تفسیرهایی مبهم از سخنانی روشن
امیر هاشمی مقدم، پژوهشگر فرهنگی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی در پاسخ به یادداشت مرتضی ابراهیمی عضو هیات علمی دانشگاه محقق اردبیلی در حمایت از ایدهی امام جمعه اردبیل برای زبان آذری [لینک]، نوشت:
در پی یادداشتی که در نقد سخنان آیتالله عاملی درباره لزوم خالصسازی زبان ترکی آذری از واژههای فارسی نوشته بودم، جوابیههای بسیاری نوشته شد که یکی از تازهترین آنها را، دکتر مرتضی ابراهیمی (عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه محقق اردبیلی) نوشتند. ضمن سپاسگزاری از ایشان، محتویات یادداشتشان را در چند دسته گروهبندی کرده و به فراخور، توضیحاتی درباره هر کدام مینویسم.
- بیشتر بخوانید:
«وقتی صدای نیروهای انقلابی هم در میآید» | امیر هاشمی مقدم [لینک]
«دفاعی از زبان ترکی آذربایجانی در پاسخ به یک پژوهشگر» | محمدباقر کریمی [لینک]
«هیس! میهندوستان حرف نمیزنند!» | امیر هاشمی مقدم [لینک]
دفاع از ایدهی امام جمعه اردبیل برای زبان آذری | مرتضی ابراهیمی [لینک]
الف) یک بخش عمده از نوشته ایشان، بیشتر شبیه خطبههای نماز جمعه و بیانیههای ایدئولوژیک و… است و البته جا به جا آکنده از تعابیری همچون «ناسیونالیستهای بسیار افراطی»، «معاندین»، «عصبانیت جاهلانه و مدرن» و… درباره منتقدان سخنان آیتالله عاملی و از جمله نگارنده. پاسخگویی به این دسته از توانم بیرون بوده و راه اثبات و انکار هم ندارد. بهویژه در پرسشهای پایانی یادداشت که از من پرسیدهاند، این مسئله اوج میگیرد.
ب) بخش عمده دیگری از نوشته ایشان، در ذکر خدمات آیتالله عاملی در برابر ایدههای قومگرایانه آنسوی مرزهاست. شخصاً و آشکارا در یادداشت نخست نوشته بودم که ایشان را شخصی ایراندوست میدانم و حتی نمونهای هم از ایستادگی ایشان در برابر جعلیات برآمده از دیدگاههای رسمی باکو علیه ایران را نیز آوردم. نقد به یک بخش رفتار یا سخنان یک فرد، به معنای زیر سؤال بردن همه خدمات او نیست. طبعاً ایشان هم ادعای عصمت نداشته و ممکن است خطاهایی داشته باشند. من هم تنها به یکی از این موارد اشاره کردم که بر پایه شواهد، مورد سوءاستفاده جریانهای قومگرا میشود. از قضا پس از نگارش آن یادداشت، چه رسانههای باکو و چه جریانهای قومگرای داخلی (که بعید است واقعاً دغدغه دین و روحانیت و تشیع داشته باشند)، به پشتیبانی از ایشان بر آمدند.
و بالاخره بخشی هم مدعیاتی است که میتوان درباره درستی و نادرستیشان بحث کرد و دلیل و سند آورد. من بر همین بخش از نوشته ایشان متمرکز شده و نکاتی را یادآوری میکنم.
ج 1) ایشان نوشتهاند: «طبعاً سخن ایشان در خالصسازی ناظر به طبیعت تدوین لغتنامه بوده نه به محاورات عمومی و کوچه و بازاری». من در نخستین یادداشت اشاره کردم که این دست سخنان را 18 سال پیش از زبان خود آیتالله عاملی شنیدم. ایشان آن موقع شخصاً برایمان توضیح دادند که وقتی به برنامه رادیوهای استانی مناطق آذرینشین دعوت میشوند، تا جایی که ممکن باشد از به کار بردن واژههای فارسی خودداری کرده و تلاش میکنند واژههای ترکی آذری اصیل را به کار ببرند. جناب ابراهیمی در آغاز یادداشتشان اشاره کردند که روابط نزدیکی با آیتالله عاملی دارند. از آنجا که آیتالله عاملی را شخصیتی اخلاقی میدانم، مطمئنم اگر جناب ابراهیمی از خود ایشان درباره درستی جملهای که به ایشان منسوب کردم بپرسند، موضوع برایشان روشن خواهد شد. اینکه شخصی جملهای را به کار ببرد و بعد عدهای تلاش کنند با تفسیر و… آنرا به گونهای دیگر نشان دهند، ضروری نیست.
