوالی، رنج حضور در کلاسهای ایشان را چشیدم و ارتباط او با شاگرد محبوبش (مهدی عاشوری) را دیدهام. من، بههمراه تنی چند از دیگر شاگردان دانشگاه تهران، از جملۀ افرادی بودیم که در قبای پروژه کلاسی به ایشان در پروژۀ سنگین «کتابسازی» یاری رساندیم. روال چنین بود که استاد برای سنجش میزان سواد دانشجویان در ترجمه از زبان انگلیسی متنهایی را به دانشجویان میداد و دانشجویان پس از ترجمۀ متون، آن متنها را برای آقای عاشوری ارسال میکردند و پس از اتمام کار و وارسی نهایی متنها از جانب آقای عاشوری نمره کلاسی ارائه میشد (بالاترین نمره را دقیقاً همان کسی گرفت که از گوگلترنسلیت استفاده کرده بود! این خود نشان میدهد که دقت بزرگواران در ارزیابی پروژه چقدر بوده است).
استفادۀ دمدستی و راحت از مفاهیم و اصطللاحات پیچیده فلسفی به سادهترین شکل ممکن، اظهار فضل در موضوعاتی که در آنها اطلاعاتی نداشتند، پریشان فکری و خاطرهگوییهای بیجا از دیگر مشخصههای تجربههای کلاس ایشان است. بهجرأت میتوانم کلاسهایی چنین بیحاصل را تنها در دوران راهنمایی و در کلاسهای پرورشی از سر گذراندنم. صرف هزینۀ فراوان زمانی و انرژی چشمگیر و دستاورد صفر.
…
جدای از تمام این حرفها، چه خوب است که نقد کارنامۀ فکری افراد در رسانهها باب شود و این مهم با اتکا به نوشتهها و عملکرد افراد باشد. افراد زیادی هستند در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی که سابقۀ ایشان هم اتفاقاً باید اینچنین ارزیابی شود. حضور ایشان برای سالهاست که در چنین موسساتی سنگینی میکند.
نقد دکتر دباغ و بسیاری از اهالی فلسفه نشان می دهد که جناب خسرو پناه شایستگی ریاست این موسسه را ندارد.
روشنگری دکتر غفاری هم نشان می دهد که این ادعاها همگی بداخلاقی غیرحرفه ای است؛ برو بخوان این متنو،
mehrnews.com/news/4487862
البته اول عینک سیاسی را از چشمت بردار و تصور کن کارنامه یک مرکز علمی را می خوانی، و به هیچ کس فکر نکن؛ کلاهتو قاضی کن ببین این کارنامه برای کدوم مرکز علمی دیگه وجود داره؟!
جواب همه ادعاها در اين متن اومده. متاسفم به اين همه بداخلاقی غیر حرفه ای. حداقل انسان باشیم.
mehrnews.com/news/4487862
فکر میکنم باید غیر از ابعاد علمی که ضعف آن در مباحث ایشان هویداست (و طرفدارانشان هم بدان واقفند اگر به مسئله صنفی نگاه نکنند) به مسئله بسیار مهمتری پرداخت.
اداره هر مجموعهای بیش از سواد یا شایستگی اخلاقی به توان مدیریتی نیاز دارد. ایشان با وجود بهرهمندی از شبکه قدرت، فاقد اولیات و ابتدائیات مدیریت است و بیش از هر چیز آسیبهای مدیریتی وی در همه امور چشمگیر و سرآمد است. دروغگویی، بهکارگیری افراد نالایق، کمظرفیتی و کینهورزی، تمرکز صرف بر هزینه نکردن منابع (روش احمدی نژادی)، نداشتن هنر حل مسئله، نداشتن افق و آرمان مدیریتی، شیوه رفتاری تند، تهدیدگر و غیر حمایتی یا تحقیرآمیز، زیر پا گذاشتن مرام روحانیت، عدم حضور و دلسوزی کامل برای مجموعه، انزواطلبی و عدم سرکشی به مجموعه و اجزای آن، عدم تعامل و ملاقات با اعضا و بسیاری امور دیگر که حضور یکی دو تا از آنها باعث سقوط یک فرد از شایستگی مدیریتی است؛ ولی آن جناب همه را یک جا دارد.
متاسفم برای این همه بی شرمی و سیاست زدگی
استاد خسروپناه برای کسانی که محضر اساتید متعدد رو درک کردند استادی توانمند و متعهدند و این جور تخریب ها کاملا مشخصه که از سر کینه و شکست های مکرر در برابر نقدهای علمی و صحیح نوشته می شن
با این جور تخریبهای بی پایه نمیتونید ذره ای از محبوبیت استاد کم کنید فقط خودتون رو رسوا می کنید
خیلی خیلی مغرضانه نوشته شده … من در موسسه تمام کلاس ها را دنبال میکنم در زمان خسروپناه سیستم اداری بسیار عالی و منسجم و دقیق ..بار علمی بالاو اساتید فن بسیار سنجیده .. وضعیت کتاب خانه مقاله ها و سیستم منسجم ..رفتار و اخلاق مدیریت بسیار حسنه و سمینار ها و برنامه ها و کلاس ها محشر است .. ;کاش تغییری رخ نمیداد ..
سلام
متن پر از لجن پراکنی و بی انصافی است.
جالب اینه که جرات مناظره با ایشون رو ندارند
بنده به شخصه خود کتاب کلام نوین شان را دو فصل خواندم
سرتاسر بیسوادی و خلط مباحث تجربی فلسفی در باب شبهات علوم روز در مباحث ایشان هویداست
انقدر بی سواد که تئوری فونکسیونال کارکرد ها در هستی شناسی اجتماعی رو بدون هیچ درکی و تنها کپی مفهومی از آن را به کارکرد دینی ربط داد
افسوس
همه كه نميشه گفت اينجورين ولي بله توشون ادم بي سواد كم نيست چون اكثرا دنباله كسب مدركن نه درك