ج 2) دکتر ابراهیمی در ادامه نوشتهاند: «این موضعگیری علمی و درستی است که در تدوین لغتنامه هر زبانی، باید کلمات اصیل آن زبان نوشته شود». اتفاقاً این موضعگیری نه علمی است و نه درست. نگاهی به فرهنگ واژههای رایج زبان فارسی (همچون دهخدا، معین و…) به خوبی نشان میدهد که بیشتر واژههای گردآوری شده در آنها، نه فارسی اصیل، بلکه عربی و بعد هم فرانسوی، انگلیسی، ترکی، مغولی و… است که حتی بسیاریشان به گوش عامه مردم نیز نا آشناست. در زبانهای دیگر نیز وضع به همین منوال است و دست کم فرهنگ واژههای انگلیسی و ترکی استانبولی که نگارنده این سطور با آنها زیاد سر و کار دارد، اینچنین هستند. البته جناب ایشان یک جمله هم در متفاوت بودن بحث تقارض زبانی با بحث لزوم کلمات اصیل آوردهاند؛ اما هیچ توضیحی درباره مرز میان این دو نداده و البته نشان هم ندادند از کجا متوجه شدند منظور آیتالله عاملی کدام یک از این دو بوده است.
ج 3) نکته مهمی که در یادداشت نخست توضیح دادم، اما در هیچ یک از جوابیهها به آن اشاره نشده، تفاوت جایگاه واژههای فارسی در زبان ترکی آذری با جایگاه واژههای روسی و ترکی استانبولی است. در ترکی آذری باکو، واژههای روسی پیشینهای کمتر از دو سده، یعنی پس از تصرف و اشغال این بخش از خاک ایران دارند. در آذری ترکیه هم واژههای ترکی استانبولی (که البته بسیاریشان فرانسوی و انگلیسی است، نه ترکی)، پیشینهشان تقریباً حدود یک سده است. اما واژههای فارسی در ترکی آذری پیشینهای به درازای نخستین اشعار و نوشتههای موجود به این زبان است. بیگمان خالی شدن ترکی آذری از واژههای فارسی که همنشین طبیعی این زبان در درازای این چند سده بوده، جا را برای واژههای روسی یا فرانسوی و… باز میکند (واژه پر کاربرد فرهنگ، یکی از بهترین نمونههاست که نشریههای محلی مناطق آذرینشین ما، اکنون تلاش دارند واژه کولتور را که خود ترکیه از زبان فرانسه قرض گرفته، به کار ببرند؛ اما واژه فارسی فرهنگ را که در ترکی آذری کاربرد داشته، دیگر به کار نگیرند».
ج 4) ایشان نوشتهاند: «اینجانب در تحقیق از دانشجویان آذری که تمایلات قومی دارند بدون استثناء به این نتیجه رسیدهام که تندرویها و اهانتهای قوم مقابل آنها را به وادی قومگرایی کشانده و بالعکس غالب کسانی که اندیشه آنتی ترک دارند به خاطر فحاشیها و هرزه گوییها و اهانت پان ترکیستها به آن عرصه کشیده شدهاند». با بخشی از این دیدگاه ایشان موافقم. یعنی اهانتهای طرف مقابل «هم» باعث گرایش به قومگرایی یا تندتر شدن گرایشها میشود؛ اما این همه داستان نیست و همه گرایشها به این پدیده باز نمیگردد. بیش از همه اینها، جعل و تحریف تاریخ که عموماً وارداتی آن سوی مرزهاست اثرگذار است. نمونهاش، امثال محمدامین رسولزاده، ایرانی تبریزیای که در اثر تبلیغات گسترده ترکهای افراطی عثمانی (ترک اجاقلری)، پانترک دو آتشه شد و در سال 1297 جمهوری آذربایجان را بنیان نهاد و آشکارا خواهان قرار گرفتن زیر پرچم حکومت ترک عثمانی گردید. در آن دوره در ایران حتی هنوز نامی هم از رضا پهلوی در میان نبود که بخواهیم این گرایشها را به گردن رفتارهای وی بیندازیم. تقریباً همه کسانی که گرایشهای قومگرایانه دارند، تاریخی ملکه ذهنشان است که جاعلان و تحریفکنندگان آفریدهاند و در محافل دانشگاهی ایران و جهان جایگاهی ندارد. از همین روست که مثلاً پافشاری دارم نشان دهم موقعیت واژههای فارسی در ترکی آذری با موقعیت واژههای روسی و ترکی استانبولی بسیار متفاوت است و نباید اینها را با یکدیگر همسنجی و قیاس کرد. همین دست سخنان به سادگی در خدمت جعل و تحریف تاریخ قرار میگیرد.
ج 5) البته راهکار پییشنهادی ایشان در این راه، غیرعلمی، قدیمی و شکستخورده است: «تا زمانی که ما تفکر اسلام ناب محمدی را جایگزین پدیدههایی مانند «پانها» نکنیم رفتاری ارتجاعی و پسرفت خواهیم داشت». پیاده کردن «اسلام ناب محمدی» جزو آرمانهای همه ماست؛ اما میان آرمانگرایی و واقعیت تفاوت بسیار است. این جمله ایشان، نگارنده را به یاد تلاش مسئولین کشور برای جایگزینی امتگرایی به جای ملیگرایی میاندازد. در دنیای مدرن و دولت-ملتها، تلاش برای این کار، راه به خطا خواهد برد (آنگونه که در ایران برده است). از قضا قومگرایی در دوره پس از انقلاب که تلاش شد ایده امتگرایی را جایگزین ملیگرایی کنند، به دلیل خلأیی که در ملیگرایی ایجاد شد، برجسته و پررنگ گردید. در واقع ایده امتگرایی هم از درون آسیبزا بود (رشد قومگرایی) و هم از بیرون (جسارت بیشتر دشمنان). کافی است ببینیم چند نفر از مسئولین ما از لزوم جایگزینی نام جعلی «خلیج اسلامی» به جای نام تاریخی «خلیج فارس» دفاع کردند، اما حتی یکی از کشورهای عربی از این ادعا استقبال نکرد و آنان همچنان بر به کار بردن نام جعلی خودشان، یعنی «خلیج ع-ر-ب-ی» پافشاری داشتند. همچنان که تلاش تئوریسینهای ایدئولوگ در جمهوری اسلامی (که هیچیک تخصصی در دانش تاریخ ندارند) برای زیر سؤال بردن تاریخ ایران باستان، راه را برای گستردهتر شدن تاریخ تحریفی قومی باز کرد. کافی است نگاهی به نظریههای ملیگرایی و قومگرایی در میان اندیشمندان این حوزه (همچون آنتونی اسمیت بهعنوان برجستهترین شخصیت این حوزه، گلنر، هابزباوم و…) بیندازیم تا بدانیم که بسیاری باور دارند در دوران مدرن و به واسطه مقتضیات آن، ملیگرایی جایگزین ایدئولوژیهای امتگرایی شده است (چه در جهان اسلام و چه در جهان مسیحیت). اما برخی از مسئولین غیرمتخصص و ناآشنای ما با مبانی اندیشههای سیاسی و نظریات دولت-ملت و…، در هنگامهای که جهان از امتگرایی به سوی ملیگرایی چرخش داشت، با تلاش نافرجام خود برای شنا در جهت عکس، تنها عرصه را برای تضعیف ملیگرایی و رشد قومگرایی خالی کردند (برای توضیحات بیشتر در این زمینه میتوان این یادداشت قدیمیام را خواند [لینک]).
در پایان بد نیست به نکته دیگری هم اشاره کنم. جناب ابراهیمی چندین جا در یادداشتشان تلویحاً تلاش کردند این بحث را به یک منازعه ترک-اصفهانی تقلیل دهند. شوربختانه بحث تقابل ترک-اصفهانی نکتهای است که تنها در ادعاهای قومگرایان به آن اشاره میشود و من خوشبینانه امیدوارم این دیدگاه خود دکتر ابراهیمی نبوده و صرفاً از گفتگو با قومگرایان برداشت و نقل قول کرده باشند. اما در این باره دو نکته را یادآوری میکنم:
یکم اینکه من اصفهانی نیستم و خانوادهام یکی از صدها هزار خانواده مناطق محروم بختیاریاند که در پی یافتن کار به استان اصفهان مهاجرت کردند. حتی آیتالله عاملی را هم به «مسجد النبی» دعوت کردیم که در منطقهای از زرینشهر جای دارد که دیگران به آن «محله لرها» میگویند. اگرچه سالها در اصفهان زیستم، اما اکنون تنها خانهام در استان چهارمحال و بختیاری است و همانجا هم ساکن هستم (و البته برای دیدار با اقوام، خرید، استفاده از منابع کتابخانهها و…، همچنان رفت و آمد زیادی به اصفهان دارم). برای آنکه متهم به اصفهانگرایی نشوم، لازم است توضیح دهم همزیستی بختیاریها با اصفهانیها هم پر فراز و نشیب است و گاه تنشآلود. آنچنان که اکنون چندین سال است بحث حقابه زایندهرود که از منطقه بختیاری سرچشمه میگیرد، مایه اختلافات گسترده دو طرف شده است (حتی زیر یادداشتی که به نقد سخنان آیتالله عاملی نوشتم، اصفهانیها بحث قومیت بختیاری مرا به میان کشیده و از این راه به نقدم پرداختند).
دوم اینکه این تقابل، عموماً برساخته ذهن قومگرایان ترک/آذری است و تا آنجا که سالها زندگی در این استان برای نگارنده ثابت کرده، جایی در میان اصفهانیان ندارد. همچنانکه بسیاری از مسئولین بلندپایه اصفهان (همچون مهرعلیزاده، استاندار پیشین اصفهان) نیز آذری/ترک هستند، بدون اینکه کمترین حساسیتی در میان اصفهانیها به وجود بیاید و اصلاً بیشترشان چیزی هم درباره قومیت این مسئولین نمیدانند. اما زمانی که امثال دکتر ابراهیمی همان جملات قومگرایان را درباره این دوگانگی و تقابل تکرار میکند، عملاً مهر تاییدی بر ادعاهای آنان میزند.
انتهای پیام
سلام بر جناب هاشمی مقدم
مایلم چند نکته را پیرو یادداشت های شما در اینجا اشاره کنم:
اول: دست مریزاد به شما می گویم که از هجوم لشگر سایبری پانترک که جد و جهدی قوی در فضای مجازی برای آزار و دلسردی و به خفقان کشیدن میهن دوستان دارند، دلسرد و خسته نشده و مودب و مستدل و مداوم می نویسید. حال آنکه میهن دوستان عموما در فضای مجازی این جد و جهد قوی را ندارند و در برابر هجمه و دشنام دشمنان عموما منفعل شده و عکس العمل بایسته ندارند. لذا بدانید که بیشینه خوانندگان از اقصی نقاط ایران با شما همدل اند هر چند که نظری ننویسند و وارد این فضای آلوده نظرات نشوند.
دوم: من نیز مانند شما تبار بختیاری دارم و سالهایی چند در تبریز زیسته ام و با توجه به شناختم از جریانات واپس گرای موجود در آن دیار باید بگویم که متاسفانه خطرناکترین و موذیانه ترین جریانی که کیان ملی ایران را در آن سامان تهدید میکند جریانات علنی پانترکی وابسته به باکو و استانبول (علی رغم هیاهوی بسیار زیادی که در فضای مجازی و عرصه عمومی دارند) نیست.
خطرناکترین جریان، جریان متعصبان آذری-امتی است (نوشته جناب ابراهیمی نیز در همین راستا ارزیابی می شود) که شوربختانه در بسیاری از ارکان مملکتی از وزارت خارجه، نهادهای نظامی و امنیتی و شبه امنیتی و اندیشکده های تحلیل ساز ، صدا وسیمای مراکز تبریز و ارومیه، دانشگاهها، استانداری ها و شهرداری های آن منطقه و …. به صورت ساختاری و در سطح بالا نفوذ کرده اند و در پوشش ضدیت با رژیم شاهنشاهی سابق (یا بعضا ضدیت با گروههای ضد ملی اقوام دیگر مثل کردها) و همچنین پوشش مذهبی، عملا خوراک فکری و بن مایه ضدیت با بسیاری از مظاهر ملی ایران را تهیه و تئوریزه و منتشر می کنند. این جریان بسیار خطرناک به علت نفوذ بسیار سطح بالا و حمایت قوی رسانه ای در پوشش انقلابیگری (مثلا یکی از لانه های فعال رسانه ای این جریان در تسنیم فعال است) و امنیتی که دارد به گمان من بسیار خزنده و خطرناک در حال پیشروی است و لایه پنهان تمام جریانات پانترکی را خط دهی میکند. کافیست روند اتفاقات را مثلا در آن تیم معروف پیگیری شود که در مالکیت کدام نهاد و با چه حمایت های آشکار و پنهانی به یکباره به محمل ابراز ضد ملی ترین کنش ها و شعارها بدل شد.
لذا در برابر این جریان وظیفه میهن دوستان بسیار مهمتر و خطیر تر خواهد بود و امید است که همگان چون شما بی واهمه در دفاع از مام میهن فریاد برآورده و عرصه را خالی نکنند.
تقریبا از یک ماه پیش که انصاف نیوز به یکباره جولانگاه افراد تندرو شد، چه تندروهای مدافعان حقوق سگها با آن مصاحبهی کزاییشان و چه تندروهای قومیتی به بهانه زبان و غیره، متوجه شدم هیچ رسانهای برای رضای خدا موش نمیگیرد و دیر یا زود اهدافش را آشکار میسازد.
فقط اینکه از امثال آقای پزشکیان انتظار نداشتم ولی گویا مسند قدرت همیشه فسادزا هست.
انصاف نیوز هم مانند تابناک و تسنیم و فارس و الف و ایرنا و ایسنا و اعتدال و امثالهم شد و زمان تَرک آن فرا رسیده است.
سلام. موضوعات مختلف در انصاف نیوز از زوایای مختلفی به بحث گذاشته میشوند. مثلا دربارهی همین موضوع، دو دیدگاه کلی در حال تضارب آرا هستند. این موضوع بسیار مهم است و تاکنون در سطح رسانههای جدی کمتر به آن پرداخته شده است، برای همین بیشتر در فضاهای غیررسمی پرداخته میشود که رادیکال و یکطرفه هستند. در مورد حیوانات هم در حال تبدیل به مسالهای جدی است. به هر حال از نقد شما ممنونیم
برعکس جای تعجب از انصاف نیوز داره که هر کامنتی را به دلیلی که بر من پوشیده است منتشر میکنه و توجهی به کارکرد نفرت پراکنانه و تفرقه افکنانه بعضی نظرات ندارد. پیش از این، بعضی از کامنتهای منتشر شده از طرفین این دعوا، برای تعطیلی یک رسانه کافی بود
خاکم به سر ز غصه به سر خاک اگر کنم
خاک وطن که رفت چه خاکی به سر کنم
خدا به داد ایرانمان برسد . حرف زدن با ترکها فایده ای ندارد با کسانی که سومری ها و بابلی ها و عیلامی ها و مادها و اشکانیان و… را صرفا به دلیل التصاقی بودن زبانشان ترک می دانند چه فایده ای دارد ؟!؟! اگر التصاقی بودن نشانگر ترک بودن است کره و ژاپن و مالزی و اندونزی و سیاه پوستان باتنو زبان افریقا هم ترک هستند . رها کنید بحث بیهوده است . پان ترکها در تاریخ خود حداقل هشت جنایت علیه بشریت مرتکب شده اند :1) تجاوز و آزار و اذیت مردم بغداد در عصر عباسی که موجب تغییر پایتخت از بغداد به سامرا شد . 2) تجاوز و ترکتازی علیه مردم ایران که موجب ترک زبان شدن آذربایجان شد واژه ترکتازی مانده آن دوران است و انوری هم قصیده ای در این خصوص دارد با مطلع : به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر / نامه اهل خراسان به بر خاقان بر .
3) کشتار حدود 40 هزار از شیعیان آناتولی در عصر صفوی به دست سلطان سلیم یاووز 4) نسل کشی ارامنه 5) نسل کشی یونانی ها 6) کشتار آشوری ها 7) کشتار اکراد 8) کشتار علویان معروف به کشتار درسیم . حالا با این پان ترکها که چنین خشن و بی منطقند چگونه می توان مکالمه و گفتگو کرد ؟!؟!؟! (انصاف نیوز محترم لطفا نظر ما را منتشر کن همانطور که نظرات تند پان ترکها را منتشر کردی حقیقتا خطر پان ترکیست بسیار جدی است ) .
اگر ما در مورد جنایات ارمنی ها ، کرد ها ، آسوری ها در آذربایجان چیزی نمی نویسیم به این علت است که هم اکنون این جمعیت ها در ایران وجود دارند و نوشتن این حقایق تنش زا است. اما دریغ از فهم هم زیستی از جانب شما ترک ستیزان.
این هشت موردتان هم ادعا هایی ژاژ و بی پایه است و شما به ترکان سیف الاسلام ( مشهور در تاریخ اسلامی ) حسد میکنید و یک ترک ستیز هستید. ترک یعنی آخرین فتح الفتوح مسلمین
به قول دکتر غیاث آبادی
هرگز نمیتوان با کسی که باور میکند کوروش کشور گشایی میکرده اما خون از دماغ کسی نمی آمده منطقی بحث کرد
علی الحساب چند مورد در مورد کوروش یهودیتان برایتان میگویم
کوروش نابودگری بزرگ.
را شاید به این دلیل بتوان “بزرگ” نامید، که او نابودگری بزرگ بود. او توانست در طول مدت پادشاهی خود چندین کشور و تمدن درخشان بشری را چنان برای همیشه نابود کند که جز نامی از آنان برجای نماند(1)
کوروش و نابودی ماد.
کشور و تمدن ایرانی مادها چنان به دست کورش نابود و غارت شد که تقریباً هیچ یادمانی از آن برجای نمانده است. نه اثری از خط و زبان و قوانین، و نه نشانهای از هگمتانه و دیگر شهرهای بزرگ. تباهی ماد چنان گسترده بود که امروزه عدهای از پژوهشگران بر این گمانند که چیزی با نام تمدن ماد وجود خارجی نداشته است(2)
( گیرم من ترک زبانم و تبارم به ماد میرسد وگیرم ماد هم آریایی بود. آیا من با کوروش نمیجنگیدم ؟! نکند چون از یک طرف ماد بود حق تصرف داشت؟؟ از آن جوک هایتان بگویید روحمان شاد شود)
کوروش ونابودی ماد، لیدی و بابل.
اگر کورش 3 کشور و تمدن درخشان ماد، لیدی و بابل را از میان نبرده بود، ای بسا انسان امروز در جهانی زیباتر، شادتر و خوشبختتر زندگی میکرد (3)
کوروش و نابودی تمدن ایلامی
یکی دیگر ازتمدنهای کهن که به دست کورش بر افتاد و از میان رفت، فرهنگ و تمدن کهن و درخشان ایلامیان بود. تمدنی که به مدت زمانی بس طولانی یعنی متجاوز از دو هزار سال در جنوبغربی فلات ایران تداوم داشت و آثار هنری و معماری فراوانی از آن برجای مانده است. این در حالی بود که پس از سلطه هخامنشیان بر این سرزمین چیزی جز کاخ سلطنتی آنان در شوش ساخته نشد. کاخی که بنا به اظهارات داریوش در کتیبه ششم او در شوش پارسیان کمترین نقشی در ساخت آن نداشتند.
با اینکه ایلامیان دستکم یکبار کوشیدند تا در زمان داریوش یکم از سلطه هخامنشیان رهایی یابند و تا حد زیادی نیز در این کار موفق شدند، اما به گفته داریوش در کتیبه بیستون با سرکوب شدید او مواجه شدند و برای همیشه منکوب گردیدند و از صفحه تاریخ محو شدند.
در این زمینه پییر بریان آورده است: «قتلعامهایی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کوروش انجام گرفته است، از شدت و خشونت ارتش نوبابلی حکایت میکند. احتمالاً در همین زمان (یا شاید اندکی پیش یا بعد از آن) است که شوش نیز مسخر کوروش گشته و آخرین پادشاهی نوایلامی برای همیشه نابود شده است»(4)
کوروش و نابودی لیدی و به بردگی گرفتن آنان.
یکی دیگر از تمدنهایی که به دست کوروش بر افتاد و از بین رفت، تمدن کهن و درخشان لیدی بود. با اینکه اهالی لیدی در همان زمان کوشیدند تا از سلطه هخامنشیان رهایی یابند، اما این قیام که به رهبری پاکتیاس بر پا شد، به فرمان کوروش و به خشنترین شکل ممکن سرکوب شد.
کوروش با اعزام سپاهی به فرماندهی مازارس دستور داد که تمامی قیامکنندگان را به بردگی بکشند و رهبر آنان را زنده به نزد او بفرستند. او همچنین دستور داد لیدیاییها را چنان خُرد و منکوب سازند که راه هرگونه شورشی علیه سلطه پارسیان هخامنشی بسته شود.
سپاه کوروش به سرعت دست به منکوب کردن لیدیاییها میزند و رهبر آنان را به اسارت میگیرد. شهرهای “پریین” و “مگنزی” غارت میشوند و مردم شهرهای “فوسه” و “تئوس” خانههای خود را رها کرده و راه فرار در پیش میگیرند. ساکنان کاریه به بردگی کشیده میشوند و گروهی از اهالی “کزانتوس” و “کونوس” در “لیکیه” دست به انتحار میزنند و مرگ را بر تعبد و بندگی ترجیح میدهند. شهرها یکی پس از دیگری تسخیر میشوند و پس از اینکه تاراج میگردند، پادگانهای نظامی پارسی و نیروهای ضد شورش هخامنشی در آنها مستقر میشوند. (5)
کوروش و نابودی تمدن کادوسیان (گیلان)
یکی دیگر از تمدنهایی که بدست کوروش و هخامنشیان نابود شد، تمدن درخشان گیلان باستان یعنی کادوسی_کادوسیان بود که در جنوب غربی دریای کاسپی_مازندران جای داشت. کادوسیان چندین بار کوشیدند تا استقلال و هویت خود را باز یابند اما با سرکوب و هجوم هخامنشیان مواجه شدند و تمدن آنان برای همیشه از تاریخ محو شد. (6)
منابع:
(1) رنجهای بشری، غیاث آبادی، ص 22
(2) رنجهای بشری، غیاث آبادی، ص 23.
تاریخ ماد، دیاکونوف، ترجمه کشاورز،ص 519
(3) رنجهای بشری، غیاث آبادی، ص 23 تا 25
(4) تاریخ امپراتوری هخامنشیان، پییر برایان، ترجمه مهدی سمسار، انتشارات زریاب، تهران 1377، جلد 1، صفحه 125.
رنجهای بشری، غیاث آبادی، ص 23
(5) تاریخ امپراتوری هخامنشیان، پییر برایان، ترجمه مهدی سمسار، انتشارات زریاب، تهرام 1377، جلد 1، صفحه 114 تا 117. رنجهای بشری، غیاث آبادی، ص 24
(6) رنجهای بشری، غیاث آبادی، ص 24
تاریخ پلوتارک، بخش اردشیر، بخشهای 28 و 29. ایران و شرق باستان در کتابخانه تاریخی، دیودور سیسیلی، ترجمه شورکایی و سنگاری، تهران 1384، ص 149. تاریخ مازندران باستان،طیار یزدان پناه لموکی،ص 143 و 144 و145
در بین نظرات این چند مشاجره اخیر بار ها دیده ام گفته اند تاریخ ملی هویت ملی زبان ملی
منظورشان تاریخ نوشته شده در زمان پهلوی بر مبنایی آریایی پارسی است و هویت ، هویت پارسی و زبان ، زبان پارسی و الباقی باید در این ها هضم شوند.
فارس شده است ملت ، بقیه قوم !
پژو پارس ، پرشیا ، شعار تیم ملی ستارگان سرزمین پارس ، بانک و بیمه پارسیان و پاسارگاد و تیم فوتبال پرسپولیس و پارس جم و… همه این ها ملی گرایی است و اعتراض بدان قوم گرایی!!
( انصاف نامردی منتشر نکنی. طرف نوشته خون بالا آوردن ترک ها ، هرچی از دهنشون در اومده گفتن و توهین کردن و ما رو انکار کردن منتشر کردی ، نامردی منتشر نکنی. من با هیچ فارس و … ای مشکل ندارم. مساله ما پان ایرانیست های ( ایرانشان = پارسستان ) تفاله های پهلوی هستن )
فکر میکنم ایجاد حساسیت های کاذب اینچنینی کمکی به رفع مشکل مملکت ما هزاره ها گیلک وبلوچ،کرد،لر،عرب،آذری، …در کمال آرامش کنار هم زندگی می کنند نخواهد کرد. این مشکل را باید کشورهایی مثل کانادا و آمریکا داشته باشند که وقتی وارد یک مجتمع مسکونی میشوی همسایه دست راست از اتیوپی،دست چپ از کره،بالا ازسنگال وپائین از رومانی وعربستان که هیچگونه فهم مشترک از فرهنگ مشخصی ندارند .مگر کم بودند جوانان قهرمان آذری ویا گیلانی ویا فلان جوان فارس در کویر از طبس برای مرزهایی که کرد نشین وعرب نشین بودند در همین جنگ اخیر با عراق جانشان را فدای میهن مشترک کردند؟
احسنت؛ متعجبم از منفی ها
سلام-از حضرت علی (ع) پرسیدند خلاصه دین اسلام چیست ؟ فرمودند خلاصه دین انصاف است وفرزند بزرگوار ایشان به اهل کوفه فرمودند اگر دین ندارید آزاده باشید -معنی پان تقریبا می شود همه پانیستی یعنی همه گیری در کجای تاریخ ایران شیعیان تورک زبان وفرهنگ خودشان را به دیگران تحمیل کردند ومانع از تحصیل دیگر اقوام به زبان ملی خودشان در مدارس شدند و….در ثانی بروید تحقیق فرمائید تمام جنگهای بین دولت شیعی صفویه وقاجاریه وافشاریه با دولت سنی مذهب عثمانی سربازان طرف ایران تحقیقا همه شیعیان آذربایجانی بودند و شهدای این جنگهای مذهبی همه شیعیان تورک ایرانی بودند در جنگهای دهالی پانزده ساله بین دولت تزاری وقاجار این حکومت محروسه آذربایجان وتورکهای شیعه ایران بود که تقریبا به تنهائی در جنگ با دولت تزاری روسیه که حدود سیزده برابر کل ایران آنزمان نفوس داشت می جنگید و در طی آن جنگها شاید نیمی از نفوس آنزمان آذربایجان شیهید مفقود اسیر وآواره ونابود شدند وخیلی از ثروتمندان از همان زمان به تهران و….مهاجرت کردند طلاها ی زنان آذربایجانی بود که صرف هزینه جنگ می شد ….-اینهمه بر طبل بزرگنمائی فردوسی می کوبیند که اگر فردوسی وشاهنامه نبود زبان فارسی وایران نبود-نه خیر آقا اگر تشیع در ایران توسط تورکهای شیعه رسمیت پیدانمی کرد معلوم نبود اکنون در چه چارچوبی بودیم این قضیه در جنگ تحمیلی با عراق یکبار دیگر ثابت شد شما در کجای جنگ تحمیلی سراغ داشتید که جوانان با خواندن شاهنامه تهیج نمایند وقتی در جنگ دوم جهانی روسها و….به ایران هجوم آوردند ارتش ملی گرای پهلوی چند ساعت هم مقاومت نکرد اساس وحدت ملت ایران مذهب تشیع هست زبان هیچ قوم خاصی نیست ومذهب تشیع هست که امروز شیعیان ترکیه جمهوری آذربایجان پاکستان عراق افغانستان یمن لبنان و…را مجذوب ایران کرده متحد ایران کرده با سیاست پان فارسیزم به این هژمونی مقدس لطمه نزنید
سلام-آقایان محترم تاریخ قفقاز بعد از جدائی از ایران را یکبار دیگر بدور از هیجانات وتبلیغات مرور فرمائید اگر مرحوم (شهید) محمد امین رسولزاده وهمفکرانش به پا نمی خواستند ومجاهده نمی کردندوجمهوری آذربایجان را تاسیس نمی کردند آنها شیعیان تورک آذری موجود آنجا را باروشهای استالینیستی در مناطق مختلف روسیه تحلیل می بردند وامروز شما در مرزهای شمال غرب ایران شاهد یک کشور بزرگ ارمنی بودید واگر با پ ک ک و پژاک و…متحد می شد معلوم نبود چه مصیبتی برای ایران امروز داشت
آقای بنی هاشمی،
اصلا حرفتان معلوم نیست در این نوشته! واقعا چه می گویید؟
امام جمعه اردبیل باید عذرخواهی کنه از ملت